شناسهٔ خبر: 33566 - سرویس دیگر رسانه ها

سینما در ایران زبان مردم است و در آمریکا زبان سیاستمداران!

هر چند قرن حاضر را عصر ارتباطات و فن آوری اطلاعات نامگذاری کرده اند اما اگر نبود قرن ها دادوستد نیاکان ما در امر تعاملات فرهنگی، بدون شک نامگذاری عصر حاضر توسط کارشناسان به این مهم در پس اما و اگرهای فراوانی قرار داشت.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایرنا، بشر به عنوان اشرف مخلوقات و به سبب بهره بردن از فدیه ای به نام اندیشه از سوی خالق، از نخستین سال های تجربه حیات در این جهان اثری همواره به واسطه امر ارتباطات به تعامل با جهان اطراف خود و هم نوعانش پرداخته و این را می توان از آشناترین تصاویر ارتباط از طریق دود و یا صداهای تقلید شده از طبیعت از سوی انسان ها رصد کرد.


تاریخ قطور تکامل حیات انسان ها در زمین، مملو از صفحاتی است که در کنار گذر و گذار آنها از عصر سنگ به آهن، ورود به تجربه زیستی کلونی وار و مزمزه کردن زندگی شبه مدنی تا رسیدن به جوامع روستایی و سپس شهرنشینی و آغاز عصر صنعتی شدن و توسعه تمدن، همه و همه در یک امر مشترک است و آن مساله ارتباط میان اشرف مخلوقات است.

نکته جالب در مساله ارتباط انسان ها در سیر تاریخ تکوین تمدن، مبانی تصویری است؛ حتی خلق نخستین تجربه های زیستی انسان های پیشین در امر نوشتن از خط میخی (ایرانی ها) گرفته تا هیروگلیف (مصری ها)، همه و همه بر نشان های تصویری صحه می گذارند و موکد این نکته هستند که زبان تصویر، به عنوان رکن رکین دامنه ارتباطات و تبادل اطلاعات بشر بی توجه به شکل زندگی، نوع آیین ها، حتی زبان و فرهنگ های آنها به شمار می رفته است.

نکته ای که در این میان ذهن دانشمندان و اندیشه گران علوم انسان شناسی و جامعه شناسی را به خود مشغول کرده بر این اصل استوار است که انسان به چه دلیل و سببی، ابزار اطلاعاتی و ارتباطی خود را بر تصویر بنیان گذاشته است؟

هر چند هنوز پاسخی در خور، متقن و مورد پذیرش همه منتقدان و کارشناسان در این بحث یافت نشده؛ اما دو اصل تقلید انسان از طبیعت و الگو برداری وی از آیین ها، خرده فرهنگ ها و فرهنگ های جوامع تمدن ساز باعث شده تا انسان ها در مساله ارتباط گیری بر اصل تصویرسازی و تصویرگری متحد القول باشند.

حتی مرور تاریخ هنر جهان نیز ثابت می کند که نخستین آثار به جای مانده از انسان های غارنشین تا مدرن ترین تولیدات فرهنگی انسان های قرن بیستم، بر اصل روایت تصویری روزگار خود، حرف و مسلکی مشترک دارند و امروز نیز با درنگ در شناخت فراگیرترین هنر ارتباطی انسان ها، تنها می توان به یک واژه و آن هنر تصویر (نقاشی، عکاسی و گرافیک) و شکل متعالی آنها، یعنی تصویر متحرک (سینما) رسید و بس!

فراگیری و جهان گیری هنر سینما نیز در طی تاریخ اثبات می کند، که این هنر تنها محصول ذهن خلاقه انسان ارتباط گر است که در کمترین بازه تاریخی (از ۱۸۹۵ به عنوان سال اختراع سینما) تا امروز، توانسته فاتح تمامی کشورها و فرهنگ ها شود و دامنه فعالیت آن تمامی هستی آدمی را تسخیر کند.

