شناسهٔ خبر: 26854 - سرویس دیگر رسانه ها

جنگ ترجمه‌های انگلیسی-آمریکایی آثار روسی ادامه دارد

دومین رمان بزرگ لئو تولستوی، در سال 2014 دو ترجمه جدید به زبان انگلیسی به خود دید و بدین ترتیب تعداد ترجمه‌های خوب از این رمان به بیش از 10 ترجمه رسید.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «ماشا گسن» نویسنده آمریکایی که هفتمین کتابش بنام برادران در آوریل ۲۰۱۵ می‌آید، در مقاله‌ای در نیویورک‌تایمز به بررسی ترجمه‌های این اثر ماندگار ادبیات روسیه پرداخته است.

در بخشی از این مقاله آمده است:

چه فرقی میان being repelled، being repulsed، being disgusted و being offended است؟ شاید فرق چندانی نباشد اما وقتی این صحنه از کتاب «آنا کارِنینا» باشد:

Anna Karenina has taken a sip of coffee and raised her eyes to look at Vronsky, her lover, who is watching her

اوضاع کمی فرق می‌کند. به نوشته «ماشا گسن»، پس از صدها صفحه ورق زدن و دیدن عشق، شهوت، بردباری، ترس، نشاط، ناامیدی، خستگی و یاس، پرخاشگری و از همه مهم‌تر: حسادت؛ مبارزه نهایی آن‌ها در پایان داستان شکل می‌گیرد. تولستوی، آنا کارِنینا را شوربختی توصیف می‌کند که به‌شدت نیاز به دوست داشته شدن توسط مرد عاشق‌پیشه دارد اما درعین‌حال متقاعد شده است و می‌داند که عشق این مرد نسبت به او متوقف‌شده است.

(آنا، شوهرش کارنین را که ۲۰ سال بزرگ‌تر است را رها کرده و عاشق ورونسکی شده و علی‌رغم داشتن پسر ۸ ساله از کارنین، دختری از ورونسکی می‌آورد،با وی به ایتالیا فرار کرده و بازمی‌گردد و رسواشده و در پایان داستان خود را زیر قطار انداخته و خودکشی می‌کند.)

در بخش دیگری از مقاله نیویورک‌تایمز، «ماشا گسن» مقایسه‌ای میان ترجمه‌های کنستانس گارنت(تنها مترجمی که در زمان حیات تولستوی، وی را ملاقات کرده است و هنوز از آن به عنوان یکی از ترجمه‌های خوب یاد می‌شود)، ترجمه محبوب «ریچارد پی ور» و «لاریسا ولوخونسکی» در سال ۲۰۰۰، و دو ترجمه جدید توسط «روزاموند بارتلت» و «ماریان شوارتز» انجام داده و به این نتیجه رسیده که دو ترجمه اخیر توسط بارتلت و شوارتز به متن اصلی تولستوی نزدیک‌تر از بقیه است و همچنین اینکه آنا صدایی را با لب‌های خود ایجاد می‌کند و نه لب‌های او صدایی غیرارادی ایجاد می‌کنند!

گارنت به عنوان نجیب‌زاده انگلیسی نتوانسته به‌طور جدی کارکترهای داستان را به تصویر بکشد. پی ور و ولوخونسکی به عنوان زوج آمریکایی-روسی به طرز معقولانه‌ای قصه‌گویی آرامی را به صورت محاوره‌ای انجام داده‌اند. بارتلت، بیوگرافی نویس تولستوی و چخوف، نسخه جالب و بریتانیایی و البته به‌روز شده آنا کارنینای تولستوی را نوشته و ماریان شوارتز مترجم و رقیب آمریکایی بارتلت، که ترجمه‌های زیادی از روسی به انگلیسی انجام داده، صاف‌ترین مکالمه و درعین‌حال پیچیده‌ترین و شاید متناقض‌ترین ترجمه را انجام داده است!

جمله گارنت: “Happy families are all alike; every unhappy family is unhappy in its own way.”

جمله پی ور و ولوخونسکی: “All happy families are alike; each unhappy family is unhappy in its own way.”

بارتلت نیز عین جمله بالا را آورده است.

جمله شوارتز: “All happy families resemble one another; each unhappy family is unhappy in its own way.”

(البته شوارتز در مقدمه خود توضیح می‌دهد که چرا از alike استفاده نکرده و می‌گوید این نوع موجز نویسی را تولستوی نگفته است و تولستوی از واژه (odinakovye) استفاده کرده که معنای resemble می‌دهد و تولستوی بخش دوم جمله‌اش با بخش اول یکسان نبوده و نتیجه پیچیده‌ای درباره خانواده خوشحال گرفته است.)

«ماشا گسن» به منطق شوارتز ایراد گرفته و می‌گوید کلمه odinakovye معنای same در انگلیسی می‌دهد درحالی‌که alike در انگلیسی معنای به‌طور یکسان نیست و دقیقاً معنای «بسیار مشابه» می‌دهد.
 
