شناسهٔ خبر: 30875 - سرویس دیگر رسانه ها

فاصله اغلب پژوهش‌ها در حوزه وهابیت با مبانی روشمند علمی

محمد حسین رفیعی، مولف کتاب «مجموعه مقالات و مطالعاتی در تاریخ و اندیشه وهابیت» می‌گوید با توجه به اهمیت و خطر جدی جریان‌های بنیادگرایی همچون وهابیت در جهان اسلام، متاسفانه تاکنون پژوهش‌های جدی انجام نداده‌ایم و منابع فارسی موثری درباره جریان وهابیت وجود ندارد. اغلب پژوهش‌ها بیش از آن که با دغدغه‌های تاریخ‌نگارانه نوشته شده باشند با رویکرد کلامی شیعی نگاشته شده‌اند و با مبانی روشمند علمی فاصله دارند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «مجموعه مقالات و مطالعاتی در تاریخ و اندیشه وهابیت» تألیف محمدحسین رفیعی، مقالات و آثاری از مایکل کوک، جان وُل، بشیر نافع، حلاء فتاح، پطرس ابومنه، سامر طرابلسی و جمعی از خاورشناسان را در خود دارد که مرکز مطالعات فرهنگی ـ بین‌المللی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، آنها را تهیه و تدوین کرده است. این کتاب با شمارگان هزار نسخه، در سه بخش تاریخ و اندیشه وهابیت، تعاملات سلفی ـ مذهبی و ضمائم و نسخ خطی تنظیم و مقالات خاورشناسان آن در 464 صفحه گردآوری شده است. با محمد حسین رفیعی مولف اثر گفت‌وگویی را در این باره داشته‌ایم که در ادامه می خوانید.

 ـ کدام ضرورت و نیاز شما را به سوی مطالعه درباب تاریخ جهان اسلام معاصر سوق داد؟ 

متاسفانه وضعیت مطالعات تاریخ اسلام در عصر متأخر (قرون 11-13 هجری) در فضای علمی کشور ما چندان مناسب نیست. بر اساس قانونی نانوشته اکثر پژوهش‌های تاریخی اسلام، به دوره‌های اولیه (قرون 1-4) و میانه (4-8) معطوف می‌شود. همینجا باید عرض کنم که باید مطالعات تاریخی درباره ایران را از این قاعده مستثنی دانست. بی‌توجهی به مطالعه و پژوهش تاریخ اسلام معاصر خود به خود باعث ضعف شناخت رشته تاریخ در این زمینه شده و عموماً پژوهشگران دیگری خارج از رشته تاریخ در این باره اظهار نظر می‌کنند. اگرچه عوامل متعددی زمینه‌ساز این مشکل شده‌اند، اما به گمان من نبود متون علمی مستند، روشمند و فارغ از جهت‌گیری، مانع از آن می‌شود که پژوهشگران تاریخ سراغ مطالعه تاریخ متأخر جهان اسلام بروند. از سوی دیگر تعاریفی نه چندان دقیق و همه پذیر درباره «تاریخی شدن پدیده‌ها» وجود دارد که خود به خود فضای علمی کشور را از پژوهش پدیده‌های معاصر و متأخر باز می‌دارد و اجازه نمی‌دهد دانشجویان و پژوهشگران تاریخ سراغ پدیده‌های زنده، تاثیرگذار و ملموس بروند. به اعتقاد من تشویق و هدایت پژوهشگران به مطالعه عصر متأخر تاریخ اسلام، باعث می‌شود تاثیرگذاری دانش تاریخ و دانشجویان این رشته در فضای جاری جامعه بیشتر و عمیق‌تر شود.

ـ وضعیت پژوهش‌ها درباره تاریخ وهابیت و جریانات سلفی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

با توجه به اهمیت و خطر جدی جریان‌های بنیادگرایی همچون وهابیت در جهان اسلام، متاسفانه تاکنون پژوهش‌های جدی انجام نداده‌ایم و منابع فارسی جدی و موثری درباره جریان وهابیت وجود ندارد. عموم پژوهش‌ها بیش از آن‌که با دغدغه‌های تاریخ نگارانه نوشته شده باشند با رویکرد کلامی شیعی نگاشته شده‌اند و از مبانی روشمند علمی فاصله دارند. از سوی دیگر روابط نه چندان گرم ما با مجامع علمی عربستان، زمینه هرگونه تبادل اطلاعات را از میان برده و حتی انتقال کتاب‌های چاپ شده در عربستان به ایران، تا همین چند سال پیش با مشکلات جدی مواجه بود. بیشتر منابع موجود به زبان‌های خاورمیانه‌ای نیز به دلیل اعمال جهت‌گیری‌های متعدد، قابل اعتماد نیستند. از این بابت شاید بتوان گفت با وجود این‌که تعداد قابل توجه آثار منتشر شده که موضوعاً به وهابیت مرتبط هستند در مسیر پژوهش درباره تاریخ وهابیت، هنوز در ابتدای راه هستیم. چرا که فقدان یک متن پژوهشی مأخذشناسانه درباره منابع و مآخذ این تاریخ، به شدت احساس می‌شود. همه این موانع را باید به حواشی جعلی و ژورنالیستی که تحت عنوان تاریخ وهابیت در سطوح علمی جامعه ما مطرح می‌شود افزود. مثال واضح این مساله کتابی صد در صد مجعول و دروغین به نام خاطرات مستر همفر است که ادعا می‌شود جاسوس انگلستان بوده و هم اکنون به عنوان معروف‌ترین متن تاریخی درباره وهابیت شناخته می‌شود که البته بنده در مقاله مفصل دیگری شواهد جعلی بودن این کتاب را بررسی کرده و منتشر کرده‌ام. (مجله زمانه (ش.35)، دی و بهمن92)

