شناسهٔ خبر: 10465 - سرویس سیاست‌گذاری علم‌وفرهنگ

سه دهه کارنامۀ اسلامی سازی دانشگاه در گفت‎وگوی با مسعود آذربایجانی؛

به اندازۀ سه دهه اراده و اهتمام جدی وجود نداشته‌است

مسعود آذربایجانی هیچ‎گاه به عنوان یک برنامه راهبردی و ملی به امر تحول علوم انسانی نگاه نکردیم. در حالیکه بحث تحول علوم انسانی و اسلامی نیاز جدی کشور است. جای بسترهای اصلی و مهم تمدن اسلامی برای آینده را علوم انسانی است که می‎تواند مدیریت کند. واقعیت امر این است که به اندازه سه دهه هیچ زمانی اراده و اهتمام جدی در این امر وجود نداشته است.

فرهنگ امروز: با گذشت بیش از سه دهه اجرای سیاست‎های اسلامی شدن دانشگاه و تحول علوم انسانی در ایران کماکان این دغدغه وجود دارد که این نوع اقدامات در نیل به نتایجی را که می‌بایست در پی داشته باشد، چندان کامیاب نبوده است. با توجه به این امر فارغ از نهادهای مسئول سیاستگذاری و اجرای این موارد که در پی یافتن موانع تحقق این امر تا بدین جا هستند، افراد دغدغه‌مند دیگری نیز نسبت به این ناکامی و موانع پیش‌رو می‌اندیشند. دکتر مسعود آذربایجانی را باید یکی از این افراد دانست که فارغ از جایگاه حقوقی‌ای که در اجرای این فرایند داشته و دارد، از حیث جایگاه حقیقی نیز به مشکل می‌اندیشد. مسعود آذربایجانی قائم مقام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است که در حوزه روان‌شناسی اسلامی نیز متمرکز است. در ادامه گفت‌وگوی فرهنگ امروز با وی را می‌خوانید:

 

 

با وجود گذشت سه دهه از بحث‎های مربوط به اسلامیسازی دانشگاه‎ها و تحول علوم انسانی، کماکان نتایج درخوری از اجرای این سیاست‌ها به چشم نمی‌خورد. به نظر شما موانع و مشکلات کار در کجاست؟

 

به هرحال اسلامیسازی علوم انسانی چون از قبیل تولید علم و نظریه پردازی است و در حقیقت نوع کار، به نوعی است که دارای جنبه‎های علمی است. همچنین نیازمند بستر خود نیز می‎باشد؛ یعنی به صورت بخش‎نامه‎ای و دستوری، نمی‎توانیم علم را تولید و نظریه پردازی کنیم. در حقیقت تحول علوم انسانی و اسلامیسازی علوم انسانی مستلزم این نوع نگاه است. هم باید نگاه عالمان ما به این مسئله تغییر کند، هم انگیزه‎های آنان در این مسئله به وجود آید تا به این سمت بروند. یکی از علت‎های مهم این است که خود موضوع نیاز به زمان دارد. این خود یکی از موانعی است که در کار قرار میگیرد. البته این جهت از واقعیت اجتناب ناپذیر است. جهت دیگر به نظر من بخشی است که قابل مدیریت بوده، و آن این است که اراده و اهتمام جدی هیچ زمانی در پشت این قضیه نبوده است. یعنی به مدت تقریبا دو سه سال بعد از انقلاب با فرمان معروف امام در سال 60 یا 61 به این مسئله نگاه جدی شد و بعد از دو سه سال ادامه پیدا کرد و در دفتر همکاری حوزه و دانشگاه این بحث نیمه تمام ماند. چون در جهت حرکت فعلی ادامه پیدا کرد. اخیرا هم با فرمایش مقام معظم رهبری به این مسئله نگاه جدی شد. پس اگر ما بگوییم سه دهه گذشته است؛ واقعیت امر این است که  به اندازه سه دهه هیچ زمانی اراده و اهتمام جدی در این امر وجود نداشته است و از طرف مسئولین نگاه عامی وجود داشته است.

