شناسهٔ خبر: 24009 - سرویس دیگر رسانه ها

گزارش نشست «بازنمایی تجدد در تصویر»

حبیب‌اله اسماعیلی در نشست «بازنمایی تجدد در تصویر با نگاهی به چند سفرنامه ایرانی و تاجیکی» گفت: به نظر می‌رسد مورخان در تاریخ معاصر از عکس و تصویر در کتاب‌های تاریخی تنها به شکل تزئینی استفاده کردند؛ برای نمونه در کتاب «ایران در عصر قاجار» علی‌اصغر شمیم این مدعا به خوبی قابل رویت است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ یازدهمین نشست عمومی از سلسله نشست‌های پژوهشکده مطالعات فرهنگی روایت با عنوان «بازنمایی تجدد در تصویر» به ردیابی نشانه‌های تجددخواهی در برخی تصاویر تاریخی و گزارش‌های چند سفرنامه ایرانی و تاجیکی اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر حبیب‌اله اسماعیلی، سردبیر فصلنامه تخصصی «نقد کتاب تاریخ» سه‌شنبه 6 آبان‌ماه برگزار  شد.

عکس نباید در مطالعات تاریخی تزئینی باشد

اسماعیلی نخست با اشاره به اهمیت عکس در مطالعات تاریخی گفت: به نظر می‌رسد مورخان در تاریخ معاصر از عکس و تصویر در کتاب‌های تاریخی تنها به شکل تزئینی استفاده کردند برای نمونه در کتاب «ایران در عصر قاجار» علی‌اصغر شمیم این مدعا به خوبی قابل رویت است. در حالی که به نظر من عکس خودش یک متن تاریخی است. اگر چه در این تحقیق عکس‌ها دهه به دهه، نسل به نسل یا گفتمان به گفتمان مقایسه و دنبال نشده است اما امیدوارم در آینده که این مبحث شکل منسجم‌تری به خود بگیرد در چارچوب مشخص‌تری ارائه شود. 

وی افزود: فهم ما از عکس‌های تاریخی با جزئیات همراه نیست. در کتاب‌های تاریخی گفتار ما شرقی‌ها در کنار عکس‌های غربی‌ها قرار گرفته است. در عین حال نظر بنده بر این است که تصویری که از جامعه تاریخی ما در عکس عکاسان غربی نمود پیدا کرده است تصویر برساخته ما نیست. به عبارتی آنها چه در عکس یا در سفرنامه‌هایی که جامعه ایران را منعکس کرده‌اند تصویری را که مدنظر خودشان بوده بازتاب داده‌اند.
 
اسماعیلی گفت: دکتر مصطفی مهرآئین در پایان‌نامه دکتری‌اش با عنوان «شرایط تولید فرهنگ، ریشه‌های ظهور مدرنیسم اسلامی در هند، مصر و ایران» این نکته را عنوان می‌کند که «میان فرم و مضمون آثار ارتباط وثیق وجود دارد. میان واقعیت‌های جاری در متن و بیرون از متن نیز ارتباط وجود دارد، اما مانند هم نیستند.» در این نکته من با مهرآئین موافقم که بین گفتار و تصاویر ارتباطی وجود دارد و تصاویر برشی از واقعیت برای ایراد یک سخن یا واقعیت هستند. 


عصر تعلیق؛ میراث شکست از روس‌ها

سردبیر فصلنامه تخصصی «نقد کتاب تاریخ» سپس با ارائه تصویری از ورود سپاهیان روس به سمرقند عنوان کرد: سربازان روس در این صحنه که متعلق به دوره قاجار است در جنگی که منجر به فتح قلعه لنکران شد به سمرقند که بخشی از سرزمین ایران زمان فتحعلی شاه بود، حمله کردند و قتل ‌عام وحشتناکی را مرتکب شدند که در منابع از این کشتار ارقام متفاوت اما قابل توجهی ارائه شده است.
 
اسماعیلی بیان کرد: در این درگیری سپاه روس با امیر بخارا درگیر شد و به روایتی امیر بخارا از میدان گریخت. روایتی که می‌تواند ساختگی باشد این است که پس از این لشکرکشی روس‌ها، بخارا را طبق یک قراردادی تحت الحمایه خود درآوردند. در سال 1844م روس‌ها وارد آسیای میانه شدند و تا سال 1857 در این ناحیه ماندند.
 
وی اظهار کرد: این شکست از روس‌ها عواقب تلخی را در جامعه ایران آن‌ روز و تاجیکان به دنبال داشت از جمله پس از این واقعه جامعه وارد عصر تعلیق شد و  ورود به این دوره یکی از اثرات میراث شکست از روس‌ها بود. گویی زلزله‌ای در جامعه شرق ما رخ داد و بیگانه هراسی در میان مردم شکل گرفت.
 
