شناسهٔ خبر: 24829 - سرویس اندیشه

حمیدرضا شعیری/ در باب اخلاق ارادی-مرامی؛

اتیک؛ اخلاق پهلوانی و جامعه

حمیدرضا شعیری بسیاری از دزدان کیف و ابزار ماشین و ... اگر خود را در خطر حضور اخلاقی و مرامی جامعه می‌دیدند، به آسانی دست به این اعمال نمی‌زدند. در فضای خالی از اخلاق پهلوانی و مرامی، ضداخلاق راحت‌تر و سریع‌تر رشد می‌کند. نمونه‌ی دیگری از همین انفعال اخلاقی، بیننده‌ی صحنه‌های اعدام در جامعه بودن است. در اینجا مسئله کمی متفاوت است؛ یعنی اینکه آیا من تصمیم گرفته‌ام بیننده‌ی چنین صحنه‌ای باشم یا به طور اتفاقی بیننده‌ی چنین صحنه‌ای شدم؟

 

فرهنگ امروز/ حمیدرضا شعیری: به طور عملی در جوامع دو نوع اخلاق را می‌توان شناسایی کرد؛ یکی اخلاق تکلیف‌محور که از بیرون بر انسان تکلیف می‌شود و او موظف به انجام آن است، نوع دوم اخلاقی است که از درون نشئت می‌گیرد و اراده‌ی انسان در انجام آن دخیل است. منظور ما از این نوشتار همین نوع دوم اخلاق است که به آن اخلاق پهلوانی و یا اخلاق مرامی نیز گفته می‌شود (معادل لاتین این نوع اخلاق اتیک است). در واقع اخلاق مرام‌محور مبتنی بر ویژگی‌های زیر است:

  • اخلاقی که اراده‌ی فردی در شکل‌گیری آن دخیل است؛
  • اخلاقی که انتخاب‌محور است؛
  • اخلاقی که به سبک یا استیل حضور کنشگر مرتبط است؛
  • اخلاقی که دیگری را در مرکز توجه خود قرار می‌دهد؛
  • اخلاقی که نوعی زیادت معنایی می‌آفریند؛
  • اخلاقی که جلوه‌های زیبایی‌شناختی و معرفتی دارد؛
  • اخلاقی که تجویزی نیست؛
  • اخلاقی که آرمان‌گراست.

اخلاق پهلوانی دو پرسش مهم را مطرح می‌کند: جایگاه دیگری در نگاه من و در هنگام عمل اخلاقی چگونه تعریف می‌شود؟ چرا چنین اخلاقی ارزش‌محور است؟

در پاسخ به پرسش اول باید گفت که اخلاق ارادی و پهلوانی، دیگری را در مرکز توجه خود قرار می‌دهد و حتی او را در بسیاری از موارد بر خود مقدم می‌شمارد، همین امر سبب می‌شود تا در اصطلاح عامیانه بگویند که کسی خیلی بامرام و یا خیلی «مرد» است. در اینجا مرد بودن بر جنسیت اطلاق نمی‌شود، بلکه رابطه‌ی تنگاتنگ با نوعی از رفتار دارد که منجر به قضاوت عمومی و یا تفسیر ناظران بر آن عمل اخلاقی می‌شود. در پاسخ به پرسش دوم باید گفت هدفی را که اخلاق پهلوانی نشانه می‌گیرد نوعی ارزش است که ما آن را زیادت معنایی و یا فزونی کنش می‌نامیم؛ به این معنا که اخلاق مرامی خودِ کنش را مبنا قرار نمی‌دهد، بلکه فراتر از کنش به دنبال ارزشی است که گاهی به دلیل عظمت آن، ناظران را متحیر می‌کند؛ پس گاهی رفتاری از فردی سر می‌زند که انتظار آن را نداریم و آن رفتار نه تنها پسندیده است، بلکه به دلیل جنبه‌ی بسیار مثبت آن در نوع خود نادر است. بی‌شک چنین اخلاقی باز کردن افق حضور است، اخلاقی که هیچ الزامی در انجام آن نیست و بر اساس اراده‌ی فردی انتخاب می‌شود و گاهی با ریسک همراه است -سبک فردی حضور نامیده می‌شود-. در فیلم کوتاه داستانی دو راه‌حل برای یک مسئله، کیارستمی به‌خوبی دو نوع اخلاق خشونت‌آمیز مبتنی بر انتقام و اخلاق پهلوانی مبتنی بر بخشش و بزرگی را نشان داده است.

