شناسهٔ خبر: 25145 - سرویس سایر حوزه‌ها

گزارشی از نشست «علم پیروز؛ مفهوم علم در اسلام قرون میانه»/ بخش نخست:

اتیمولوژی علم در کتاب روزنتال

فانی-محقق روزنتال معتقد است هر تمدنی را با یک یا چند واژه‌ی اساسی می‌توانیم بشناسیم و همین واژه‌ها هستند که ذات و گوهر آن تمدن را تشکیل می‌دهند. ازقضا واژه‌ی علم که در واقع به گفته‌ی روزنتال عصاره و جوهره‌ی این تمدن است و در تمام حوزه‌ها در واقع سرشته شده بود خیلی با واژه‌ی علم در تمدن غرب شباهت دارد، اما مهم این است که یک دنیا فاصله بین این دو مفهوم وجود دارد، هر دو یک واژه را به کار می‌برند ولی به‌کلی دو معنی متفاوت دارند.

 

فرهنگ امروز/ معصومه آقاجانپور: ما چاره‌ای جز این نداریم که ذهن امت اسلامی را در آنچه از آن با عنوان تمدن اسلامی یاد می‌کنیم، بشناسیم، هرچه هست همان جاست؛ اگر خوب است یا بد، اگر باید اصلاح بشود یا نشود... همان جا را باید درست دریافت و فهمید که چه چیزی در درون آن وجود دارد و اینکه ما چگونه ذهنی داشته‌ایم، چگونه جهان را درمی‌یافته‌ایم... وقتی انبانی از مفاهیم یا به قول قدما تصورات و تصدیقات در ذهن فردی و جمعی ما آمد، این‌ها هادی ما خواهند بود. عنوان علم ذیل فرهنگ اسلامی از جمله مفاهیم درهم‌تنیده‌ای است که تمامی شقوق آن اعم از فلسفی، تجربی، دینی، عرفانی، اجتماعی و ... را دربرمی‌گیرد. سیر تاریخی مفهوم علم در دوره‌ی اسلامی و داستان چیرگی علم بر مفاهیم و تعبیرات دیگری چون «معرفت» و «حکمت» و آنچه که از انتزاع عقل از عالم خارج حاصل می‌شد در کتاب Knowledge Triumphant فرانتس روزنتال بررسی شد. نشست «علم پیروز؛ مفهوم علم در اسلام قرون میانه» به همت خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی با حضور مهدی محقق، کامران فانی، علیرضا پلاسید، یونس کرامتی و عبدالرسول عمادی جهت بررسی این کتاب بر پا شد. آنچه می‌خوانید گزارش نخست این نشست است که به سخنان مهدی محقق و کامران فانی اختصاص دارد و در آن بیشتر به خاطراتی از روزنتال و کلیاتی از کتاب پرداخته شد. در گزارش دوم نقدی از ترجمه و محتوای کتاب ارائه می‎شود.

 

