شناسهٔ خبر: 36427 - سرویس دیگر رسانه ها

داود فیرحی: انجمن‌ها موتور دموكراسی هستند

مرحوم علامه نائینی در خاتمه تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله در بند چهارم می‌گوید كه انجمن‌ها موتور دموكراسی هستند كه یعنی مشروطه روی پاشنه انجمن ایستاده است و انجمن‌ها موتور دموكراسی هستند و در نهایت نیز از انجمن صحیح و انجمن غلط بحث می‌كند، اما از مجلس دوم به بعد به تدریج احزاب پدید می‌آیند كه جایگزین انجمن‌ها می‌شوند.

فرهنگ امروز/ داوود فیرحی؛

تاسیس «فقه المشروطه» به مثابه فصل جدیدی د رتاریخ اجتهاد و فقه سیاسی شیعه، مرهون تلاش های میرزا محمد حسین نائینی(١٣١٥-١٢٣٩) و رساله تنبیه الامه و تنزیه المله اوست» داود فیرحی، استاد اندیشه سیاسی دانشگاه تهران در كتاب فقه و سیاست با تاكید بر اهمیت نقش نائینی در بنیانگذاری رابطه ای ایجابی میان مشروطیت و مشروعیت دینی می‌نویسد:‌«محقق نائینی مشروطه خواهی و بازاندیشی در دستگاه فقه سیاسی شیعه را بازگشتی مجدد به اصول فراموش شده اسلامی از پس قرن ها كج دینی می داند. به اعتقاد نائینی احیای آزادی خدادادی انسان در زندگی انسان در زندگی سیاسی، در كانون این نواندیشی دینی قرار دارد. از همین زاویه است كه مجتهدان نجف حكم به همراهی با نهضت مشروطه داده اند» و د رجایی دیگر در همین كتاب در بیان نظر نائینی می نویسد:‌نائینی«برای پشتیبانی از مشروطه و نظام دموكراسی دینی، به الگویی از سازمان سیاسی اشاره می كند كه می توان آن را «دموكراسی انجمنی» نامید» نویسنده كتاب دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام همچنین در جلسه‌ای كه در حزب اراده ملت ایران (حاما) با عنوان «مشروطیت؛ فراز و فرودها، چشم‌انداز آینده» برگزار شد، بار دیگر به مفهوم دموكراسی انجمنی در تنبیه الامه و تنزیه المله نائینی اشاره كرد و گفت: «مرحوم علامه نائینی در خاتمه تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله در بند چهارم می‌گوید كه انجمن‌ها موتور دموكراسی هستند یعنی مشروطه روی پاشنه انجمن ایستاده است و انجمن‌ها موتور دموكراسی هستند و در نهایت نیز از انجمن صحیح و انجمن غلط بحث می‌كند». به اعتقاد فیرحی این تعبیر از دموكراسی انجمنی را می توان «روایتی از نهادهای سیاسی نظام مشروطه خواند كه به زعم نائینی می توانست جایگزین استبداد شود و به تصحیح قواعد زندگی و تهذیب اخلاق عمومی مساعدت كند» در ادامه گزارشی از سخنرانی این استاد اندیشه سیاسی دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران از نظر می‌گذرد.

 

مشروطه ناتمام

فیرحی با اشاره به اینكه مدت‌هاست كه درگیر بحث مشروطه است، به دلایل اهمیت بحث مشروطه اشاره كرد و گفت: نخست به این دلیل كه به نظرم مشروطه به عنوان یك تغییر بزرگ را می‌توان آستانه تجدد ما ایرانیان خواند. در مشروطه یك نظام سیاسی با تمام ویژگی‌هایش جای خود را به یك نظام سیاسی دیگر با تمام ویژگی‌هایش می‌دهد، در عین حال نه آن نظام قدیم به كلی محو شده و نه نظام جدید به طور كلی محقق شده است. برخی محققان بر این اساس به درستی بر تعبیر مشروطه ناتمام تاكید كرده‌اند. در مشروطه نظام فكری به طور كلی عوض می‌شود و هر كس از زاویه‌ای یار این تغییرات می‌شود. روشنفكران به گونه‌ای و دولتمردان به گونه‌ای دیگر و رهبران مذهبی به شكلی دیگر این دگرگونی را توضیح می‌دهند. دومین دلیل اهمیت مشروطه این است كه مشروطه مخزن بزرگی است كه ما می‌توانیم با بازاندیشی در آن راه‌های امروزمان را پیدا كنیم. وضعیت ما با كشورهایی مثل پاكستان، عربستان، عراق و... كه این تجربه را ندارند، بسیار فرق می‌كند و در جهان اسلام تنها چند كشور مثل ایران، مصر، تركیه، اندونزی و... این تجربه مهم را دارند. مشروطه به مثابه یك مخزن تاریخی مهم است و هر كس بتواند راجع به مباحث مشروطه بپردازد، آمادگی بیشتری برای تحلیل مسائل امروز دارد.

