شناسهٔ خبر: 8950 - سرویس خبر
نسخه قابل چاپ

آیا به اقدامات رئیس سازمان سینمایی می توان اعتماد کرد؟

در بخشی از یکی از گزارش‌های روزنامه ابتکار که بررسی عملکرد رئیس سازمان سینمایی پرداخته است آمده:بنابر گفته مقام معظم رهبری هدف ما باید جذب حداکثری و دفع حداقلی باشد اما این فیلمسازانی که اخیرا به سینمای ایران برگشتند به قدری کارنامه شان سیاه است که امیدی برای جذبشان به دامان نظام وجود ندارد.

به گزارش «فرهنگ امروز»، روزنامه ابتکار در گزارشی که در روز 24 آذرماه منتشر کرد، نگاهی اجمالی به بررسی عملکرد رئیس سازمان سینمایی ایران از مدتی که مسئولیت این سازمان را بر عهده گرفته داشته است پرداخت.بخشی از این گزارش مربوط به فیلمسازانی است که بعد از سال‌ها به سینمای ایران در جشنواره فجر امسال برمی‌گردند و فیلم‌هایشان اکران می شود.

حجت‌اللّه ایوبی، در روز دوشنبه 4 شهریور ۱۳۹۲ طی حکمی از سوی  علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت یازدهم به عنوان رئیس سازمان سینمایی انتخاب شد و جایگزین جواد شمقدری گردید. ایوبی دارای مدرک کارشناسی ارشد معارف اسلامی و علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق و همچنین کارشناسی ارشد و دکترای علوم سیاسی از دانشگاه لیون 2 است و تاکنون هیچ گونه فعالیت تخصصی در حوزه سینما نداشته است.

هرچند شاید قضاوت درباره عملکرد معاونت سینمایی جدید کمی زود باشد به ویژه آنکه هنوز جشنواره فجر در این دولت برگزار نشده است اما اقدامات معاونت سینمایی جدید به خصوص اظهارات تامل برانگیز شخص ایوبی تاحد زیادی رویکرد این مدیریت را مشخص کرده است.

معاونت سینمایی کار خود را با ادعای بازگشت آرامش به اهالی سینما آغاز کرد و در اولین گام خود با سرعتی عجیب اقدام به بازگشایی خانه سینما نمود. از جمله اهداف اصلی تشکیل خانه سینما به عنوان بزرگترین نهاد صنفی سینماگران ایران بر اساس اساسنامه آن، حفظ و صیانت از حقوق مادی و معنوی دست اندرکاران حرفه‌ای تولید، توزیع و نمایش هنر/صنعت سینما و همچنین ایجاد امنیت شغلی و تامین اجتماعی و ارتقای سطح آموزشی و حرفه‌ای دست اندرکاران سینمای جمهوری اسلامی ایران است. اما عملکرد این خانه به ویژه بعد از فتنه 88 نشانی از تلاش برای تحقق این اهداف ندارد. خانه سینمایی که طی چند سال گذشته محملی برای حضور سینماگرانی بوده است که هم در سخنان و هم در ساخته هایشان تعلق خاطری به انقلاب و نظام نداشتند، سینماگرانی که هدفشان نه تنها خدمت به  اعتلای فرهنگ انقلابی جامعه نبوده است بلکه با عملکرد مغرضانه خود مورد تشویق دشمنان این نظام و کشور قرار گرفته اند.

سرانجام وزارت ارشاد دولت دهم به دلیل عمل نکردن هیات مدیره به تعهدات خود و وجود مشکلات عدیده در اساس نامة خانه سینما تصمیم به تعطیلی آن گرفت وشورای فرهنگ عمومی کشور رای به غیرقانونی بودن آن داد. این اقدام باعث اعتراض و تجمع بسیاری از سینماگرانی شد که از وجود خانه سینما نفع می بردند و اعتراضات تا جایی رسید که  محمود احمدی نژاد، در نامه‌ای درباره بازگشایی خانه سینما خطاب به رییس سازمان سینمایی کشور تاکید کرد. فضا برای بازگشایی مجدد خانه سینما با اساسنامه و هیئت مدیره جدید آماده شد اما سینماگران به حدی دلخور بودند که تمایلی برای همکاری با ارشاد دولت دهم نداشتند و ترجیح  دادند موضوع خانه ‌سینما را در دولت معتدل حسن روحانی به جریان بیندازند و اینگونه شد که دولت یازدهم در فضای باز فرهنگی دست به دست اعضای خانه سینما داد و با وجود اشکالات قانونی متعدد که مهم‌ترین آن، عدم تصویب اساسنامه‌ جدید در هیأت رسیدگی به امور مراکز فرهنگی است، خانه سینما در اقدامی سریع بازگشایی شد. ایوبی نیز با بیان اینکه نمی‌خواهد در چهار سال ماموریتش درگیر این مسئله بماند بیان کرد: «همه خواهند دید که برخوردهای ما حذفی نیست. ما بر صندلی پدر نشسته‌ایم و تلاش می کنیم که برای همه پدری کنیم. خیلی چیزها را هم نمی شنویم و نمی بینیم که شما و همه شاهد هستید.»


