شناسهٔ خبر: 13377 - سرویس مسائل علوم‌انسانی

اصغر ايزدى جيران؛

سرکوب رشته‌ی انسان‎شناسی در آزمون دکتری

اصغر ایزدی رشته‌ی انسان‎شناسی همان‌گونه که در نظام آموزشی و پژوهشی ایران همواره مورد بی‎توجهی قرار گرفته در مهم‎ترین و بالاترین سطح آزمون یعنی مقطع دکتری نیز سرکوب شده است. این‌گونه سرکوب وحشتناک تأثیر خود را در افت تدریجی تسلط دانشجویان امروز و استادان فردا به مباحث و رویکردهای رشته‌ی انسان‎شناسی نشان خواهد داد، چیزی که قبلاً نیز شاهد آن بوده‎ایم.

 

فرهنگ امروز/اصغر ایزدی جیران:پس از سال‎ها انتظار بالاخره امسال رشته‌ی انسان‎شناسی (با نام مردم‎شناسی) نیز در فهرست رشته‎های آزمون دکتری قرار گرفت. از همان زمان انتشار دفترچه‌ی انتخاب رشته، شگفتی ما انسان‎شناسان برانگیخته شد. رشته‌ی انسان‌شناسی در ذیل کد رشته‌ی مجموعه‌ی علوم اجتماعی و دروس رشته‌ی جامعه‎شناسی قرار گرفته بود، درحالی‌که می‎بایست خود انسان‎شناسی بنا بر تفاوت‎های زیادی که با سایر رشته‎های علوم اجتماعی و به‌ویژه جامعه‎شناسی دارد، دارای کد رشته‌ی متفاوتی می‎بود. بدین ترتیب دانشجویانی که خواهان شرکت در کنکور دکتری انسان‎شناسی بودند، بایستی منابع جامعه‎شناسی بخوانند که تضادی قطعی با محتوا و رویکردهای انسان‎شناسی دارد. داوطلبان رشته‌ی انسان‎شناسی ۱۶ اسفند در آزمون شرکت کرده و مجبور شدند به ۹۰ سؤال در موارد زیر پاسخ دهند:

در حوزه‎ها، شاخه‎های جامعه‎شناسی توسعه، جامعه‎شناسی ادبیات، بررسی مسائل اجتماعی ایران، جامعه‎شناسی روستایی، جامعه‌شناسی سیاسی؛ در نظریه، نظریه‎های جامعه‎شناسی؛ در روش تحقیق، آمار و روش تحقیق پیشرفته‌ی کمی و کیفی.
پرسش یک مشاهده‎گر مبتدی و نه حتی متخصص، آن است که این مباحث چه ربطی به انسان‎شناسی دارد؟ آمار و روش تحقیق کمی و اساساً گفتمان‎های مسلط و پوزیتیویستی جامعه‎شناسی چه ربطی به روح رشته‌ی انسان‎شناسی که با کیفیت امر اجتماعی آمیخته است، دارد؟ چگونه می‎توان رشته‎های جدید را در فهرست آزمون دکتری قرار داد و پرسش‎های متناسب آن رشته را در دفترچه‌ی آزمون نیاورد؟ آیا این نقض‌غرض نیست؟ مگر انسان‎شناسی شیئی ویترینی است که آن را صرفاً نشان دهیم و به مخاطب اجازه ندهیم به آن دست بزند؟ مگر انسان‎شناسی زینت‌العلوم اجتماعی است که از آن جز کارکرد زیبایی‎شناختی انتظار دیگری نداشته باشیم؟ اما باید گفت که انسان‎شناسی نه تنها زینت نیست که به بدترین شکلی در آزمون دکتری مورد هجمه و سرکوب قرار گرفته است و سرکوب‎کننده همانا سؤالات تستی جامعه‎شناسی است. چکمه‌ی جامعه‎شناسی چنان گلوی انسان‎شناسی را فشار داده که جز نعشی از آن در آزمون نمانده است. چگونه می‎توان به سنت انسان‎شناختی در ایران تا این حد بی‎اعتنا، بی‎اعتماد و بی‎نیاز بود که آن را به هیچ شمرد و در آزمون دکتری آن هیچ سؤالی بدان اختصاص نداد و بعد انتظار داشت که این رشته رشد کند و دانشجو تربیت کند؟
بدین ترتیب ما شاهد سلطه‌ی مطلق و تام و تمام رشته‌ی جامعه‎شناسی در آزمون رشته‌ی انسان‎شناسی هستیم و شاید این انعکاسی از واقعیت اجتماعی و دانشگاهی این دو رشته باشد. انسان‎شناسی همچنان‌که گاه توسط جامعه‌شناسان سرکوب می‎شود، به موقع آزمون نیز به وضعیت اسفباری زیر لگد آن له میشود.
جای بسی تأسف و البته نگرانی است که حداقل‎ترین معیارهای علمی برای برگزاری یک آزمون دکتری در رشته‌ی انسان‎شناسی (با عنوان مردم‎شناسی) رعایت نشده است. از روش تحقیق شروع می‎کنم: از بدیهی‎ترین و اساسی‎ترین رویکردهای روش‎شناختی رشته‌ی انسان‎شناسی اتکا بر روش تحقیق کیفی و از میان روش‎های کیفی، تأکید تام و تمام بر مردم‎نگاری (ethnography) است و چه کسی است که نداند گوهر رشته‌ی انسان‎شناسی روش آن یعنی مردم‎نگاری است. به قول نانسی هاول در کتاب «زنده نگه‎داشتن کار میدانی» (۱۹۹۰)، مردمنگاری فعالیت مرکزی انسان‎شناسی است. مردمنگاری نه با اتکا بر روش‎های کمی و تبدیل انسان‎ها به اعداد، بلکه با مواجهه‌ی مستقیم با خود انسان‎ها (و نه بازنمایی‎های آن‌ها در قالب اعداد) سروکار دارد. چگونه می‎شود که از دانشجویان و داوطلبان رشته‌ی انسان‎شناسی انتظار داشت که به این کجفهمی تن داده و برای قبولی در آزمون دکتری شروع به خواندن روش‎های کمی کنند. مسئله وقتی حادتر می‎شود که علاوه بر روش تحقیق کمی، آمار نیز به‌عنوان یکی از بخش‎های آزمون مطرح شود. آمار از جمله بیگانه‎ترین موضوعات برای یک انسان‎شناس است؛ یعنی رجوع به تعدادها و تحلیل بر اساس اعداد. ما کدام انسان‎شناس بزرگ و حتی متوسطی را داریم که کار خود را مبتنی بر روش‎های کمی و آمار کرده باشد؟