اینک در ارتباط با جامعه باید به این نکته اشاره کرد که اخلاق پهلوانی می‌تواند به بخشی از فرهنگ یک جامعه تبدیل شود. جوامع در طول تاریخ رفتارهای یک‌سان ندارند. مرام و پهلوان‌منشی از جمله رفتارهایی است که در جامعه‌ی ما دستخوش تحول شده‌اند. تکنولوژی، مدرنیته و نوگرایی از جمله اسباب تحول و تغییر رویکرد رفتاری جامعه نسبت به اخلاق هستند. اما جامعه در نگاه اتیکی (که همان اخلاق مرامی است) از چه کسانی تشکیل شده است؟ جامعه متشکل از همه‌ی «دیگران» است، مجموعه‌ی دیگری‌ها یک جامعه را تشکیل می‌دهند. اخلاق پهلوانی برخلاف اخلاق تکلیفی و یا بهتر بگویم تجویزی، یعنی متوجه «دیگری» شدن است. همان‌طور که لوویناس تأکید دارد، من ابتدا با چهره‌ی دیگری مواجه می‌شوم. دیگری قبل از هر چیز چهره‌ای دارد، از نظر صوری و دالی این دیگری دارای سبک حضور، روش و شیوه‌هایی است که فردیت او را می‌سازند. از نظر محتوایی و مفهومی دیگری به کنشگری اطلاق می‌شود که دارای حضوری دووجهی است که در هر رابطه‌ی اتیک‌محور به دست می‌آید؛ به‌دیگرسخن، در بحث محتوایی اخلاق پهلوانی یعنی حضوری دووجهی که من و دیگری را همواره در پیوند با یکدیگر قرار می‌دهد.

این دیگری که من به‌نحوی او را نشانه می‌روم، هم در دسترس است و هم از دسترس من گریزان؛ به گونه‌ای که دریافت کامل «دیگری» هیچ‌گاه ممکن نیست، اما در رفت‌وآمد بین من و دیگری می‌توانیم ارتباط اخلاقی موردنظر را مدیریت کنیم، پس دیگری به طور کامل قابل تصاحب نیست، بلکه ارتباط با دیگری نوعی مسئولیت رفتاری را ایجاد می‌کند. پس اخلاق ارادی را می‌توان مسئولیت تکلیف‌نشده اما مرامی و مسلکی و ارادی من نسبت به دیگری دانست، به همین دلیل اخلاق پهلوانی خبر از سبک حضور من در رابطه با دیگری می‌دهد؛ به‌عنوان‌مثال، یکی از ویژگی‌های اخلاق مرامی قدرتِ «بخشیدن» است. افرادی که قادرند فرد خاطی را ببخشند، نه تنها اخلاقی فعال ارائه می‌دهند، بلکه برای خود و دیگری خشنودی ایجاد کرده‌اند؛ یعنی عملی اخلاقی‌ای انجام می‌دهند که هم خود از آن لذت می‌برند و هم موجب لذت دیگری می‌شوند. پس در امر بخشیدن، هم مسئولیت‌پذیری در برابر دیگری را داریم، هم برخورد اخلاقی فعال و ارادی و هم رضایت و خشنودی دوطرفه را داریم.

برای فهم بهتر اخلاق ارادی و پهلوانی باید به مسئله‌ی برخورد فعال و انفعالی در جوامع اشاره کرد. در حقیقت مفهوم خوشبختی در گذشته و حال تفاوت پیدا کرده است، در گذشته‌ی دورتر انسان خوشبخت از درون کسی بود که همواره به طور فعال حضور خود را در فرایندهای جمعی و اجتماعی ثبت می‌کرد -همان‌طور که می‌دانیم، اخلاق پهلوانی به دلیل بعد زیبایی‌شناختی در فرد تولید احساس رضایت و خشنودی می‌کند-؛ اما امروز مفهوم خوشبختی با مفهوم خود را کنار کشیدن و با بسیاری از مسائل انفعالی برخورد کردن، گره خورده است.

این برخورد انفعالی در جوامع به نوعی شیوه و سبک تبدیل شده است، به‌این‌ترتیب، من ترجیح می‌دهم از کنار مسائل عبور کنم تا گَرد آن‌ها گریبان مرا نگیرد؛ چراکه احساس آرامش، رضایت و خشنودی من دچار خلل می‌شود. چنین موضعی سبب شده است تا اخلاق پهلوانی به بخشی از خاطره‌ی جمعی ما تبدیل شود و وقتی از آن سخن می‌گوییم همانند افسانه با آن برخورد کنیم. البته نه به این معنی که دیگر هیچ اثری از اخلاق پهلوانی نیست، بلکه به این معناست که موضع‌گیری اخلاقی که ارادی باشد را دیگر کمتر می‌بینیم. به‌عنوان‌مثال در گذشته اگر در سر چهارراه، گذر و خیابان، انسانی از ناحیه‌ی افرادی زورگو دچار ظلم واقع می‌شد و مورد ضرب‌وشتم قرار می‌گرفت، انسان‌های زیادی بودند که فعال برخورد کرده و وارد ماجرا می‌شدند تا از آن فرد حمایت کنند، او را نجات دهند و یا انتقام او را بگیرند و این همان مفهوم اخلاق پهلوانی فعال است. اما همان‌طور که همه‌ی ما شنیدیم و در اخبار و رسانه هم شاهد بودیم، در برابر صحنه‌ی اسیدپاشی یا در برابر کمکی که فرد حادثه‌دیده طلب کرده، حاضرانِ بسیاری از دخالت سر باز زدند و همین تأخیر در کمک و یا بی‌تفاوتی در برابر فاجعه، آسیب را جدی‌تر کرد و عمق فاجعه را افزایش داد. این تماشاگر بودن همان انفعال اخلاقی است که جامعه‌ی مدرن دچار آن شده است. توجیه این عقب‌نشینی در چیست؟ در اینکه سری که درد نمی‌کند را نباید دستمال بست؛ یعنی اینکه من نمی‌توانم آرامش خود را برای کمک به دیگری به مخاطره بیندازم. به دلیل همین عقب‌نشینی اخلاقی است که بسیاری از آسیب‌های اجتماعی دوچندان می‌شود. هرچه در جامعه‌ای اخلاق مرامی و ارادی و پهلوانی بیشتر شود، فضای آن جامعه به‌سوی سلامت اجتماعی بیشتری سوق می‌یابد.   