مهدی محقق؛ روزنتال در خاطرات

من با روزنتال در سال 1344 با خواندن مقاله‌ای از او آشنا شدم. در آن‌وقت‌ها که من درباره‌ی رازی کار می‌کردم مقاله‌ای از پرفسور روزنتال پیدا کردم که در آن قدیمی‌ترین تاریخ پزشکان و فیلسوفان را به رشته‌ی تحریر درآورده بود و ترجمه‌ی انگلیسی هم کرده بود. ظاهراً آن مقاله‌های انگلیسی در مجله‌ی اورینس چاپ شده بود که من آن را به زبان فارسی ترجمه کردم که هم در مجله‌ی دانشکده‌ی ادبیات چاپ شد و هم در نخستین پیشگفتار ترجمه‌ی کتاب تاریخ الاطبا و الفلاسفه ابن‌حنین. یک نسخه‌ی آن را هم برای روزنتال فرستادم که او خیلی تشکر کرد که من این مقاله را ترجمه کردم. در همان سالی که من این کتاب را ترجمه کردم برای تدریس در مؤسسه مطالعات اسلامی مک گیل به کانادا رفتم. در فیلادلفیا یک کنگره‌ی سالیانه‌ای برگزار می‌شود به نام MESA که مخففThe Middle East Studies Association است؛ یعنی جمعیت مطالعات خاورمیانه‌ای که اساتید مختلف علوم اسلامی در آنجا مقاله داشتند. من در آنجا با آقای روزنتال از نزدیک آشنا شدم، خیلی مرد متواضعی بود، از من برای اینکه مقاله‌اش را به فارسی ترجمه کردم و برایش فرستادم تشکر کرد. سخنرانی من در آنجا درباره‌ی طب روحانی رازی بود Spiritual Physics of Razi و من چون وقت کم داشتم مقاله‌ام را نصف کرده بودم و نصف آن را خواندم. روزنتال خوشش آمد و گفت اگر ممکن است این را تمام کن تا من بگویم در مجله‌ی études islamiques چاپ شود -این مجله در پاریس چاپ می‌شد و به معنی مطالعات اسلامی بود- و همان جا من را به پرفسور شاخت معرفی کرد. پرفسور شاخت، سرویراستار این مجله و یکی از استادان فقه و حقوق در دانشگاه کلمیبا بود، یکی از کتاب‌های او به نام Introduction to Islamic Law (مقدمه‌ای بر حقوق و فقه اسلامی) در ایران ترجمه شده است. روزنتال مقاله‌ی من را به ایشان داد تا در آن مجله چاپ کند که چاپ هم کردند. من آن را در ایران هم چاپ کردم و در ابتدای کتاب فیلسوف ری محمدبن‌زکریای رازی آوردم. این آغاز آشنایی ما با مرحوم روزنتال بود.

 در همان دو، سه سالی که در کانادا بودم و در این کنگره شرکت می‌کردم، ایشان را زیارت می‌کردم و بحث و تبادل درباره‌ی مسائل مختلف با هم داشتیم. ایشان کتاب Philosophy of Kalam را به من داد و من آن را به وزارت ارشاد دادم که آن را با عنوان فلسفه‌ی علم کلام ترجمه کردند؛ این‌ها از برکات آشنایی با روزنتال بود. بعدها در کنگره‌ی دیگری که در شمال امریکا تشکیل می‌شد، مجله‌ای هم به نام american oriental society (جمعیت خاورشناسان امریکا) منتشر می‌شد، در آن سال این کنگره در تورنتو تشکیل شد، روزنتال نامه‌ای به من نوشت که شما میهمان این انجمن خواهید بود و سه نفر از همکارانتان را معرفی کنید تا ما از آن‌ها دعوت کنیم تا درباره‌ی کیفیت فلسفه و علوم عقلی در ایران سخنرانی کنند. من 3 نفر از دوستانم را معرفی کردم، مرحوم دانش‌پژوه، مرحوم سید علی موسوی بهبهانی و استاد عبدالله انوار که با خودم چهار نفر می‌شدیم که حضور خیلی چشمگیری در آنجا داشتیم. بعدها ایشان من را دعوت کردند به دانشگاه ییل که دو سخنرانی بکنم. خودشان به فرودگاه آمدند و من را با ماشین به منزل خودشان بردند. کتاب‌های خطی‌شان را به من نشان دادند حتی کتاب‌های چاپی که برای اولین بار در اروپا چاپ شده را به من نشان دادند و در یکی از هتل‌ها هم برای ما جا گرفتند، ما هم یکی، دو تا سخنرانی در همان دانشگاه ییل کردیم. این در مورد آشنایی‌های من با روزنتال بود.

 روزنتال مورخ توانا و قوی و بی‌طرف است. ایشان سلامت نفسی داشت که در بعضی از علما کمتر پیدا می‌شود. ایشان و عبدالرحمان بدوی و چند نفر دیگر برای شرکت در کنگره ابوریحان به تهران آمده بودند که من آن‌ها را به منزلم دعوت کردم. ایشان به زبان‌های مختلف مسلط بود. یک بار من به ایشان گفتم شما کلمه‌های عبری را به لاتین برگردانید تا من آن‌ها را غلط ترجمه نکنم. ایشان گفتند شما برگردان بکنید به خط عربی به این علت که زبان عبری با عربی خوانش دارد، لازم نیست آن را به حروف لاتین دربیاورم و همین کار را کردم. این هم از توصیه‌های این استاد بزرگ بود.

