شناسهٔ خبر: 36469 - سرویس سایر حوزه‌ها

در برنامه «سینمامعیار» مطرح شد؛

رئیسیان: «دوران عاشقی» فیلم خیانت نیست و من در مقام فیلمساز راهکار ارائه کردم/ هاشم‌زاده: «دوران عاشقی» فیلمی با پرداخت خوب اما پایانی خنثی

برنامه این هفته سینما معیار با موضوع بررسی فیلم سینمایی «دوران عاشقی» برگزار شد.

فرهنگ امروز: برنامه این هفته سینما معیار با موضوع بررسی فیلم سینمایی «دوران عاشقی» با حضور کارشناسان امیرعباس صباغ، سیدسعید هاشم زاده و علیرضا رئیسیان برگزار شد.

 

رئیسیان: ایده فیلم، طرحی یک صفحه‌ای بود

در ابتدای گفتگو علیرضا رئیسیان تهیه کننده و کارگردان فیلم «دوران عاشقی» با اشاره به فروش خوب فیلم، درباره مراحل ساخت آن صحبت کرد و گفت: ایده فیلم، طرحی یک صفحه‌ای بود و موقعیت نمایشی خوبی داشت. بخش داستانی را بیشتر خانم محبعلی به عهده داشتند و خود من موقع اجرا دیالوگ و سکانس را طراحی میکردم. بنده به ادبیات داستانی کلاسیک و مدرن علاقه دارم و آن را دنبال می کنم و سراغ کسانی می‌روم که به ایده داستان و موضوع نزدیک باشند.

 

رئیسیان: «دوران عاشقی» فیلم خیانت نیست و من در مقام فیلمساز راهکار ارائه کردم

وی در ادامه، درباره سوال مجری درباره تم خیانت فیلم، بیان داشت: این فیلم، خیانت نیست و قانونی و شرعی‌ست، در موقعیت‌های نمایشی جهان خیلی از این دستمایه استفاده می‌شود و ما در راستای چارچوب فیلم‌ساز پیشنهادی را به جامعه ارائه می‌کنیم که اگر چنین بحرانی رخ داد چگونه باید با آن برخورد کرد. من در مورد بحران‌های عاطفی انسان معاصر در جامعه شهری و کوچکتر بحث می‌کنم، چراکه ناشی از فقدان عشق به معنای واقعی کلمه است که در ادبیات کلاسیک‌محور اصلی همه نظریات هست.

 

کارگردان فیلم «دوران عاشقی» سپس در مورد انتخاب بازیگرها توضیح داد و گفت: با خانم حاتمی تجربه همکاری داشتم و آقای اصلانی هم اولین کسی بودند که از بیرون قراردادشان به این مجموعه منعقد شد و با ایشان در آینده کار خواهم کرد، آقای حسینی هم یک هفته قبل از فیلمبرداری به ما ملحق شدند و بقیه هم به مرور در پیش تولید کامل شدند، ضمن اینکه در فیلم های خود از ترکیب و تلفیق تجربه بازیگران جدید هم استفاده می کنم.

 

هاشمزاده: فیلم منهای فصل آخر داستانگویی خوبی دارد

در ادامه سیدسعید هاشم‌زاده در مورد فیلم چنین گفت: دوران عاشقی فیلمی است که در ایده و طرح داستان موفق است و با تکیه بر اقتباس از یک متن ادبی پیش می‌رود و آن را بسط داده و تبدیل به فیلمنامه کرده است. فیلم منهای فصل آخر در طرح داستانی و ساختار فیلمنامه بسیار خوب داستان‌گویی می‌کند.

