شناسهٔ خبر: 24492 - سرویس دیگر رسانه ها

داعش در سودای احیای نظم سیاسی خلافت عباسیان است

سیدعبدالامیر نبوی در نشست بررسی جریانهای سلفی ــ تکفیری گفت: ذهن ایشان به شدت اسطوره ای است و نظمی که در ذهن ایشان می باشد، احیای نظم سیاسی دوره عباسیان است. یعنی از لباس مشکی پوشیدن و تاکیدی که بر پرچم مشکی و ... دارند، می خواهند نظم دوره خلافت عباسیان را احیا کنند. اسلام اینها با جهاد شروع شود و با جهاد تمام شود. اسلام داعش با هجرت، با خلوص شروع نمی شود، بلکه با جهاد شروع می شود. نوع نگاه اینها به اسلام باعث شده است که اسلام شان با جهاد شروع شود و با جهاد تمام شود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ اولین نشست از مجموعه نشستهای بررسی جریانهای سلفی ـ تکفیری  با عنوان «جامعه شناسی داعش»، با حضور دکتر سیدعبدالامیر نبوی عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم و دکتر نادری عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در ۱۹ آبان ماه در سالن ارشاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.

به جریان های سلفی تکفیری تنها از بعد نظامی امنیتی توجه شده است

در ابتدای این نشست میثم مهدیار سردبیر پایگاه علوم اجتماعی با اشاره به اینکه درباره مسائل ایران بدون توجه به تحولات منطقه ای و جهانی نمی توان گفتگو کرد به تاثیرات گوناگون جریان های سلفی تکفیری در حوزه های اجتماعی، فرهنگی اقتصادی برای جامعه ایران اشاره کرد که کمتر مورد توجه قرار گرفته و تنها بعد سیاسی امنیتی این جریانات برجسته شده اند. وی تحرکات اخیر سیاسی فرهنگی در استانهای  مرزی غربی و شمال غربی ایران را از  جمله این تاثیرات دانست. مهدیار هدف این نشست ها را ایجاد مسئله و پرابلماتیک کردن معضله جریان های سلفی تکفیری در  فضای آکادمیک علوم انسانی دانست و  اظهار داشت: متاسفانه بار ابعاد گوناگون مسائل بین المللی کاملا بر دوش دولت قرار می گیرد و دولت به دلایل عدیده نمی خواهد و یا نمی تواند از ظرفیت علوم انسانی برای اندیشیدن و فکر کردن در این حوزه ها، بهره مند شود و این از یکسو موفقیت های دولت را تحت تاثیر قرار می دهد و از سوی دیگر دانشگاه را نسبت به مسائل حساس روز بی دغدغه و بی مساله می کند. وی عدم مواجهه عینی با واقعیت های سیاسی اجتماعی روز را مانع جدی مساله مندی دانشگاهیان و انباشت علمی دانست و اظهار داشت تا این مساله مندی در دانشگاهها نهادینه نشود و دانشگاهیان ما با مسائل عینی و واقعی جامعه درگیر نشوند تولید علم صورت نمی گیرد. 

تشکیل داعش از ترکیب سه نیروی مختلف است

در ادامه دکتر نبوی به عنوان سخنران اول برنامه، پدیده داعش را از جهتی پدیده  جدید و از جهتی دیگر ادامه دهنده گروه های اسلامگرای رادیکال دانست. داعش از جهتی تداوم منطقی اندیشه هایی است که قبلاً تجلیاتی در کشورهای عربی مختلف منطقه داشته است و ریشه اصلی فکری اینها آثاری از ابن تیمیه و شاگردان اوست و ما می دانیم که چنین آثاری  در کشورهای مختلف عربی منطقه (عربستان، کویت، سوریه، مصر، الجزایر و...) هواداران و طرفدارانی داشته و دارد و گاه به گاه فعالیت هایی هم داشته اند و در زمان جدیدتر، مهمترین تجلی آن را می توان در سازمان القاعده دانست که در صدد مبارزه ی بین المللی با آنچه که تسلط و استیلای آمریکا و هم پیمانان یهودی و صلیبی اش می نامند، می باشد. اما از یک جهت این پدیده در کشور عراق و حتی سوریه جدید است و نسل جدیدی از اسلام گرایی رادیکال را رقم می زند.

