شناسهٔ خبر: 25805 - سرویس دیگر رسانه ها

بلخاری جایگاه خیال در آثار ابن‌عربی و کتاب‌های مقدس هندیان را تشریح کرد

دکتر حسن بلخاری در نخستین روز همایش «ادبیات و فلسفه: استعاره و خیال» به بیان جایگاه خیال در آثار ابن‌عربی و حکمای اسلامی و مقایسه آن با آثار دینی و فلسفی هندی پرداخت.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نخستین روز همایش «ادبیات و فلسفه: استعاره و خیال» با حضور استادانی از ایران و آلمان در شهر کتاب مرکزی برگزار شد.

دکتر حسن بلخاری در این همایش در باب خیال متصل و منفصل در حکمت اسلامی و فلسفه هندی سخن گفت. او در ابتدای بحث به طرح سه ساحت خیال در اندیشه اسلامی پرداخت و گفت: خیال در اندیشه اسلامی و حکمای ما در سه ساحت خیال متصل، خیال منفصل و خیال برزخی مطرح است. قهرمان خیال برزخی، ابن‌عربی است یعنی وقتی حکمایی چون فارابی، ابن‌سینا و حتی شیخ اشراق می‌خواهند از خیال بگویند، می‌گویند یک خیال در وجه معرفت‌شناختی داریم که خیال متصل است و معنای آن اتصال به انسان است؛ قوه‌ای ازقوای باطنی نفس ما که قدرت دریافت و حفظ صور را دارد. لکن اگر آینه جان خود را به بالا بیندازد، آن چه خلق می‌کند، صور معقول است. اگر به جهان محسوس بیندازد، آن چه درک و تصور می‌کند صور محسوس است.

 دکتر بلخاری افزود: بعد ازاین، خیال متخیله یا متصوره است که همان تصرف در صور است و این خیال متصله است که وجه معرفت‌شناسانه نیز دارد. یک خیال منفصل داریم که وجه هستی‌شناختی دارد و مرتبه‌ای از مراتب عالم و وجودی از مراتب وجود است از حضرت چهارم. یعنی وقتی که حقیقت محض «کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن اُعرف» از آن مقام اول حضرت غیب الغیوب یک مرحله پایین‌تر آمد، همین مبنا را اوپانیشاد می‌گوید تجلی «سگونا» از «برهمن نیرگونا».

این پژوهشگر فعال در زمینه فلسفه هنر و حکمت شرق با اشاره به مراحل پنجگانه تبدیل وحدت به کثرت عنوان کرد: حکمای مسلمان به‌ویژه ابن‌عربی و پیروانش معتقدند تبدیل وحدت به کثرت در پنج یا شش مرحله رخ داده است. مرحله اول حضرت غیب الغیوب است که حق حتی برخود تجلی ندارد و سیاهی مطلق است. حکمای مسلمان در این مرحله، از خدا به وجه اثباتی نیز سخن نمی‌گویند، بلکه به نحو سلبیه در باره خدا سخن گفته می‌شود. بنا بر دلیلی که ما نمی‌دانیم خداوند تصمیم به تجلی می‌گیرد. این را اوپانیشاد برهمن می‌گوید  . این همان ذات غیب‌الغیوب یا مخفی کامل است. آنجا هم برهمن تصمیم به تجلی می‌گیرد و برهمن نیرگونا، برهمن سگونا می‌شود یعنی تجلیاتی را می‌گیرد. در مراتب ما حضرت دوم یعنی حضرت اعیان ثابته ظاهرمی‌شود و بعد حضرت سوم که عقول مجرده است و حضرت چهارم که حضرت خیال است یا عالم مثال که همان خیال منفصل است. جمیع صور عالم در خیال منفصل است در میان هنرمند و نقاش و شاعر و شاهد (منظور از شاهد گواه است یعنی کسی که قدرت شهود حقیقت از پس دل را دارد) کسی می‌تواند خیال متصل خود را فربه کند که آن خیال را به ریاضت و عبادت و در رأس همه اینها عاشقی صیقل دهد و خیال متصل آینه‌ای شود که صور حضرت چهارم یعنی خیال منفصل در آن بیفتد و آن چه به‌ عنوان شعر و هنر صادر می‌شود، محصول انعکاس صور معقول خیال منفصل در خیال متصل حضرت دوست است.

