شناسهٔ خبر: 9881 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

تهمورث شیری در گفت‎وگو با فرهنگ امروز؛

مسائل و مصائب پایان‌نامه نویسی

تهمورث شیری اما مسئله‌ای که ما در حال حاضر در پایان‎نامه‎ها شاهد آن هستیم این است که مبانی نظری کپی‎برداری است؛ یعنی دانشجو از اینترنت و فضای مجازی اطلاعات را با زدن کلیدواژه‎ی مورد نظر، جمع‎آوری می‎کنند و در کنار هم می‎چسباند، بدون اینکه یک ارتباط ارگانیکی بین این پاراگراف‎ها وجود داشته باشد.

فرهنگ امروز/فاطمه امیراحمدی: تهمورث شیری استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و نیز عضو انجمن جامعهشناسی ایران درباره‌ی روند تحقیق و پژوهشی‎های علمی، دانشجویی که در حال حاضر در دانشگاه‎ها در حال انجام است با فرهنگ امروز به گفت‎وگو پرداخت که در ادامه می‎آید.

 

یکی از مشکلاتی که در بخش پایان‎نامه‎های دانشگاهی وجود دارد عدم کارایی این پروژه‎ها در جامعهی علمی ما است، به نظر شما علت این امر به چه عواملی برمی‎گردد؟

 

در مورد روند کار پژوهش در دانشگاهها و نیز تیپ پایاننامهها مشکلات زیادی وجود دارد که آسیب‎های آن به‌مرور در حال بروز است. اگر بخواهم در این باره به مشکلات اشاره کنم باید بگویم در همان آغاز کار که اصطلاحاً به پروپوزال‎نویسی معروف است، کار دارای ایراداتی است. دانشجویانی که میخواهند موضوع پایاننامه انتخاب کنند باید در ابتدا هریک، یک پروپوزال بنویسند. تیپ‎هایی که در مورد پروپوزالنویسی در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی وجود دارد با یکدیگر تفاوت دارند و این خود مشکلزا است. در واقع باید گفت در آن سلیقهای عمل میشود؛ به طور مثال در حوزه‌ی علوم انسانی و علوم طبیعی اگر مقایسه کنید، آیتمهایی که بایست استفاده شود طبیعتاً به‌اقتضای رشته‌ی تحصیلی با یکدیگر تفاوت دارد؛ اما نکتهای که وجود دارد این است که شما ممکن است حتی در بین یک دانشکده بین چند گروهی که به لحاظ مجموعه رشتهای با هم یکسان هستند، مثلاً مجموعهی علوم اجتماعی، تیپهای مختلف پروپوزال‎نویسی ببینید. اینکه یک تیپ استانداردی تعریف شود و گفته شود برای فرضاً علوم انسانی یا علوم سیاسی باید از این آیتم‌ها استفاده شود، هنوز وجود ندارد، این باعث شده است تا دانشجویان در عمل دچار نوعی سردرگمی شوند.

همین امر باعث شده است تا منِ استاد در درس روش تحقیق برای دانشجویان دوره‌ی کارشناسی ارشد و دکتری که یکی از مباحث آن مربوط به چگونگی نگارش پروپوزال است، مجبور باشم ببینم در هر واحدی در هر دانشکدهای کدام تیپ پروپوزالنویسی جا افتاده و قابل قبول است که بر اساس آن تدریس کنم. این خود انرژی و وقت بسیاری از اساتید می‎گیرد، چون همان طور که گفتم تیپ‎های پروپوزال‎نویسی در هر دانشگاهی بلکه در بین رشته‎های مشابه در هر دانشکده‎ای با یکدیگر مغایرت دارد.

نکتهی بعدی که باید به آن توجه شود، تصویب خود موضوع است. موضوع تحقیق در پژوهش بسیار دارای اهمیت است که در این باره نیز کاملاً سلیقه‌ای عمل می‎شود. در سالهای گذشته ما در گروه علوم ارتباطات برای دانشجویان کارشناسی ارشد، جلسهی دفاع از پروپوزال میگذاشتیم. به دانشجویان اعلام میشد تا موضوعات خود را مشخص کنند و در جلسه‎ای که به همین منظور ترتیب داده می‎شد از آن‎ها خواسته می‎شد که از موضوع خود دفاع کنند و در این جلسه جنبههای مختلف کار در واقع مطرح میشد، حتی ممکن بود در این جلسهها کار نیز 2 بار رد شود و از دانشجو خواسته شود تا موضوعِ خود را بررسیِ دوباره و اصلاح کند، چون پروپوزال نقشهی کار دانشجو و پژوهشگر است و بر این اساس قرار است پروژهی خود را آغاز کند، بالطبع اگر اشتباه باشد بقیهی موارد هم به نوعی اشتباه خواهد شد.