آنچه که به نام داعش، یعنی دولت اسلامی عراق و شام (که جدیداً خود را دولت اسلامی می نامند و مرزهای بندی های سیاسی را دیگر نمی پذیرد)، مرکب از سه  عنصر است.

مهدیار

دکتر نبوی در ادامه اظهار داشت: اولین گروه، تروریست های سرازیر شده از سوریه هستند که در اصل عراقی بودند ولی در سوریه توانسته اند نزدیک به ۳۵ درصد از مساحت سوریه را تحت کنترل خود در آورند و شهر رقه را به عنوان پایتخت امارت خود قرار دهند و نوعی نظم ادارای، اجتماعی و اقتصادی را در انجا حاکم کنند و بعد از استقرار و استحکام در سوریه، به فکر گسترش مرزهای قدرت خود افتادند. در عین حال ارتش سوریه که توانسته است در یک سال اخیر، موفقیت هایی را به دست آورد، در سرازیر شدن اسلامگرایان رادیکال از خاک سوریه به عراق  هم بی اثر و بی تاثیر نبوده است. لذا هسته ی مرکزی که به عنوان داعش در عراق می شناسیم، در واقع گروه ها و فعالان اسلام گرای رادیکالی هستند که طی چند سال اخیر در خاک سوریه فعال بودند ولی بدنه ی اصلی این افراد عراقی بود. یعنی نام و پیشینه ی آنها عراقی می باشد. 

به گفته نبوی دومین جزء داعش، بقایای حزب بعث هستند. در واقع قضیه از این قرار است که در سال ۲۰۰۳ هنگامی که، حمله ی نیروهای ائتلاف به خاک عراق شکل می گیرد و رژیم بعثی سرنگون می شود، بلافاصله پل برمر، حاکم موقت عراق، به دلیل ترس از کودتای بقایای حزب بعث با کمک ارتشیان، فرمان انحلال ارتش را صادر می کند که پس از منحل شدن ارتش جلوی کودتا گرفته می شود، اما امروزه با پیامدهای این اقدام روبرو هستیم.

ارتش عراق، علاوه بر گستردگی، صاحب امتیازات فراوانی در دوره صدام بودند که پس از انحلال، بسیاری از افسران بیکار می شوند که بر آورد شده است، نزدیک به ۱۱۰ هزار  تا ۱۶۰ نفر از ایشان در همان سه استانی هستند که داعش هم اکنون فعال است که شامل استان های الانبار به مرکزیت فلوجه، نینوا به مرکزیت تکریت و صلاح الدین به مرکزیت موصل است و باید به خاطر بسپاریم که ستون فقرات ارتش بعث، افسران سنی مذهب شهر فلوجه بودند که در دوره ی صدام یکی از شهرهایی بود که به شدت رشد و گسترش پیدا کرده بود، اما بعد از ۲۰۰۳، در این سه استان سرمایه گذاری جدید اقتصادی- اجتماعی صورت نگرفت  و حال بین ۱۱۰ تا ۱۶۰ هزار نفر که ستون فقرات ارتش بعث را تشکیل می دهند و بیکار می باشند در حال بازگشت به این مناطق هستند و ۵ هزار نفر از ایشان افسران رده بالای ارتش بعث بودند که همه ی امتیازات را از دست دادند.

عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی اجتماعی سومین گروه تشکیل دهنده داعش را  بقایای گروه الصحوه (یعنی شوراهای بیداری) دانست  که تعدادشان نزدیک به ۷۰ تا ۸۰ هزار نفر می باشد. این افراد در سال ۲۰۰۶ زیر نظر حکومت وقت و سازمان دهی ارتش آمریکا، رشد و گسترش پیدا کردند و بیشترین مبارزه با بقایای حزب بعث و فعالان القاعده را این گروه انجام دادند و اگر شدت بمب گذاری و فعالیت های تروریستی و ... بعد از ۲۰۰۳ کنترل شد، بیشتر نتیجه ی گروه شوراهای بیداری بود.