نکته دوم این است که هیچگاه به عنوان یک برنامه راهبردی و ملی به این مسئله نگاه نکردیم. یعنی بحث تحول علوم انسانی و اسلامی نیاز جدی کشور است. مانند نان شب به این مسئله نیاز داریم. جای بسترهای اصلی و مهم تمدن اسلامی برای آینده را علوم انسانی است که میتواند مدیریت کند. قطعا بخش نرم افزاری تمدن، علوم انسانی است. اگر نگاه نسبی و راهبردی و جامع به آن داشته باشیم و متناسب با همان نگاه به روی آن سرمایه‎گذاری کنیم؛ از جهت نیروی انسانی و جهت مسائل مالی، از جهت اختصاص و سازمان‎ها و مراکز؛ نتیجه نیز خواهیم گرفت. نکته دیگر نیز می‎تواند ناشی از سیستم آموزشی نامناسب باشد. استعدادهای بالا به دلیل آنکه به سمت علوم تجربی و ریاضی و پزشکی می‎رفتند؛ بنابراین به سمت علوم انسانی استعدادهای قوی جذب نمی‎شدند. البته اسلامیسازی به دلیل آنکه نیازمند نظریهپردازی است، هوشمندی و استعداد بالایی را نیاز  دارد که در این زمینه‎ به آن نرسیده‎ایم.

 

پس شما معتقد به این هستید که حضور جدی بحث اسلامی سازی سه دهه نبوده است بلکه بسیار کمتر چنین سرمایهگذاری انجام شده است؟

 

بله یعنی به مقداری که سرمایهگذاری کردیم، نتیجه گرفتیم. در آن مراکزی که این امر وجود داشته است؛ مانند پژوهشگاه حوزه و دانشگاه محدود بوده است. در حوزه پژوهش بیشتر کار انجام داده‎اند. در برخی از مراکز آموزشی نیز مانند دانشگاه امام خمینی یا دانشگاه امام صادق مقدار بیشتری کار انجام داده‎اند. برخی از پژوهشگاه‎های دیگر نیز در حد خود نتایجی گرفته‎اند. به هیچ وجه نمی‎توانیم بگوییم که کاری انجام نشده است. اما این فعالیت‎ها محدود بوده و متناسب با میزان سرمایه‎گذاریها  نبوده است.

 

از نظر حضرت عالی در راه نیل به دانشگاه اسلامی، باید بیشتر نسبت به تولید و دست یابی به علم دینی نظر داشته باشیم یا اینکه همچون برخی از اقدامات سال‎های گذشته به سمت برخی سیاست‎گذاریها اعم از تفکیک جنسیتی، کاهش پذیرش دانشجو در برخی رشته‎های علوم انسانی و یا حتی نحوه جذب و به کارگیری اساتید توجه داشته باشیم؟

 

سند دانشگاه اسلامی تهیه شده است. مسئله اصلی ابعاد است که قطعا یک حوزه نیست. یکی از اضلاع مهم آن بحث علم دینی است؛ دیدگاه موثق و جامعی که شامل علوم انسانی و نیز علوم طبیعی و ریاضی شود. اما مهم‎تر از آن در بحث دانشگاه اسلامی، انسان‎هایی است که دارای خلاقیت باشند. یعنی انسانی که قرار است در نظام جمهوری اسلامی برای آن هدف، تولید شوند. به دنبال این هستیم که از نظر ارزش‎های اخلاقی و تعالی روحی و معنوی در جایگاه شایسته و بایسته‎ای باشیم. در عین حالی که یک فردی عالم است باید مومن و رو به تعالی و دارای ویژگی‎های اخلاقی متعالی نیز باشد. دانشگاه اسلامی باید جایی پرپا شود که مهد چنین انسان‎هایی باشد. در رشد و بالندگی دانشجویان در این خصوص نیز موثر باشد. ما باید به این سمت حرکت کنیم و این مسیر را نیز در بحث دانشگاه‎های اسلامی فراهم کنیم. یکی از مسائل نیز افزایش متون و منابع و سر فصلهای علم دینی است و باید اساتید را به آن  سمت اهتمام دهیم.