سوق دادن و در واقع مجبور کردن دانشجویان انسانشناسی به روی آوردن به حوزه‎های نامرتبطی چون روش‌های کمی و آمار، خیانتی جبران‎ناپذیر برای رشته‎ای است که بنیاد آن با روش‎های کیفی شکل گرفته است، رشته‎ای که همواره مخالف روش‎های کمی و پوزیتیویستی بوده است، رشته‎ای که همواره با خودِ واقعیت زندگی کرده است، نه با پرسش‌نامه‎های مصنوعی و موقعیت‎های آزمایشگاهی. حتی من میخواهم به‌طور دقیقتر بگویم که انسان‌شناسی نه به تمام روشهای کیفی، بلکه اساساً به روش مردمنگاری مربوط است؛ چراکه این انسانشناسی بوده که مردم‎نگاری را به‌صورت یک سنت جریان‎ساز مهم در اوایل قرن بیستم ابداع کرده است، به‌ویژه از خلال کارهای برونیسلاو مالینوفسکی و مارگارت مید، بعداً جامعهشناسی و به‌ویژه مکتب شیکاگوی آن مردم‎نگاری را از انسان‎شناسان اخذ کرده است و اکنون بالعکس شاهد آن هستیم که جامعه‎شناسی خود را بر انسان‎شناسی تحمیل می‎کند. نشان زرین رشته‌ی انسان‎شناسی، مردم‎نگاری است و این دستاوردی است که این رشته برای کل علوم انسانی و اجتماعی داشته است. بنابراین، بایستی در آزمون دکتری انسان‎شناسی به جای دروس آمار و روش تحقیق کمی و کیفی فقط و فقط یک درس قرار داده شود: مردم‎نگاری.
اما سرکوب انسان‎شناسی در آزمون دکتری امسال فقط به روش محدود نشده و نظریه‌ی آزمون انسان‎شناسی نیز نظریه‌ی جامعه‎شناسی شده است. به نظر می‎رسد که هنوز این آگاهی ساده وجود ندارد که انسان‎شناسی و جامعه‎‎شناسی دو رشته‌ی مجزا از هم و با تاریخ و نظریه‎های متفاوت از هم هستند. اگر کلاسیک‎های جامعه‎شناسی، مارکس، دورکیم، وبر و زیمل هستند، کلاسیک‎های انسان‎شناسی، تایلر، بوآس، مالینوفسکی و رادکلیف براون هستند. نظریه‎پردازان بعدی انسان‎شناسی چهره‎هایی چون ریموند فیرث، ادموند لیچ، اوانس پریچارد، ویکتور ترنر، مری داگلاس، کلیفورد گیرتس و دیگران هستند و روشن است که در این آزمون هیچ نام و هیچ نظریه‎ای از این انسان‎شناسان چه کلاسیک و چه نسل دوم و سوم در بین سؤالات دیده نمی‎شود. کدام منطق و چه استدلالی بر آن شده که دانشجوی انسان‎شناسی باید نظریه‎پردازان جامعه‎شناسی را بشناسد و خود را برای آن‌ها آماده‌ی آزمون کند، مگر اینکه فکر کنیم انسان‎شناسی که معادل anthropology است، همان جامعه‎شناسي باشد که معادل sociology است. ظاهراً آزمون دکتری این‌گونه فکر کرده است و لذا فقط می‎توان گفت وای بر ما! اگر حوزه‎ها را نیز ملاحظه کنیم همین تراژدی و کج‎فهمی دیده می‎شود، همگی حوزه‎ها شاخه‎های جامعه‎شناسی هستند، باز هم از شاخه‎های انسان‎شناسی خبری نیست.
رشته‌ی انسان‎شناسی همان‌گونه که در نظام آموزشی و پژوهشی ایران همواره مورد بی‎توجهی قرار گرفته در مهم‎ترین و بالاترین سطح آزمون یعنی مقطع دکتری نیز سرکوب شده است. این‌گونه سرکوب وحشتناک تأثیر خود را در افت تدریجی تسلط دانشجویان امروز و استادان فردا به مباحث و رویکردهای رشته‌ی انسان‎شناسی نشان خواهد داد، چیزی که قبلاً نیز شاهد آن بوده‎ایم و اما آزمون دکتری با روحیه‌ی سرکوب‎گرانه‌ی جامعه‎شناسی آن را تشدید خواهد کرد. در سال‎های اخیر فقدان رنگ انسان‎شناسی در کنشگران حوزه‌ی انسان‎شناسی دیگر بدل به امری عادی شده و هرگز حساسیتی نسبت به اینکه یک انسان‎شناس از یک جامعه‎شناس متفاوت است، دیده نمی‎شود و اغلب کنشگران انسان‎شناسی سریعاً در رویکرد و رنگ جامعه‎شناسی جذب شده و به رشته‌ی خود پشت می‎کنند؛ اما آزمون دکتری این بی‎مهری را به اوج خود رساند.  
رشته‌ی انسان‎شناسی باید دارای کد رشته‌ی متفاوت و جداگانه‎ای از علوم اجتماعی باشد، همانند رشته‌ی جمعیت‌شناسی که از مجموعه‌ی علوم اجتماعی جدا شده و دارای کد رشته‌ی مختص خود است. با پیروی از منطق امید صرفاً می‎توانم پیشنهادات خودم را برای اصلاح آزمون رشته‌ی انسان‎شناسی در سال بعد به ترتیب حوزه‎ها و دروس زیر اعلام کنم:
الف) روش تحقیق: مردم‎نگاری؛
ب) حوزه‎ها: انسان‎شناسی فرهنگی و اجتماعی؛
ج) نظریه‎ها: نظریه‎های کلاسیک و جدید انسان‎شناسی.
ما فقط با تخصص‎گرایی و احترام گذاشتن به هریک از رشته‎ها می‎توانیم امیدوار باشیم که نهاد علم در ایران پا گرفته و سر به فلک گذارد.

 

اصغر ایزدی جیران؛استادیار گروه انسان‎شناسی دانشگاه تهران