 دکتر بلخاری در تبیین خیال برزخی به بحث ابن‌‌عربی در فصوص در باب خیال برزخی اشاره کرد و گفت: «العالم کله خیال» یا «الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» که با هم ارتباط دارند، به معنای جمع هستی و نیستی است؛ یعنی هم هست هم نیست؛ هم معلوم است و هم مجهول؛ به این معنی که هستی اگر به خود سنجیده شود، جز خیال چیزی دیگر نیست یعنی چیزی به اسم وجود هنگامی که وجود حقیقی حق وجود دارد، خواب و خیال است. ما در کل هستی فقط یک وجود داریم که خداوند است و هرچه غیر او، لاوجود هستند. خیال در معنای سوم، مقامی است که هستی در برزخ میان هستی و نیستی قرار دارد. از یک سو هست، چون جمع کثرات را می‌بیند و از یک سو نیست زیرا وجود حقیقی خداست. به هر حال آن چه از انسان و کوه و دریا و دشت می‌بینیم، قابل نفی نیست اما وجودشان ظلی و اعتباری است نه حقیقی؛ و عالم بنا به وجود ظلی خود، کاملا خیالی یا «مایا» است.

بلخاری افزود: کارکرد استعاره، ترجمه یک امر معقول است به صورت محسوس. امر معقول بنا بر تجرد خود یا قابل درک است یا به‌سادگی به صید کمند خیال شما در نمی‌آید. لاجرم در این قلمرو، استعاره و شعر و هنر آفریده می‌شوند تا صورت معقول به جمال محسوس ترجمه و تنزیل شود.

این استاد دانشگاه در ادامه سخنانش در این همایش به تبیین کتاب مقدس هندیان ــ «ودا» ــ پرداخت و گفت: «ودا» چهار قسمت است. «ریگ ودا» متنی مقدس در حد وحی منزل برای آنهاست. این چهار کتاب سه دسته تفسیر دارند؛ دسته اول، «براهمانا» که دستورالعمل‌های شرعی و توضیح‌المسائل است. دسته دوم علل‌الشرایع است که فلسفه عبادات را تشریح می‌کند. مرحله سوم حکمت ناب است یعنی همان اوپانیشادها که به عبارتی تفسیری بر وداهاست. در اوپانیشادها ــ‌ که عالی‌ترین کتاب حکمت است و مرحوم علامه طباطبایی شیفتگی خاصی نسبت به آن داشتند ــ ما دودسته علم داریم. علم «ویدیا» یا «ویژن»؛ لکن جنس آنها جنس شهود است نه نظر. هندی‌ها نسبت به هستی دو معرفت دارند: یک معرفت ویدیایی یک معرفت دارشانایی. معرفت ویدیایی معرفت شهودی است یعنی علم حضوری، یعنی اتحاد عالم و معلوم و به عبارتی علم رؤیت ذات حقیقت.

بلخاری در ادامه افزود: علم ویدیا دو دسته است «برهما ویدیا» که علم هستی است و «آتما ویدیا» که علم نفس است و مانند ما که علم نفس را معادل علم به رب می‌دانیم («من عرف نفسه فقد عرف ربه») شناخت آتمن معادل شناخت برهمن است زیرا آتمن صورت زمینی برهمن آسمانی است. در اسلام و اوپانیشادها زمین آیینه آسمان است: «صورتی در زیر دارد آن چه در بالاستی». لکن در آتمن تا از خود نگذرید به خدا نمی‌رسید. علم دوم، «دارشانا» یعنی فلسفه یا همان معرفت نظری است. در اوپانیشادها تمامی علوم نظری یعنی دارشانا باید به ویدیا ختم شود یعنی عقلانیت‌ها باید به یک شهود ختم شود.

