شناسهٔ خبر: 7565 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

ابراهیم توفیق در نشست «گفتمان گذر و آسیب‌شناسی اجتماعی در ایران»؛

گفتمان جامعه‌ی گذار و مسئله‌ی اجتماعی

ابراهیم توفیق گفتمان جامعه‌ی گذار به نظر من گفت‌وگوی غالب بر تمام نظام اجتماعی است. هیچ‌چیزی غیرقابل توضیح‎تر از لحظه‌ی حال نیست.. کل نظام علوم انسانی و علوم اجتماعی ما تنها برای ورود به این علوم و مسایل کفایت می‌کند؛ این درس‎ها چیزی نیست جز درآمدهایی یا مدخل‎هایی در حوزه‌ی خاص.

فرهنگ امروز/ زهرا رستگار: ابراهیم توفیق بزرگ‎ترین دغدغه‎ای که در این نشست دارد، مورد خطاب قرار دادن خود مخاطب است، نه سیاست و نه چیز دیگری؛ وی معتقد است که برای حل مسائل اجتماعی باید سیاست اجتماعی داشته باشیم و همچنین از پوزیتیویست‎های واقعی برای مشاهده مسائل در اجتماع ایران استفاده کنیم تا آمار و ارقام دقیقی به دست آید و بتوانیم مشکلات را برطرف کنیم. ابراهیم توفیق نگاه منفی به وضعیت موجود در اجتماع دارد و راه حل این مشکل را در کار تجربی و میدانی می‎داند، او همچنین معتقد است که آمار و ارقام دقیق قطعا فضای اجتماعی را بهبود می‎بخشد. وی معتقد است اگر اندیشمندان غربی نظریه‎ای ارائه می‎کنند سپس به حل مسائل جامعه خود با آن نظریه می‎پردازند، آن نظریه فقط خاص جامعه، اجتماع و منطقه آن نظریه‎پرداز یا جامعه‎شناس است، ما باید در ایران جامعه‎شناسی داشته باشیم که وضعیت جامعه خود را با توجه به مسائل و بافت‎های فرهنگی و تاریخی که وجود دارد بررسی کند. اگر چنین نباشد، و تنها از نظریات اندیشمندان غربی در جامعه ایران استفاده کنیم با وضعیتی به نام آشوب یا آنومی روبرو می‎شویم که همان وضعیت نابه‎هنجار در چنین جامعه گذاری است. چرا که آن نظریه در شرایط خاصی برای وضعیت مشخصی در آن جامعه مطرح شده است، و قطعا نمی‎تواند مشکلات جامعه در حال گذار ایران را حل کند.

                                                                                                                             ******

 

ابراهیم توفیق مدرس ارتباطات و استاد جامعه‌شناسی، در ابتدای سخنرانی خود در نشست گفتمان گذر و آسیب‌شناسی در ایران که در دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شده بود، گفت: در تیتر تغییری می‎دهم که در کل محتوای بحث تغییری ایجاد نمی‎کند، اما در ورود به بحث تغییر ایجاد می‎کند، به نام «گفتمان جامعه‌ی گذار و مسئله‌ی اجتماعی»، به این دلیل تغییر دادم چون بحث‎هایی در رابطه با ضرورت سیاست اجتماعی و عدالت اجتماعی و بازار و مباحثی از این جنس، پس از انتخابات ریاست‌جمهوری، مدتی در جریان است. مقاله‌هایی در رابطه با موضوع جدال با فوندومنتالیستهای بازار خواندم، با طرح چنین مسائلی موافق هستم. چون ما در ایران با فوندومنتالیستهایی سروکار داریم که خودشان مبانی تئوریی که دارند را خیلی خوب نمی‎شناسند. در بخش زیادی به آن تئوری پرداختند که از نظر من خیلی خوب است، اما مهم هم نیست.