حال در این میان، کشورها به فراخور دریافت هنرمندان خود از هنر سینما و همچنین ارتباط فرهنگی غنی و عمیق شان با تاریخ تمدن، در ارائه تصاویر سینمایی در قالب فیلم های سینمایی، رتبه های متفاوتی را به دست آورده اند و در یک تقسیم بندی کلی به کشورهای صاحب سینما (کشورهای تولید کننده و خالق در عرصه آثار سینمایی) وکشورهای فاقد سینما (کشورهایی که تنها به تقلید از کشورهای صاحب سینما دست به تولید آثار این هنر می زنند) رده بندی می شوند.

کشور ما نیز به واسطه جایگاه رفیع فرهنگی آن در تولد ۱۵ سالگی سینما، نخستین تجربه حضور دوربین و تولید اثر سینمایی را در کارنامه خود دارد و سابقه ۱۰۵ ساله آن در بحث تولید آثار سینمایی نشان می دهد، ایران به گروه کشورهای صاحب سینما و سینماگران خلاق و هنرمند این عرصه تعلق دارد و گواه این ادعا تولید سالانه بیش از هفتاد فیلم در کشور در طی یک سال و تصاحب بیش از ۳۰۰ جایزه بین المللی از جشنواره های معتبر سینمایی طی همین بازه زمانی در سراسر جهان است.

بی اغراق می توان مدعی بود که قله ای از رویدادهای سینمایی در جهان وجود نداشته که به دست سینماگران ایرانی و آثار متفاوت آنها فتح نشده باشد و بر همین اساس است که وقتی در هر محفل هنری و سینمایی، صحبت از هنر هفتم ایران به میان می آید، همواره تحسین و احترام دیگران را با خود به همراه داشته است.

برگزاری جشنواره بین المللی فیلم فجر در کنار تمامی محسنات و البته برخی آسیب های آن، در معرفی داشته های سینمایی ایران و هنرمندان سینماگر کشورمان به جهان نقش تعیین کننده ای داشته و بی اغراق می توان اذعان داشت که سهم بالایی از درخشش و جایگاه سینمای امروز ایران در جهان به واسطه برگزاری مستمر این رخداد در طی ۳۳ سال گذشته است.

برگزاری سی و سومین جشنواره بین المللی فجر که در دو بخش ملی و بین المللی به شکل مجزا برگزار شد، تجربه نوینی از شیوه اجرای این رویداد سینمایی بود که حداقل به سبب برگزاری بخش بین الملل آن در اردیبهشت ماه سال جاری (۱۳۹۴)، در خلال روزهای خلوت تقویم رویدادهای سینمایی جهان باعث گردهمایی جمعی از بزرگان هنر هفتم جهان در ایران شد که همین حضور آنها، کارگاه ها و سخنان شان با سینماگران ایرانی، در حقیقت کلید موفقیت این رخداد در گام سی و سوم آن به شمار می رود.

در میان میهمانان حاضر در این رویداد، حضور خانم «جاستین باردا» پژوهشگر، فیلمساز و مدیر بخش فیلم های خاورمیانه و شمال آفریقای جشنواره بین المللی معتبر و شناخته شده سیاتل که محور آن بر آثار بدنه سینمای مستقل کشورهای جهان به ویژه تولید آثار مستند (مستند های داستانی، اجتماعی، جنگ، طبیعت و ...) استوار است؛ حضوری مغتنم و ارزشمند بود و به همین بهانه طی گفت و گویی اختصاصی با وی، از نظرات و آرای این فعال بین المللی در عرصه سینما درباره جریان سینمای مستقل، سینمای اندیشه محور در مقابل سینمای هالیوو، سینمای ایران، جایگاه آن در جهان و فراز و فرودهای این هنر در کشورمان پرسیدیم.

حاصل این گپ و گفت اختصاصی با مدیر بخش فیلم های خاورمیانه و شمال آفریقای جشنواره بین المللی سیاتل در ادامه از خاطر شما می گذرد.