سردبیر فصلنامه تخصصی «نقد کتاب تاریخ» گفت: نبردی که منجر به از دست دادن بخش‌های از ایران و انعقاد قراردادهای مذلت باری را در پی داشت، سبب شد تا انگیزه ترقی‌خواهی در مردم پررنگ شود؛ نوعی ترقی‌خواهی که موجب فرار یک جامعه شرقی از فرودستی در برابر همسایه‌ای قدرتمند و کشورهای متمدن غرب می‌شد. 

پرسش عباس میرزا که منشا آگاهی شد

اسماعیلی افزود: به نظر می‌رسد اگرچه شکست نظامی از یک سو موجب سرخوردگی جامعه ایران آن روز شد اما از طرف دیگر این شکست باعث یک منشا آگاهی در میان جامعه شد. از این رو تجدد مساله‌ای بود که عده‌ای می‌پنداشتند با رسیدن به آن می‌توان جامعه را متمدن کرد و به سوی توسعه سوق داد. 

وی عنوان کرد: در کتاب «اندیشه ترقی» فریدون آدمیت، «رساله‌های میرزا ملکم خان»، «سفرنامه میرزا صالح شیرازی» و «سفرنامه احمد دانش بخارایی» دلیل شکست ایران از سپاه روس تکرار شده است پرسشی که عباس میرزا به نقل از کتاب «نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب» عبدالهادی حایری آورده است: «عباس میرزا می‌گوید: نمی‌دانم این قدرتی که شما اروپایی‌ها را بر ما مسلط کرده  و موجب ضعف ما و ترقی شما شده چه، اجنبی به من بگوید چه کنم؟»
 
سردبیر فصلنامه تخصصی «نقد کتاب تاریخ» ادامه داد: میرزا سراج‌الدین بخارایی نیز در وین در کنار مسجدی بعد از وصف قدرت گذشته می‌گوید: «آن وقت شیر بودن از چه بود حالا روبه شدن از چه شده؟ آن وقت جلاوت داشتیم، حالا فلاکت. آن وقت آگاه بودیم اکنون تباه گشتیم سبب چه؟ باعث که؟» 


مقایسه پرکنایه میرزا صالح از ضعیت عثمانی 

اسماعیلی افزود: پرسشی که عباس میرزا مطرح کرد حال در مرحله‌های متفاوت از سوی ترقی‌خواهان عنوان می‌شود. به طوری که میرزا صالح شیرازی نیز در سفرنامه‌اش به شکلی این پرسش را می‌آورد. پرسشی که برخی  روشنفکران نیز بعدها در آثار خود از آن تبعیت می‌کنند. وی در سطوری انگلیس، روسیه و عثمانی را با ایران مقایسه می‌کند و می‌نویسد: «ما و دیگری، انگلیس: ولایت آزادی، سرزمین نظم و امنیت، روسیه: سرزمین مترقی به شیوه شرقی، عثمانی مظهر خونریزی، بی نظمی و آشفتگی.»
 
وی بیان کرد: به نظربنده، میرزا صالح در واقع وصفی که از عثمانی ارائه می‌دهد به نوعی ایران را توصیف می‌کند و در چند کلمه شرایط ایران آن روز را شرح می‌دهد و نه وضعیت امپراطوری عثمانی را. اما چون وی از سوی حاکمیت به بلاد فرنگ رفته نمی‌تواند علنا در سفرنامه‌اش ایران را با چنین کلماتی توصیف کند.
 
اسماعیلی گفت: اما در مقاله‌ای از رسول هادی‌زاده با عنوان «احمد دانش آغازگر انقلاب فکری بخارا»، احمد دانش، فیلسوف، شاعر و تجددخواه بخارایی نیز این پرسش برای عقب ماندگی را مطرح کرده و می‌گوید: «سبب چیست که همه دانش و فرهنگ مخصوص حکمای فرنگ شده و علت چیست که از همه دانایان با گرنگ و دنگ؟ ما سیه بختان مگر فرزند آدم نیستیم؟!» 

سردبیر فصلنامه تخصصی «نقد کتاب تاریخ» با اشاره به بخشی از «سیاحتنامه ابراهیم بیک» نوشته زین العابدین مراغه‌ای که آن را مانفیست مشروطه دانست، اظهار کرد: در بخشی از این سیاحتنامه هم با برخی پرسش‌های مشابه از پریشانی و عقب ماندگی شرقی مواجه می‌شویم. در بخشی از این سیاحتنامه می‌خوانیم: «در اثنای این مسافرت، که قسم قلیلی از ممالک ایران را دیدم، دلم خون شد. همه جا ملک پریشان، ملت پریشان، خیال پریشان، عقاید پریشان، شهر پریشان و شهریار پریشان، خدای را این چه پریشانی است؟!»