 

مسئله‎ی معرفتی

توفیق ضمن اشاره به مقاله‌ی‎های موجود درباره فوندومنتالیست‎های بازار اذعان داشت: نوعی بی‎سوادی در طرح مسئله این مقالات وجود دارد، اما بی‎سوادی به خودی خود مشکل نیست و می‎توان برطرفش کرد. مشکل اصلی، مسئله‌ی معرفتی است. امری که باید برطرف کرد، موضع‎گیری است. شما تصمیم گرفتید که موضع داشته باشید؛ نکته‎ای که وجود دارد، گذشته از بحث باسوادی و بی‎سوادی، گذشتن از ضرورت کاری که انجام می‎دهند. موافقم که این ضرورت وجود دارد که فوندومنتالیستهای بازار هستند، اما مهم‎تر از آن خود فوندومنتالیست بازار است نه تئوری‎پردازها. جای بحث این موضوع خالی است. می‎خواهم به این بپردازم که چرا ما نمی‎خواهیم به آن موضوع بپردازیم. این مسئله‌ی من است و این نقدی است که به این گونه مقاله‎ها دارم. مخاطب این طرح مسئله، سیاست است، اما می‎خواهم در خود این مخاطب قرار دادن تأمل کنم.

وی تصریح کرد: موضوع مورد تأمل این می‎تواند باشد، وقتی من مخاطب را در این موقعیت قرار می‎دهم؛ یعنی یک پیش‌فرضی برای مخاطب خود قرار دادم، پیش‌فرض چیست؟ پیش‌فرض این است که ما یک نظام سیاسی داریم که گوش شنوایی برای یک بخشی از این کار دارد، بخشی که فوندومنتالیست بازار هستند یا قائل به این هستند که هیچ اتفاقی در جامعه نمی‎افتد مگر اینکه همه چیز را به بازار منتهی کنیم یا مسئله‌ی حوزه‌ی سلامت تا مسائل دیگر را به بازار وارد کنیم. اگر همه‌ی این مسائل به بازار واگذار شود گشایش‎هایی صورت می‎گیرد. سیاستی داریم، تصوری که می‎شود همه چیز را به بازار واگذار کرد را مورد نقد قرار می‎دهد. سیاست را باید با مخاطب مورد مطالعه قرار دهیم تا توجهی عالمانه به این بخش داشته باشیم؛ یعنی گوش شنوایی برای این بخش باشیم، می‎خواهم بگویم، پیش‌فرض بنیادی دچار مشکل است.

پیش‌فرض را بیشتر باز می‎کنم، پیش فرض بر این است که ما گوش شنوایی برای سیاست‎مداران بازار هستیم و هم دانشی داریم که نشان می‎دهد نوعی مطالعات پژوهشی انجام می‎دهند؛ به طور مثال اگر این بخش را به بازار واگذار کنیم، گشایش‎هایی صورت می‎گیرد و اشتغال به وجود می‎آید. در نقطه‌ی مقابل، نظام آکادمیک و تولید اجتماعی را داریم که متقابلاً نشان می‎دهد که واگذاری بخش‌هایی که قبلاً زیر نظر دولت بوده است یا مالکیت دولتی بوده، با واگذاری آن‎ها در بازار فاجعه‎ای در حوزه‎ی سلامت و حوزه‎های مختلف تولید به وجود آمده است. بحث من بر سر نظام علم و دانش است، این پیش‎فرض است.

ابراهیم توفیق ادامه داد: وقتی از سیاست اجتماعی حرف می‎زنیم، قطعاً معتقدم که باید در مورد سیاست اجتماعی حرف بزنیم و من قطعاً موافق این هستم که ما نیاز به یک سیاست اجتماعی داریم، احتیاج به گفتمان سیاسی داریم. از منظر عدالت اجتماعی نباید اجازه بدهیم افراد وسیعی از جامعه امکان ادغام و انسجام اجتماعی‎شان وجود نداشته باشد. نباید در وضعیت‎‎هایی قرار بگیرند که دست به هر جنایتی بزنند و یا به هر علتی خودشان را نابود کنند یا محیط اجتماعی را دچار مشکل کنند، حداقل یک برآوری از منظر اجتماعی مدنظر است.

 