** س: خانم باردا، اجازه بدهید گفت و گو را با یک بحث کلی آغاز کنیم و آنکه سینمای مستقل به چه معنا است؟ با توجه به آنکه جریان تولید آثار سینمای مستقل در آمریکا آغاز شد آیا معیار آن در ایالات متحده با دیگر نقاط جهان متفاوت است؟



- آنچه که تجربیات و دانش من می گوید به این مساله باز می گردد که در مفهوم کلی جریان سینمای مستقل، هیچ تفاوتی بین آمریکا و دیگر کشورهای جهان وجود ندارد و حتی با وجود آنکه جریان تولید آثار سینمای مستقل در میانه دهه ۶۰ میلادی از آمریکا آغاز شد اما کشورهای متعددی از جمله ایتالیا، فرانسه، لهستان و البته ایران توانستند در این بحث پیشروتر از سینماگران آمریکایی حرکت کنند.

در یک تعریف کلان، سینمای مستقل، جریانی است که توسط برخی سینماگران نواندیش در پاسخ به جریان غالب آثار سینمای گیشه (سینمای بدنه) در جهان راه افتاد و ریشه آن نیز در بحث های زیبایی شناسانه و آرای فیلسوفان مدرن شکل گرفت.

در حقیقت وقتی نگاه هنری و توجه به الگوهای زیبایی شناسانه در تولید آثار سینمایی جای خود را به داستان های تکراری و عامیانه از یک سو و تزریق پول های هنگفت برای تولید آثار تجملاتی در ظاهر داد، عده ای از نظریه پردازان، منتقدان هنری و فیلسوفان قرن بیستم با انتقاد از کاسته شدن از مبانی هنری و بصری آثار سینمایی، جریان شکل گیری سینمای مستقل را در جهان پایه گذاری کردند.

به هر حال با مطرح شدن نظریه های هنری همواره پیروانی نیز در این مسیر به عملی ساختن آن نظریه ها می پردازند و با حضور تعدادی از سینماگران متفکر و آشنا به علم و هنر سینما به شکل توامان و تاکید بر بازتاب زبان و جلوه هنری و زیبایی شناسانه در برابر آثار پرخرج و عامیانه و سطحی هالیوود، جریان سینمای مستقل آمریکا (که به آن مکتب سینمای نیویروک در برابر سینمای هالیوود در لس آنجلس نیز می گویند) شکل گرفت.

در حقیقت پرهیز سینماگران و استودیوهای فیلمسازی از هزینه های هنگفت و توجه به داستان و عناصر زیبایی شناسانه و تفکرانگیز در آثار سینمایی به خلق جریان سینمای مستقل ختم شد که به سرعت این موج در جهان گسترش یافت و در بین اغلب کشورهای صاحب سینما در برابر سینمای بدنه شاهد شکل گیری گروه جدیدی از آثار سینمایی و سینماگرانی به عنوان فعالان سینمای مستقل بودیم.



** س: در صحبت هایتان به این نکته اشاره کردید که جریان سینمای مستقل با آنکه از آمریکا آغاز شد اما برخی کشورهای اروپایی و همچنین ایران در تولیدات سینمای مستقل پیش رو تر بودند... منظور شما از پیش رو بودن چیست؟



- ببینید، پاسخ بسیار ساده است... سینمای مستقل نیویورک، از بطن سینمای عظیم و پرهزینه هالیوود بیرون آمد و به هر حال برای ادامه حیات خود مجبور بودن به برخی از شاخصه های سینمای تجاری وفارار باشد؛ چرا که تماشاگر آمریکایی با فرهنگ هالیوود، قصه گویی آن و صحنه های اغراق شده و عظیم آن با سینما آشنا شده و تربیت یافته بود و در پیش گرفتن مسیر متفاوتی از این اصول توسط سینماگران مستقل در آمریکا در حقیقت به جریانی بدل می شد که محکوم به شکست بود.

