شناسهٔ خبر: 11844 - سرویس خبر

نقدی کوتاه بر متروپل؛

وقتی کیمیایی سقوط می کند

متروپل کیمیایی این سالها پله های سقوط را پشت سر هم طی می کند و چند پله هم ودرن چاه رفته است. کیمیایی امروز با کیمیایی دهه 40 و 50 کاملا متفاوت. البته متفاوت از لحاظ آفرینش شاهکار. چون ذهن اش انگار در همان سالها مانده و دوست دارد در همان روزها و اجتماع دیروز سیر کند.


فرهنگ امروز/صلاح الدین حسین پناهی: داستان فیلم درباره دو مرد است که یکشب در باشگاه بیلیارد هر دو تصمیم می گیرند پای یک زن بایستند هر چند در پایان به تقابل دو زن بر سر یک مرد -شوهرشان- کشیده می شود. متروپل روایت زنی شوهر مرده به نام خاتون (مهناز افشار) است که در برابر فشارهای ( فخرالنسا با بازی شقایق فراهانی) که هوویش است و گروهی مزدور سر از لاله زار و سینما متروپل (باشگاه بیلیارد) در می آورد  و با گروهی جوان از جنس دیگر (امیر با بازی کیمیایی، کاوه با بازی فروتن وخسرو با بازی سهیلی) دم خور می شود. در پایان شبی در زندگی این زن رقم می خورد که درتداوم و کشمکش با زن قبلی شوهرش به فرجامی عجیب غیر منطقی ختم می شود

همین آخر قصه است که داد همه را درآورده. اینجاست که همه می فهمند سینمای کیارستمی به ته ش رسیده و آخرین نفس هایش را می کشد. اگر در فیلم های گذشته کیمیایی مردان حرف اول و آخر را می زدند در اینجا زن همه کاره است ، درعین قربانی بودن فرماندهی هم می کند ، اما نه به مفهوم فمنیستی.
زن اول که از طبقه متمول است -شقایق فراهانی- در سکانس پایانی فیلم به همراه نوچه هایش جلوی در متروپل قیل و قال به راه می اندازند. عده ای مرد نیز به سردستگی "فروتن" در داخل متروپل حامی زن دوم -مهناز افشار- هستند.
زن ها به رجز خوانی می پردازند و هیچکدام کوتاه نمی آیند تا اینکه اشک زن دوم در می آید و حرف از اجازه گرفتن از زن اول می کند........ و ورق برمی کرددزن اول رو به دومی می گوید: « اگه از همان اول می گفتید و اجازه می گرفتید،من خودم کمکتان می کردم!»
کیمیایی این سالها پله های سقوط را پشت سر هم طی می کند و چند پله هم ودرن چاه رفته است. کیمیایی امروز با کیمیایی دهه 40 و 50 کاملا متفاوت. البته متفاوت از لحاظ آفرینش شاهکار. چون ذهن اش انگار در همان سالها مانده و دوست دارد در همان روزها و اجتماع دیروز سیر کند.
داستان آبکی و دیالوگ های خاله زنکی در سراسر فیلم جریان دارد. زن های فیلم نامه آنقدر مظلوم نمایی بی جهت از حود نشان میدهند که حتی کارگردان را هم تحت الشعاع قرار می دهد. دیالوگ های لغزگونه تا جایی ادامه می یابد که مخاطب درک یک قصه ی ساده برایش سخت می شود. اینجاست که  تم فاجعه آمیزتر و نارضایت بخش تر از جرم ،حکم و رئیس می شود. اینجاست که مخاطب از خود می پرسد  کجای جهان متروپل  استانداردهای سینمای کیمیایی را دارد ؟
میل اندروی روان شناس می گوید: همه انسانها دوست دارند در بهترین دوران و اوج زندگیشان بمانند و زندگی کنند. کیمیایی هم جزء همین انسانهاست. انسانی که از جامعه اش دورافتاده ،تغییرات را نمی بیند،نگاه واپس گرایانه  مذهبی دارد  و می خواهد در همان دهه 50 بماند.
حالا وقتی به این فکر می کنم که چرا کیمیایی به نشست نیامد می فمم که حق داشته. قصه از این قرار بود که وقتی که قرار بود نشست فیلم برگزارش شود بلندگوی جشنواره اعلام میکند :«به دلیل بارش سنگین برف و حاضر نشدن عوامل فیلم من جمله "مسعود کیمیایی" جلسه پرسش و پاسخ برگزار نمی شود!»عجیبه که بقیه با وجود بارش برف انقد برای فیلم و فیلمساز و سایر عوامل احترام قائل بودند که بیایند ولی کارگردان انگار حتی فیلمش هم برایش مهم نبود که نیامد. البته شاید حق با آن نفری بود که گفت: اگر می آمد نشستی تاریخی می-شد.
اما جدا از این حرف ها نباید فراموش کنیم «متروپل» بازهم به عنوان يك تجربه مستقل، اثري است قابل احترام که چیزهای خوبی دارد.