 نگاه بنده به دانشگاه اسلامی نگاه چند بعدی است. به نظرم باید به اضلاع مختلف آن در کنار هم توجه شود. از نگاه‎های روبنایی به شدت پرهیز کنیم. یعنی  بحث‎های تفکیک جنسیتی و بحث‎های از این دست باید در راستای هدف ما باشد. اگر هدف ما را به خوبی تأمین می‎کند، می‎تواند یکی از هدف‎های خوب باشد. اما اگر تنها این بحث را در نظر بگیریم و بحث‎های زیر بنایی را فراموش کنیم و مسائل  اخلاقی را رها کنیم، دچار نوعی فرمالیست و ظاهر گرایی می‎شویم که اهداف عالی را فدای آن می‎کند. من معتقدم مسائل زیربنایی مهم‎تر است، در آن راستا چون یکی از ارزش‎های دینی بحث حیا و عفت و رعایت این موارد است، شاخص‎های آن را باید فراهم کنیم.

 

در فرایند اسلامی کردن دانشگاه متصدیان امر قایل به دو نگاه هستند. گروهی بر این باورند که تنها با نفی علوم انسانی غربی به علم دینی دست پیدا می‌کنیم و عده‌ای دیگر بر این مسئله تاکید دارند که در دستیابی به علم دینی می‌توان از علوم انسانی منتسب به غرب هم بهره برد. البته شق سومی هستند که از بنیان طرح این مسئله را غلط می‌دانند. نسبت علم دینی مد نظر گفتمان انقلاب اسلامی با علوم انسانی غربی چیست؟

 

علوم انسانی را بهتر است به جای آنکه علوم انسانی غربی بگوییم؛ علوم انسانی موجود نام ببریم. معتقد نیستم، علوم انسانی موجود را باید صد در صد کنار بگذاریم. در حقیقت دو بخش میشود، یک بخش از علوم انسانی موجود مبتنی بر عقلانیت است. همچنین مبتنی بر گزارهها یا برخواسته از گزاره‎هایی است که پشتوانه قرآنی و عقلی محکمی دارند، البته پشتوانه‎های قابل تأیید نیز وجود دارد. در حقیقت صرفا امور فنی و گمانی نیستند. این موارد را باید در مبانی خود عرضه کنیم. با توجه به مبانی که داریم باید با مبانی اجتماع نیز هماهنگ شویم؛ دلیلی ندارد که آن را کنار بگذاریم. در گفتمان علم دینی و در گفتمان انقلاب اسلامی این موارد جای می‎گیرند. به معنای آنکه آنقدر گفتمان آن موثق است که تمام آن را در خود جای می‎دهد و آن را به عنوان مهمان عزیزی تکریم می‎کند. اما در کنار آن مواردی است که آنها دسته دوم گزاره‎هایی هستند که یا پشتوانه‎های عقلی و تجربی محکمی ندارند یا  معارض با مبانی ما هستند. این مبانی، مبانی هستیشناسی و انسانشناسی و معرفتشناسی آنان است، در مواردی که تعارضی با هستیشناسی ما دارند، آن موارد را کنار میگذاریم. به نظرم عام و خاص محور است، یعنی بخش مشترکی دارند که هر دو در کنار هم هستند. یک بخشی نیز وجود دارد که قابل قبول نیست و کنار می‎رود. بیشتر نظرمان این است باید نگاه انتقادی باشد. باید اشکالات را بیان کنیم. نمی‎توانیم آنان را از صفحه روزگار حذف کنیم. این مواردی است که در دانشگاه‎ها مطرح شده است. باید با نگاه انتقادی کاستی‎ها و ضعف‎های آن را بررسی کنیم.

 

آیا می‎توان در تولید علم دینی مطلوب از علوم انسانی غرب بهره برد؟ تفاوت ماهوی این دو چه می‎شود؟

 