در واقع مسئله‌ای که ما امروز با آن مواجه هستیم این است که در نگارش فرم و قالب پروپوزال و نیز تصویب موضوع، سلیقهای عمل میشود و از طرف دیگر به خاطر کثرت دانشجو جلسه‎ای که برای بررسی و تصویب موضوع پروپوزال دانشجو توسط اساتید مربوطه تشکیل می‎شود، کمکم در حال برچیده شدن است. دانشجویان موضوعات مورد نظر خود را مینویسند و بلافاصله هم توسط مدیر گروه یا شورای تخصصی گروه تصویب و اجرا میشود. خروجی کار در واقع این میشود که چون پایان‌نامه‌ها نقشهی راه خوبی ندارند، متأسفانه ما در عمل با پایاننامههای بیکیفیتی که در حال حاضر می‎بینیم، مواجه میشویم.

مسئله‌ی بعدی که وجود دارد، حاشیههایی است که در بحث پایاننامهنویسی با آن مواجه هستیم و آن هم شکلگیری مؤسسات خصوصی هستند که به طرق مختلف از مردم پول میگیرند و برای آن‎ها پایاننامه مینویسند. یک زمان بحث این بود که مثلاً کارهای آماری شما را ما مشاوره میدهیم، بعد کمکم تبدیل شد به اینکه کارهای آماری شما را ما انجام میدهیم، بعد تبدیل شد به این که مبانی نظریه‎ی شما را مینویسیم، در نهایت عنوان کردند کل پایاننامه را مینویسند. الآن نیز کار به جایی رسیده است که روی در و دیوارها تبلیغ میکنند، پذیرش مقالات ISI نیز برایتان میگیرند. طبیعتاً وقتی این حاشیهها به وجود میآید، استاد در این خصوص اگر بخواهد با دانشجویان سختگیرانهتر و جدیتر برخورد کند و آن‎ها را هدایت کند، آن‎ها بیشترین آسیب را خواهند دید، چرا؟ زیرا وقتی دانشجویان میبینند که دچار یک نوع اتلاف وقت هستند و استاد از آن‎ها میخواهد که وقت بیشتری در این خصوص صرف کنند، خودبه‌خود به این مؤسسات خصوصی گرایش پیدا میکنند و سعی میکنند که از طریق هزینه کردند کارهایشان را انجام دهند. در زمان دفاع از پایاننامه نیز دفاع از پایان‌نامه‌ی نگارش‌یافته توسط دانشجو نیست، بلکه پایان‌نامه‌ی نگارش‌یافته‎ی مؤسسه است که دانشجو در حد 10 تا 15 دقیقه دربارهی آن صحبت می‎کند. این مشکلاتی است که ما در بحث پایاننامهنویسی توسط دانشجو داریم و باید به آن‎ها توجه لازم شود.

نکتهی بعدی که وجود دارد، در مورد مشکلاتی است که از مقام‎های بالاتر به دانشگاه‎ها تحمیل می‎شود؛ مثلاً خوب است در این باره یک کار پژوهشی انجام شود و تحلیل محتوای طولی داشته باشیم از بخشنامههای پژوهشی که حداقل در 20 سال اخیر در مورد پایاننامهنویسی نوشته شده است. بعضاً دیده می‎شود یک مسئول پژوهشی یا یک معاون پژوهشی در هر دانشگاهی یا در وزارت علوم بعد از انتصابش، بخشنامههای جدیدی صادر میکند؛ مثلاً آخرین بخشنامهای که در حال حاضر در مقطع کارشناسی ارشد ابلاغ شده است، حذف استاد مشاور از پایان‎نامه‎های این مقطع از مهرماه در دانشگاه آزاد اسلامی است، این در حالی است که هنگام دفاع 2 داور تعیین می‎شود، داور داخلی و داور خارجی. یا برای دوره‌ی دکتری که هر پایان‎نامه می‎توانست 2 استاد مشاور داشته باشد به 1 استاد مشاور تقلیل پیدا کرده است.

بنابراین، یکی دیگر از معضلات ما در بحث تحقیق و پژوهش دانشجوها، مسئله‌ی بخشنامههای در واقع دارای محتوای افسارگسیخته و بینظمی است که به طور متناوب ابلاغ می‎شود و کل فرایند پژوهشی را دگرگون میکند؛ به طور مثال در بخشنامهی اسفند 87 آمده است که دانشجو، استاد راهنما را پیشنهاد میکند؛ اما دوباره این قانون تغییر کرد؛ یعنی در حال حاضر دانشجویان با بخشنامههای متعددی مواجه هستند که محتواهای آن‎ها مدام در حال تغییر است.

