به گزارش «فرهنگ امروز» حجتالاسلام والمسلمین مصطفی احمدیفر، مدرس دانشگاه علوم اسلامی رضوی در ارتباط با تاریخ قرآن بیان کرد: قبل از مواجهه با هر علمی ناگزیریم به تاریخ آن علم مراجعه کنیم. روایت «سبعة احرف» یکی از مهمترین مباحثی است که در تاریخ قرآن مطرح و در سایه شبهات مستشرقان قرار گرفتهاست و از میان مستشرقان، افرادی نظیر نولدکه، رژی بلاشر و گلدزیهر بیشترین توجه را به این مبحث کردند.
وی پیش از بیان نظرات مستشرقان، توضیحاتی راجع به چیستی روایت سبعه احرف به این مضمون بیان کرد: درباره این روایت در منابع اهل سنت مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم و منابع شیعی و بسیاری از منابع دیگر روایتهای متکثر و متناقض زیادی مطرح شده است که عمدتا این مباحث در چهار گروه دستهبندی میشوند.
نظرات پیرامون روایت سبعةاحرف
وی در ادامه گفت: درباره این روایت چهار گروه اظهار نظر کردهاند که گروه اول افرادی مانند زنجانی هستند که در کتاب تاریخ قرآن خود، سبعة احرف را موجه با هفت حرف از الفاظ مترادف دانسته و روایات مؤید این مطلب را نیز آورده است. این نوع تلقی از سبعه احرف به دلیل اینکه باعث رواج ادعای تحریف در قرآن میشود، مردود است. گروه دوم نیز افرادی مانند مختارعمر و سالممکرم هستند که معنی این روایت را منطبق با هفت لهجه رایج آن روز عربستان میدانند و میگویند که قرآن مطابق با هفت لهجه فصیح عربی نازل شدهاست که در این نظریه علاوه بر اینکه جا برای طرح ادعای تحریف باز میشود، با سایر روایات معتبری که نزول قرآن را منطبق با لهجه مخصوص قریش میداند، در تناقض است.
این مدرس جامعة المصطفی درباره نظرات دو گروه دیگر ابراز داشت: افرادی مانند فیض کاشانی در گروه سوماند که آنها روایت سبعه احرف را مربوط به بطون و تأویلات میدانند و لیکن این نوع از تلقی از اختصاصات قرائتهای قرآنی است و ارتباطی با روایت مورد بحث ما ندارد. آخرین گروه نیز افرادی هستند که مدعیاند که با توجه به کثرت روایات، تعارض معانی و دشواری در فهم معنی، در این بحث نباید وارد شد و باید آن را مسکوت گذاشت که این مسئله چون در تناقض با شأن علمی بحث و علمای آن است، مورد پذیرش نیست.
نگاه گلدزیهر به روایت سبعةالاحرف
وی با بیان اینکه قرآن موجود در زمان پیامبر اکرم(ص) نوشته شده و بهصورت مابینالدفّتَین در اختیار مردم قرار گرفته است، گفت: گلدزیهر در کتاب «گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان» خود براساس روایت مورد بحث آوردهاست، در میان کتب قانونگذاری و آسمانی نصّی مانند نص قرآن از جهت اضطراب نفس وجود ندارد.
وی در تقد دیدگاه گلدزیهر اظهار کرد: نص قرآن نهتنها در زمان خود پیامبر(ص) که حتی در دوران کنونی نیز از مستحکمترین متون و متقنترین نصوص وحیانی است. شیخ عبدالفتاح عبدالغنی در کتاب قرائات المستشرقین و الملحدین دچار تضاد و دوگانگی بودن قرآن را محال دانسته و بیان کرده که نفس قرآن بهدلیل هدف، بری از هرگونه اضطراب و تشویش است.