بله می‎توان بهره برد. چراکه مشابه آن را در اشاعه تمدن اسلامی در قرن 4 و 5 داشته‎ایم. در قرن 4 و 5 که دوره تمدن طلایی اسلام بوده است، نهضت ترجمه از دستاوردهای علمی و فلسفی یونان، روم و ایران استفاده کرد. هیچ زمانی این مباحث را از نو تولید نکرده است و همه در ادامه آنان بوده است. همچنین در علومی مانند ریاضی و فلسفه و بسیاری از علوم دیگر استفاده کرده است. البته به تدریج برخی از این موارد را نیز نقد کرده و یا دیدگاه‎های جدیدی را مطرح کرده است. در باب تمدن‎سازی نمی‎توانیم چشم خود را بر دستاوردهای بشری ببندیم و بگوییم تنها افرادی هستیم که می‎خواهیم با رشته خود این مسیر را طی کنیم. پس می‎توانیم از علم دینی برای علوم انسانی استفاده کنیم و بهره ببریم. البته با نگاه انتقادی که نه بدون تفکر هر دو را بپذیریم نه آنکه رد کنیم. در رابطه با مطلب بعدی که اشاره کردید باید با دقت صحبت کرد و نمی‎توانیم کلی بگوییم. اگر این نگاه ما باشد؛ علم دینی بخشی از آن در مورد علوم انسانی است که علوم انسانی دینی یا اسلامی می‎گوییم. اما در اینجا با دو دسته گزاره سر و کار داریم یک دسته از این گزاره‎ها همگرایی دارند. چراکه مبانی عقلی محکم دارند و آنان را میپذیریم. البته مخالفتی نیز با علم دینی ندارند و در آن چهارچوب نیز قرار می‎گیرند و ما نیز آنان را می‎پذیریم. مانند آن جمله‎ای که می‎گویند حکمت را بگیرید حتی اگر در کافر باشد. این موارد حکمت‎هایی است که دیگران به آن رسیده‎اند و ما باید از آن استفاده کنیم. دسته دیگر نگاه انتقادی است. چرا که مبانی آنان با ما متفاوت است، آن را در چارچوب علم دینی قرار نمیدهیم. با نگاه انتقادی اشکال‎هایی که به آن وارد است را بیان میکنیم و ضعف‎ها را می‎گوییم. بیان ضعف‎های آنان باعث رشد و بالندگی چرخه علم می‎شود. می‎تواند در رشد علم به ما کمک کند. فرضا هنگامی که  اشکالها و لغزش‎های نظریه‎های روان تحلیلی را در روان شناسی بگوییم، روان شناسی که خود بنیان می‎کنیم در آن لغزش‎ها و اشکالها نخواهد بود.

 

به عنوان یک فرد مجرب و صاحب نظر در عرصه روان‏‌شناسی، این رشته دانشگاهی تحت تأثیر تحولات و سیاست‎گذاریهای صورت گرفته پس از انقلاب، تا چه اندازه به سطح مطلوب و مورد نیاز نزدیک شده است؟

 

در حال حاضر قدم‎های بسیار خوبی را برداشته‎ایم. در شورای تحول کارگروه روان‎شناسی، اولین فاز حرکت آن به نتیجه رسیده است. روان‎شناسی پس از حدود سه سال تلاشی که دانشمندان و روان‎شناسانی که معتقد به این حرکت تحولی بودند؛ تلاش‎هایی را داشتند که نتیجه آن این بود که تحول جدی در روان‎شناسی به وجود آمده و می‎توانیم بگوییم بیش از 50 درصد نسبت به گذشته تغییر کرده است. همچنین عناوین و سرفصل‎های درس‎های روان‎شناسی در سطح کارشناسی ابلاغ شده است. این سرفصل‎ها به روی سایت وزارت خانه نیز قرار گرفته است که دوستان می‎توانند مشاهده کنند. برخی از دانشگاه‎ها از مهرماه 92 این تحول را آغاز کردند. برخیها نیز  از سال 93 این امر را پیگیری خواهند کرد. البته ما در این سطح امیدوار هستیم و در سطح کارشناسی تغییرات خوبی به وجود آمده است و در سطح ارشد و دکتری نیز این بحث دنبال می‎شود. امیدواریم تا سال آینده بتوانیم دستاوردهای آن را نیز مشاهده کنیم و از آن نیز استفاده کنیم. البته این موارد در بعد آموزشی است و در بعد پژوهشی طبیعتا زمان بر است و نیاز دارد؛ در حداقل 5 یا 6  سال آینده با یک اهتمام جدی نتایج خوبی را به بار آورد.