وی درباره اختلاف بین صنوف سینمایی نیز عنوان کرد: «همه دور هم خواهند آمد. اطمینان می دهم هیچ کسی بازنده نیست. مسئله خانه سینما برد ـ برد است و همه در آن برنده هستند. یک زمان بالاخره مخالفان هم متوجه می شوند که آنها هم برنده هستند. سینما را دولت بسته بود و دولت هم باز کرد. قطعا همه دور هم خواهند نشست و همانطور که می‌بینید فراخوان هم اعلام شده است. ما حداقل دخالت را در سینما خواهیم داشت و کارمان در حد نظارت است تا آنجایی که قانون اجازه دهد. مابقی هم توسط اهالی سینما و صنوف حل خواهد شد ما هم با آنها تعامل خواهیم داشت. »

این گونه بود که ایوبی اولین گام را برای جلب رضایت اهالی سینما و بازگشت آرامش به فضای آشفته سینما برداشت و ما اصلا نفهمیدیم چگونه یک نهاد قانونی رای به تعطیلی خانه سینما داد و  نهاد دولتی دیگر بدون توجه به اشکالات قانونی با اختیارات کامل خانه سینما را بازگشایی نمود!!!!

باید گفت رویکرد مدیریت جدید سینمایی مسلما به همین اقدام محدود نمی شود. ایوبی که برای دولت نقش پدری قائل است در راستای بازگرداندن فعالان فرهنگی که از ایران رفته اند و در خارج از کشور از هیچ گونه اقدامی در جهت تخریب فرهنگ ایرانی-اسلامی و لگدمال کردن ارزش های این انقلاب کوتاهی نکرده اند در اولین گام جنجال برانگیز خود به عیادت خانواده آرش و سروش فرازمند از اعضای گروه موسیقی "سگ‌های زرد" رفت.

ایوبی در واکنش به حاشیه های مراسم تدفین  این دو جوان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) گفت: «دو جوانی که در خارج از مرزهای کشور جان خود را از دست دادند، در حقیقت بخشی از مغزهای این جامعه و سرمایه ملی محسوب می شدند و خانواده آنها نیز تمام تلاش خود را به کار بستند تا فرزندان این آب و خاک در سرزمینی پدری و مادری به خاک سپرده شود. وی ادامه داد: اما وقتی تیتری در رسانه ای با این عنوان که «سگ های زرد در بهشت زهرا» درج می شود، باید به این فکر کنیم که دیگر ایرانیانی که در خارج از کشور حضور دارند و تلاش دولت بربازگرداندن آنها استوار است، با این برخورد چه برداشتی خواهند داشت.»

ایوبی با تکذیب کمک مالی سازمان سینمایی برای انتقال اجساد هنرمندان از کشور مبداء به ایران گفت: «خانه سینما به عنوان صنف، تنها نامه ای بر هنرمند بودن این افراد برای ما ارسال کرد و ما نیز با توجه به آنکه کلام این صنف هنری را درست می دانیم، ترتیب دفن آنها را در قطعه هنرمندان دادیم؛ اما مساله اینجاست که با حضور این دو نفر جای هیچکسی را در این بخش تنگ نشده است.»

این اقدام پدرانه معاونت سینمایی صرف جوانان به اصطلاح فرهنگی شد که در عرصه موسیقی زیرزمینی و همگام با هنرمندان حامی فتنه 88 علیه جمهوری اسلامی فعالیت می کردند و این اقدام به مثابه  اعلام رسمی حمایت وزارت ارشاد از هنرمندان خود فروخته و معاند نظام تلقی می شود.در واقع دولت یازدهم معتقد است که فضالی فرهنگی به حدی فراخ است كه حتي افراد مقیم خارج خارج و کسانی که مقابل فرهنگ اسلامي و ايراني قرار دارند به راحتي در اين دايره جاي مي گيرند و این یعنی ما بیخودی هزاران شهید داده و انقلاب کردیم و ارزش های ما همان ارزش های قبل از انقلاب خواهد شد.

