شناسهٔ خبر: 8966 - سرویس سینما و رسانه
نسخه قابل چاپ

ناکامی «بشارت به شهروند هزاره‌ی سوم» در پرداختن به یک سوژه خوب

بشارت به شهروند بشارت به یک شهروند هزاره سوم به موضوعی می پردازد که در سینمای ایران موضوعی تازه و جذاب است اما نتوانست موفقیتی را که باید بدست بیاورد.

به گزارش «فرهنگ امروز» ، «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» فیلمی با عنوانی نامانوس است که برخلاف طولانی بودن عنوانش، مضمونی آشنا دارد.

در این فیلم، مینو مدرس حوزه است و به خواست دوستش، چند جلسه برای نوعی مشاوره دینی با بچه های مدرسه تشکیل می دهد و در قبال آن مانند همیشه پولی دریافت نمی کند. در این مدرسه سه دختر به تازگی خودکشی کرده اند و مدیر که بیشتر نگران آبروی مدرسه است سعی دارد تا از تکرار این اتفاق جلوگیری کند. مینو برای فهم دلیل این خودکشی ها به دیدار خانواده های داغدار و مسئول پرونده آنها می رود. در ادامه با حقایقی سیاه روبرو می شود که همه آنها ذیل یک عنوان دسته بندی می شوند: شیطان پرستی! از طرفی حمید که فرد تحصیل کرده ایست به تازگی شغل خود را از دست داده و از این بابت بسیار ناراحت است و کارش شده خوابیدن و سیگار کشیدن تا روسایش برای بازگرداندن او اقدامی بکنند. تمام این اتفاقات مقارن با تثبیت میزان هورمون ها در بدن مینو و آمادگی او برای انتقال جنین به بدنش است.

روابط دانش آموزان مدرسه نسبت به روزهای اول بهتر شده و آنها با مینو به یک گردش می روند ولی با این همه عده ای هنوز نماد هایی شیطانی را بر روی ماشین و کیف مینو می کشند. در این بین یکی دیگر از دانش آموزان به نام ژامک هم خودکشی می کند و همه از این اتفاق شوکه می شوند یکی از دانش آموزان که رابطه خوبی با مینو دارد نامه ای تایپی برای او ارسال می کند و به او هشدار می دهد که عده ای به خاطر بارداری او و اعتقاد به اینکه نباید بچه ای پا به این دنیا بگذارد، قصد جان او را کرده اند. در همین زمان حمید بدون اطلاع مینو سعی در تهیه ویزا دارد تا با خروج از کشور و به دنیا آمدن فرزندشان در کشوری دیگر، بتوانند اقامت آنجا را بگیرند.. سارا، یکی از دانش آموزان از مینو تقاضای کمک می کند و از او می خواهد تا به آدرسی که برای او فرستاده برود. از آنجا که ارتباطات مینو تحت کنترل است(به خاطر  امنیت خود او) این پیامک را افسر مسئول پرونده هم دریافت می کند و گروهی را برای سرکشی به آن آدرس می فرستد. مینو برای دیدار سارا به ساختمانی نیمه ساخته می رود و در گودالی که سارا برای او در نظر گرفته بود، می افتد. پس از آن سارا نیز خودش را از ساختمان به پایین می اندازد. مینو در بیمارستان بستری می شود و حال وخیمی دارد اما در کمال ناباوری خودش و جنین زنده می ماند. و دانش آموزی که سعی در اخطار دادن به او را داشته به آسایشگاه روانی می رود.

بشارت به یک شهروند هزاره سوم به موضوعی می پردازد که در سینمای ایران موضوعی تازه و جذاب است اما نتوانست موفقیتی را که باید بدست بیاورد. پیام این فیلم که در نگاه کلی حول محور شیطان پرستی و فرقه ها و آیین های آن بنظر می رسد فراتر از این موضوع است و به ظهور شیطان گرایی در زندگی روزمره اشاره می کند اما نتوانسته این پیام را به خوبی بیان کند. شیطان گرایی که مدنظر فیلمساز است در واقع همان شرک خفی ایست که در زندگی غالب افراد وجود دارد و خود فیلمساز آن را در دیالوگی از زبان مینو چنین شرح می دهد: "شیطان گرایی به ستاره پنج پر نیست. همین که ایمانت به میز و قدرتت باشد به صفر های حساب بانکیت یعنی شیطان گرایی." این اتفاق که از آفات مبتلا به جامعه است به جا بیان شده است ولی کارگردان پرداخت درستی از آن ارائه نداده است. ضعف های بسیاری در فیلمنامه وجود دارد گویی فیلمساز دغدغه هایش را تیتر وار بیان می کند بدون آنکه پیوند مستحکمی بین اجزا وجود داشته باشد.