بنابراین، مشکلی که گریبان‎گیر دانشجویان ما در مقطع‎های مختلف تحصیلی است، مشخص نبودن دستورالعمل نگارش پایاننامههاست. نکتهی بعدی که در مورد پایاننامهها دوباره باید به آن اشاره کنم، اختصاص دادن 2 نمره‌ی پایاننامه به مقاله است. این خود معضلی است و آن هم این است که زمانی که برای نگارش مقاله در همه‎ی رشته‎ها به دانشجو اختصاص داده شده 6 ماه است، درحالی‌که ماهیت بعضی رشتهها اقتضا میکند که زمان بیشتری برای تولید مقاله به آن‎ها اختصاص بیابد. از طرف دیگر بعضی از رشته‎ها هستند که تعداد فصلنامههای علمی، پژوهشی آن در کل کشور بسیار کم است؛ یعنی دانشجو اگر بخواهد وقت بگیرد برای نوبت چاپ، شاید زمان زیادی بگیرد، البته گرفتن پذیرش از نشریه‎ی مورد نظر کفایت می‎کند و نمره به دانشجو داده می‎شود؛ اما چیزی که اینجا باز هم وجود دارد، این است که گرفتن پذیرش برای مقاله احتیاج به داوری دارد و 3 داور باید مقاله را ارزیابی کنند و آن مقاله حک و اصلاح شود و نهایتاً پذیرفته شود، خود این مسئله یک فرایند بسیار طولانی نیاز دارد. خروجی این بحث‎هایی که عنوان شد، حاشیههایی است که ما در کارهای پژوهشی در دانشگاهها داریم. این مسائل هر روز پررنگ‌تر شده و قوت میگیرند. همین مسئله باعث شده است تا گرایش دانشجویان به اینکه پایاننامهها را از طریق مؤسسات انجام دهند، بیشتر شود.

نکته‎ی بعدی در مورد پایان‎نامه‎نویسی، محتوای آن‎ها است. زمانی بود که ما برای نوشتن پایاننامه، نگارش متن داشتیم؛ یعنی در مبانی نظری متن را مینوشتیم و در قسمت‎هایی از منابع مختلف ارجاع میآوردیم؛ اما مسئله‌ای که ما در حال حاضر در پایان‎نامه‎ها شاهد آن هستیم این است که مبانی نظری کپی‎برداری است؛ یعنی دانشجو از اینترنت و فضای مجازی اطلاعات را با زدن کلیدواژهی مورد نظر، جمعآوری میکنند و در کنار هم میچسباند، بدون اینکه یک ارتباط ارگانیکی بین این پاراگرافها وجود داشته باشد؛ به طور مثال 10 پاراگراف از یک نویسنده است که وی با ساختار ذهنی خود آن را نوشته است و 20 پاراگراف از نویسنده‎ی دیگری است که با فضای علمی، فرهنگی جامعهی خود آن را به نگارش در آورده است. این متنها توسط دانشجویان جمعآوری و کنار هم چسبانده می‎شوند، درحالی‌که هیچ ارتباط منطقی بین مطالب وجود ندارد و اسم آن را هم مبانی نظری پژوهش میگذارند و قرار است از دل این مبانی نیز متغیرها و مفاهیم استخراج شود، فرضیههای تحقیق شکل بگیرد و چارچوب نظری تدوین شود. چون پایه غلط است شما هیچگاه چارچوب نظری مناسبی نخواهید داشت، فرضیهها نیز فرضیههایی نیستند که ارتباطی با موضوع داشته باشند و اتفاقاً فرضیه‎ها، از مبانی نظری و موضوع بحث خارج میشوند. آزمون فرضیه‎ها نیز معمولاً به همان مؤسسات خصوصی که از افراد بسیار کم‎سوادی در تحلیل مسائل آماری تشکیل شده‎اند، سپرده میشود. آن‎ها تنها کاربران خوبی هستند که نحوهی استفاده از نرم‌افزار SPSS را می‎دانند؛ اما اینکه کجا باید از گزینه‎ها استفاده کنند و به چه نحوی باید تفسیر و تحلیل کنند، آگاهی ندارند، در واقع سواد این کار را ندارند، مثل کامپیوتر و رباتی هستند که توان نوآوری در این باره را ندارند. وقتی من به این تحلیل‎ها که دانشجویان به این مؤسسات می‎سپارند نگاه میکنم، میبینم متأسفانه اشتباهات فاحش زیادی دارند.