 اما در مورد کتابی که مسمی است به شکوهمندی علم در جهان اسلام؛ این را من تورق کردم کتاب جامعی است جنبه‌ی Philological Study آن بر جنبه‌های دیگر می‌چربد و این به دلیل تخصص روزنتال در زبان‌های مختلف به‌ویژه زبان‌های سامی بود. در این کتاب هم مفهوم علم در جهان اسلام را بحث می‌کند و هم در دوره‌ی جاهلیت. اینکه این کلمه به چه کیفیت به کار می‌رفته و معادل‌های آن چه بود، یکی از کلماتی که در عربی به کار می‌رفت حلم بود، ما الآن به معنای صبر به کار می‌بریم، ولی در عرب جاهلیت در برابر سفاهت به کار می‌رفت. شاعر می‌گوید «و ان السفاه الشیخ لاحلم بعده»، پیرمرد در سنین پیری که عقل و شعور جوانی را از دست می‌دهد دیگر علمی برایش وجود ندارد «و ان الفتى بعد السفاه يحلم»، درحالی‌که جوان سفیه است عاقل می‌شود. در دوره‌ی جاهلیت علم به آن معنا وجود نداشت، چند علم وجود داشت، یکی علم پزشکی بود که بیشتر در دست پیرمردها و پیرزن‌های قبیله بود که بر اثر تجربه به جانشینان خودشان می‌آموختند، علم دیگر مسئله‌ی نجوم بود که در حقیقت به‌وسیله‌ی ستاره‌ها راه‌ها را پیدا می‌کردند، در قرآن هم به آن اشاره شده است و حتی به چراغ‌هایی تشبیه می‌کردند که در دیرها بود. علم دیگر علم قیافه‌شناسی بود که از آن به فراست هم تعبیر می‌کردند که بر اساس آن شخص را عراف می‌گفتند.

اما پس از اسلام تحولی در مسئله‌ی علم پیدا شد که در مدت کوتاهی که شاید از دو قرن تجاوز نکرد مسلمانان در تمام علوم حرف اول را می‌زدند، در علم پزشکی، داروشناسی، موسیقی که ابونصر فارابی کتاب الموسیقی الکبیر را نوشت که به فارسی هم ترجمه شده است. کتاب‌های پزشکی مثل کتاب کامل الصناعه الطبیه یا ملکی که قبل از قانون ابن‌سینا به‌وسیله‌ی علی‌بن‌عباس مجوسی اهوازی تألیف شد که 6 جلد است و 3 جلد آن ترجمه شده است، ما باید یک حامی پیدا کنیم تا آن را ترجمه کنیم. در ایران اقبال به کتاب‌های علمی کم است، ترجمه‌های لاتین آن انجام شده و جای تأسف است که در تمام دانشگاه‌های پزشکی اروپا کتاب اهوازی وجود داشته باشد اما در خود اهواز وجود نداشته باشد.

 