اما سوال این است که چه اتفاقاتی باعث شده است که این افراد با هم ترکیب شوند؟ و آن لحظه تاریخی کجاست؟ مسئله این است که گروهی از اسلام گرایان رادیکالی که در سوریه هستند و عقبه ی عراقی دارند به این فکر می افتند که نظم مورد نظرشان را در خاک عراق پیاده کنند، و بقایای حزب بعث در تمام این سالها فعالند و اینها به مرور با فعالان القاعده و اسلام گرایان رادیکال گره می خورند و با توجه به برخی نامه هایی که در چند سال اخیر بین اعضای بعث و القاعده رد و بدل شده است، نشان می دهد که در ظاهر حزب بعث سکولاریسم را کنار گذاشته اند و بازگشت به اسلامی انجام داده اند و به اصطلاح توبه ای کرده اند، اما همچنان در آن اندیشه ی اقتدار گرایانه به سر می برند.

اما در مورد گروه الصحوه و پیوستن آن به داعش باید گفت که این امر، نتیجه عملکرد دولت آقای نوری مالکی بود که یک رفتار طایفه ای و نادرستی داشت و در چند سال اخیر تبدیل به کاریکاتوری از صدام شده بود. ایشان هم نخست وزیر بود، هم فرمانده نیروهای مسلح بود، هم وزیر کشور بود و هم وزیر دفاع. بنابراین باید گفت عملکرد نادرست نوری مالکی در سرازیر شدن عراق به بحران، نتیجه مستقیم داشته است.

ترکیب اینها؛ یعنی نارضایتی اهل سنت، (که کاملاً می دانند از بازی اقتصادی و سیاسی در نتیجه عملکرد نوری مالکی کاملاً رانده شده اند) و بقایای حزب بعث که در طی این سالها امتیازات فراوانی را از دست دادند و همچنان فعال هستند و گروه های اسلام گرایان رادیکالی که از استان الرقه حمایت می شوند، به اختلافات شدید کردها و سنی ها و شیعیان برخورد می کنند که در آن کردها به دنبال استقلال بیشتر هستند، سنی ها که از صحنه اقتصادی و سیاسی رانده شده اند و اختلافات درون جریان شیعه که همگی با عملکرد ضعیف نوری مالکی، مشکل داشتند، باعث شد که داعش طی مدت زمان کوتاهی با ۱۵۰۰ نفر به منطقه حمله کنند و موصل را بگیرند و بعد از آن شهرهای دیگر را به سرعت تصرف کند. اشغال یا کنترل مناطق وسیعی از عراق به آنها کمک می کند تا منابع اقتصادی شان را تامین کنند. در واقع داعش توانسته است، با فروش نفت که از چاه های نفتی که در استان الرقه و بعضی از استان های عراق قرار دارد، به ارزش هر بشکه ۲۵ دلار به تجار ترک، منابع عظیم اقتصادی را جمع آوری کنند که منبع مهم درآمدی آنها محسوب می شود. بخشی از درآمد آنها ناشی از غنائم و غارت ها است و بخشی از درآمد ایشان گرفتن مالیات از تجار و قاچاق چیان محلی می باشد که کمک می کند تا سلاح های جدید و مدرن را  از بازار آزاد و بازار سیاه خریداری کنند و اکثر این سلاح ها از سمت لیبی قاچاق می شود. 

مهدیار 1

این مدرس جامعه شناسی سیاسی در ادامه به برخی از ویژگی های منحصر به فرد جریان داعش اشاره کرد و گفت: داعش با آن ایدئولوژی و قرائتی که از اسلام گرایی دارد، در واقع نسل جدیدی از اسلام گرایی رادیکال در منطقه به وجود آمده است که با سازمان هایی مثل القاعده و الجماعت  الاسلامیه در مصر و... تا حدی متفاوت است.

اولین ویژگی متفاوت آن است که، اولویت داعش برای مبارزه، مبارزه با دشمن نزدیک است و نه با دشمن دور. در حالیکه القاعده دشمن دور (یعنی آمریکا و اسرائیل) را مد نظر قرار می داد، داعش دشمن نزدیک را هدف قرار می دهد که شامل کردها، شیعیان، مسیحیان و حکومت هایی که به زعم آنها غیر اسلامی است، می باشد و این استراتژی را دنبال می کند که اول دشمنان نزدیک را نابود می کند و بعد به سراغ دشمن دور می رود.

دومین ویژگی این است که نقش گروههای محلی و منطقه ای بین اینها قوی تر است.  یعنی اگر در صفوف مبارزه ی القاعده ما شاهد این هستیم که یه سری رهبر اصلی داریم که سعی می کنند هسته ها را در مناطق مختلف تکثیر کنند، در اینجا نقش آن هسته ها مهمتر از رهبران می شود و ما شاهد هستیم که گروه های محلی و رهبران محلی به جای رهبران تاریخی می نشینند و فرمان می رانند.

ویژگی سوم این است که درحالی که القاعده به مبارزه فرامرزی و بین المللی و منطقه ای می اندیشد و غیر زمانی و غیر مکانی مبارزه می کند، داعش به دنبال ایجاد یک پایگاه و امارت اسلامی در منطقه است که می خواهد آن را رشد و گسترش بدهد وبعد به سراغ سایر مناطق برود. بنابراین به دنبال مبارزه ی فرامرزی و فرامکانی نیست.

ویژگی چهارم این است که به شدت قومی طایفه ای است. عرض کردم برای داعش مبارزه با شیعیان، کردها، مسیحیان و حکومت های این منطقه به شدت مهم است و این دقیقاً برایند خصلت قومی و طایفه ای این جریان است که سعی می کند با نابودی آنها، کار خود را پیش ببرد و از همین جا است که اختلافش با القاعده شروع می شود.

ویژگی آخر اینها این است که، ذهن ایشان به شدت اسطوره ای است و نظمی که در ذهن ایشان می باشد، احیای نظم سیاسی دوره عباسیان است. یعنی از لباس مشکی پوشیدن و تاکیدی که بر پرچم مشکی و ... دارند، می خواهند نظم دوره خلافت عباسیان را احیا کنند، که تنها یک خلیفه حاکم باشد و این همان ذهن اسطوره ای است که اینها دارند.

اگر همه ی این ویژگی ها را جمع کنیم به یک کلمه می رسیم و آن حماقت مقدس است که خشونت مقدس را به وجود آورده است. به عبارتی خشونت مقدس در این منطقه، نتیجه حماقت مقدس می باشد. یا به عبارتی دیگر، نتیجه ی نوع نگاه نادرست ایشان و سوءاستفاده ایشان از گزاره های دینی است و عملکرد افراطی است که در برابر سایر گروه ها دارند که سبب شده است اسلام اینها با جهاد شروع شود و با جهاد تمام شود. اسلام داعش با هجرت، با خلوص شروع نمی شود، بلکه با جهاد شروع می شود. نوع نگاه اینها به اسلام باعث شده است که اسلام شان با جهاد شروع شود و با جهاد تمام شود.

 گسلهای قومی مذهبی زمینه ساز گسترش نفوذ داعش در منطقه است

در ادامه این جلسه دکتر احمد نادری دانش آموخته انسان شناسی سیاسی از آلمان و عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران  بحث خود پیرامون تحرکات اخیر جریان های سلفی تکفیری را اساساً یک بحث تبارشناختی نیچه ای و فوکویی دانست و افزود سعی می کنم ثابت کنم که داعش هر چند که به مرحله کنشگری رسیده است، یک برساخته است که ساخته دست قدرت است و این قدرت ها هستند که موجودیت خشن و خطرناکی مثل داعش را به وجود آورده اند و حالا جاهایی در دست شان مانده و جاهایی از دست آنها خارج شده است.

برای شناخت مسئله داعش، همان‌طور که آقای دکتر  نبوی گفتند، بایستی ما به تاریخ مراجعه کنیم و من بحث خودم را از بیش از سه دهه پیش آغاز میکنم و آن زمانی است که شوروی در یک نظم دو قطبی به افغانستان حمله می کند و در واقع در آنجا پدیده ای به نام مجاهدین یا بنیادگراها به وجود می آیند. و در آن نظم دو قطبی اگر کشوری بر کشور دیگری حمله می کرد، قطب مخالف بر خود ضروری می دانست که مداخله کند و بنابراین آمریکا پس از حمله شوروی به افغانستان، بر خود لازم می داند که شوروی را محدود کند. بنابراین آمریکاییان با کمک پول شیوخ عرب و سازمان اطلاعاتی پاکستان و همکاری های پنتاگون، تمام کسانی که اندیشه های جهاد داشتند را از سراسر جهان عرب جمع کردند و به آنها آموزش های نظامی و عقیدتی در عربستان و پاکستان می دادند تا با یک دشمن ناخداپرست و کمونیست مبارزه کنند. در همین جا می بینیم که پای کسی به نام اسامه بن لادن که فرزند یک مولتی میلیاردر است و تحت تاثیر عبدالله عزام و محمد قطب به اندیشه جهاد روی می آورد و به این مبارزات وارد می شود و ثروتش را در افغانستان سرازیر می کند تا در آنجا بتوانند شوروی را شکست بدهند. پس از اتمام جنگ شاهد یک گروه ورزیده و خشن جهادی هستیم که می تواند در افغانستان مسئله ساز باشد و برای هر گروه و جایی خطرناک باشد.

همچنین شخصیت مهم دیگری که در حال حاضر مرد شماره ی ۱ القاعده می باشد، ایمن الظواهری می باشد که به شدت تحت تاثیر افکار سید قطب است  و زمانی که با بن لادن آشنا می شود به دلیل آنکه با افکار سید قطب کاملا آشنا است به عنوان تئوریسن القاعده وارد فعالیت می شود. این دو نفر سازمان بین المللی تروریستی را سازماندهی می کنند و با توجه به گروه های خشن جهادی که در افغانستان حضور داشتند، می توانند در سال ۱۹۹۶ کابل را فتح و مرکزیت خود را در افغانستان حفظ کنند.

از طرف دیگر ایالات متحده برای آنکه از خطر القاعده که تفکر سیاه و سفید داشتند و می توانستند به منافع ایالات متحده و غرب لطمه وارد کنند، تصمیم گرفتند تا آنها را با ایران وارد درگیری کنند که اوج قضیه را هم می توان در شهادت ناجوانمردانه ی دیپلمات های کشورمان در افغانستان دانست. اما نهایتا با سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱، شاهد پخش شدن این جهادیست ها در جهان عرب  و سراسر جهان هستیم. لذا خطر این امر بیشتر می شد.

در سال ۲۰۰۳،  با حمله آمریکا و ائتلاف  به عراق و سقوط صدام، شاهد شکل گیری نطفه های داعش در عراق هستیم و همانطور که آقای دکتر نبوی فرمودند ریشه این افراد عراقی است و در عراق است که این افراد فعالیت می کردند.

در سال ۲۰۰۴ ابو مصعب الزرقاوی، جماعت توحید و الجهاد عراق را تاسیس می کند و با آقای بن لادن پیمان همکاری می بندند. استراتژی ابتدایی که توسط آقای الزرقاوی پایه گذاری می شود، مقاومت در برابر اشغال گری است و به دلیل تاثیر پذیری از اسامه بن لادن، معتقد بودند که درگیری با مسلمانان در منطقه ضرورتی ندارد، چرا که باعث تولید نفرت می شود، لذا اولویت را بر مبارزه با اشغالگری می گذارند و مسیر مبارزه را به این سمت می برند که این امر سبب محبوبیت این تشکیلات حداقل در بین اهل تسنن می شود، اما بعدها که به ترور شیعیان و سایر اقلیت ها روی می آورد، باعث تولید نفرت می شود.

در سال ۲۰۰۶، آقای الزرقاوی، اولین شورای مشورتی مجاهدین را تشکیل می دهند که رهبر آن را آقای عبدالله رشید البغدادی می گذارند، اما در همان سال که این شورا شکل گرفته بود، آقای الزرقاوی کشته می شود و سازمان القاعده ی عراق بی رهبر می شود و بعدآ آقایی به نام ابوالحمزه مهاجر، رهبر القاعده ی عراق می شود و تشکیلاتی که آقای الزرقای داشت را سازماندهی و مدیریت می کنند.

در اواخر سال ۲۰۰۶، به این نتیجه می رسند که گروهی را تشکیل دهند که تمام گروه های بنیادگرا ذیل آن در عراق به فعالیت بپردازند و نام آن گروه دولت اسلامی عراق می شود که می تواند نطفه ی داعش هم نام گیرد و آقای ابوعمر البغدادی، رهبری این گروه را به عهده می گیرد و در سال ۲۰۱۰ که آقای البغدادی کشته می شود، بعد از ۱۰ روز، شورای مشورتی دولت اسلامی عراق جلسه می گذارند و آقای ابوبکر البغدادی رو به عنوان رییس دولت اسلامی دولت عراق، انتخاب و معرفی می کنند که آقای ابوبکر البغدادی از اینجا مطرح می شود. اما در سال ۲۰۱۱ که بحران سوریه شروع می شود، فرصتی هست که این به اصطلاح مجاهدین را از سراسر جهان و جهان عرب در جایی جمع کنند تا علاوه بر آنکه خطر آنها کمتر شود، انقلاب های بیداری اسلامی را به انحراف بکشانند.

بنابراین ابتدا یک لیبیایی به نام آقای عبدالکریم بلحاج را فرا می خوانند  تا نیروهایش را در سوریه مستقر کند و  کمکم نیروها و گروه های دیگر را اضافه می کنند که گروه النصره را در سوریه تشکیل می دهند و به تدریج با القاعده ی عراق ارتباط میگیرند و عراقی ها وارد سوریه می شوند و شروع به نبرد می کنند. در آوریل ۲۰۱۳ آقای ابوبکر ابغدادی می گوید ما النصره و دولت اسلامی عراق را یکپارچه کردیم و چیزی به نام داعش را به وجود آوردیم. تا آن موقع داعش سعی می کند در جنوب حلب تا استان الانبار عراق، جای پای خود را محکم می کند و در همان موقع می بینیم که ارتش سوریه، به علاوه حزب الله لبنان و کمک ها مستقیم و غیر مستقیم سپاه قدس ایران، ارتش آزاد، جبهه النصره و داعش را در مخصمصه قرار می دهند و نهایتاً تروریست های داعش به این نتیجه می رسند که باید جبهه جدیدی را ایجاد کنند و به سمت شمال عراق لشکر می کشند که با لشکری بین ۱۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر به موصل حمله می کنند و از آنجا که با استاندار موصل تبانی کرده بودند، توانستند در ۲۰ خرداد ۹۳، موصل را تصرف کنند و دو روز بعد از آن تکریت را تصرف کردند و حتی به سمت کربلا و سامرا هم آمدند، ولی حملات دفع شد و اگر کمک های سپاه پاسداران و مدیریت سردار سلیمانی نبود، عراقی ها روحیه  خود را باخته بودند و مملکت را دو دستی تقدیم داعشی ها می کردند.

مهدیار 2

نکته مهمی که در این حملات و فتح سرزمینی بود، پیوستن مردم به این ها بود (همانطور که آقای دکتر گفتند داعش دارای سه ضلع است) و آن‌قدر یارگیری کردند که نفرات ایشان چندین برابر شد. این هم به این علت بود که از لحاظ اجتماعی و فرهنگی، پذیرش سنی گرایی افراطی و سلفی گرایی افراطی در بین مردم آن مناطق وجود داشت و به وفور هم وجود داشت. از طرف دیگر همان‌طور که آقای دکتر فرمودند زمانی که آقای نوری مالکی گروه الصحوه را منحل کرد، قاعدتاً در واقع نیروهای آماده به کار ورزیده ای را از دست دادند یا از خودشان ناراضی کردند و مردم سنی که در آنجا حضور داشتند به ایشان توجه و رسیدگی نشده بود و در یک خطای استراتژیک که دولت آقای نوری مالکی انجام داده بود، این افراد به چشم منجی به داعشی ها نگاه می کردند و داعشی ها این نکته را خیلی خوب می دانستند و بنابراین خیلی راحت توانستند این شهرها را تصرف کنند.

 اما دو دسته از عوامل را می خواهم به عنوان علّت این پدیده و پیشروی این پدیده نام ببرم که باعث ظهور و بروز و موجودیت پیدا کردن داعش شد.

اولین دسته از عوامل، عوامل فرهنگی و اجتماعی هستند که دارای چند بخش می باشد:

بخش اول؛ وجود اندیشه سلفی و گسترش آن بود که ریشه در افکار ابن تیمیه دارد و عربستان سعودی به وسیله ی پولهایی که از ثروت های نفتی به دست آورده است، سعی در ترویج این اندیشه در کل جهان اسلام دارد و قاعدتا در ظهور و بروز این پدیده تاثیر داشته است.

دومین بخش از عوامل اجتماعی فرهنگی را می توان شست و شوی مغزی جوانان سنّی مذهب دانست و می بینیم که شیوخ و مفتی ها در حالی که فتواهای عجیب و غریب از قابلمه کوبی، تا جهاد نکاح  و جهاد لواط می دهند، کسی از خود نمی پرسد که این فتواها چه ارتباطی با اسلام دارد؟ یعنی آنقدر این شست و شوی مغزی عمیق اتفاق افتاده است که کسی این سوالات را از خود نمی پرسد.

سومین دسته از عوامل اجتماعی و فرهنگی، فقر در کشورهای اسلامی و توده های فقیری است که در جهان عرب و جهان اسلام حضور دارند. برای مثال برای خانواده ای که در جنوب شبه جزیره عربستان که به سختی قوت غالبش را به دست می آورد، دستمزد ۱۵۰۰ دلاری ماهانه، خیلی می تواند زرق و برق داشته باشد که می تواند به خوبی یارگیری کند و  ویدیوهایی را می بینیم که پدران، فرزندان خودشان را می فروشند.

چهارمین عامل، دوگانگی گفتمان شیعه و سنی در عراق  و اشتباهات استراتژیک و خطاهای بزرگ آقای نوری مالکی است که باعث شد تا مردم از این پدیده استقبال کنند و به چشم منجی به آن نگاه کنند.

و آخرین بخش از این دسته از عوامل اجتماعی فرهنگی، سرخوردگی سنی ها از ظهور انقلاب اسلامی در سه دهه قبل است. در واقع بعد از فروپاشی خلافت عثمانی، سنی ها همیشه در این اندیشه بودند که چگونه می توانیم حکومت اسلامی را با مدل خلافت یا با مدل دیگری داشته باشیم و زمانی که می بینیم انقلاب اسلامی به وجود می آید و امتحان خود را پس می دهد، قاعدتا این سرخوردگی سنی ها را به همراه خواهد داشت و قاعدتاٌ باعث می شود که اینها به فکر بیافتند و حکومت دلخواه اهل تسنن را پیاده کنند که در ظهور و بروز داعش و پیشروی آن نقش دارد.

در مورد تاکتیک هایی هم که داعش به کار می گیرد من به طور خلاصه چند مورد از آنها را بین می کنم.

در پیشروی ها، داعش برای مخالفانش با ایجاد رعب و وحشت افکنی، آنها را ساکت و سرکوب می کند. درسیستم مجازات داعش، که به تعبیر فوکو سیستم تهذیبی است و قبل از قرن ۱۸ وجود داشت و در ملا عام افراد را محاکمه می کردند و مجازات خشن را به کار می بردند تا بازدارندگی داشته باشد، داعش نیز اینگونه رفتار می کند و بازگشتی به قرون وسطای اروپا کرده است و افرادی را که از ارتش سوریه و ... می گیرد به طرز بسیار فجیعی (بریدن سر، بریدن سر با اره برقی، لگد کوبی تا حد مرگ، شکستن پاها) مجازات می کنند که یکی از تاکتیک های ایشان است.

دومین تاکتیک هایی که ایشان دارند، اقدامات مردم فریبانه ای است که انجام می دهند. (برای مثال پس از فتح هر شهر برای بچه ها و کودکان بستنی می خرند و یا در ابتدای کار نان ها را در شهر رایگان اعلام می کنند)

سومین مورد، افسانه سرایی هایی است که در مورد خودشان دارند و حملات آفندی است که در این زمینه قدرت تخریبی بالایی دارند و جالب است که روحیه ی جهادی است که به اینها کمک می کند و لذا وقتی تفکر جهادی باشد، احتمال موفقیت نیز بالا می باشد. البته در تفکر شیعی، جهاد می تواند جهاد باطل باشد و می تواند جهاد حق باشد و اینکه مردم عراق می ترسند این است که این افراد با این روحیه به پیش می روند و جالب است که حزب الله لبنان از پس اینها بر می آید، چرا که آنها هم اندیشه جهادی دارند.