برای همین سینماگران مستقل آمریکا در کنار تاکید بر عناصر زیبایی شناسانه، هنری و نگرش های تامل برانگیز و اندیشه مدار ناچار بودند بخشی از فرهنگ سینمای هالیوود را نیز برای فروش و بقا در بازار سینمای آمریکا حفظ کنند.

اما در اروپا و یا ایران، مساله متفاوت است. به هر حال آمریکا سابقه و پیشینه فرهنگی به مراتب کمتری از برخی کشورهای اروپایی مانند فرانسه یا ایتالیا دارد و البته در برابر فرهنگ عمیق و کهن ایران، کشوری بسیار جدید به شمار می رود؛ برای همین رجعت از سینمای تجاری به سمت سینمای اندیشه گرا و زیبایی شناس در این کشورها بسیار راحت تر بود.

در ایران درست است که بخش مهمی از اقتصاد سینما توسط دولت تامین می شود اما با ورود بخش خصوصی، تهیه کنندگان شخصی و یا دفاتر کوچک فیلمسازی و همچنین بحث مشارکت میان دولت و بخش خصوصی، گذار از سینمای بدنه به سمت سینمای نواندیش بسیار راحت تر بود و از همه مهمتر آنکه به سبب پیشینه فرهنگی در ایران، مردم در ارتباط گیری با هر دو نوع سینما (سینمای بدنه و سینمای هنری) مانعی نداشتند.

در حقیقت حمایت مردم از هر دو نوع آثار سینمایی، بقا و دوام این جریان هنری را برای سرمایه گذاران و فعالان در این عرصه بسیار راحت تر کرده است. خیلی ساده باید گفت که در آمریکا برای ماندن در سینما، جنگ بقا وجود دارد. (می خندد) ... 

در حالی که در ایران این گونه نیست. سینماگران مستقل در ایران می دانند که تماشاگران خود را دارند و میزان استقبال آنها از فیلم های تجربی و متکی بر اصول هنری و زیبایی شناسانه می تواند تضمین کننده بازگشت سرمایه باشد و البته در این میان نیز برخی حمایت های دولتی وجود دارد؛ این درحالی است که به هیچ وجه چنین فرهنگی در آمریکا نه در بین مردم، نه در میان فیلمسازان و نه حتی بین حامیان دولتی وجود ندارد.



** س: در آمریکا هم دولت از سینما حمایت می کند؟ چیزی که ما شنیده ایم بر اقتصاد متکی بر گیشه و سرمایه های شخصی افراد در تولیدات سینمای آمریکا مربوط می شود.



- ببینید منظور شما از حمایت با نگاه من از متفاوت است. همین اساس تفاوت است که سینمای ایران را از سینمای آمریکا جدا می کند. موفقیت سینمای ایران در جهان به این مساله باز می گردد که این هنر در کشور شما متعلق به مردم و جامعه است و در حقیقت خواسته ها، نگرش و مطالبه های آنها را در جامعه با زبان هنری بیان می کند.

در حالی که سینما در امریکا - سینمای هالیوود - نه تنها زبان مردم نیست که در اختیار سیاستمداران است. در حقیقت خواسته ها، تفکرات و نگرش های آنها از طریق کمپانی های هالیوودی و در قالب فیلم های پرهزینه به آثار سینمای بدل می شوند که خوشبختانه یا متاسفانه در جهان هم با استقبال بالایی از سوی مردم مواجه می شود.

البته لایه های تفکرات سیاستمداران و تئوری پردازان سیاسی آمریکا در آثار سینمایی آنچنان با متن داستان ها، شخصیت ها و حوادث فیلم ها مخلوط می شود که مخاطبان عادی، غرق در جذابیت و صحنه های عظیم ماشین سینمای هالیوود می شوند و بدون توجه به آن مفاهیم تنیده شده در داستان به تماشای فیلم می نشینند؛ اما در ادامه و با مرور و تحلیل فیلم به نتایجی می رسند که سیاستمداران به وسیله فیلمنامه نویسان، کارگردانان، بازیگران و کمپانی های هالیوودی در صدد تزریق آن افکار به مردم هستند.

اگر سینما در کشوری مانند ایران یا برخی کشورهای اروپایی توسط دولت حمایت می شود، این آزادی را دارد که به داستان گویی هنرمندان خود و سینماگران وابسته باشد و دستوری از طرف دولتمردان و سیاستمدران به سینماگران داده نمی شود که به خاطر حمایت از یک فیلم، داستان و ماهیت آن اثر سینمایی در مسیر خواسته آنها و متفاوت با خالقان آن اثر قرار گیرد.

از سوی دیگر مردم ایران یا کشورهای اروپایی به واسطه پیشینه فرهنگی و جایگاه تفکر در رفتارهای فرهنگی و اجتماعی شان می توانند به خوبی خط های اصلی و یا دیکته و سفارش شده به آثار سینمایی را تشخیص دهند و در ادامه این آزادی را دارند که موضع خود را در حمایت مادی و خرید بلیت آن فیلم مشخص کنند.



** س: خب بازگردیم به جشنواره فیلم فجر و سینمای ایران... البته از صحبت های تان متوجه شدم که شما علاقه مند به سینمای هنری و تجربی ایران هستید و کمتر جریان سینمای بدنه ایران را پیگیری می کنید...



- من عاشق سینمای ایران هستم! به اعتقاد من، به عنوان یک مخاطب حرفه ای، چندان تفاوتی میان سینمای بدنه و جریان سینمای مستقل در ایران وجود ندارد. 

شما فیلم «درباره الی» یا «جدایی» (فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی در اکرن بین المللی با نام جدایی به اکران رسید) را متعلق به سینمای بدنه می دانید یا مستقل؟... هر دو این فیلم ها با بودجه کم و با فروش بسیار بالا در ایران و البته در جهان مواجه شدند. یا فلیم «ماهی و گربه» که به اعتقاد من اوج خلاقیت تلفیق ژانرهای (گونه های) سینمایی جهان با نگاه هنرمندانه ایرانی بود.

سینمای آقای کیارستمی امروز دیگر متعلق به ایران نیست و به لحن سینمای جهانی بدل شده است. من با مرور سیر تحول سینمای ایران حتی دریافتم که مردم به عنوان مخاطبان اصلی این هنر در مواردی به جریان متعدد سینمای کمدی در ایران انتقاد داشتند و همین انتقاد باعث شد تا شکل تولید این آثار در ایران تغییر پیدا کند.

با حضورم در جشنواره بین المللی فیلم فجر دیدم (متوجه شدم) که حتی شما گروه سینمایی به نام سینمای هنر و تجربه دارید... می دانید چنین گروه هایی در سینمای آمریکا وجود ندارد... اکران فیلم ها طی چهار، پنج یا شش ماه در سینماهای آمریکا وقتی از کف فروش پایین تر می آید بی معنی است. 

در آمریکا فروش و پول حرف اول را می زند، حتی در مورد فیلم های جریان مستقل؛ اما در ایران با اختصاص سانس های مختلف به یک فیلم از جریان تجربه گرا حمایت می شود، تا حدی که یک فیلم تجربه گرا و نواندیش اجازه شش ماه اکران را به دست می آورد.



** س: نقطه قوت و ضعف آثار سینمای ایران را در چه نکاتی می بینید؟



- نقطه قوت آثار سینمایی ایران فراوان است و درخشش بی شمار فیلم های ایرانی در جشنواره های جهانی اثبات کننده نقاط قوت سینمای ایران است. اما چیزی که در جشنواره فیلم فجر بسیار من را شگفت زده کرد، بخش های مختلف این جشنواره بود.