کامران فانی؛ مفهوم علم در جهان اسلام از نگاه روزنتال

من در ابتدا برای اینکه مفهوم علم و اهمیت آن را از نظر روزنتال بیان کنم ابتدا این یک صفحه را می‌خوانم، چون معرفی کاملی از کتاب است و بعد به معرفی جزئیات کتاب می‌پردازم. «در هر تمدنی چند مفهوم اصلی و اساسی وجود دارد که تمامی حیات آن تمدن بر گرد آن می‌چرخد و بیش از هر چیز دیگر به آن تمدن خصلتی ویژه می‌بخشد و آن را از تمدن‌های دیگر متمایز می‌کند. این مفاهیم به یک معنی مبنای تأسیس تمدن هستند، به آن شکل می‌بخشند و سیر تطور آن را در گذر زمان تعیین می‌کنند. اعتلا و شکوه تمدن‌ها و زوال و سقوط آن‌ها در گرو این مفاهیم است، مفاهیمی که هرچند در بادی امر معانی انتزاعی می‌نمایند، ولی چنان نقش اساسی در حیات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فکری جامعه دارند که از هر امر مادی عینی‌تر و ملموس‌تر هستند فحوای این مفاهیم و مبانی نظری البته با گذشت زمان تغییر می‌کند، اما این تغییر جزئی است و اصل مفهوم پابرجا می‌ماند و دگرگون نمی‌شوند تا اینکه مفاهیم جدید جای آن بنشیند یا اینکه مفاهیم قدیم معانی جدید بیابند و این‌همه نشانگر دگرگونی بنیادی و گسست و بریدگی از گذشته و ظهور تمدنی جدید است. مفاهیم قدیمی و گذشته البته همچنان تکرار می‌شود و به کار می‌رود، ولی مضمون و محتوای خود را از دست می‌دهد، به گذشته‌ی دور می‌نگرد که دیگر وجود ندارد. واژه‌ی علم از نمونه‌های بارز چنین مفهومی است. اگر بخواهیم تمدن اسلامی را تنها با یک واژه وصف و معرفی کنیم، واژه‌ای که سیمای متمایز این تمدن را به بهترین وجه جلوه‌گر می‌سازد، شاید هیچ واژه‌ای مناسب‌تر از علم نیابیم. هیچ مفهوم دیگری این‌چنین بر جامعه‌ی اسلامی سیطره نداشته و به آن معنی نبخشیده است. البته مفاهیم بنیادی دیگری هم در این تمدن وجود دارد که در شکل‌گیری آن نقش اساسی داشته، مفاهیمی نظیر دین، توحید، ایمان و... ولی هیچ‌کدام از این مفاهیم ژرفا و گستردگی تنوع کاربرد علم را ندارند. علم در واقع واژه‌ی کلیدی تمدن اسلامی است، هیچ گوشه‌ای از جامعه‌ی اسلامی هیچ شاخه‌ای از حیات فکری و معنوی و سیاسی و اقتصادی نیست که از سلطه و سیطره‌ی این واژه‌ی بیرون باشد و تحت تأثیر نگاه و نگرشی که جامعه‌ی اسلامی به علم داشته و ارزش و اهمیتی که برای آن قائل بوده و معنا و مفهوم خاص که به آن بخشیده است، نباشد.»

در واقع روزنتال معتقد است هر تمدنی را با یک یا چند واژه‌ی اساسی می‌توانیم بشناسیم و همین واژه‌ها هستند که ذات و گوهر آن تمدن را تشکیل می‌دهند. ازقضا واژه‌ی علم که در واقع به گفته‌ی روزنتال عصاره و جوهره‌ی این تمدن است و در تمام حوزه‌ها در واقع سرشته شده بود خیلی با واژه‌ی علم در تمدن غرب شباهت دارد، اما مهم این است که یک دنیا فاصله بین این دو مفهوم وجود دارد، هر دو یک واژه را به کار می‌برند ولی به‌کلی دو معنی متفاوت دارند؛ بنابراین با دو نحوه نگاه و نگرش متفاوت مواجه هستیم. این مفهوم اصلی است که روزنتال در کتاب علم پیروزمند بیان کرد، در واقع هدف او تنها شناخت تمدن اسلامی بود. من مقاله‌هایی در خصوص علم نوشتم، اما در آن مقاله‌ها هدف من یک چیز دیگر بود، در واقع عنوان مقاله بود، «نگاهی به نگرش علمی در تمدن غرب». علم به این معنی همان علمی نیست که به معنای اسلامی به کار می‌رفت، علم از نظر ما به‌قدری متنوع بود که هیچ شباهتی با علم به معنای دانستن تجربی و استقرایی ندارد و با با برداشتی که امروزه ما از مفهوم علم به معنای Science داریم، متفاوت است. به قول سعدی علم آدمیت است و جوانمردی و ادب؛ امروز نه علم شیمی نه فیزیک و نه ریاضیات هیچ‌کدام این معنا را نمی‌دهد. در واقع هدف روزنتال همین بود که نشان دهد واژه‌ی علم واژه‌ای نیست که بشود به زبان دیگر ترجمه کرد.