بسیاری از دزدان کیف و ابزار ماشین و ... اگر خود را در خطر حضور اخلاقی و مرامی جامعه می‌دیدند، به آسانی دست به این اعمال نمی‌زدند. در فضای خالی از اخلاق پهلوانی و مرامی، ضداخلاق راحت‌تر و سریع‌تر رشد می‌کند. نمونه‌ی دیگری از همین انفعال اخلاقی، بیننده‌ی صحنه‌های اعدام در جامعه بودن است. در اینجا مسئله کمی متفاوت است؛ یعنی اینکه آیا من تصمیم گرفته‌ام بیننده‌ی چنین صحنه‌ای باشم یا به طور اتفاقی بیننده‌ی چنین صحنه‌ای شدم؟ پرسش بعدی اینکه از دیدن صحنه‌ی اعدام یک فرد چه نوع رضایت یا خشنودی حاصل می‌شود؟ این حرکت چه ارتباطی با بحث اتیک و اخلاق پهلوانی دارد؟

 با توجه به توضیحات بالا، ابتدا باید گفت که تماشاگر چنین صحنه‌ای بودن ضداخلاق پهلوانی است، چون برخورد انفعالی کردن با یک صحنه‌ی خشونت است. دوم اینکه، ناظر چنین صحنه‌ای بودن، نوع رابطه‌ی من با دیگری را از رابطه‌ی مثبت مسئولیت‌پذیر به رابطه‌ی منفی و یا خنثی تغییر می‌دهد که باز هم بی‌مسئولیتی در برابر یک «دیگری» امری ضداخلاقی است. سوم اینکه، آیا شاهد صحنه‌ی اعدام بودن خود ترویج‌بخشی از خشونت اجتماعی و یا رفتار خشونت‌آمیز نیست؟ بر اساس نظریه‌ی اتیک و اخلاق پهلوانی، هر دیگری بخشی از «من» است، «من» همواره بر اساس تصویر دیگری شکل می‌گیرد و کامل می‌شود. آیا ناظر صحنه‌ی اعدام بودن سبب نمی‌شود تا حافظه‌ی من از دیگری به حافظه‌ای پیوسته منفی و یا گاهی همواره زخمی تبدیل شود؟ آیا با مخدوش شدن تصویر دیگری، مسئولیت‌پذیری افراد در برابر یکدیگر تضعیف نمی‌شود و به محو بیشتر آنچه اخلاق مرامی می‌نامیم، نمی‌انجامد؟ مهم‌تر از همه اینکه جایگاه ارزش و ارزیابی در نظام اجتماعی دچار آسیب می‌شود. اخلاق مرامی یعنی اینکه عهده‌دار بخشی از ارزش‌های فرهنگی مثبت که در طول تاریخ یک جامعه شکل گرفته‌اند، باشیم. ناظر صحنه‌ی خشونت از هر نوعی که باشد مرز بین ارزش و ضدارزش را کم‌رنگ می‌کند تا جایی که شاید دیگر نتوان به‌خوبی بین آنچه که ارزش و قابل دفاع است و آنچه که ضدارزش و از نظر مرامی غیرپسندیده است، تفاوت قائل شد.

در مجموع اگر اخلاق تکلیف باشد، پای قانون به میان می‌آید و قانون مدافع آن است؛ اما اخلاق ارادی غیرتکلیفی، نوعی سبک حضور یا سبک زندگی است که با ساختار فرهنگی جوامع پیوند دارد و بر اساس آن ارزش‌ها و ضدارزش‌ها تعیین می‌شوند. هرچه جوامع به سمت بی‌تفاوتی اخلاقی سوق پیدا کنند و هرچه تصویر دیگری در جوامع بیشتر محو شود، اخلاق ارادی پهلوانی نیز بیشتر تضعیف می‌شود. هرچه جوامع مدرن بیشتر به سمت فردگرایی حرکت کردند، اخلاق پهلوانی نیز بیشتر محو شد. فردگرایی نتیجه‌ی تضعیف رابطه‌ی «من» با همه‌ی «دیگری‌های» ممکن است که اخلاق ارادی و پهلوانی را تضعیف می‌کند.