همین وضعیت در مقیاس وسیع‌تری درباره شناخت جریانات سلفی وجود دارد. متاسفانه هنوز هم در داخل کشور ما سلفی‌گری با وهابی گری مترادف انگاشته می‌شود و گاه در تحلیل جریان‌های سلفی با تعابیر عجیب و مبدعانه‌ای همچون سلفیه نفتی، سلفیه قبوری، سلفیه کتابی و... مواجه می‌شویم که اساسا مشخص نیست این تعاریف بر کدام مبنا استخراج شده است. البته بنده علم و شناخت استفاده کنندگان و مبدعان این عبارات را رد نمی‌کنم اما همین موضوع که شناخت مورد وفاقی از دسته بندی‌های موجود در طیف وسیع سلفیه وجود ندارد، آشکارترین شاهد برای مدعای بنده است که ما هیچ پژوهش علمی، دقیق و بی طرفانه‌­ای در باره شناخت سلفیه و سلفی‌گری نداریم. هنوز هم شاید تنها اثر تاریخ پژوهانه قابل اعتنا به زبان فارسی درباره تقی الدین ابن تیمیه که هویت بخش فکری سلفیه است، مدخلی­ست که مرحوم عباس زریاب خوئی در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نگاشته است. من عمیقاً احساس می‌کنم که جای پژوهشی عمده و کلان درباره تاریخ و طیف شناسی سلفیه خالی است و اظهارنظرهای موجود بیشتر به گزاره‌های ژورنالیستی شبیه است تا یک استنتاج علمی و منطقی.

 ـ مشکلات پژوهش در حوزه وهابیت چیست؟

تاریخ جریان وهابیت، به دلیل بستره عمیق ایدئولوژیکی که آن را شکل داده بسیار پیچیده، چندلایه و از لحاظ منابع دست اول محدود است. شاید اغراق نباشد که دشواری پژوهش در این حوزه را با مطالعات تاریخ صدر اسلام مقایسه کنیم. چرا که تمام منابعی که معاصر دوره حیات محمد بن عبدالوهاب(بنیانگذار جریان وهابیت) هستند، تحت تاثیر گفتمان حامی و ستاینده آن شکل گرفته‌اند و کمتر منبع معاصر محمد بن عبدالوهاب، خارج از این گفتمان بدان پرداخته چراکه اساساً تحولات صحرای نجد در قرن 11 هجری برای هیچ مورخی از عراق، ایران، مصر یا یمن مهم نبوده است. از سوی دیگر انحصارطلبی مورخین سعودی درباب خزانة التاریخ که بسیاری از منابع مهم را در اختیار همگان قرار نمی‌دهند مشکل دیگری است. در کنار این موارد باید به جوّ جدلی ـ کلامی موجود در منابع مرتبط با تاریخ وهابیت نیز اشاره کرد. به عبارت دیگر بسیاری از این منابع با هدف ردیه نویسی کلامی بر مبانی اعتقادی وهابیت نوشته شده و هدف نگارنده ثبت تاریخ نبوده است. کار پژوهشگر تاریخ استخراج تاریخ واقعی و بی طرف از بطن این متون است که به شدت جانبدارانه و غیرتاریخی ا­ست. یکی از موضوعات دیگر مشکل ساز در این عرصه، دسترسی بسیار دشوار به متون تاریخ نگاری اولیه و متقدم در تاریخ شبه جزیره عربی در قرون 11 به بعد است. البته تحت تاثیر رشد سریع تکنولوژی و رواج جریان آزاد اطلاعات، این مساله رفته رفته در حال کمرنگ تر شدن است.
 


ـ علت توجه شما در این کتاب به مطالعات شرق شناسان اروپائی درباب تاریخ وهابیت چیست؟

حقیقت آن ا­ست که برخلاف وضع اسف باری که در این زمینه در ایران وجود دارد، سنت اسلام پژوهی و شرق شناسی غربی در اینباره امیدوار کننده است. البته باید اذعان داشت که پژوهشگر تاریخ باید با چشمانی باز از تمایلات غربیان و تاریخ حضور پررنگشان در کنار سلاطین سعودی آگاه باشد و بدان توجه داشته باشد. من به هیچ وجه اعتقاد ندارم که پژوهش‌های غربیان را باید کاملاً پذیرفت و بدان‌ها اعتماد داشت، بلکه باید با نگاهی انتقادی و عمیق با آنها مواجه شد. در این زمینه الزامی است که شناختی کلی از تبارشناسی این مطالعات وجود داشته باشد، به همین منظور من مقاله‌ای را در این کتاب به تبارشناسی مطالعات غربیان درباره جریان وهابیت اختصاص داده‌ام. اما روحیه کنجکاو و با پشتکار غربیان که در بستر روابط بسیار خوب و پرسابقه کشورهای آمریکا، انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی با عربستان سعودی شکل گرفته، پژوهش‌های منسجمی را شکل داده که لااقل می‌تواند یک شمای کلی از تاریخ جریان وهابیت را به ما ارائه دهد. پژوهشگران غربی با پشتوانه‌های مالی قابل توجهی که دارند، سال‌ها در عربستان می‌مانند و با دسترسی‌های ویژه و گسترده به منابع، تمامی اطلاعات و اسناد موجود را بررسی و منتشر می‌کنند.

به گمان من باید به پژوهش‌های غربی به عنوان یک واسطه اطلاعاتی خوب اتکا کرد و باید در نظر داشت که نباید این اعتماد را به تحلیل‌های آنان نیز داشته باشیم چرا که متأثر از همان جهت‌گیری‌های ناپیدا و عمیقی است که عرض کردم. من در رابطه با پژوهش‌های تاریخ وهابیت به طور مشخص به مطالعات مایکل کوک اعتماد کردم. او که در ایران به واسطه کتاب ارزشمندش «امر به معروف و نهی از منکر در فرهنگ اسلامی» به خوبی شناخته شده، با تحقیقی صبورانه و خستگی ناپذیر، با استفاده از منابع تاریخ نگاری وهابی نشان داده که این منابع تا چه میزان حقایق را مبدّل و محرّف ثبت کرده‌اند. او در  مقاله‌ای بسیار مفصل که من آن را در ابتدای کتاب نهاده‌ام، تلاش کرده با بررسی روایات فتح منطقه وشم در شبه جزیره نشان دهد که ادعای گسترده مورخان وهابی مبنی بر پذیرش و اقبال گسترده تمام مردم شبه جزیره نسبت به دعوت محمد بن عبدالوهاب، تا چه میزان ساختگی و غلط است. به گمان من چنین مطالعاتی به شکلی همه پذیر و علمی مدعیات مجعول وهابیان را نقض می‌کند و هم اکنون نیاز علمی جامعه ما چنین پژوهش‌هایی است.

در بخش‌های دیگری از کتاب که ناظر به تبارشناسی جریانات سلفی­ است نیز به از مطالعات جان اُبرت وُل، بشیر موسی نافع و پطرس ابومنّه استفاده شده که هریک عمر تحقیقاتی خود را صرف پژوهش در باب بخشی از طیف گسترده سلفیان در قرون متاخر تاریخ اسلام کرده‌اند. به گمان من باید تلاش کرد ضمن هوشیاری و توجه به برخی تمایلات نویسندگان اروپایی، از شکاکیت افراطی و اتهاماتی همچون جاسوسی به بسیاری از این پژوهشگران غربی پرهیز کرد؛ چرا که به راستی در کنار ضعف پژوهشی داخلی، خود را از حاصل زحمات پژوهشی خارجیان نیز محروم می‌کنیم.

   ـ و نکته پایانی؟

من در این کتاب تلاش کرده‌ام گام نخست را در انتقال دانش غیر بومی پیرامون تحولات جهان اسلام معاصر به فضای علمی کشور بردارم. البته چند بخش از این کتاب را نیز به فراخور احساس نیاز پژوهشی موجود شخصاً نگاشته‌ام، اما مهم‌ترین رسالت این کتاب، عرضه فضاهای جدیدی است که در پژوهش‌های مرتبط با تاریخ اسلام معاصر و جریانات سلفی و وهابی در فضاهای علمی اروپایی مطرح است. در بخشی از این کتاب نیز طبق سنت بیشتر متون مرتبط با تاریخ وهابیت، به معرفی پاره‌ای از ردیات نویافته بر وهابیت پرداخته‌ام که ضمن درج مقدمه‌ای تاریخی و تحلیلی، اصل متن ردیات را نیز آورده‌­ام که می‌تواند برخی پیش فرض‌های موجود را اصلاح کند. در پایان نیز باید تاکید کنم که توجه به ترجمه، به معنای ضعف یا ناتوانی بومی نسبت به این حوزه پژوهشی نیست، بلکه این اثر می‌تواند زمینه ساز اصلاح بسیاری از پیش فرض‌های نه چندان علمی (همچون پیش فرض سفر محمد بن عبدالوهاب به ایران که زمینه مدعیات جعلی خاطرات همفر قرار گرفته) پیرامون تاریخ وهابیت باشد. همچنین چنان‌که از مقدمه کتاب نیز پیداست این اثر در سال 1389 به اتمام رسیده بود و بعید نیست با وجود بازبینی و ویرایش چندین باره تاکنون، متحمل اشکالاتی باشد که امیدوارم در چاپ‌های بعدی اصلاح شود. امیدوارم این کتاب گامی نخست و فتح باب آثار و پژوهش‌های بیشتر در این باره شود.