 روزنتال معتقد است که واژه‌ی علم به‌هیچ‌وجه معادلی به زبان‌های اروپایی ندارد، knowledge که ایشان گرفته در همان اول کتاب گفت من به‌ ناچار این واژه را گرفتم، هیچ معنی علم را نمی‌دهد، معنی علم فقط همان علم است و این مفهوم در تمدن غرب وجود ندارد. امروزه مقصود از علم، علم تجربی و آزمایشگاهی است، علم استقرایی است و این مفهوم را تمدن غربی ساخت. در واقع ویژگی اصلی تمدن غرب همین علم است نه مفهوم علمی که مورد نظر در تمدن اسلامی بود؛ در آنجا طب، نجوم، فقه و اصول، قافیه، عروض و ... همه را در کنار هم داشتیم، لغت علوم اسلامی هم که می‌گوییم در واقع مبهم است. هدف روزنتال این بود که مفهوم علم در جهان اسلام را دریابد، او در صدد بود دریابد که چگونه فقط با شناخت این اجزا می‌توانیم این تمدن را به‌صورت یک عنصر ارگانیک و زنده بشناسیم و روابط مختلف را در پرتو همین یک واژه ببینیم.

اما در مورد جزئیات کتاب باید گفت نام کتاب Knowledge Triumphant بود. Triumphant یعنی پیروز و غالب، Knowledge هم از نظر روزنتال اصلاً معادل علم نیست، او در سراسر کتاب، علم را به خط لاتین می‌آورد مگر در جملات عادی که Knowledge را به کار ببرد. روزنتال به‌خوبی فرق علم، حکمت، معرفت و ... را روشن می‌کند. روزنتال آدم بسیار فاضلی بود و دقت‌نظر خوبی هم داشت، در درجه‌ی اول فیلولوگ بود، زبان‌های بسیاری می‌دانست، ولی به دنبال این بود که چیز خاصی را کشف کند؛ یعنی ویژگی تمدن اسلامی را ببیند که چه چیزی است.

روزنتال ابتدا به ریشه‌شناسی علم می‌پردازد، علم در واقع در مقابل جهل است، علم به معنای دانایی در مقابل جهل یعنی نادانی است که این کم‌وبیش مورد قبول است، ولی نه به آن صورت که گلدزیهر بیان می‌کند. جاهلیت به نظر روزنتال اسم عام یا اسم معنی نیست، به نظر او جاهلیت یعنی آدم جاهل. بعد او تفاوت علم را که بیش از 100 معنی است با مستندات بسیار زیاد می‌آورد. روزنتال طی ده‌ها سال این‌ها را پیدا کرد، بعد از آن به علم در حوزه‌های مختلف می‌رسد، او علم را اول در قرآن و حدیث بررسی می‌کند و عنوان‌های کتاب خود را به این صورت می‌گذارد که علم اسلام است، علم نور است، علم اجتماع است و بدین صورت حوزه‌های مختلف بشری را ذیل آن می‌گذارد. فصل اول در مورد این است که علم همان دین است، علم همان وحی است؛ یعنی آن چیزی که شما را به یقین می‌رساند، در واقع در درجه‌ی اول آن چیزی است که وحی شده است و از اینجا به علم الهی می‌رسد، همان چیزی که امروز ما به آن علم کلام می‌گوییم. مجموعه علومی که به این مسائل می‌پردازد یکی از وجوه علم است، این علم از سوی پیروان دین اسلام علم یقینی است، این علم در حوزه‌ی اعتقادات و باورهاست، در نتیجه با مفهوم علم در جهان مدرن به‌کلی فرق می‌کند.