 

صباغ: «دوران عاشقی» نمایانگر واقعیت جامعه است

همچنین امیرعباس صباغ هم نظر خود را در این رابطه بیان کرد و اظهار داشت: فیلم‌هایی که با موضوع خیانت ساخته شده‌اند را به دو دسته می‌توان تقسیم کرد. فیلم‌هایی که جذابیت‌شان از تم خیانت بوده است. مثلا اکثر فیلمهایی که آقای شریفی‌نیا نقش مرد دوزنه در آن بازی کرده و یا فیلم «عصر یخبندان» که جذابیتشان از موضوع خیانت است که جدا از انتقادات فیلم که خیانت را رواج می‌دهد، می‌توان گفت فیلم کاملا در جهت عکس این است. فیلم «دوران عاشقی» هم در سکانس ماقبل پایانی فیلم موضع خود را نشان می‌دهد؛ این فیلم واقعیت جامعه است و برای جلوگیری از این اتفاق، ابتدا باید آن را پذیرفت و دغدغه اصلی فیلم چرا و چگونه بودن این اصلاح است. داستان «دوران عاشقی» پتانسیل این را دارد که به داستان‌های دیگری تبدیل شود.

 

هاشم‌زاده: توجه به موقعیت‌های دو قطبی «دوران عاشقی» را پرکشش و پرتنش کرده است

هاشم‌زاده در ارتباط با داستان‌گویی فیلم توضیح داد و گفت: در بیشتر شاهکارهای درام‌نویسی جهان شخصیت‌های اصلی را می‌بینیم که در دوراهی قرار می‌گیرند و باید انتخاب کنند، درام‌های خوش‌ساخت این موقعیت دو قطبی را دارند و نویسندگان چیره‌دست این مهندسی درام را انجام می‌دهند. من یکی از نقاط قوت داستان گویی فیلم «دوران عاشقی» را همین می‌دانم، بیتا میان انجام شغل شریف وکالت که تعهدش را دیدیم، گیر کرده و از سوی دیگر دغدغه حمید را دارد و میترا را شناخته است و میترا و حمید هم حق انتخاب دارند، توجه به این موقعیت‌های دو قطبی داستان را پرکشش و پرتنش کرده و تا فصل پس از حل بحران بکشاند، ولی از دقیقه 50-60 این بحران‌ها عیان می‌شود و منتظر اکت شخصیت‌ها در برابر انتخاب‌ها هستیم و از آنجا به بعد فیلمنامه دچار نقص می‌شود و شخصیت‌ها به دنبال آن چیزی که باید، نمی‌روند و در نقطه نتیجه‌گیری به شدت در برابر مضمون خود غلط عمل می‌کند.

 

صباغ هم در مورد نقاط ضعف و قوت داستان صحبت کرد و گفت: موقعیتی که فیلمنامه دارد بسیار جذاب است. فیلم این‌گونه آغاز می‌شود که خانمی پیش بیتا می‌آید و به او می‌گوید از زندگی ما بیرون برو و بیتا که شخصیتی کاملا دو بعدی دارد و از طرفی در کار با اعتماد به نفس عمل می‌کند و در زندگی زناشویی کاملا خنثی و ضعیف است، پای حرفش می‌ایستد و تلاش می‌کند حق زهره زن دوم زندی را بگیرد و می‌گوید کار من دفاع‌کردن است و حق شهروندی زهره و فرزندش این است که مورد حمایت قرار گیرند. داستان جلو می‌آید و دادگاه رای را به نفع زهره می‌دهد، این موقعیت تکرار می‌شود و عینا به همان صورت برای بیتا اتفاق می‌افتد و حلقه وصل این دو تکه بر اساس تصادف نیست، بلکه یک شخصیت پرورده اقتصاد بیمار و انتقام جو است و این را خیلی خوب شکل داده و جلو می‌رود. در این فیلم که بحث بچه‌دار‌شدن میترا را هم مطرح کرده و واکنش‌های میترا و حمید به این دو اتفاق هست کشش را تا پایان دارد.

 

وی افزود: یک زن وکیل را داریم که زن دوم همسرش می‌آید تا وکالتش را بر عهده گیرد و از طرف دیگر پشت زن دوم یک آدم گردن کلفت است که قدرت و ثروت و نفوذ دارد و در نیمه دوم فیلم می بینیم که به حمید می‌گوید باید یکی را انتخاب کنی و مشخص است گزینه چه کسی باید باشد، این خیلی موقعیت جذابیست.