خلط انواع قرائات قرآن با روایت سبعةاحرف
این پژوهشگر قرآنی با اشاره به اینکه ابن مجاهد مسئله قرائات قرآنی را مطرح کرده و از میان قرائات رایج آن روز هفت قرائت را به عنوان معیار برگزیده است، گفت: گلدزیهر در کتاب خود به این نکته اشاره میکند که بحث سبعة احرف را نباید با قرائت سبعة اشتباه گرفت. اما وی بین این دو مطلب بیارتباط به هم، خلط مبحث کرده است که این همان نقطه شروع کجفهمی او در قرآنشناسی است. گلدزیهر بسیار تحت تأثیر آموزههای تملود و یهودیت بوده تا آنجا که میبینیم وی شباهتی را بین روایت سبعة احرف و روایت تلمود تصور کردهاست.
تاریخ قرآن بلاشر
وی با اشاره به اینکه مستشرقین با مشوش نشان دادن متن قرآن بهدنبال هدفی نهایی خود یعنی تضغیف و تخریب پایههای وحی هستند، گفت: رژی بلاشر یکی از بزرگترین اسلامشناسان مغرب زمین است که روش او در استشراق را تقریبا میتوان روشی میانه و متعادل دانست. نظر وی نیز درباره متن قرآن براساس روایت مذکور همان ثابت نبودن نص قرآن در زمان پیامبر است که گلدزیهر هم بیان کردهاست. وی در کتاب «در آستانه قرآن» خود رواج قرآن در دهههای ابتدایی صدر اسلام را به دلیل میل و هوس مسلمانان عنوان کردهاست که این ادعا با آنچه که در روایات تاریخی مبنی بر دقت و ولع پیامبر اکرم(ص) در جمعآوری قرآن آمده، در تناقض است.
احمدیفر در ادامه افزود: از دیگر ادعاهایی که بلاشر در کتاب خود عنوان کرده است، مربوط به وحی قرآن میباشد. وی در کتاب خود ادعای نقل به معنا بودن قرآن را مطرح میکند؛ به این معنا که خداوند معانی را بر قلب پیغمبر(ص) القاء مینماید و ایشان با الفاظ خود آن معانی را بیان میکند. علت نادرستی این سخن را میتوان با اعجاز معنوی و لفظی قرآن که هم مشرکین معاصر پیامبر(ص) را از آوردن مثل آن درمانده کردهبود و هم محققین معاصر را متحیر کردهاست، تبیین نمود.
وی با بیان اینکه بلاشر سبعة احرف را راه رهایی مسلمانان از دشواریها میداند، تصریح کرد: به بیان بلاشر، مسلمانان بهواسطه داشتن لهجههای گوناگون در قرائت و تلفظ برخی از الفاظ قرآن با دشواری روبهرو بودند که با استناد به این روایت، مجوز تغییر در الفاظ و آوردن مترادف برای آنها در مواقع دشواری تلفظ را بهدست آوردند.
وی در ادامه گفت: نولدکه اولین تاریخ قرآن را نوشته است و در کتاب خود عنوان کرده، به این دلیل که در زمان کتابت قرآن به جهت برخی از اختلافات، شرایطی حاکم شد که قرائات قرآنی به درجه کمال خود نرسید، هیچ نص واقعیای در قرآن وجود ندارد و همین نکته باعث شد تا تشویش و اضطراب زیادی بر قرآن عارض شود.
این محقق علوم حدیث و قرآن با نقل پاسخ حاضر سلیمان در کتاب «قرائات قرآنی بین مستشرقین»، گفت: جهل مستشرقان نسبت به اسباب ترقی قرآن توسط مسلمانان باعث توهم آنها در روششناسی جمعآوری قرآن شدهاست. جمعآوری قرآن در زمان پیامبر(ص) توسط کاتبان وحی انجام میشدهاست و در تاریخ آمدهاست که شخص پیامبر(ص) بارها و بارها بر نوشتههای کاتبان نظارت میکردند که این شهادتهای تاریخی و وجود کاتبان وحی دال بر دقت در جمعآوری قرآن است.
وی در خاتمه گفت: روایت سبعة احرف خلط مباحث با قرائات سبعه هم شده است. شایان ذکر است در منابع شیعی، روایت سبعة از پیامبر(ص) نقل نشدهاست و این روایت از مهمترین مناشئ شبهات مستشرقین است که نه به لحاظ سندی اعتبار دارد و نه به لحاظ دلالتی.
نظر شما