لزوم سیاست اجتماعی برای جلوگیری از بروز فاجعه

استاد جامعه‌شناسی ضمن اشاره به لزوم سیاست اجتماعی ادامه داد: سیاست اجتماعی مترادف است با داشتن گفتمان یا گفتمان‎ها یا رویکرد‎هایی نسبت به مسئله‌ی توسعه. توسعه هم معنایی ندارد جز آنکه یک مهندسی اجتماعی صورت بگیرد، مهندسی اجتماعی مبتنی بر عدالت اجتماعی باشد، توسعه معنای دیگری ندارد. من چگونه در یک وضعیت اجتماعی برنامه‎ریزی‌شده و حساب‌شده دست ببرم تا جلوی یک سری تحولاتی را بگیرم که به فاجعه منجر می‎شوند، به بی‎سوادی، به بیماری، تورم، فقر و بسیاری از مسائل دیگر منجر می‎شود. چگونه فرایندهایی را تقویت کنم که نتیجه‌ی عکس فاجعه را در پی داشته باشد؟ این معنای دقیق سیاستی است که به توسعه می‎انجامد. به یک معنا شرایط سیاسی و اجتماعی گفتمان دانش‌محور توسعه توسط افرادی که مدیر نیستند؛ مطرح می‎شود که منجر به برنامه‌ریزی‌های خاص و توسعه می‎شود. بهتر بود به جای اینکه فقط سیاست را مورد خطاب قرار دهیم، کمی خودمان را مخاطب قرار می‎دادیم که آیا ما دست به تولید چنان دانش اجتماعی می‎زنیم که بتواند از آن گفتمان توسعه یا سیاست اجتماعی استخراج شود؟ اگر نقدی را وارد می‎کردیم آن وقت با منتقدان زیادی نیز روبه‌رو می‌شدیم. با این مسئله روبه‌رو هستیم که نقد جدی برای آنکه فاجعه را در مطالعات اجتماعی نشان دهد، نداریم.

ابراهیم توفیق در ادامه‌ی سخنان خود بیان کرد: متوجه خواهیم شد که دانشی نسبت به چیزی که در این بحث‎ها وجود دارد، نداریم. مسئله این است که گزاره‎هایمان، گزاره‎های تجربی نیستند، گزاره‎هایی معطوف، شاهد و ناظر به آن چیزی که در حال اتفاق افتادن است، نیستند. برای اینکه بدانیم چگونه باید باشند، باید آمار و ارقام جدید داشته باشید، بدانید فلان مصوبه‌ی مجلس تصویب می‎شود به اجرا در می‎آید. غرامت این اجرا جابه‎جایی‎هایی است که پرداخت می‎شود. علم آن‎ها باید تجربی و معطوف به واقعیت باشد نه صرفاً راجع به گزاره‎های نظری. موضوع این‎گونه حل نمی‎شود، موضوع علم اجتماعی و علم جامعه‎شناسی این نیست که بگویم این طرح برای پارسال است. من مجبورم داخل پرانتز بحث دیگری را مطرح کنم. شاهد این بحث هستم که یک عده، عده‎ی دیگری را متهم به پوزیتیویسم می‎کنند و پوزیتیویست‎ها هم دیگران را نگاتیویسم و یا پوزیتیویسم چپ می‎گویند. در علوم اجتماعی یک عده پوزیتیویست هستند و یک عده نظری‎اند. من فکر می‎کنم که به هم هدیه می‎دهند.

 

علوم اجتماعی و واقعیت

ابراهیم توفیق اشاره کرد: آدرنو می‎خوانیم، اما نمی‎دانیم در دانشگاه فرانکفورت، چه سازمان گسترده‎ای وجود دارد که از منظر آدرنویی و پارسونزی وضعیت صنعت و تحولات صنعتی در جامعه‌ی آلمان چگونه اتفاق می‎افتد، معنی هر طرحی بررسی می‎شود. معنای فقر و حاشیه‌‎نشینی چیست؟ شاگردهای آدرنو فرایندهایی را با آمار و ارقام بررسی می‎کنند، محتوایی را بررسی می‎کنند و نشان می‎دهند؛ مثلاً نئولیبرالیسم موجود در جامعه‌ی آلمان منجر به سازوکار  اجتماعی، سیاسی و فرهنگی  می‎شود. کار مشخص و علمی و جامعه‌شناسی در مورد آن انجام می‎دهند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. در ایران پوزیتیویست‎ها می‎گویند کاری نیست ما انجام بدهیم، هیچ‎گونه سند آمار و ارقامی که بتوانیم تقابلی به وجود بیاوریم که انتقادی‎ها در کشور پدیده‌ی خاصی را  به گونه‎ای خاص قرائت می‎کنند، نداریم. شما با انبوهی از دانش اجتماعی ناظر به واقعیت و معطوف به واقعیت روبه‌رو باشید و نشان بدهید که با گرایش مختلف نظری، پدیده را چگونه ارزیابی می‎کنید، پدیده را ارزیابی کردن یعنی چه؟ یعنی جامعه‌شناسی چیزی جز این  نیست. علوم اجتماعی یعنی علومی که معطوف به تبدیل کردن به واقعیت است؛ یعنی چیزی که در لحظه حال اتفاق می‎افتد. باقی امتیاز‎های ما به یکدیگر است.