روس‌ها از ضمایر یکسان برای موجود زنده و اشیا استفاده می‌کنند، بنابراین وقتی بارتلت مترجم از «it» برای نوزاد استفاده می‌کند به بچه‌ای که در اصل وجود ندارد اشاره می‌کند، شوارتز مترجم دیگر از «him» استفاده می‌کند. شوارتز همچنین از واژه «emotion» (شور و هیجان) استفاده می‌کند جایی که بارتلت از «tenderness»(عطوفت و مهربانی)  و :
شوارتز: anticipated (انتظار داشتن) بارتلت: expected (انتظار داشتن،چشم داشتن)
شوارتز: cheer (فریاد خوشحالی) بارتلت: joy (لذت و سرور)
شوارتز: jubilant (خیلی خوشحال) بارتلت: happy(شاد)
شوارتز: terror بارتلت: fear
در ترجمه متن اصلی استفاده کرده‌اند.
 
دو ترجمه یادشده به شرح زیر هستند:
آنا کارِنینا / لئو تولستوی / ترجمه توسط روزاموند بارتلت / ۸۴۷ صفحه / انتشارات دانشگاه آکسفورد / ۲۹.۹۵ دلار / ۲۷.۳۱ دلار قیمت آمازون {لینک}
آنا کارِنینا / لئو تولستوی / ترجمه توسط ماریان شوارتز / ۷۵۴ صفحه / انتشارات دانشگاه ییل / ۳۵ دلار/ ۲۵.۸۲ قیمت آمازون {لینک}


 
خلاصه داستان آنا کارنینا و کارکترهای اصلی آن:
آنا همسر کارنین است. کارنین حکومتی است و با اختلاف سن ۲۰ سال بزرگ‌تر از آنا، کارکتری سرد دارد. وی از آنا پسر ۸ ساله‌ای دارد که بعد از رسوایی آنا، وی را طلاق داده و با مریض شدن آنا، وی را می‌بخشد.

کیتی یا همان Katerina Alexandrovna Shcherbatskaya پرنسس و خواهر جوان‌تر «دالی»/ Dollyاست.

دالی یا Darya Alexandrovna همسر استیوا (پرنس استفان اوبلنسکی است).

استیوا یا همان اوبلنسکی با معلم فرانسوی رابطه برقرار کرده و زنش دالی با ۶ بچه از وی، از موضوع مطلع شده و آنا که خواهر اوبلنسکی است از سن‌پترزبورگ به مسکو برای حل اختلاف بین این دو می‌رود اما خودش اسیر داستانی جدید در زندگی خود می‌شود.

دوست دوران کودکی استیوا (استفان اوبلنسکی) کسی نیست جز کنستانتین دیمیتریوویچ لوین یا (kostya) که به مسکو آمده تا به کیتی پیشنهاد ازدواج دهد اما می‌فهمد که از سوی یک نظامی بنام کنت الکسی کریلوویچ ورونسکی نیز پیشنهاد ازدواج دریافت کرده است.

در قطاری که آنا از سن‌پترزبورگ به مسکو آمد با کنتس ورونسکا (مادر ورونسکی) هم‌قطار شد و ورونسکی در مهمانی خانوادگی آنا را می‌بیند و مرد اغواگر داستان - ورونسکی- آنا را شیفته می‌کند. آنا برای اولین بار نمی‌تواند از پسرش سرگئی جدا شود...

جالب اینجاست آنا برای دالی موعظه می‌کند که شوهرش اوبلنسکی (برادر آنا) هنوز دالی را دوست دارد (علی‌رغم خیانتی که کرده و با معلمه فرانسوی رابطه برقرار کرده) و دالی شوهرش را می‌بخشد.

اما آنا خودش وارد فاز جدید خیانت به شوهرش می‌شود. با ورونسکی رابطه نامشروع برقرار کرده و از وی دختری به دنیا آورده و رسوا می‌شود.

کیتی ۱۸ ساله به دیدن دالی و آنا می‌آید و بعداً پیشنهاد ازدواج از سوی لوین را رد می‌کند چراکه خیال می‌کند ورونسکی به زودی به وی پیشنهاد ازدواج داده و مادرش نیز معتقد است ورونسکی انتخاب بهتری است.اما ورونسکی با «آنا» روی صحنه رفته و قلب کیتی را می‌شکند و کیتی از عشق پنهان آن دو خبردار می‌شود.

آنا در قطار بازگشت به سن‌پترزبورگ ابراز عشق ورونسکی را پس می‌زند اما اسیر احساسات می‌شود و ...
لوین درمانده از اینکه کیتی پیشنهاد ازدواجش را رد کرده به املاک خودش بازمی‌گردد . آنا هم نزد شوهرش برمی‌گردد و متوجه می‌شود شوهرش کارنین سرد و بی‌روح است و ...

کیتی مریض می‌شود. شایعات حول دوستی و رابطه «آنا» و ورونسکی زیاد می‌شود.«آنا» از ورونسکی باردار می‌شود. «آنا» نزد شوهر خود اعتراف می‌کند. شوهر در ابتدا از «آنا» می‌خواهد تا به دوستی خود با ورونسکی پایان دهد. کیتی با مادرش به آلمان رفته تا درمان شود. لوین مظهر کار و کشاورزی و زمین است که اعتقاد دارد اصلاحات ارضی اروپایی در روسیه جواب نمی‌دهد.وی مردی فلسفی است که بعداً به بی‌دینی متهم می‌شود.

به دنبال توسعه روابط آنا و ورونسکی، کارنین با وکیل خود تماس گرفته تا آنا را طلاق دهد. قانون طلاق نیز این‌گونه تعریف‌شده که فرد گناهکار باید اعتراف کرده و اگر آنا این کار را کند، آبرویش کاملاً در جامعه اشرافی خواهد رفت. استیوا و دالی از این کار کارنین ناراحت هستند.

بعد از مریضی سخت دختر آنا – آنی – و اطلاع یافتن از ناراحتی آنا، کارنین وی و ورونسکی را می‌بخشد. ورونسکی به دلیل این حرکت عذاب وجدان گرفته و با شلیک گلوله‌ای دست به خودکشی ناموفق می‌زند. آنا از مریضی رهایی یافته اما نمی‌تواند با کارنین زندگی کند.

«آنا» از سفر نظامی ورونسکی به تاشکند خبردار شده و پسر ۸ ساله و شوهر را ترک کرده و با وی به سفر می‌رود.
لوین و کیتی بالأخره باهم ازدواج می‌کنند و شاد می‌شوند. کیتی پرستار برادر مریض لوین بنام نیکلای می‌شود.عشق لوین به کیتی بیشتر و بیشتر می‌شود. کیتی باردار می‌شود. «آنا» و ورونسکی دور اروپا می‌روند تا شاید در جامعه روسی بیرون از کشور جایی پیدا کنند اما موفق نشده و به روسیه بازمی‌گردند. در هتل درجه یک در سن‌پترزبورگ دو اتاق جدا می‌گیرند و «آنا» از جامعه طردشده ولی ورونسکی رفت‌وآمدهای خود را دارد و کم‌کم «آنا» هم حسادت می‌کند و هم خیال می‌کند ورونسکی دیگر او را دوست ندارد.

«کنتس لیدیا ایوانووا» به کارنین آرامش می‌دهد و از وی می‌خواهد زریوشا (پسر آنا و کارنین) را از مادر جدا کند،و به همین خاطر به او می‌گویند مادرش مرده است. پسر نمی‌پذیرد و آنا پنهانی پسرش را در تولد نهمین سال ملاقات می‌کند اما کارنین می‌فهمد.

دالی به سراغ «آنا» می‌رود و ورونسکی از وی می‌خواهد تا ترتیبی اتخاذ کند تا کارونین، آنا را طلاق داده و آن دو بتوانند ازدواج کنند. طبع حسودانه آنا زیاد شده و تبدیل به بیماری می‌شود و آنا به خود می‌گوید باید با ورونسکی ازدواج کند قبل از اینکه وی با فرد دیگری برود. نامه‌ای به کارونین نوشته و راهی مسکو می‌شود.

لوین روزبه‌روز متمول‌تر شده و در مسکو کلوپ مردانه راه می‌اندازد. لوین از سوی کیتی متهم می‌شود که به آنا علاقه دارد. آنا زیباست اما نمی‌داند چرا دیگر برای ورونسکی جذابیتی ندارد.

آنا مشکل روحی حاد پیدا می‌کند و برای غلبه بر شب بیداری مورفین مصرف می‌کند.

کیتی پسر خود بنام دیمیتری را به دنیا می‌آورد. به او میتیا می‌گویند.

اوبلنسکی برای گرفتن پست جدید نزد کارنین می‌رود و از وی می‌خواهد آنا را طلاق دهد. اما تصمیم را زن فرانسوی کلرویان می‌گیرد که به وی مشاوره می‌دهد که چنین کاری نکند.

در همین زمان آنا به ورونسکی مشکوک‌تر شده و به وی تهمت می‌زند که با زنان دیگری است. حتی مادر ورونسکی را متهم می‌کند که به پسرش گفته باید با زنی دیگر از طبقه اشراف ازدواج کند. «آنا» رابطه با ورونسکی را تمام‌شده تلقی می‌کند و به خودکشی فکر می‌کند. «آنا» تلگرامی به ورونسکی می‌زند که به خانه بیاید. اعترافات آنا نزدی دالی و کیتی وی را به‌هم‌ریخته و مانند کارگر راه‌آهن که در ابتدای داستان زیر قطار رفت و مرد، آنا نیز به همین صورت خودکشی کرده و به زندگی خود پایان می‌دهد.
 
در پایان می‌خوانیم کتاب برادر لوین به فروش نمی‌رود. اوبلنسکی سمت جدید خود را از کارونین می‌گیرد.
کارونین، ورونسکی و آنی را تحت بازداشت درمی‌آورد!  ورونسکی به عنوان سرباز انتحاری به جنگ با ترک‌های عثمانی در حمایت از ارتودکس‌های صرب فرستاده می‌شود. در املاک لوین، بروز صاعقه و طوفان باعث می‌شود تا این مرد به خود آمده و متوجه شود که عشق به پسرش بیشتر از عشق به کیتی است. لوین افکار فلسفی را رها کرده و یک معتقد مذهبی می‌شود.