وی با بررسی عنصر خیال در حکمت هندوها گفت: اگر بخواهیم خیال در دیدگاه ابن‌عربی را در اوپانیشادها بررسی کنیم، نیاز به دو کلیدواژه در این بخش داریم. یکی «کالپانا» یعنی نیروی آفریننده ذهن و دوم «مایا». هر کس می‌خواهد در اندیشه هندو تعمق کند و راز خیال را دریابد، کلیدواژه‌های بنیادی‌اش این دو است. اصطلاح «کالپانا» به قدرتی از قدرت‌های ذهن برمی‌گردد که می‌تواند صوری را بیافریند. اما صورتی که توسط خیال آفریده می‌شود، مصداق خارجی ندارد. مکتب هندی برای صورتگری‌های خیال وجه علمی قایل نیست و آنها از این نظر متفاوت از ما هستند. شیخ اشراق در پایان حکمت الاشراق خود از قوه‌ای به نام «کن» سخن می‌گوید که همان قدرت حق است. حق چگونه هستی را می‌آفریند؟ صور عالم در حضرت غیب‌الغیوب حضور دارند و در اعیان ثابته ازحضرت اول به حضرت دوم می‌آیند و به یک عبارت خیال خلاق خدا صورت‌ها را شکل می‌دهد: «هو الذی یصورکم فی الارحام» و بعد در مراحل پایین می‌آید اما قدرتی که صورت‌ها را می‌آفریند «إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» است و بنا به قول عارف، قدرت «کن» دارد و می‌تواند به صورت‌های خیال خود هویت خارجی بدهد. هندی‌ها اصولا با واقعیت خارجی مشکل دارند یعنی اگر ما خیال متصل را درکنار متخیله، قوه‌ای می‌دانیم که می‌تواند صورت‌هایی را تصویر کند و بعد بنا بر قوای کن بیافریند، آنها به صورتگریش باور دارند اما به تحققش در عالم تعین باور ندارند مگر در دیانا. با دیانا انسان به عالم بالا یا همان خیال منفصل عروج می‌کند؛ یعنی همان اتصالی که بین قوای عالم منفصل و متصل ما حاصل می‌شود در حکمت هندو هم هست منتهی نه از طریق کالپانا که در این قلمرو فریب‌دهنده است و باید برویم سراغ دیانا.

بلخاری با تبیین دووجهی بودن مایا در حکمت هندو عنوان کرد: هنگامی که خدا خواست ظاهر شود و آن ذات هرگاه در علم خود می‌گذرانَد که بسیار شوم، یک مایا دارد؛ یعنی قابلیت ظهور. مایا وقتی به حق سنجیده می‌شود، یعنی صور هستی در ذهن خدا تموج دارد و به قدرت مایا ظاهر می‌شود. مایا قدرت ظاهرکنندگی صور مکنون در حضرت حق است و قابلیت ظهور است و به‌ واسطه مایا عالم ظاهر می‌شود. ارتباط آن با خیال آنجاست که گفته می‌شود همچنان که ذهن ما به وسیله کالپا صورتگری می‌کند، ذهن خدا هم صورتگری می‌کند. قدرت ذهن خدا با عنوان مایا نامیده می‌شود و بعد در این صورتگری تعین‌ها شکل می‌گیرد؛ که ما می‌گوییم خیال خلاق خدا. این در اوپانیشادها همان مایا است که قابلیت ظهور اعیان ثابته را می‌دهد.

این مدرس دانشگاه در پایان سخنانش در این همایش گفت: استعاره «العالم کله خیال» اینجاست که این هستی اگر به خود سنجیده شود، مایا و پوچ است و چون به حق سنجیده شود نیروی خلاقه خداست. اوپانیشادها می‌گویند وجود یکی است و هر چه غیر او، مایا است و در مقام موجود، وهم است و در مقام وجود حق، عین خلاقیت و قوه ظهور است. مایای ما آنجاست که ما دائم‌الحرکت بودن هستی را ثابت فرض می‌کنیم و عدمِ تأمل ما در دنیا، مایای ماست. ثبات ما مایاست. عالم اگر بخواهد مقصد باشد، مایاست اما اگر راهی باشد که به برهمن برساند، حقیقت است.

همایش «ادبیات و فلسفه: استعاره و خیال» با حضور استادان فلسفه و ادبیات از دانشگاه‌های ایران و آلمان‏، شنبه و یکشنبه ۱۵ و ۱۶ آذر، ساعت 15 در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار می‌شود.
 
 در این همایش استادان، «گونتر سولر» از دانشگاه مونیخ درباره‌ مفاهیم استعاری نزد کانت، دکتر «رضا داوری اردکانی» در باب زبان و استعاره، «هانس فگر» از دانشگاه برلین درباره‌ قاعده‌ خیال نزد ریکور، دکتر «اصغر دادبه» درباره‌ استعاره برترین پرتو خیال در سخن، دکتر «محمدرضا بهشتی» درباره‌ استعاره و فلسفه، دکتر «رضا نیلی‌پور» درباره‌ نقش استعاره در فلسفه‌ لیکاف، دکتر «هوشنگ رهنما» در باب استعاره از دید نورتروپ فرای، دکتر «حسن بلخاری» در باب خیال متصل و منفصل در اوپانیشادها، دکتر «حسین شیخ‌رضایی» درباره‌ استعاره و علوم‌تجربی و دکتر «امیرعلی نجومیان» درباره‌ متافیزیک به مثابه استعاره سخن می‌گویند.