 فصل بعدی کتاب که از نظر روزنتال در شکل‌گیری تمدن اسلامی بسیار مهم بود، تحت عنوان علم نور مطرح شده است. روزنتال در آنجا از تصوف و عرفان صحبت می‌کند و علم را تشبیه به نور می‌کند، همان‌طور که نور ظلمت را کنار می‌زند و قلب را روشن می‌کند؛ در واقع عالم عرفان و عالم تصوف می‌کوشد از طریق این علم (عرفانی) به آن دانسته‌هایی که می‌خواهد، برسد. این برداشت از علم یک مفهوم قرآنی هم هست و خود را در حوزه‌ی علم باطن نشان می‌دهد. فصل بعدی کتاب روزنتال این عنوان را دارد، علم تفکر است، در اینجا روزنتال به فلسفه می‌پردازد؛ یعنی بخشی از علم که از یونان آمده است و اگر بخواهیم علم را به معنای محدود فیزیکی کنار بگذاریم، امروزه هم علم بیشتر به معنای تفکر به کار می‌رود. روزنتال این را به‌دقت مورد توجه قرار می‌دهد، اینکه اسلام در فلسفه‌ی حوزه‌های خودش ابداع کرد، به‌خصوص برمی‌گردد به منطق که روش‌شناسی تفکر هست و به مبحث معرفت‌شناسی یا اپیستمولوژی برمی‌گردد. روزنتال بحث مفصلی درباره‌ی علم از منظر تشیع ارائه می‌کند. علم امام به یک معنی در فصل اول هم که علم وحی است، آمد، ولی در اینجا در واقع علم علما را بررسی می‌کند، علمایی که تصورشان با علمای تسنن فرق می‌کند. در این فصل مفهوم انسداد را در علم اصول و فقه بررسی می‌کند؛ این‌ها با یک نوع تفکر همراه است، در واقع علم کلام یا تئولوژی علم شیعه با تئولوژی اهل‌سنت تفاوت می‌کند، بااین‌همه این حوزه‌ی مهمی بود که نه فقط در حوزه‌ی فرهنگ تشیع بلکه با تأثیرش بر حوزه‌های دیگر به جهان اسلام شکل تازه‌ای داد.

 فصل دیگر که فصل مفصل کتاب هست نام آن علم جامعه است، ولی در واقع مقصود روزنتال علم زندگی اجتماعی است. در این فصل روزنتال از آن فراز و بالا به پایین و به زمین می‌آید و زندگی عمومی مردم را بررسی می‌کند. در اینجا در درجه‌ی اول علم، اخلاق است. روزنتال رابطه‌ی اخلاق با انسان با ادراک، وحی و دیگر حوزه‌ها را بررسی می‌کند و از آنجا به مفهوم ادب می‌رسد که به اخلاق خیلی نزدیک است. روزنتال در جای‌جای زندگی عادی مردم در باورهای عرفی‌شان این را هم جست‌وجو می‌کند، در هر حوزه به رنگ آن حوزه درمی‌آید و در ضمن آن رشته را به یک نحوی به حوزه‌ها و رشته‌های دیگر ارتباط می‌دهد و به این طریق، معتقد است که علم تنها واژه‌ای هست که تمام جنبه‌ها و جلوه‌های تمدن اسلامی را دربرمی‌گیرد؛ فقط این مفهوم است که می‌تواند ویژگی منحصربه‌فرد یک تمدن را بیان کند.

 فصل آخر هم تذکر یا تذکار است؛ یعنی خاطره، تاریخ. وقتی انسان گذشته‌ای نداشته باشد بخش مهمی از زندگی‌اش وجود ندارد، جامعه نیز همین‌طور است، جامعه‌ای که تاریخ نداشته باشد، علم به تاریخ خودش نداشته باشد، در واقع بخش کوچکی از زندگی خود را به نمایش می‌گذارد. بخش بزرگی از زندگی ما زندگی گذشته‌ی ما و گذشتگان ما است و این است که جامعه‌ی انسانی را از همه‌ی جوامع دیگر متفاوت می‌کند. در این فصل روزنتال نقش علم تاریخ را بررسی می‌کند و این تنها علمی است که شما را فراتر از وضع زندگی امروزتان می‌برد. بر مبنای همین گذشته است که افق‌های آینده را هم می‌توانید ببینید و یا تفسیر و تعبیر کنید. آنچه که در بالا آمد در واقع کل ساختار کتاب مفهوم علم روزنتال است، کسانی که این کتاب را به‌دقت بخوانند صدها نکته‌ی باریک پیدا می‌کنند.

 به یک نکته اشاره کنم که شاید با آن بتوانیم دنباله‌ی کار روزنتال را بگیریم و آن، اینکه ملاصدرا علم را وجود می‌داند، در گذشته هم بین فلاسفه بحث بود که علم چیست، کمی است یا کیفی اضافه است یا خیر؟ ملاصدرا می‌گوید علم اصلاً این‌ها نیست، علم همانند وجود می‌ماند. وجود از نظر فلسفه‌ی متعالی ملاصدرا امری است که قابل تشکیک است و مراتب دارد. وجود در دنیا یک چیز است، درعین‌حال هم متفاوت است، وجود ضعیف و شدید داریم. (علم هم از نظر ملاصدرا وجود است؛ یعنی علم، کل جامعه را دربرمی‌گیرد. روزنتال اصلاً به این مباحث نپرداخته و از لحاظ فلسفی بحثش کامل نیست) علم همین‌طور است، علم کامل و علم ناقص داریم، درجات مختلف داریم، جنس آن وجود است، اما تعریف‌ناپذیر است. روزنتال سعی کرد مهم‌ترین ویژگی تمدن اسلامی را در قالب یک مفهوم ارائه دهد معمولاً این روایت‌های کلان به قول پست‌مدرن‌ها خیلی چیزها را نمی‌بینند؛ مثلاً تفاوت‌ها را نمی‌بینند، چون کوشش این است که تفاوت‌ها کمتر شود و شباهت‌ها بیشتر شود؛ به‌هرحال برای شناخت تمدنی که ما وارث آن هستیم این‌جور نگاه‌ها خیلی کمک می‌کند، مضافاً اینکه ما از دنیای گذشته وارد دنیای مدرن شدیم و در این دنیای مدرن واژه‌ی اساسی واژه‌ی علم است، جلوه‌ی مدرنیته همان علم است که کاربرد عملی آن تکنولوژی است. تکنولوژی امروز علم بنیاد است، دانش بنیاد است. اگر ما بخواهیم با نظر کلی روزنتال نوعی از دوران تمدن اسلام، تمدن ایرانی خودمان را بررسی کنیم و تفاوت آن را با تمدن‌هایی که در حوزه‌ی جهان اسلام بودند بررسی کنیم، خیلی کمک می‌کند.

روزنتال در ایران چندان شناخته‌شده نیست، اما نویسنده‌ی مهمی بود که در کارهای خود بسیار جدی بود. آقای پلاسید اول یک کتاب از روزنتال ترجمه کردند به نام The Classical Heritage in Islam ؛ مقصود کلاسیک اینجا چندان روشن نیست، در این کتاب فقط یونان و روم است، روزنتال گزیده‌ای از آثار مهم یونانی را می‌آورد و به انگلیسی ترجمه می‌کند. کتاب دوم ترجمه‌ی دانش پیروزمند بود که ایشان خیلی جرئت کردند این کتاب را ترجمه کردند، کتاب پر است از ضبط اعلام. من مخالف بودم که واژه‌ی علم را از کتاب حذف کنیم و واژه‌ی دانش را بگذاریم، چون گفتم همه‌ی حرف روزنتال «ع، ل، م» است، دانش به Knowledge نزدیک‌تر است، بهتر بود از همان واژه‌ی علم استفاده می‌شد، اما متن ترجمه کاملاً مفهوم است. روزنتال آلمانی‌زبان بود و به انگلیسی مسلط بود و نثر دقیق و پخته‌ای داشت، اما نثر او راحت نیست؛ مثلاً برنارد لوییس فوق‌العاده روان می‌نویسد، اما روزنتال سخت می‌نویسد. این کتاب، کتابی است مهم و امیدوارم این ترجمه با اقبال عامه مواجه شود.

 

ادامه دارد...