شما در بخش بین الملل از آثار بلند و حرفه ای سینما تا آثار مستند و همچنین فیلم های تجربه گرا در بخش های مختلف میزبانی می کنید و به داوری آنها می پردازید و نکته درخشان آن هم در این مساله است که تمامی این فیلم ها طرفداران خود را دارد و مخاطبان با توجه به علاقه شان به تهیه بلیت این فیلم ها می پردازند و آنها را در سالن های سینمای می بینند.

ما در جشنواره فیلم سیاتل، توانایی چنین کاری را نداریم. بخش های جشنواره ما بسیار محدود است و با وجود خواست سینماگران و فعالان هنر هفتم در امریکا ما نمی تونیم بخشی مانند فیلم های تجربه گرا در جشنواره سیاتل قرار دهیم؛ نه به خاطر آنکه اثری در این گونه وجود ندارد یا به دست ما نمی رسد، مشکل آنجا است که ما نمی توانیم مانند جشنواره فیلم فجر مخاطبان آنها را به سالن سینما دعوت کنیم و آنها با خرید بلیت به جریان برگزاری جشنواره کمک کنند.

در بحث آسیب ها دوست دارم به نکته ای اشاره کنم که آن را به مسئولان بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر هم گفتم. 

به آنها گفتم که ایران کارنامه خوبی در سینما دارد و سینماگران آن نیز به سبب دانش گسترده و نگاه متفاوت شان، توانایی تولید آثار درخشانی را دارند؛ اما نکته ای که طی یک دهه اخیر به جریان مهی در سینمای جهان بدل شده است در آثار سینمای ایران بازتابی نداشته و آن مساله تلفیق ژانرهای (گونه های) سینمایی در تولید یک اثر است.

من وقتی برای نخستین بار به تماشای فیلم «ماهی و گربه» نشستم از تلفیق ژانر وحشت، ژانر ملودرام و شیوه روایت سوررئالیستی در ساخت این اثر حیرت کردم. نکته مهم آن بود که فضای فیلم و اتمسفر آن کاملا ایرانی بود و با فرهنگ ایرانی همخوانی داشت؛ اما نمونه این دست از فیلم ها در تولیدات سینمایی ایران بسیار کم هستند. در حالی که این فیلم نشان داد ایران با سرمایه گذاری در این بخش می تواند حتی بخشی از بار فیلم های جهانی را به خود اختصاص دهد.



** س: به عنوان سوال پایانی اجازه دهید این بحث را مطرح کنم که می دانیم جشنواره بین المللی فیلم سیاتل گروه تخصصی خود در انتخاب فیلم ها از کشورهای مختلف برای حضور در این جشنواه را دارد؛ اما ملاک این گروه از دیدگاه شما که مدیر بخش انتخاب فیلم های خاورمیانه و شمال آفریقای آن هستید به چه نکاتی باز می گردد؟



- ببینید، هر جشنواره قوانین، مقررات و رویکردهای خود را دارد و جشنواه فیلم سیاتل نیز علاه بر آنکه حامی فیلم های جریان مستقل در جهان است بر اصل کیفیت، نگاه متفاوت به مسائل اجتماعی با رویکرد جهانی، نوآوری در تولید آثار سینمایی، کیفیت و سطح استاندارهای جهانی فیلم ها و همچنین زبان فراگیر و جهانشمول لحن فیلم ها در ارتباط گیری با هر مخاطبی از فرهنگ و زبان های مختلف از مهمترین معیارهای ما برای انتخاب آثار سینمایی است و طبق جدول نیز هر ساله دو فیلم از ایران که بیشتر آثار مستند هستند در این جشنواره حضور دارند.

البته طی سالیان اخیر همواره بخشی از جوایز فیلم سیاتل توسط آثار سینمایی ایران و سینماگران آن کسب شده و این مساله به یک سنت در جشنواره سیاتل بدل شده است. ( می خندد)