یکی از نکات فیلم توجه ویژه فیلمساز به خانواده است. فیلم، تنش های موجود در خانواده و بی توجهی والدین را عامل بسیاری از انحرافات می داند چرا که هیچ تصویری از یک خانواده مثبت نشان داده نمی شود. دخترانی که خودکشی کرده اند خانواده های نابسامانی داشته اند و حتی مینو نیز در خانواده کوچکش دچار مشکل است. در جامعه به تصویر کشیده شده در فیلم، خطر ها و انحرافات زیادی در سر راه جوانان وجود دارد و این وظیفه والدین است که مراقب آنها باشند ولی جدایی جوانان از خانواده ها و عدم مراقبت و درک لازم از جانب والدین منجر به فاصله ای می شود که باعث سرد شدن هرچه بیشتر روابط بین این دو نسل می شود که توجه فیلمساز مشخصا به پیامد آن برای جوانان است.

نگاه کارگردان نسبت به نهاد های حکومتی بسیار منفی است تا جایی که حاضر نیست حتی یک تصویر مثبت از آنها نشان دهد و دلیل این حرف آنست که در پایان فیلم هیچ اشاره ای به نقش پلیس در نجات یافتن جان مینو نمی شود ولی منطقا این پلیس بوده که او را نجات داده چرا که فرد دیگری از محل حضور او خبر نداشته است. نهاد دیگری که در این فیلم مورد تمسخر و تحقیر سازنده قرار می گیرد، مدرسه و روش تربیتی آموزش و پرورش است. اغراق بیش از حد در رفتار های نیکی کریمی مدیر مدرسه کاملا این عقیده را تایید می کند. او آنقدر نادان است که فکر می کند با نصب دوربین و حفاظ گذاشتن برای پنجره ها و .... می تواند دانش آموزان را کنترل کند و از خودکشی ها جلوگیری کند. اما کارگردان به صراحت در داستان اعلام می کند که دانش آموزان به وسیله نت با یکدیگر ارتباط داشته اند و به همین دلیل رفتار های مدیر مدرسه حتی احمقانه تر از قبل بنظر می آید. از طرفی در رفتار حمید فرخ نژاد نیز نوعی بی تفاوتی دیده می شود که بازهم موید همان نگاه مغرضانه فیلمساز است.

فیلم نیز مانند نمونه های دیگر، باز هم از مهاجرت و بزرگ کردن فرزند خود در کشوری دیگر حرف به میان می آورد. این امر که دیگر به یک جریان در فیلم های سینمایی درآمده است گرچه خلاف واقعیت نیست و در جامعه هستند کسانی که همین تفکر را دارند ولی تاکید اینگونه روی آن و راه اندختن موجی با این محتوا باعث دلزدگی مردم از کشور خودشان می شود. گویی زندگی در ایران جهنم است و در کشور های دیگر بهشت. این در حالیست که زندگی در هر جایی بدون هزینه و محدودیت نیست.

در فیلم بر کدهای کلیشه ای و از مد افتاده تاکید چندین و چندباره می شود به صورتی که فیلم را به ورطه تکرار انداخته و از جذابیت آن می کاهد. تاکید بر فیلم جن گیر و نماد های شیطان پرستی و ستاره پنج پر و رنگ سیاه و عدد 666 و .... از آن جهت تکرار مکررات است که در یک دهه اخیر حرف از شیطان و شیطان پرستی و نمادهایش، آنقدر تکرار شده که هر فردی می تواند یک مقاله در این باره بنویسد. کارگردان می توانست پرداختی بهتر از این داشته باشد تا رضایت مخاطب را نیز جلب کند. درهرحال، کریمی می خواهد تعریف کامل­تری از شیطان را منتقل کند، او در طول فیلمش بارها ناامیدی را برابر با واژه شیطان معرفی می کند، فیلمساز در اینجا به خوبی نشان می دهد که مسئله را شناسایی کرده است، ناامیدی بحرانی شایع در میان نوجوانان و جوانانی است که وارد این فرقه­های انحرافی می­شوند و همچون دیگر مسایل علی رغم تاکیدهای مکرر رهبری عزیز، مسئولان فرهنگی ما در این زمینه نیز تنها سکوت اختیار کرده اند.

در صحبت های فیلمساز این عقیده بیان می شود که به دنیا آمدن هر کودک نشان دهنده این است که خدا هنوز از انسان نا امید نشده است. این سخن که یادآور یکی از شعر های معروف تاگور، (شاعر معروف هند) است. زنده ماندن جنین مینو نیز نماد همین گفته است.

بطور کلی فیلمساز سعی دارد تقابل و تضاد خیر و شر را نشان دهد که مینو (بهشت) قرار است برنیرو های شر وارد شود همانطور که خدا جنین را برخلاف سعی و تلاش های نیروی شر (و عقیده بر جلوگیری از به دنیا آمدن انسانی دیگر) حفظ می کند.

نظر شما