صباغ افزود: جدا از انتخاب حمید، کاراکتر میترا را می‌بینیم که می‌گوید من فقط می‌خواستم حقیقت این مسئله برایم روشن شود، اگر در دوراهی قرار می‌داد که حمید مجبور به انتخاب می‌شد خیلی درام به لحاظ درام قوی‌تر می‌شد. فیلم دغدغه ارزشمندی دارد و یک پیشنهاد هم می‌دهد و من این پیشنهاد را در صحبت‌های پدر با بیتا می‌دانم که در عین اینکه نگران سرنوشت دخترش هست تلاش می‌کند کمکش کند. برداشتم از پایان فیلم قطعی‌ست و بسته‌شدن چشمان بیتا یعنی چشم‌پوشی از خطای حمید. یکی از عواملی که باعث می‌شود بیتا چشمش را روی خطای حمید ببندد، صحبت‌های پدر است. پیشنهاد فیلم این است که ببخش و اینکه خیلی سخت است کمک کنی تا آدم بهتری شود، این نگاه را واقعا نداریم و صفحه حوادث روزنامه‌ها پر از انتقام و مقابله به مثل است و خیلی از فیلم‌های ما همین تصویر را نشان می دهند.

 

هاشمزاده: پایان بندی فیلم شعاری است

هاشم‌زاده با بیان دیدگاه خود خاطرنشان کرد: وقتی صحبت از این می‌شود که او را ببخش، از منظر بیتا عملی نمی‌بینم که در آن بخشش وجود دارد. در این فیلم تا نقطه بحران تمام شخصیت‌ها دارای واکنش و ری‌اکشن هستند، اما دقیقا از همین‌جا به بعد هم مضمون فیلم دچار مشکل می‌شود و هم بحث فیلم شعاری و چندگانه می‌شود. اولین نکته این است که پدری با یک نصیحت شعاری و تلویزیونی پیشنهاد کل فیلم را می‌دهد که به نظرم اینگونه نیست، نه از میترا بابت نگه‌داشتن حمید عملی می‌بینیم و نه از بیتا.

 

صباغ‌ درباره شخصیت میترا توضیح داده و گفت: میترا می‌گوید این دوران، دوران عاشقی بود. وقتی به محل کار حمید می‌آید و می گوید امروز می‌خواهم تو را ببینم و حمید برخورد سرد دارد و در نهایت یکدیگر را می‌بینند، خیلی نکته جالبی است که میترا پافشاری می‌کند و شاید در ذهن ما این نقش ببندد که برگه اثبات حقانیتش را گرفته و می‌خواهد حمید را مجاب کند برگردد، اما در نهایت قدرت می‌گوید فقط این برایم مهم بود که از دوران عاشقی‌ام دفاع کنم و به راحتی می‌رود. فیلمنامه، در عین سادگی خیلی جزئیات خوبی دارد و در سکانسی که حمید یادآوری می‌کند و در ماشین با میترا نشسته و میترا به او می‌گوید عینکت را به من بده، چرا اینقدر کثیف است و بلافاصله کات می‌شود و به صحنه حضور حمید و بیتا می‌رود که در ماشین نشسته‌اند و حمید به بیتا می‌گوید این را تمیز کن، در سکانس مهمانی وقتی حمید می‌خواهد به بالا برود بیتا می‌گوید لباسی که می‌خواهی بپوشی را گذاشته‌ام، اگر یک زن را لحاظ کنید که با چنین موقعیتی مواجه شده است فکر نمی‌کنم که توقع عملی فراتر از این را داشته باشیم که بخشیدن به چه صورت باشد، همین اشاره کوچک را در پایان فیلم می‌بینیم که سفید هم هست. با توجه به اینکه خیلی از مردم به شوخی می گفتند که چنین داستانی را ترویج می‌کند و یا کاراکتر زن برایشان غیرملموس است که چرا مثلا بیتا چشمش را می‌بندد و می‌بخشد، اگر از این جلوتر می‌رفت و عمل بیشتری از بیتا می‌دیدیم باورپذیری آن کم می‌شد.