دانشگاه‎هایی که را داریم، تمام ادعایشان این است که بسیار منسجم و دقیق است و دانشجوهایی تربیت می‎کند که می‎توانند تحقیقات تجربی فوق‎العاده‎ای انجام دهند. آن‎ها شوخی می‎کنند. با یک نمونه به من نشان دهید که در این محافل یک جامعه‎شناس پوزیتیویستی داریم که راجع به وضعیت روستایی ایران کار انجام داده است. شوخی محض است و فقط تبلیغ این است که پست‎مدرنیست‎ها و آدرنویی‎ها بد هستند و...

 

جامعه‎گذار

مدرس ارتباطات چنین ادامه داد: تئوری را هرکسی می‎تواند به دانش معینی که رسید، خود بخواند. چیزی که باید سر کلاس آقای ایکس اتفاق بیفتد این است که وقتی می‎خواهم نظریه‌ی پارسونز را به کار ببرم، باید بدانم چه میانجی‎هایی لازم است که به این وضعیت ترجمه شود و برای من امکان این باشد که تجربه‎ای را انجام دهم. اصلاً بحث کیفی و کمی نیست، باید در فیلد معینی دست به تحقیقی بزنم که توضیح و توجیهی برای وضعیت حال آن فیلد است، این چیزی است که نه در حوزه‌ی انتقادی‌ها نه در حوزه‎های دیگر اتفاق نمی‎افتد. در نتیجه جامعه ‎شناسی پیدا می‎کنیم که عالِم خیلی خوبی نیست، علم او معطوف و ناظر به وضعیت حال نیست، چرا نیست؟ این نسبتی با این دارد که چیزی به‌عنوان نابغه‌ی دوران گذار خلق کردیم. جامعه‌ی دوران گذار چیزی نیست و افراد خیلی زیادی در آنجا هستند و از هرکسی بپرسید گفتمان جامعه‌ی گذار، هر فردی در آن قرار می‎گیرد. در وضعیتی قرار داریم که نه این است نه آن و چیزهایی در اینجا قرار دارد که دیگر نیست. در نتیجه در یک وضعیتی هستیم که معلوم نیست، چیست و به آن وضعیت دوران جامعه‌ی گذار می‎گویند.

 

وضعیت آشوب یا آنومی

ما می‎توانیم صورت‌بندی خوبی داشته باشیم، نیروهایی هستند که حتی از میشل فوکو نظریه‎پردازی جامعه‌ی گذار بیرون می‎آورند. آنچه که با آن روبه‌رو هستیم، وضعیت آنومیک است. دورکیم وضعیتی را آنومیک معرفی می‎کند که همبستگی مکانیکی تعریف می‎شود و جامعه‌ی ارگانیکی هم هنوز وضعیت خود را پیدا نکرده است. این وسط شما با یک وضعیت آنومیک و نا‎به‎هنجار روبه‌رو می‎شوید، نه هنجار سنت وجود دارد نه هنجار مدرنیته. شما در یک  وضعیتی قرار می‎گیرید که نابه‌هنجار است، وضعیت نابه‎هنجار یعنی چی؟ یعنی وضعیت نا‎منظم؛ یعنی پدیده‎ها در ارتباط تکرارشونده با هم قرار ندارند، این ناهنجاری کاملاً در جامعه‌ی ما وجود دارد. نظم در جایی اتفاق می‎افتد که نوعی تکرارشوندگی وجود داشته باشد. معمولاً اموری که تکرار می‎شوند؛ یعنی از حالت تصادف خارج می‎شوند، حالتی پیدا می‎کنند که روزمره، سال‌به‌سال، گاه‌به‌گاه در وضعیت تکرارشوندگی است و چیزی که تکرار نمی‎شود، بیان و گفتاری و زبانی برای خود دارد، در ذهن ما آن‌چنان می‎نمایاند که گویا تاریخ همیشه داشته است. وقتی می‌گوییم آنومی، وقتی می‌گوییم وضعیت گذار یعنی نظم و تکرارشوندگی در آن وجود ندارد و ما همه‌ی جامعه در یک وضعیت آشوب قرار داریم. جامعه‌شناسان و همه‌ی آنومیست‎ها قائل به این هستند که وضعیت را بنویسند و یا برای ذهن محدود ما قابل توصیفش کنند. چیزی که در بیرون وجود دارد برای ما و عقلانیت ما قابل دسترس نیست، در نتیجه می‎گوید اوست که غیرعقلانی است. عقلانیتی که برای خیلی از مسائل است، ناشی از محدودیت ذهنی ماست؛ یعنی می‎گوید این آنومی در درون تو وجود داشته باشد.

 

گفتمان جامعه‎ی گذار، گفتمان غالب در نظام اجتماعی

ابراهیم توفیق ضمن اشاره به آن‎که منظورمان از آشوب، غیرعقلانی و دسترس‎ناپذیر بودن امری غیرقابل توضیح است، ادامه داد: گفتمان جامعه‌ی گذار به نظر من گفت‌وگوی غالب بر تمام نظام اجتماعی است. هیچ‌چیزی غیرقابل توضیح‎تر از لحظه‌ی حال نیست.. کل نظام علوم انسانی و علوم اجتماعی ما تنها برای ورود به این علوم و مسایل کفایت می‌کند؛ مثلاً شما چند واحد می‎خوانید و درس‎ها را نگاه می‎کنید و می‎بینید درس‎هایی است با مبانی جامعه‌شناسی و... این درس‎ها چیزی نیست جز درآمدهایی یا مدخل‎هایی در حوزه‌ی خاص؛ مثلاً جامعه‌شناسی روستایی و بعد شروع می‎شوند که مارکس چه گفته و دورکیم چه گفته و بعد تغییرات را می‎خوانیم و بعد جامعه‌شناسی انقلاب و...؛ یعنی بیشتر  از ۷۰ درصد درس‎هایی که می‎خوانیم چیزی جز این نیست. درس‎هایی که شما مغزتان متلاشی می‎شود تا این اسامی را یاد بگیرید. هرچند وقتی تدریس می‎شوند، فرقی با هم ندارند، چون یکسان تدریس می‎شوند. مهم این است که شما چیزی حدود ۷۰ درصد با مباحثی از این دست روبه‌رو هستید. بعد کسی که به‌عنوان جامعه‌شناس از این کارخانه بیرون می‎آید، احتمالاً چه ذهنی دارد؟ ذهن این فرد طوری است که دائم با این مسئله درگیر شده است که یک وضعیتی اجتماعی داریم و در مورد این وضعیت اجتماعی آدم‎های مهمی حرف زدند و نظریه‎پردازی کردند. از آگوس کنت بگیرید تا بودریو تا... به‌هرحال ما افراد مرده‎پرستی هستیم و باید این اسامی را بشنویم.

این افراد در مورد وضعیت خاص تاریخی و اجتماعی که بودند تأمل کردند و مطلب نوشتند و حرف‎هایی نیز داشتند حتی ما با توجه به آن‌ها چیزی که توسعه می‎دهیم، معطوف به یک وضعیت خاص تاریخی است؛ یعنی جامعه‎شناس هنگامی که  از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‎شود، علمی که قرار است به آن برسیم، ناظر به آینده‎ای است که هنوز نیامده است و به زبان بی‎زبانی می‎بیند ما هنوز به آن آینده نرسیده‎ایم. در یک وضعیت آنومیکی هستیم که آن چیزها هنوز هم اتفاق نیفتاده است. مدل پایان‎نامه‌نویسی و تحقیقات اجتماعی ما را نگاه کنید، دقیقاً بر همین امر منطبق است. به راحتی نظریه‎ای را برمی‎داریم و از داخل آن استفاده می‎کنیم؛ مثلاً پارسونز وضعیت خاصی را توصیف می‎کند و باقی هم به همین منوال. بنابراین وقتی از متغیرهایشان حرف می‎زنند از یک واقعیت و از ذهن نظریه‎پردازی‌شده استفاده می‎کنند. ما نیز همان متغیرها را برمی‎داریم و در کشور خود به کار می‎بریم.

اشکال چنین وضعیتی چیست؟ پیامدش چیست؟ پیامدش این است که شما دوباره همان آنومی را تشخیص می‎دهید. برای اینکه اگر هر متغیری را از هر موقعیتی بر‎دارید و بسنجید، فاصله‎ی زیادی با واقعیت می‎گیرید. اینکه آن شاخص‎ها و متغیرها و تئوریک‎ها برای خاص آن موقعیت هستند و فاصله به وجود می‎آید، فاصله را با آنومی توضیح می‎دهیم. ما هنوز در کشور به شرایطی که آن متغیرها رسیدند، نرسیده‎ایم. این امر را چگونه توضیح می‎دهیم؟ به طور مثال بگوییم، تاریخ چگونه است؟ نقطه‌ی مقابل این وضعیتی که توضیح دادم در رشته‌ی تاریخ است. آن چیزی که انتقال داده می‎شود این است که از آن تاریخ، مدرنیته نمی‌تواند بیرون بیاید، از آن سنت، مدرنیته نمی‌توانسته است خروج کند. چیزی که ما داریم این است که در گذشته تحولی نداشتیم، بنابراین، مدرنیته نمی‌توانسته است در آن نفوذ کند.

 

نابهنجاری در لحظه حال

استاد جامعه‎شناسی در ادامه سخنرانی خود بیان داشت:  جامعه‎شناس، درسی که می‎خواند هنوز نیامده است، تاریخ‎نگار، درسی که می‎خواند در رابطه با گذشته‎ای است که هرگز نمی‎توانسته است به آینده برسد، چگونه می‎خواهد تحلیل کند. این وسط لحظه‌ی حالی باقی می‎ماند که یک سوی آن گذشته‎ای است که قرار  است به آینده‎ای منجر شود که کاملاً متفاوت است. لحظه‌ی حال، این وسط یک لحظه‌ی عجیب‌ و غریب و معلقی است که لحظه‌ی برزخی یا بی‎هنجاری یا ناهنجاری هم می‎گوییم. در این وضعیت لحظه‌ی حال، لحظه‌ی غیر‎قابل توضیح است، لحظه‌ی حال طوری نیست که بتوانیم دلایلش را توضیح بدهیم، چگونه انتظار سیاست اجتماعی داریم؟ بر اساس کدام مدل؟ وقتی دانش اجتماعی و نظام آکادمیکمان با  یک وضعیت حال و بیرون از حوزه‌ی تأمل خود قرار دارد، در مورد لحظه‌به‌لحظه‎اش باید توضیح داد، چون نظمی بر آن حاکم نیست. نه از منظر پوزیتیویستی می‎توانیم به آن نگاه کنیم، نه از منظر ارتباطاتی می‎توانیم به آن نگاه کنیم. اعتبار لحظه‌ی حال بسیار مهم است، بسیار در مورد اعتبار درس می‎دهیم و در علوم اجتماعی خود ۳۰ درصد را با این روش پر می‎کنیم. راجع به قوانین و اعتبار حرف می‎زنیم، اما همه‌ی آن‎ها هم شوخی است.

 

آشوب اعتباری ندارد

توفیق ضمن بیان آنکه برای آشوب اعتباری نمی‎توان قرار داد، توضیح داد: من در مورد روایی چه باید بگویم؟ در مورد روایی آشوب که نمی‎توان صحبت کرد. گزاره‎ای به جای آشوب نمی‎توان گذاشت، جز اینکه آشوب است، جز اینکه پدیده‎ها و آدم‎ها از ما دور هستند. بر مبنای چه چیزی سیاست اجتماعی را تنظیم می‎کنیم؟ بر مبنای چه چیزی نظام سیاسی را مورد نقد قرار بدهیم؟ ادای عدالت را در می‎آوریم، با عدالت شوخی می‎کنیم. وقتی در بسیاری از خیابان‎های تهران راه می‎رویم و بیمارستان‎ها را نگاه می‎کنیم و می‎بینیم پر است از شماره تلفن‎های فروش کلیه و...  لزوماً نباید جامعه‎شناس باشید، درجه‌ی کوچکی از عقل‌سلیم کفایت می‎کند تا متوجه شویم، فاجعه در حال اتفاق افتادن است، نمی‎گویم چیزی از آمار و ارقام وجود ندارد، توجه شما را به روندی که در آکادمیک ما اتفاق می‎افتد جلب می‎کنم. با اتفاقاتی روبه‌رو هستیم که احتیاج به مفاهیم بسیار پیچیده دارد و دستگاهی نداریم که  به ما بگوید چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟

استاد جامعه‎شناسی تصریح کرد: جامعه‎ای که در حال حاضر در آن قرار داریم، همانی است که مارکس می‎گوید: هرآنچه سخت و استوار است، دود می‎شود و به هوا می‎رود، حال اسم آن مدرنیته است یا چیز دیگری، شما باید چشم‎هایتان را باز کنید. هابرماس می‎گوید: چنین وضعیتی از دستگاهی برخوردار است. هابرماس نظامی  را در جلوی چشم‌های خود دارد که لحظه‌به‌لحظه در حال رصد کردن است. عده‎ای پوزیتیویستی این کار را انجام می‌دهند و می‎گویند ما می‎توانیم بر روی جامعه خط‎کش بگذاریم و میلی‎متر به میلی‎متر آن را بسنجیم و ببینیم چه چیزی هست. یک عده می‎گویند اشتباه می‎کنید و دیدن آنچه که می‎شود را نا‎ممکن می‎کنید؛ زیرا در گذشته بیان کردی، همه‎چیز مانند هم است. اگر  رویه‌ی حاکم بر این میلی‎متر‎ها را تشخیص بدهیم، هر میلی‎متری را که پیش می‎آید، می‎توانیم پیش‎بینی کنیم. آدرنو و باقی، نگاه دقیق و موجز به وضعیت حال می‎کنند، هر دو تقریر لحظه‌ی حال می‎کنند، یکی با قاعده‎ای که در لحظه‌ی حال حاکم است، در گذشته هم حاکم بوده و در نتیجه، آینده را هم پیش‎بینی می‎کند. منطقی هم است که لحظه‌ی حال را در مطالعه‌ی انتقادی لحظه‌ی حال بررسی می‎کند. هر دو بر سر آنکه در لحظه‌ی حال صحبت می‎کنند، توافق دارند.

وی در پایان این نشست اظهار کرد: لحظه‌ی حال در نگاه هر دو، حلقه‌ی واسطه‎ای است که گذشته‎ای را به آینده‎ای متصل می‎کند. در جایی که با این وقایع روبه‌رو هستید و طبق نگاه مارکس هر چیزی پایدار است، دود می‎شود و به هوا می‎رود، دستگاهی ندارید که لحظات این دود شدن و به هوا رفتن را توضیح بدهد. اما کاری هم انجام ندادیم که توضیح لحظه‌ی حال و گشودن آن به شما شهروندان یک جامعه‎ باشد که چه فاجعه‌ای در حال رخ دادن است، با این وجود شما را به چیزی ارجاع می‎دهم که قاعدتاً مخالف هستید. در اینجا نظام تولید علم و شکلی از دانش که ادامه پیدا کرده است، امکانی برای کشف حقیقت به وجود نمی‎آورد و ذهن ما را در وضعیتی نگه می‎دارد که در سطح بسیار عامیانه و کف‌خیابانی با هم حرف می‎زنیم.

نظرات مخاطبان 0 2

  • ۱۳۹۲-۰۹-۰۷ ۱۵:۲۲حمید 0 3

    ابراهیم توفیق با اینکه خیلی فرد باسوادیه؛ اما خیلی خیلی توی حرف زدن قابل مفهوم نیست.
                                
  • ۱۳۹۲-۰۹-۲۵ ۰۹:۰۲عرفان 0 3

    گفتمان گذار موضوعی است که در ادبیات توسعه جهت اعطای اعتمادبه نفس! به کشورهای در حال توسعه دادند و ما هنوز به این اصطلاح چسبیده ایم! می توان این موضوع را مطرح کرد وقتی می گوییم "جامعه" انگار همان گذاری که منتظرش هستیم اتفاق افتاده است،زیرا وقتی اجتماع متحول شد و به سطح جامعه رسید گذار اتفاق افتاده است بنابراین یک تناقض مفهومی در بطن مفهوم جامعه در حال گذار وجود دارد. وضعیت صد سال اخیر نشان می دهدکه هنوز به سطح تشکیل جامعه society نرسیده ایم، اگر از منظر کارکردی نگاه کنیم می بینیم که پیش شرط های تشکیل جامعه  (از جمله تفکیک حوزه ها و نهادهای اجتماعی، استقلال نهادی و...) فراهم نشده است.بنابراین اگر بخواهیم لحظه حال و گذشته ای که به آن چسبیده است را تئوریزی کنیم باید اجتماع را تئوریزیه کنیم. 
                                

نظر شما