یک مسئله‌ی دیگر که به‌عنوان آخرین نکته اشاره کنم این است که سالها قبل که برای رسالهی دکتری به این مؤسسات مراجعه کرده بودم، دانشجویی در خصوص انجام پایان‎نامه با آن‎ها تماس گرفته بود و آن‎ها به او گفتند ما پایاننامه‎های زیادی با موضوعات متفاوت داریم. این نشان میداد که وقتی دانشجویان برای کارهای تایپ و غیره، پایاننامههای خود را به آنها می‎سپارند، آن‎ها تمام متن‎ها را ذخیره میکنند و بانکی از پایان‌نامه‌ها با موضوعات مختلف درست کرده‎اند و معلوم نیست با چه هزینه‎هایی با کسانی که برای انجام پایان‎نامه به آن‎ها رجوع می‎کنند، قرارداد میبندد و کل پایاننامهی دانشجوی دیگر را به آن‎ها می‎دهند. این چیزی است که تبلیغات آن روی دیوارهای میدان انقلاب به وضوح دیده می‎شود، این یک سرقت واضح است.

 

راهکار شما در این باره چیست؟ (البته در اکثر دانشگاه‎ها دانشجویان بعد از تصویب موضوع پایان‎نامه و بعد از اتمام آن باید آن را در ایرانداک ثبت کنند)

 

من نظرم این است که تولید پایاننامه به این شکل باید متوقف شود، حتی من با پرینت پایان‌نامه‌ها نیز خیلی موافق نیستم. تعداد دانشجویان ما خیلی زیاد شده است. این پایان‌نامه‌ها در یک فضای محدودی جمع میشوند و عملاً هم هیچ اتفاقی نمیافتد.

یکی از تکنیکها و روشهای خوبی که در پژوهش داریم Meta-Analysis یا «فراتحلیل» است. در این فراتحلیل پایاننامهها و پروژههایی که موضوعات آن‎ها با هم مشترک هستند، همه با هم ادغام میشوند و از درون آنها در واقع متن جدیدی خارج میشود، این متن جدید، اصطلاحاً آنها را تقلیل میدهد و مثلاً 10 عنوان پایاننامه، به لحاظ نتیجه و بحث با هم جمع میشوند و تبدیل به یک پایاننامه می‎شوند. خدا دکتر عبدالهی را در دانشگاه علامه رحمت کند -در سال 65 با ایشان روش تحقیق گذراندم-، وقتی که پایاننامهها جمع میشد چند تا از دانشجوهای خوب را جمع میکرد و میگفت پایان‌نامه‌ها را بخوانید و از آن‎ها می‎خواست سؤالات، فرضیهها، جامعهی مورد مطالعه، نمونه و نتایج هر پایان‎نامه را به‌صورت یک گزارش تحقیقی آماده کنند، به این ترتیب اگر پایاننامهها نیز دور انداخته می‎شد هم خیلی مهم نبود؛ زیرا خروجی پایاننامهها استخراج شده بود. این باعث میشد که از حجم بسیار زیاد پایاننامهها کاسته شود، حتی برای مطالعه‌ی استاد در روند کار دانشجو، بهتر است مطالب به صورت فایل به ایمیل اساتید ارسال شود و این به لحاظ فیزیکی و اشغال فضا، بهتر است.

به لحاظ محتوایی نیز پیشنهاد می‎کنم که کار پایاننامه از زمان شروع تحصیل دانشجو در همان ترم اول شروع شود؛ یعنی یک موضوع را با یک استاد شروع به کار کند. حُسنی که این کار دارد این است که هفته‌ای چند روز دانشجو به دانشگاه میآید و به طور مستمر استادش را میبیند و قرار است که از او نمرهی قبولی نیز بگیرد. در دوره‌ی دکتری ما به آن مطالعهی انفرادی می‎گفتیم. بنابراین، دانشجو یک موضوع را با استاد خود شروع به کار می‎کند و دادهها را کمکم جمعآوری و آماده می‎کند، به این ترتیب موضوع کاملاً چکش می‎خورد، پردازش می‎شود و سپس از آن یک موضوع خوب در می‎آید. بعد از اینکه دانشجو واحدهای خود را تمام کرد و واحد پایاننامه را گرفت، در یک بازه‎ی زمانی 6 ماهه کارهای تکمیلی پایان‎نامه‎اش را با سبک‎بالی تمام می‎تواند انجام دهد. در حال حاضر دانشجو آخر ترم که فقط واحد پایاننامه دارد، دانشگاه نمی‎آید و استاد را نمیبیند. انتخاب موضوع در ابتدای شروع ترم اول به نظرم بازدهی کار را بالا می‎برد. من برای این ترم در درس روش تحقیق، به دانشجوهای خودم گفتم هرکس که میتواند یک یا دو مقاله در ارتباط با حوزهی کاری خودش بیاورد و میبینم بچه‎ها با ذوق و شوق بسیار در حال کار کردن هستند، چون دانشجوی کلاس هستند، ولی همین دانشجو اگر درس خود را تمام کند و فقط با من استاد، پایاننامه داشته باشد رغبت زیادی برای این کار ندارد و فکر میکند همه چیز دیگر تمام شده است. حضور در کلاس و آن فضای روحی و روانی که بر دانشجو حاکم است خیلی به او کمک میکند.

 

عموماً دیده می‎شود دانشجویان در انجام پایان‎نامه در روش تحقیق نیز مشکل دارند، نظر شما در این باره چیست؟

 

به لحاظ تاریخی، قبل از انقلاب پایاننامهها در هر دو جنبهی کمی و کیفی کار می‎شد. قبلاً در مقاله‎ای در مورد روش تحقیق یک تقسیمبندی تاریخی داشتهام؛ به طور مثال تا 4 یا 5 سال پیش پایان‎نامهها به شدت به سمت روش‎های کمی پیش رفت و الآن مدتی است که افراد دوباره به سراغ روشهای کیفی رفته‎اند، منتها روشهای کیفی روشهای بسیار حساسی هستند. در واقع هم تخصص میخواهد و هم فرصت و زمان زیادی میطلبد که شما حرکت کنید. در علوم انسانی معتقدم باید به سمت روشهای کیفی برویم؛ اما در روشهای کیفی متخصص کم داریم. در دوره‌ی کارشناسی ارشد در روش تحقیق، من به دانشجویان هم روش کمی و هم روش کیفی را آموزش میدهم، ولی وقتی در کل نگاه میکنیم شاید به‌ اندازهی کافی به این موضوع توجه نمی‎شود و مباحث گفته‌شده خیلی کمی هستند. ماهیت روش، اینکه کمی باشد یا کیفی، طبیعتاً به موضوع برمیگردد، ولی دانشجویان برای راحتی کار، موضوعاتی را انتخاب میکنند که با روش کمی انجام میشوند؛ زیرا کار را به همان مؤسسات خصوصی می‎دهند تا برایش انجام بدهند. این معضلی است که در حال حاضر جامعهی علمی ما گرفتار آن شده است.

معتقدم دلیل انتخاب روش‎های کمی و کیفی به خیلی عوامل برمیگردد، به سیاست مملکت، به اقتصاد و خیلی عوامل دیگری که وجود دارد و در این باره نیز ادعا دارم. اعتقاد من بر این است که در واقع یک نوع روحیه است، روحیهی پژوهش، روحیه‌ی تلاش و تحقیق، ما باید بررسی کنیم که ببینیم این روحیه متأثر از چه ساختارهایی است؟ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی؟ این یک واقعیت است. مثلاً دورهی اصلاحات در بین سال‎های 76 تا 84 روش تحلیل محتوا خیلی طرفدار پیدا کرد، این به فضای موجود برمی‎گردد و در دورهی بعد، کارهای تحقیقاتی و پروژهها متوقف شدند و مشخص نیست بودجههای پژوهشی چه شد. اینکه روحیهی پژوهش و تحقیق نیز متأثر از ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و شرایط جهانی نیز میتواند باشد؛ به طور مثال در مورد سبک زندگی، موضوعی است که به‌تازگی مورد توجه قرار گرفته است و در مورد آن بحث میشود، ولی یک زمانی مثلاً موضوعات، حول محور علل و عوامل مؤثر بر یک پدیده بودند. دوره‎ای دیگر تحلیل محتوا باب شد. زمانی روش اسنادی کار میشد. یک زمان کار میدانی بیش‎ترین آمار را به خود اختصاص داده بود، البته روش میدانی بیشتر به قبل از انقلاب برمیگردد، کارهای آن زمان را اگر نگاه کنید، بیش‎تر کارهای مونوگرافی و میدانی بودند.

این بحث به زمان بیش‎تری نیاز دارد که در فرصت بعدی بیش‎تر به آن می‎پردازم.

نظر شما