 

هاشم‌زاده سپس با اشاره به خرده داستان‌ها که موکلان خانم حاتمی حضور دارند بیان داشت: فیلمساز و نویسنده‌ها فقط دوست دارند یک شمه کوچک از جامعه پیرامون و مشکلاتش و نسبت آن با خانواده را نشان دهند و به همین خاطر یکسری مسائل و دغدغه‌ها را کوچک مطرح می‌کنند، همچنان که آن دغدغه‌ها در نشان‌دادن تعهدی که در شخصیت بیتا هست مفید و درست است، اما احساس می‌کنم فیلمی که تمام جریان روایی‌اش را بر یک ساختار رئالیستی بنا کرده نمی‌تواند در استعاره و نماد به ما مضمون برساند، منظورم از این دوگانگی نمادپردازی و رئالیستی بحث انسجام روایی است و نمی‌توانم قبول کنم که چشم را پوشاند، یعنی بخشید و یا وقتی لباسی را آماده کرد یعنی بخشید، می‌توانم در تفسیر جزئیات این را به صورت شخصی بپذیرم، ولی در روایت نمی‌توانم درکش کنم.

 

صباغ در این رابطه اضافه کرد: کنش‌های شخصیت بیتا را از اول فیلم در رابطه با کاراکتر حمید داریم. حتی روزی که متوجه می‌شود میترا، همسر حمید هست می‌بینیم اولین کارش این است که منزل زهره می‌رود، یعنی حمید برایش در حاشیه است و این در راستای شخصیت بیتاست.

 

هاشم‌زاده در ادامه صحبت‌های صباغ بیان کرد: پیشنهاد مضمونی کارگردان فیلم، عمل بخشش نیست، رفتار بیتا عمل بخشش نیست و جزئی از شخصیت اوست. عدم قضاوت یک نوع قضاوت است و من نمی‌توانم بگویم با خنثی‌بودن قضاوتی نکردیم و چه بحث دیدگاه فمینیستی باشد یا نباشد نگاه باز هم مردسالارانه است. از شخصیت بیتا فردی متعهد در کارش دیده‌ام و با ورود میترا یک چالش ایجاد می‌شود و این چالش موقعیت مرکزی و درستی است، نگاه نویسنده به بیتا به سمت انتخاب میان یکی از آنها نمی‌رود و به صورت فعالانه نمی‌بینیم، بیتا به جبهه‌ای خنثی می‌رود و هیچ انتخابی ندارد و منفعل می‌شود و این نه تنها مضمونی می‌رساند بلکه باید مضمونی را به آن الصاق کنیم.

 

وی افزود: در مضمون، برای اینکه بیتا بین دوراهی هیچکدام را انتخاب نمی‌کند و کاملا به صورت اتفاقی میترا با انتخاب خودش از جریان حذف می‌شود، زندگی به صورت عادی جریان پیدا می‌کند و همه چیز سرجای خودش برمی‌گردد و این به نظرم نقص هست که هم در شخصیت‌پردازی بیتا و هم دوراهی که می‌توانیم به عنوان واکنش فعالانه قهرمانان ببینیم را در اینجا نمی‌بینیم و یک شخصیت زن خنثی را می‌بینیم که قبلا از او تعهد دیدیم. اما این تعهد دیگر فایده ندارد و او دیگر دنبال تعهد کاری خودش نمی رود و حتی خیلی هم دنبال تعهد خانوادگی اش نمی رود و به همین خاطر می گویم مردسالارانه و خنثی است، یک چیزی کنار رفته و به همین خاطر جریان زندگی ادامه پیدا می کند. زندی می‌گوید بالاخره یک نفر باید از این زندگی کنار برود و خودش هم تعیین می‌کند، اما در واقع کسی که کنار می‌رود میتراست. فیلمساز و مهندس درام هم می‌گوید که میترا را کنار می‌زنم چون به نظرم از عهده پرداخت به این انتخاب‌های دوگانه درام‌نویس بر نمی‌آید و نمی‌تواند موقعیت‌هایی مثل لوئیس را بسازد و موقعیت‌های عدالت برای همه را بسازد و برای همین در بحث مضمون و از فصل بحران به بعد هم در مورد شخصیت‌پردازی و دیدگاه مسائل دچار مشکل می‌شوم.