ایوبی در ادامه این سیاست فرهنگی به تازگی با عباس کیارستمی، ناصر تقوایی، رخشان بنی‌اعتماد، بهمن فرمان‌آرا و خسرو سینایی دیدار نمود. فیلمسازان خود فروخته‎ای که سال هاست معاندت خود با نظام و انقلاب را آشکارا اعلام کرده اند. ایوبی در این جلسات ایده‌ها، فکر‌ها و پروژه‌هایی که در چند سال گذشته در ذهن این پنج کارگردان بوده را شنیده و دلایل فراهم نشدن شرایط فیلمسازی برای آن‌ها را بررسی کرده است. تاکنون فرمان‌آرا و تقوایی، ایده و طرح اجرایی خود را برای ساخت فیلم بعدی‌شان به سازمان سینمایی ارائه داده‌اند.

خوب است برای پی بردن به عمق پیامدهای این دیدار نگاهی به کارنامه این افراد بیندازیم.

"عباس کیارستمی" چند سالی است که به دلیل نبودن امنیت شغلی در سینمای ایران به خارج پناه برده و از دلباختگان سینمای ژاپن است. کیارستمی کسی است که انقلاب را با انگیزه‌های مشروع ولی غیر عقلانی و احساسی ای می‌داند که باعث از بین رفتن قانون‌گرایی می‌شود.

"ناصر تقوایی" در گفتگو با شبکه خبری یک یهودیان در اسفند ۱۳۹۰ ابراز داشته‌است: «فرقی نمی‌کند که در پای صندوق‌های رای حاضر شویم یا نه. چرا که نتایج آن هیچ تاثیری ندارد. حتی اگر مردم هم نروند، با ارائه آماری عجیب گفته می‌شود که این تعداد رای داده شده‌است. حتی اگر مردم از رفتن هم امتناع ورزند نتایج شبیه انتخابات گذشته خواهد بود. آراء هیچ‌گونه تاثیری بر روی نتایج ندارد»

همسر تقوایی نیز مدتی برای بازی در فیلم ضد ایرانی «تهران من، حراج»در بازداشت بود.

"بهمن فرمان آرا" فیلمسازی است که در پی انتشار طنزی در روزنامه شرق درباره اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، وی در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۹۰ ممنوع الخروج شد. وی همچنین در پی منحل شدن خانه سینما توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سه سیمرغ بلورین خود را به عنوان اعتراض به دفتر جشنواره فجر پس داد. فرمان آرا که در این مدیریت جذب فضای باز فرهنگی شده است در اظهار نظری در مورد مدیریت جدید سینما گفت: «مثل این است که از من بپرسید تفاوت آفتاب و تاریکی را در چه می‌بینم. تا این حد متفاوت است. این مدیران فرهنگ را می‌شناسند و نگرشی که دارند از نظر کاری مثبت است. ترجیح می‌دهم یک‌نفر مدیر باشد و کارش را بلد باشد.

شنیده‌ایم مدیری در یک برهه 840میلیون‌تومان به زیردستی‌هایش پاداش داده و شما نمی‌دانید به چه علت! و یا اگر آگهی‌های گردشگری هشت‌سال پیش را دیده باشید، می‌بینید فقط یک فرش ایرانی را نشان دادند که گربه ایرانی از روی آن رد می‌شود و این تبلیغات‌شان بود! از این همه به هدر رفتن منابع ملی و پول بیت‌المال به خاطر منافع شخصی افسوس می‌خورم.»

"خسرو سینایی" نیز فیلمسازی است که به شدت علاقمند به تفکرات پوچ گرایانه و اکسپرسیونیستی صادق هدایت می باشد.

"رخشان بني‌اعتماد"که آن را به عنوان بانوی سینمای ایران می شناسند  از جمله هنرمنداني است كه در جريان حوادث سال 88، به حق مي‌تواند در ليست فعال‌ترين هنرمندان فتنه قرار گيرد. او و دخترش -باران كوثري- از همان ايام قبل از انتخابات، با حضور فعال در ستادهاي انتخاباتي كروبي و موسوي، نشان دادند كه مثل خيلي از هنرمندان ديگر علاقه‌مند به سرنوشت اين انتخابات هستند. او مانند سال 80 كه در ايام انتخابات مستند انتخاباتي "روزگار ما" را با رويكرد حمايت از خاتمي ساخت، اين‌بار هم با ساخت فيلم مستند "ما نيمي از جمعيت ايرانيم" با نگاهي فمينيستي به برخي از مطالبات زنان از كانديداهاي رياست جمهوري دوره‌ دهم و با مصاحبه‌هايي با برخي از مهم‌ترين فمينيست‌هاي ايران،‌ تلاش كرد تا بر همان طبلي بكوبد كه مدت‌هاست بيگانگان جمهوري اسلامي را به آن متهم مي‌كنند. صحبت از ظلم‌هايي كه به زن ايراني مي‌شود، محور فيلمي بود كه بني‌اعتماد به علت نگرفتن مجوز، چندي بعد خود لينك دانلودش را روي اينترنت قرار داد و البته از آن هم استقبالي نشد. اين اولين بار نبود كه بني اعتماد اظهارات فمينيست‌هاي شناخته شده‌ ايراني را به عنوان فيلم مستند به خورد مخاطب مي‌داد. تمامی فیلم های "بني اعتماد" تصويرگر موقعيت‌هاي پس‌رفت و بدبختي آدم‌هاي اجتماع است و  هميشه پايان تلخي دارند. او با نمایش تصویری فلاکت بار از زن ایرانی که همواره امید به بهبود وضعیت دارد در تلاش است تا تغییر نظام را راهی برای برون رفت از این وضعیت نشان دهد. بنی اعتماد همانطور که در آغاز ظهور اصلاحات با نمایش تلخی گزنده در فیلم زیرپوست شهر امیدش به تغییر دولت بود حال با حمایت از فتنه 88 امیدش به تغییر کلیت نظام می باشد. آخرین ساخته وی با عنوان قصه ها به دلیل سیاه نمایی از اوضاع جامعه اجازه ورود به سی و یکمین جشنواره بین الملل فیلم فجر را نیافت.

نکته جالب اینجاست که ایوبی با بیان اینکه این دیدارها دوستانه و خارج از جهارچوب مسائل کاری و اداری انجام شده است، گفت: «اين کارگردانان پس از سال‌ها دوري از عرصه هنر هفتم به سينما باز مي‌گردند، اين مهم در آشتي دوباره مخاطبان با سينما اثرگذار است.» ايوبي همچنين تصریح کرد: «توليد فيلم‌هاي سينمايي خوب به رونق سينماها منجر مي‌شود و قطعا حضور بخش خصوصي در سالن سازي اتفاق خوبي است»

با توجه به سوابق این 5 فیلمساز واقعا این دیدارها و دلجویی از این کارگردانان چه نفعی به حال سینمایی دارد که باید ویترینی برای ارائه فرهنگ ایرانی و اسلامی به جهان باشد؟ مگر ما کارگردانان توانا و مقید به ارزش های اخلاقی و انقلابی در سینما نداریم که باید به دنبال چنین افراد مسئله داری برویم؟

درست است که بنابر گفته مقام معظم رهبری هدف ما باید جذب حداکثری و دفع حداقلی باشد اما این فیلمسازان به قدری کارنامه شان سیاه است که امیدی برای جذبشان به دامان نظام وجود ندارد.

هدف متعالی سینمای ایران باید تربیت فیلمسازانی متعهد باشد که به رشد و نمو فرهنگی کشور کمک کنند اما گویا این دولت می خواهد در چرخشی 180 درجه ای از ارزش ها و اصول، راه را برای حضور هر چه بیشتر فعالان فرهنگی معاند باز نماید و لابد در آینده بودجه هایی چند میلیاردی در اختیار همین فیلمسازان برای تولید فیلم هایی در جهت تخریب ایران و ایرانی قرار خواهد داد.

واقعا مدیریت جدید به سوی کدام هدف با چنین سرعتی در حال حرکت است؟ به کجا چنین شتابان می تازد؟ به سوی سقوط در ابتذال فرهنگی یا تعالی فرهنگ ایرانی-اسلامی؟

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۲-۰۹-۳۰ ۱۹:۱۵سپهری 0 0

    از چرندیات نویسنده روزنامه ابتکار تشکر می کنم. مثلن این جمله که «"خسرو سینایی" نیز فیلمسازی است که به شدت علاقمند به تفکرات پوچ گرایانه و اکسپرسیونیستی صادق هدایت می باشد.» یا این‌که « کیارستمی کسی است که انقلاب را با انگیزه‌های مشروع ولی غیر عقلانی و احساسی ای می‌داند که باعث از بین رفتن قانون‌گرایی می‌شود.» و از این‌ها نتیجه می‌گیرد که کار این فیلمسازان از کار گذشته و کارنامه‌شان زیادی سیاه است.
    و در پاسخ به این سوال که «مگر ما کارگردانان توانا و مقید به ارزش های اخلاقی و انقلابی در سینما نداریم که باید به دنبال چنین افراد مسئله داری برویم؟» باید بگویم چرا، مسعود دهنمکی و فرج الله سلحشور».
                                

نظر شما