 

مشروطه به مثابه یك لحظه تاریخی

فیرحی تاكید كرد: برخی برهه‌ها را می‌توان لحظه‌های تاریخی (historical momentum) خواند؛ لحظه‌هایی غیرقابل تكرار مثل سقیفه در تاریخ اسلام كه اثرش را همچنان تولید می‌كند. شبیه همین را می‌توان در مورد جنگ‌های ایران و روس در دوره قاجار گفت، شكست از روس‌ها بسیار متفاوت از باقی جنگ‌های ما در طول تاریخ است. مشروطه نیز از این لحظه‌های تاریخی و ناب است و ما می‌توانیم از آن تجربه‌های قابل تكرار استخراج كنیم.

 

دولت مدرن ناگزیر جمعی اداره می‌شود

فیرحی سومین دلیل اهمیت مشروطه را بحث تحزب خواند و گفت: در تاریخ انقلاب اسلامی مرحوم شهید بهشتی نماد تحزب و نگاه مذهبی به حزب و تشكیلات است. ایشان به عنوان رابطه حزب و سیاست از دیدگاه مذهب است. دو كتاب از ایشان با نام‌های حزب و حزب: بررسی مواضع حزب جمهوری توسط نشر بقعه منتشر شده است. در این كتاب شهید بهشتی جمله‌ای تاریخی، فلسفی و بنیادی دارد و می‌گوید كه دولت مدرن (كه ما هم بعد از مشروطه درگیرش شدیم) نمی‌تواند شخصی اداره شود. دولت مدرن ناگزیر با مدیریت جمعی اداره می‌شود. مدیریت جمعی دو راه بیشتر ندارد یا مبتنی بر مدیریت رسمی حزبی است یا سر از محفل و فساد در خواهد آورد. ایشان دو قاعده را در نظر گرفته و نتیجه گرفته است: نخست اینكه دولت بعد از مشروطه به هر حال مدرن است، مدرن بودن آن نیز به این معناست كه بیشتر اقتضائات دولت مدرن را دارد. فرض دوم این است كه دولت مدرن ناگزیر جمعی اداره می‌شود. بعد از این دو فرض دو حالت فاسد و صحیح اداره دولت مدرن را بر شمرده است. حالت فاسد اداره محفلی یا به تعبیر آقای ناطق نوری موجی است كه برخی برای آن اصطلاح اتوبوسی را به كار می‌برند. فرض شهید بهشتی چنین اداره‌ای را مظهر اداره فاسد می‌خواند زیرا محافل قابل كنترل و سنجش نیستند و برنامه و مرامنامه ندارند و علنی نیستند. به همین دلیل به زودی میل به فساد پیدا می‌كنند. از آنجا كه سیاست بزرگ‌ترین نهاد جامعه ملی است، فسادش هم بزرگ است. بعد مرحوم شهید بهشتی نوع دوم را اداره حزبی می‌خواند. ایشان می‌گوید كه نظام حزبی است كه جامعه را به درستی اداره می‌كند. یعنی حتی اگر احزاب باشند، اما نظام حزبی نادرست شكل گرفته باشد، باز وضعیت به سمت محافل گرایش می‌یابد. یعنی احزاب به ظاهر حزب هستند، اما به سمت محفل گرایش می‌یابد.

 

ممالك محروسه درحكومت پیش از مشروطه

فیرحی بعد از بیان این مقدمه بحث خود را درباره انقلاب مشروطه و تحول در نظام حكمرانی خواند و گفت: ما در ایران قبل از مشروطه نوعی از نظام سیاسی داشتیم كه در ظاهر پادشاهی است و اسم رسمی‌اش سلطنت است، اما تكنیك اداره عبارت است از چیزی به نام ممالك محروسه. این تكنیك بازمانده و میراث دوران كوروش و ایران باستان و البته به هم ریخته آن است. در ممالك محروسه هر منطقه حداكثر خودمختاری را داشت و یك شاهنشاهی نماد وحدت كل كشور بود كه در مركز بود. در عصر پیش از مشروطه ما پنج ولایت داشتیم: تهران در مركز، خراسان در شرق و شمال شرقی، تبریز و آذربایجان در غرب و شمال غربی، خوزستان و محمره در جنوب و جنوب غرب و فارس و كرمان در جنوب و مركز و جنوب شرق. قبل از اینها ارمنستان و هرات و بحرین هم ولایت‌های ما بودند. قانون انجمن‌های ایالتی- ولایتی بر اساس این سیستم طراحی شده بود. انقلاب مشروطه را به لحاظ نظام اداری، یك انقلاب انجمنی می‌خوانند. یعنی اختیارات انجمن تهران با انجمن تبریز و جاهای دیگر متفاوت است. نظام انجمنی بیشتر شبیه حكمرانی محلی است یعنی هر محل برای خودش یك حاكم‌نشین داشت و حاكمی كه در آن منطقه ساكن بود، انجمنی داشت كه جای مجلس را داشت. همین طور یك نظام وزارتی برقرار بود یعنی اصلا خود تبریز وزیر داشت و افرادی مثل مرحوم قائم مقام فراهانی یا امیركبیر از این وزیران بودند یعنی هر منطقه‌ای برای خودش وزیر و مجلس و نماینده داشت. تهران نیز انجمن انجمن‌ها بود، یعنی مجلس شورای ملی انجمن آن انجمن‌ها تلقی می‌شد.

 

انجمن‌ها موتور دموكراسی هستند

فیرحی گفت: مرحوم علامه نائینی در خاتمه تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله در بند چهارم می‌گوید كه انجمن‌ها موتور دموكراسی هستند كه یعنی مشروطه روی پاشنه انجمن ایستاده است و انجمن‌ها موتور دموكراسی هستند و در نهایت نیز از انجمن صحیح و انجمن غلط بحث می‌كند، اما از مجلس دوم به بعد به تدریج احزاب پدید می‌آیند كه جایگزین انجمن‌ها می‌شوند.

این استاد علوم سیاسی تفاوت احزاب با انجمن‌ها را برش ملی احزاب خواند و گفت: احزاب دفتری در تهران و دفاتری در شهرستان‌ها دارند و علی‌القاعده دولت متمركز می‌شود. در حالی كه رابطه انجمن‌ها چنین نبود و مثلا انجمن تبریز با انجمن شیراز رابطه‌ای نداشت و تنها از طریق مجلس با هم ارتباط داشتند. نظام حزبی آن سیستم قبلی را متكامل كرد. نخستین احزاب رسمی ما نیز دو حزب دموكرات و اجتماعیون عامیون بودند. این احزاب برای نخستین‌بار نوعی نظامنامه‌های ملی (به جای محلی) ساختند، یعنی ادغام صورت گرفت و دیگر ممالك محروسه نداشتیم، بلكه از این به بعد دولت ملی ایران را داشتیم.

 

مشروطه یك انقلاب كپرنیكی در سیاست بود

فیرحی در نتیجه‌گیری از این بحث گفت: ما با مشروطه دچار انقلاب كپرنیكی در سیاست شدیم، یعنی نظام ممالك محروسه به دولت ملی بدل و قوانین متمركزی برای كل ملت نوشته می‌شود. دو قانون مهم آن دوره بسیار ارزشمند است؛ نخست قانون تشكیلات كشوری است كه در ٢٥ شوال ١٣٢٥ قمری نوشته شده است. این قانون بسیار مهم بود و در نتیجه خود محمد علی شاه آن را امضا كرد و نخستین دولت ملی در ایران برای نخستین بار در تاریخ ایران ساخته شد. كسانی كه از دولت ملی در عهد صفویه یاد می‌كنند، تصویری غیرتكنیكی از دولت ملی در نظر دارند. در ١٣٢٥ یعنی یك سال و چهار ماه بعد از انقلاب مشروطه است كه نخستین قانون تشكیلات ملی ساخته می‌شود. قانون دوم حدود دو ماه بعد از آن تنظیم شده و آن را صدراعظم امضا كرده كه عنوانش قانون انجمن‌های ایالتی، ولایتی یا شیوه اداره كشور است. این نشان‌دهنده تكمیل شدن این سیستم است. قانون اول تشكیلات و دومی نوع اداره را نشان می‌دهد. فیرحی اساس این اداره را بر فدرالیسم متمركز خواند و گفت: یعنی یك استقلالی به مناطق داده شده و كاملا گرفته نشده است، اما تصمیم‌های حاكمیتی را به مجلس و دولت مركزی داده است. این اتفاق مهمی است كه برای نخستین‌بار رخ می‌دهد. در سال ١٣٢٦ یعنی حدود ٨ یا ٩ ماه بعد قانون جدیدی در مجلس پیدا شد كه تغییر نظام انجمنی به نظام حزبی است. برای نخستین‌بار احزاب ما اینجا ظاهر می‌شوند. به نظرم كسانی كه اهل فعالیت‌های حزبی هستند، نمی‌توانند امروز را خوب بفهمند، مگر اینكه تاریخ تحزب خودمان را بدانند.

 

پیامد تمركز در حوزه دیانت

نویسنده قدرت، دانش و مشروعیت در ادامه به تبعات مذهبی این سیستم جدید اشاره كرد و گفت: اتفاقا سنگین‌ترین تبعات اینجا بود. قبل از انقلاب مشروطه نظام مذهبی ما هم غیرمتمركز بود و قرینه نظام سیاسی ما بود یعنی هر مجتهد محلی مرجع مذهبی هر محل بود بنابراین رابطه‌اش با حاكم آن محل تعریف می‌شد. مثلا رابطه میرزا آقای تبریزی با مظفرالدین میرزا حاكم تبریز بود، پیش از آنكه مظفرالدین میرزا شاه شود. در دیگر جاها نیز به همین صورت بود. در نتیجه رویه ثابتی به نام رابطه دین و قانونگذاری وجود نداشت اما از مشروطه به بعد اتفاق مهم این بود كه در هیچ نقطه‌ای از ایران هیچ كس نمی‌تواند خارج از قانون عمل كند، حتی اگر شریعت باشد. اما قانون و شریعت فقط در مجلس بررسی خواهد شد، یعنی هر مذاكره و گفت و شنود و اتفاقی فقط باید در چهاردیواری مجلس رخ دهد و بعد از آن همه موظف به عمل به قانون موضوعه هستند. بنابراین اختیارات مجتهدان محلی سلب و بحث اساسی این شد كه تنها قانون یا معیار عمل انسان ایرانی قانون موضوعه است، اما این قانون موضوعه نباید مخالف شریعت باشد. این چیزی بود كه منازعه را از پیرامون و حواشی سر مجلس جمع كرد. در نتیجه بحث اساسی این شد كه چگونه مجلسی ساخته شود و چگونه قانونی وضع شود؟ فیرحی این رخداد را در مذهب بسیار مهم تلقی كرد و گفت: وقتی رییس‌جمهوری (آقای روحانی) می‌گوید كه «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست، موظف به اجرای قانون است» (اردیبهشت ماه سال جاری در همایش سراسری فرماندهان ناجا)، این فلسفه دولت مدرن است زیرا اگر هر كس بخواهد با دیدگاه خودش شریعت را تفسیر كند، دقیقا ما را به دولت قبل از مشروطه بازمی‌گرداند. یعنی بحث به حاكمیت قانون موضوعه بازگرداند. اینجا بود كه بحث اساسی این شد كه قانون موضوعه را چگونه بنویسیم و رابطه قانون موضوعه با شهروند چگونه است؟ بلافاصله حزب به واسطه شهروند به عنوان صاحبان حاكمیت و شهروند به عنوان پیروان قانون بدل شد یعنی هر شهروند دو چهره یافت؛ نخست شهروندی كه حق قانونگذاری دارد و شهروندی كه باید تابع قانون باشد. حزب كاتالیزور یا آدابپتر ارتباط این دو چهره شد. حزب موتورهای كوچك را به موتور بزرگ دولت بدل می‌كند و آنگاه این موتور بزرگ دولت را به صندلی‌هایی برای هر سرنشین بدل می‌سازد تا بتوانند راحت زندگی بكنند. بنابراین دولت مدرن مناقشه را از محلات جمع كرد. در نهایت بحثی پیدا شد به این اسم كه حزب درست چیست؟ حزب چه اختیاراتی دارد؟ و...

 

حزب درست كدام است

فیرحی در پایان گفت: فكر كردن به حزب دو قسمت دارد؛ نخست اینكه حزب چه شرایطی دارد تا حزب درست باشد یعنی برای ایجاد حزب درست باید شرایطش نیز فراهم باشد بنابراین تشكیل حزب مقدماتی دارد كه تحت آن مقدمات ممكن می‌شود. دوم اینكه اجزای حزب باید درست باشد، مثل انتخابات، رای‌گیری و... خلاصه از آن زمان محققان در ایران درباره تشخیص حزب درست از حزب نادرست كار كردند. البته این یك تحقیق ناتمام است، به نظر می‌آید الان زمان آن است كه بیشتر در این مورد كار كنیم. ما اندیشه‌های فلسفی زیاد داریم، اما اندیشه‌های تكنیكی‌مان كم است. ما می‌دانیم شهروند باید آزاد باشد، اما نمی‌دانیم چطور آزادی‌اش را ضمانت كنیم. بنابراین در مشروطه بحث تكنیك كمی ضعیف شده بود. الان ١٠٩ سال تاوان یك اشتباه را می‌دهیم و آن توجه نكردن به تكنیك‌های اداره حزبی است.

روزنامه اعتماد