شناسهٔ خبر: 17252 - سرویس مسائل علوم‌انسانی

غلامرضا جمشیدی‎ها در گفت‎وگو با «فرهنگ امروز»؛

محیط آموزش عالی به یک بازار تبدیل شده است

غلامرضا جمشیدی‎ها در حال حاضر محیط آموزش عالی به یک بازار تبدیل شده است و به اصطلاح معروف Marketing محسوب می‎شود؛ افراد پول می‎دهند و مدرک می‎گیرند. بنابراین وقتی شما بخواهید یک محیط آموزشی استاندارد داشته باشید، شاید واقعا نطلبد که این همه دکتر تربیت کنیم. این حجم دانشجو پذیرش شود که در نهایت عمدتا نیز کارمند تربیت ‎شوند. می‎بینیم که از یک سو، نظام آموزش عالی ما کارمند تربیت می‎کند و از سوی دیگر استخدامی وجود ندارد.

فرهنگ امروز/فاطمه امیراحمدی: مدت زمانی است که «فرهنگ امروز» به منظور واکاوی و طرح مساله در باب نارسایی‌های فضای علمی کشور و نقد نارسایی‌های نظام آموزش عالی کشور با اساتید و صاحبنظران مختلفی به گفتوگو پرداخته است و یادداشتهای آنان را در این باره، در اختیار مخاطبان خود قرار داده است، در ادامه این مسیر با طرح سوالاتی جدید به سراغ غلامرضا جمشیدی‎ها رفتیم:

 

غلامرضا جمشیدی‎ها عضو هیات علمی دانشگاه تهران درباره کاستی‎های آموزش عالی به «فرهنگ امروز» گفت: نظام آموزشی ما، مشکلات عدیده‎ای دارد که از گذشته‎ی دور به ارث برده است و مربوط به امروز یا دولت خاصی نیست. در واقع آموزش عالی ما مشکلات خاص خود را دارد که آن نیز به هجوم غیرکنترل شده افراد برای گرفتن مدرک تحصیلی برمی‎گردد. و بنابراین می‎بینیم که در مقابل وزارت علوم، دانشگاه‎های متعددی به وجود آمده است اعم از دولتی و آزاد و غیرانتفاعی، از شعبات پیام نور تا آزاد و غیره.

بنابراین می‎توان گفت در حال حاضر محیط آموزش عالی به یک بازار تبدیل شده است و به اصطلاح معروف Marketing محسوب می‎شود؛ افراد پول می‎دهند و مدرک می‎گیرند. بنابراین وقتی شما بخواهید یک محیط آموزشی استاندارد داشته باشید، شاید واقعا نطلبد که این همه دکتر تربیت کنیم. این حجم دانشجو پذیرش شود که در نهایت عمدتا نیز کارمند تربیت ‎شوند. می‎بینیم که از یک سو، نظام آموزش عالی ما کارمند تربیت می‎کند و از سوی دیگر استخدامی وجود ندارد. خب در اینجا بحران بیکاری نیز افزوده بر دیگر مشکلات جامعه می‎شود.

جمشیدی‎ها در پاسخ به عدم وجود نقد و روحیهی نقدپذیری در فضای دانشگاهی نیز گفت: من به این عدم وجود نقد و نقدپذیری باور ندارم. هر کسی حرف یا نقدی دارد اتفاقا در سرکلاس‎های خود آن را بیان می‎کند.

وی در مورد این‎که دانش اساتید به روز نیست، نیز عنوان داشت؛ در این‎باره چه کسی باید تعیین کند، اگر مبنا کشورهای پیشرفته است، باید گفت در این کشورها، اساتید ۲ واحد تدریس دارد ولی در دانشگاه‎های ما، استادان ۲۰ واحد تدریس دارند. اتفاقا من معتقد هستم که اساتید ما بسیار زحمت‎کش هستند، فرقی هم ندارد که در کدام رشته فعالیت داشته باشند. به هر حال کتاب و مقالاتی نوشته و ترجمه می‎شود که نشان از آن دارد که دانش اساتید با دانش دنیا آشناست. البته انتظار بیش‎تری از اساتید وجود دارد تا انتظارات جمهوری اسلامی براورده شود.

برای این‎که استاد ما از خود توان‎مندی بیش‎تری نشان دهد که ظرفیت آن نیز وجود دارد، راهش این است که تعداد واحدهای او را کم کنیم و امکان بیش‎تری در اختیار او قرار دهیم تا بتواند نظریه‎پردازی کند. زیرا همهی انسان‎ها را خداوند آفریده است، و توان‎مندی در همه‎ی افراد وجود دارد. به همین خاطر معتقدم آن چیزی که باعث می‎شود که ما نتوانیم نظریه‎پردازی کنیم و دانشمند در این حوزه داشته باشیم، به این برمی‎گردد که زمان و توان استاد ما به شکل دیگری به کار گرفته می‎شود، یعنی استاد ما ۲۰ واحد تدریس دارد و استاد در کشورهای به اصطلاح پیشرفته ۲ واحد.

یک استاد هم در دانشگاه پیام‎نور حضور دارد، هم دانشگاه آزاد و علمی-کاربردی، و هم آقای دکتر در شهرداری و مثلا وزارت کشور. به نظر من باید اول دلایل اجتماعی، روان‎شناختی که مانع توسعه دانشگاه می‎شود را برطرف کنیم و درصدد رفع آن باشیم.

البته الان هم اگر مقایسه‎ای صورت بگیرد، با استاندارد جهانی مورد نظر فاصله چندانی نداریم. رشته‎های فنی ما خوب عمل کردهاند.

اما علوم انسانی ویژگی خاص خودش را دارد. مقالاتی که نوشته می‎شود، نمی‎توانیم در خارج از ایران چاپ کنیم چون نظرات خاص خودمان را داریم. به هر حال علوم انسانی ارتباط اجتماعی-تاریخی با شرایط اجتماعی دارد. باید متن علوم انسانی بازتاب مسائل داخلی باشد. و از این رو آن‎ها چاپ نمی‎کنند و این امر می‎تواند برای هیات علمی ما مشکل‎آفرین باشد.

و مهم‎تر از همهی این مسائل، فکر می‎کنم توجه به کتاب و کتاب نوشتن است.

وی در پاسخ به این که هم‎چنان می‎بینیم که اساتید جزوه یک دهه‎ پیش خود را برای دانشجویان تدریس می‎‏کنند، گفت: بله بنده نیز معتقد هستم جزوه‎نویسی زیاد در شان فضای علمی کشور نباشد. اما شما درنظر بگیرید که یک استاد قرار است ۱۰ واحد درس بدهد، به هر حال جزوه دادن راحت‎تر است هم برای استاد و هم برای دانشجویان.

کارکرد نظام آموزشی ما، چه آموزش و پرورش و چه دانشگاه، تربیت کارمند است. ما از ابتدا مسیر را به خطا می‎رویم. الان شما ببینید دانش‌آموز که هستیم تنها می‎توانیم تست بزنیم،  وارد دانشگاه هم که می‎شویم باید جزوه بنویسیم؛ حالا چرا این طور است؟ در این‎باره مقصر یک نفر یا یک گروه نیست. به هر حال فردی که ۱۶ سال درس می‎خواند باید حرفه‎ای را بیاموزد. حرفه‎ای که ما یاد گرفته‎ایم، چند کتاب را حفظ کنیم و خیلی هم که متخصص باشیم یک یا چند مقاله بنویسیم. مثلا متخصص ما در مورد شوینده‎ها مقاله می‎نویسند اما مواد اولیه آن از خارج وارد کشور می‎شود. این روش درستی نیست. اگر متخصص ما در این زمینه مقاله می‎نویسد طبیعتا نباید مواد اولیه از خارج وارد شود. مثلا در زمینه‎ی داروها، می‎گوییم فلان دارو تولید داخل است، اما مواد اولیه آن از خارج وارد شده است. مهم این است که بتوانیم آن مواد اولیه را خودمان در داخل تولید کنیم. این معنایش این است که نظام آموزشی باید اصلاح کرد، فرق نمی‎کند کجا و در کدام دولت باشد.

وی در پاسخ به این سوال که چرا در فضای دانشگاهی به جای رفتن به سراغ تالیف کتاب، بیش‎تر توجه به مقاله‎نویسی است، گفت: بله؛ البته در حال حاضر توجه به تالیف کتاب نیز در فضای علمی کشور دوباره در حال شکوفایی است.

او ادامه داد؛ به هر حال این موضوع ساختاری است. زمانی از استاد می‎خواهند که مقاله بنویسد، استاد به آن سمت می‎رود. زیرا ساختار به این شکل شد که برای ارتقا اعضا، مقاله معیار قرار گرفت، و به این ترتیب همه مقاله‎نویس شدند، و بازار تولید مقاله نیز رواج یافت.

استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در پاسخ به این سوال که در حوزه سیاستگذاری علم و پژوهش، نیز بیشتر به سمت علوم فنی و پزشکی در حال ره سپردن هستیم، این امر چهقدر در رکود علوم انسانی کشور میتواند تاثیر داشته باشد، گفت: بله همین طور است، مدیران فنی به جای آن‎که به سراغ تکنولوژی و مباحث مربوط به خود بروند، وارد علوم انسانی شدهاند و در این حوزه مدیریت می‎کنند. این هم از دیگر مشکلات علوم انسانی ماست. فنیزاسیون علم یعنی همین که، همه چیز را دو دو تا چهار تا می‎کنند، که البته برای علوم انسانی جواب نمی‎دهد.

این موضوع نیز دلایل متعددی دارد. بخشی از آن به پیشتازی‎های زمان انقلاب برمی‎گردد، و بخشی نیز مربوط به ورودی‎های علوم انسانی است. مشکلات و دلایل شخصی نیست که بگوییم این بد است یا این خوب است بلکه دلایل جمعی و اجتماعی دارد.

غلامرضا جمشیدی‎ها در انتها گفت: البته قسمتی از این مشکل، به خود مدیران تحصیل‎کرده در حوزه علوم انسانی برمی‎گردد که خود و توان‎مندی‎های خود را نشان نمی‎دهند. آن‎ها وارد میدان نمی‎شوند، سخن نمی‎گویند و نهایت این می‎شود که الان شاهد آن هستیم.