یکی دیگر از تاکتیک هایی که این افراد استفاده می کنند، عضو گیری از طریق شبکه های اجتماعی است که این افراد به وفور، با زیرکی و هوشمندانه از این شبکه ها استفاده می کنند و چه در جهاد نکاح و چه در جهادهای مسلحانه شان از این طریق عضو گیری می نمایند.

بنابراین مواردی که عرض کردم مربوط به عوامل فرهنگی اجتماعی بودند، اما دسته ی دیگری از عوامل هستند که، عوامل سیاسی و بین المللی نامیده می شوند که باعث ظهور و بروز و پیشروی داعش شدند.

اولین دسته از این عوامل، خروج نیروهای آمریکایی ها از عراق در اواخر سال ۲۰۱۱ می باشد و بحثی که جمهوریخواه ها با دموکراتها در طی یک سال اخیر دارند، این است که جمهوری خواهان به دموکرات‌ها می گویند شما با خروج از عراق باعث به وجود آمدن داعش شدید و دموکرات ها می گویند، شما با حمله ی به عراق چنین اتفاقی را رقم زدید و بعید نیست که نیروهای نظامی آمریکا مجدداً به عراق بازگردند، چرا که جمهوری خواه ها در کنگره قدرت گرفتند و سنا را نیز پیش از این در دست داشتند.

دومین دسته از این عوامل ضدیت با جبهه مقاومت می باشد که جبهه ای است که به رهبری ایران می باشد و از مرز چین تا سواحل دریای مدیترانه، نفوذ خزنده و نرمی را از طریق دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی دنبال می کند. بنابراین قاعدتاً باید این نفوذ از طریق دولت های بین المللی و منطقه ای کم شود. اگر این بحث را در کنار تضاد ایدئولوژیک ایران با آمریکا و غرب قرار دهید، خواهید دید که چقدر ضرورت پیدا می کند تا نفوذ ایران توسط غربی ها و دولت های منطقه کم شود یا از بین رود. لذا یک گروه عربی، عبری و غربی تشکیل می شود که کارگزاران آنها همین گروه هایی نظیر داعش، النصره و گروههای جهادی هستند که در نقش کنشگر ایفای نقش می کنند.

سومین دسته از عوامل سیاسی و بین المللی، بحث تضمین امنیت اسرائیل است.  از آنجا که موجودیت خلق شده توسط غربی ها که یک رژیم آپارتاید است، به طور بالقوه توسط حکومت هایی که قلمروهای سرزمینی شان وسیع است، تهدید می شود، در دستور کار قرار می گیرد تا این کشورها با ساختن موجودیت های جدیدکوچک و تکه تکه شوند.  و اگر کشوری مثل عراق یا سوریه و...، چند تکه شود، دیگر نمی تواند، به اصطلاح خیلی موی دماغ شود. چرا که اولاً این حکومت های تکه تکه شده با هم درگیر هستند، ثانیاً دیگر قدرتی ندارند.

چهارمین دسته از عوامل بین المللی چیزی است که من به آن نظم جهانی می گویم. نظم های جهانی در اثر اتفاقات بزرگ، عوض می شوند. برای مثال قبل از جنگ جهانی دوم شاهد نظم چند قطبی هستیم، پس از جنگ جهانی دوم، نظم دو قطبی بر جهان حاکم است و پس از فروپاشی شوروی برای مدتی نظم جهانی با هژمونی آمریکا تک قطبی می شود و از ابتدای قرن ۲۱، کم کم شاهد هستیم که نظم جهانی در حال تغییر است.

بحث آخرم را که می خواهم مطرح کنم مربوط به اعتقادی است که گروه های اسلام گرای رادیکال به حکومت اسلامی و شکل این حکومت دارند. به اعتقاد من، داعش و البغدادی معتقد به یک انترناسیونالایسم اسلامی با رویکرد استالینیستی هستند.  در واقع در حالی که تروتسکی بر انقلاب مداوم پافشاری می کرد، ولی استالین ایده کمونیسم در یک کشور را دنبال می کرد و بر این عقیده بود که بعدها می توانیم گستره کمونیسم را بسط و گسترش دهیم. آقای البغدادی نیز رویکرد استالینیستی را دنبال می کند و به دنبال تاسیس یک امارت اسلامی و ایجاد خلافت اسلامی است و فاز نوین جنبش خلافت را بنا می کند که داعیه ی انترناسیونالیسم هم دارد.