 

سپس صباغ به خرده روایت‌ها پرداخت و گفت: یک عده گفته بودند بحث تغییر جنسیت که در فیلم مطرح می‌شود و یا وضعیت تک تک زن‌هایی که پیش بیتا می‌آیند کاملا سطحی‌ست، ولی فیلم کلاسیک باید پایان قطعی داشته باشد. ولی یک پدر می‌بینیم که اینطور با دخترش صحبت می‌کند و در جای دیگر در دفتر وکالت بیتا در تک تک موارد می بینیم که بحث اصلی بیتا خانواده است. خرده داستان‌ها کاربرد دیگر هم دارند و به ما کمک می‌کنند بیتا را بشناسیم و شخصیت پردازی‌اش کامل‌تر شود، استرسی که از محیط کار به زندگی بیتا وارد می‌شود از خرده داستان‌ها می‌توان دید. بخشی از تصمیم بیتا و منفعل‌بودن او را می‌توان به شخصیت حمید ربط داد که حمید حتی اگر می‌خواست انتخاب کند باز هم بیتا را انتخاب می‌کرد. یعنی حمید فقدانی را از بیتا احساس کرده و خودش را در موقعیت جدیدی قرار داده است و حالا با ابهامی که حتی در پایان هم برایش ثابت می‌شود، رفتارش در خانه با بیتا عوض می‌شود و به او می‌گوید می‌خواهی برای خرید با هم برویم.

 

وی در ادامه با اشاره به متلاشی شدن رابطه بیتا و حمید در ابتدای فیلم بیان داشت: این مسئله یک درصد نقش بیتا و درصدی هم به نقش حمید مربوط است، قسمت حمید خطاکار بودن او و همین کاری‌ست که انجام داده و قسمتی که از بیتا هست غفلت از زندگی مشترک اوست و هر دو مقصرند و سهم حمید بیشتر است. قضاوتی که حمید در مورد میترا می‌کند و روی گردانی او از بیتا که هیچ‌گونه واکنشی نشان نمی‌دهد. سهم بیشتر خطا را به حمید می‌دهد که وارد رابطه ای شده که طرف مقابلش از آن به عنوان دوران عاشقی یاد می‌کند و حمید به او بی‌تفاوت است و حتی تلاشی برای دیدن او نمی‌کند.

 

هاشمزاده: «دوران عاشقی» فیلمی با پرداخت خوب اما پایانی خنثی!

هاشم‌زاده در جمع بندی بحث گفت: مشکل فیلم «دوران عاشقی» اقلیت است، اما وجود دارد و پرداخت به آن درست است، اما در نقطه سرانجام با صراحت و قطعیت بیان نمی‌کند و با عدم قطعیت درباره قهرماناتش برخورد می‌کند و پایان را خنثی ارائه می‌کند و این بزرگترین مشکل فیلم است که در سینمای امریکا دیده نمی‌شود، به خصوص در فیلم «و عدالت برای همه» که راجع به بزرگترین مسئله دادسرای امریکا چنین صراحتی به چشم می‌خورد.

 

صباغ: جای یک پایان قاطعانه در فیلم خالی است

صباغ هم در صحبت پایانی خود بیان داشت: بهتر بود که یک پایان قطعی از فیلم ببینیم. فیلم موسیقی خوبی دارد و کاملا حس فیلم را کامل می‌کند، فیلمبرداری کار هم جزو نقاط قوت فیلم هست.

برنامه رادیویی سینمامعیار پنجشنبه‌ها ساعت 14:30 دقیقه از رادیو گفت‌وگو پخش می‌شود. برنامه‌ای با اجرای سید امیر جاوید و تهیه کنندگی و سردبیری محمد جواد طالبی که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد.