شناسهٔ خبر: 38031 - سرویس دیگر رسانه ها

حروفِ رمزی کاپیتالیسم

آیا این می‌تواند آینده شهر باشد؟ ساختمانی بلندمرتبه برای جا‌دادن یارانه دولتی و ملاطفت‌های عمومی در یک مجتمع با فرمی لرزان و مرتعش؟ نه. نه در واقعیت. آن‌طور که معلوم است، ‌آینده مملو از دادوستد املاک خواهد بود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ چه کسی نام معماران عصر طلایی نیویورک را به خاطر دارد؟ ساختمان امپایر استیت؟ شریو، ‌لمب و هارمون. کرایسلر؟ ویلیام ون آلن. درباره آپارتمان‌های کلان چطور؟ آنها، مثل هتل‌های بزرگ، به شکل نام‌هایی تجاری به بازار عرضه شدند. بلوک‌های میان خیابان پنجم و پارک مرکزی که هنوز بالاترین قیمت و اعتبار را دارند؟ روزاریو کاندلا [معمار آمریکایی-سیسیلی که در ابتدای دهه ١٩٢٠ با طراحی آپارتمان‌ها در شهر نیویورک به شهرت رسیده بود]. زمانی که خط آسمان منهتن در دهه‌های ١٩٢٠ و ١٩٣٠ تعریف شد، کمابیش تمام نمادهای برجسته شهری، با تشخص و برازندگی بیشتر نسبت به بقیه، از سوی معمارانی از منهتن طراحی شده بودند که نام‌شان در پانوشت‌های تاریخ محو شده است. آنها حتی در زمان خودشان هم واقعا ستاره نبودند.
این موضوع که معماران به ‌ندرت به نام‌هایی آشنا تبدیل می‌شوند، درست است؛ آنها کاردارهایی محلی بودند که شهرت‌شان به‌ سختی در میان خانه‌های‌شان در شهر پخش می‌شد؛ گرچه امروزه همه‌چیز تغییر کرده است. هیاهوی اخیر برای برنامه توسعه منهتن، کاملا و با احساسات بسیار، پدیده معمارْستاره‌های جهانی را در آغوش گرفته و پذیرفته است. تا چند سال پیش، فقط شهرهای رده‌دوم در دنیا بودند که با خط آسمان‌های طراحی معمارْستارگان تطبیق می‌یافتند؛ مناطقی که تلاش می‌کردند نمادهای خود را بسازند؛ مثل دوبی، قطر و دیگر شهرها؛ اما اکنون، پس از سال‌ها رخوت در شرکت‌ها، نیویورک تبدیل به پیوندی میان مشاهیر معماری شده است.
خط آسمان شهری نیویورک بسیار اساسی‌تر از هر زمانی، از اولین عصر طلایی تاکنون، تغییر خواهد کرد. هر دو گروه ناظران و ساکنان، از مشاهده برش برج جدید مرتفعی که بالای همه‌چیز در شهر قرار گرفته، حیرت خواهند کرد. ساختمان معماران رافائل وینولی در شماره ٤٣٢ خیابان پارک، با نماهای شبکه‌بندی‌شده ناشناس خود، خط آسمان میانه شهر را دوباره ساخته و نه فقط بر زمین بایر، بلکه بر تمام همسایگان نیز احاطه دارد. این مسئله بسیار در شهر دیده خواهد شد.
تا همین اواخر، آسمان‌خراش‌های منهتن، برای نمایش موفقیت شهر به ‌عنوان مکانی برای تجارت بودند. از مغازه وول ورث تا مرکز تجارت جهانی، خط آسمانِ برجسته یادمان‌ها، حروفِ رمزی نیروی کاپیتالیسم بود. به‌هرروی، اولین شاهکار پس از ١١ سپتامبر، از فرانک ‌گری در شماره هشت خیابان اسپروس، تغییری را نمایان کرد. برج‌های تجارت جهانی، کاربری دادوستد برگرفته از نام خود را داشت؛ و برج‌ گری یک ساختمان مسکونی بود. در این ساختمان همچنین یک مدرسه عمومی و امکانات بیمارستانی قرار داده شد.
آیا این می‌تواند آینده شهر باشد؟ ساختمانی بلندمرتبه برای جا‌دادن یارانه دولتی و ملاطفت‌های عمومی در یک مجتمع با فرمی لرزان و مرتعش؟ نه. نه در واقعیت. آن‌طور که معلوم است، ‌آینده مملو از دادوستد املاک خواهد بود. تسهیلات عمومی که ‌گری فراهم کرد، استثنا بود. آینده با خصوصی‌سازی آسمان و انتقال قدرت از شرکت‌ها به سرمایه‌های شخصی، با نمود اجتماعی ٠,١ درصد، شکل می‌گیرد. نمایشی از بی‌اشتهایی لاغری‌زدایی مانند طراحان مد زنانه، مانیفست ساخت‌وسازی از تام ولف که در عنوان «پرتوهای ایکس اجتماعی» متبلور می‌شود. مثال مد به‌خوبی پاسخ‌گوست، زیرا معماران هم به نام‌های تجاری بدل شده‌اند: نام‌هایی جهانی برای آنکه معاملات املاکی‌ها بفروشند.  در این چند سال قبل و بعد هزاره سوم، صادقانه، چندان معماری جدیدی برای دیدن در شهر نبوده است؛ البته قطعا ساخت‌وساز وجود داشته و نوسازی در بروکلین، میانه شهر و هارلم  در خور ‌توجه و سریع بوده است، اما ساختمان‌های کمی ارزش سفرکردن برای دیدن داشته‌اند. پس‌ازآن نشانه‌های جدید شهری شروع به‌ظاهرشدن کردند. برج خیابان پری از مدرنیست مصمم، ریچارد میر، در سال ٢٠٠٢ از راه رسید. در سال ٢٠٠٧، ساختمان مسکونی کوتاه‌مرتبه خیابان ٤٠ باند از هرزوگ و دموران، ضمیمه در خور توجهی به نمای خیابانی از دوران انقلاب صنعتی اضافه کرد. سپس برج خیابان اسپروس از‌گری، در قالبی مواج و درخشنده آمد.  افزونگری واقعی با‌های لاین [پارک خطی یک مایلی به شکل راهی سبز روی بخش مرتفعی از راه‌آهن بخش قدیمی وست‌ساید] آمد، ‌جایی که طرح‌های آپارتمانی معمارْستاره‌ها بیش از بلوک‌های ناآشنا بودند. ساختمان‌های ژان نوول، شیگرو بان و امروزه حتی زاها حدید و رم کولهاس به تنه‌زدن‌های روی فرشِ قرمزِ فروش مشاهیر می‌پیوندند؛ درست مانند هالیوود. تقریبا هیچ معمار بزرگ جهانی وجود ندارد که در محدوده‌های لاین، خودی نشان نداده باشد.
تعداد کمی از نتایج، بهترین کار معماران را معرفی می‌کند: آنها با اقتصاد و طرح پلان بسیار محدودشده بودند. احساسی می‌گوید ساختمان‌ها ‌گونه‌ای از کاریکاتور شده‌اند، گرفتن عصاره از ادبیات موضوع اصلی این طرح‌هاست. این معماری برای قفسه‌های سوپرمارکت است؛ جایی که محصولات برای دوام با یکدیگر می‌جنگند.
سال‌هاست ‌شهروندان نیویورک و تحسین‌کنندگان جهانی معماری تاریخی شهر، از نبود نشان شهری جدید متأسف هستند. حملات ١١ سپتامبر علاقه‌ای جدید برای برج‌های دوقلو به‌همراه داشت که البته پیش‌از‌آن در قالب تصویر نفرتی گسترده از زمان اتمام آنها در میانه دهه ١٩٧٠ تدوین می‌شد. در پی حملات و فروریزی‌شان، تماس‌هایی برای بازسازی آنها برقرار شد، اما‌ در میان نزاع بر سر مالکیت آنها، روشن شد برج‌های تجارت جهانی جدید هیچ‌گاه چیزی بیش از شراکتی واپس‌گرا و ناامیدکننده نخواهند بود.
اما سروصدای حاصل از ساخت برج‌ها چشم‌ها را کور کرده است. وقایع در اطراف ناحیه مت پکینگ اتفاق افتاده،؛ منطقه‌ای در امان از انواع توسعه‌های بی‌رحمانه که به برج‌های دوقلو اصلی حیات می‌بخشید. ‌های لاین، که خود به‌ عنوان فضای شهری و جمعی سرزنده اطراف بازمانده‌های زیرساخت‌های صنعتی نیویورک شناخته می‌شود، به کاتالیزوری برای احتکار تبدیل شد. اکنون، ‌در آخر هفته‌ای آفتابی، ‌شما به‌ سختی می‌توانید در آن قدم بزنید: آنجا بسیار شلوغ است، به نوعی ‌قربانی موفقیت خود شده است، خیابان کنار آن نیز به ‌شدت تغییر کرده است -موفقیت‌های لاین به روند ارتقای شهری سرعت بخشیده است.
گونه معماری بین‌المللی که یک‌بار از آن استقبال شد، امروز به چشم یک عامل ثروت جهانی، که ساکنان بومی نیویورک را به حومه شهرها می‌راند، دیده می‌شود. خودنمایی زیبایی معماری جهانی به جاذبه توریستی برای عکاسان با آیفون تبدیل‌شده، ‌اما همچنین نمادی از بازار مستغلات ناکارآمد نیز است.
سؤالی که ممکن است بپرسید این است که این اسم‌های درخشان چگونه قادر به کمک در بهبود منظره شهری هستند.  در علاقه‌ای که معماران به شبکه منهتن دارند شکی نیست -کتاب رم کولهاس در ١٩٧٨ «نیویورک هذیانی» شهر را به‌عنوان منظر قطعی مدرنیته متبلور کرده است (تمرین‌های OMA رم کولهاس اکنون در برج مسکونی خیابان ١٨ غربی به ‌کار می‌روند)؛ اما آیا رژه بی‌پایان از رقابت جهانی معمارْستارگان، که هرکدام نیم‌نگاهی به آخرین اثر دیگران دارد، هویت شهری را کم‌رنگ نکرده است؟
عصر طلایی نیویورک با معمارانش ساخته شد: طراحانی که فرهنگ تجارت را فهمیدند و توسعه‌دهندگانی که هر پنی درآمد را از آن استخراج کردند. معماران درکی عمیق از مکانیک شهر را گسترش دادند؛ گونه‌ای جدید از معماری که قادر بود ترکیبی درخشان از عملکرد دولتی و خصوصی ارائه کند، بر قامت آن دوختند. به مرکز راکفلر فکر کنید، هنوز در اوج مجموعه‌های ترکیبی مدرنیته قرار دارد. ساختمان‌هایی بودند که از سوی نیویورک برای نیویورک ساخته شدند؛ البته حالا جهانی‌شدن این امر را غیرممکن کرده، یا حتی به رؤیایی نامطلوب بدل کرده -اما در بطن آن، کم‌مایگی معماری به ‌عنوان تجربه مکان نیز مشهود است. نیویورک در این معضل تنها نیست، لندن، با طرح‌های پیچیده خیابان‌هایش، مسلما تلاش بیشتری برای هم‌سازی با معمارْفوق‌ستاره می‌کند، اما در سال‌های اخیر تغییرات در خور ‌توجهی اعمال شده‌اند.
در این سال‌ها مانترا برای شهرها «کیفیت» بوده است. اگر بهترین معماران دنیا کمیسیونی تشکیل می‌دادند، شهری عالی و جهانی تولید می‌شد؛ اما آیا مسئله این است؟ اگر شما برترین معماران جهان را برای تکمیل خط آسمان شهری دور هم جمع کنید، شهری مرتفع خواهید داشت یا نمایشگاه اکسپو؟ آیا یک چشم‌انداز نامتجانس از سرگرمی‌ای موقت در پاسخ به مد خواهید داشت. یک سایت که در آن هر پاویون برای دریافت توجه بیشتر با دیگران رقابت می‌کند، بی‌اعتنا به‌ کلیت مجموعه بوده و مهم‌تر از همه اینها، تأثیرگذاری بر فضاهای میانی است؛ بافتی اتصال‌دهنده که ما هرروز از آن استفاده می‌کنیم و در نهایت، چه چیزی شهر را ساخته است؟  اندکی حسرت برای شرکت‌های ناشناس دوره مدرنیسم وجود دارد که ساختمان‌ها را به شکلی تماشایی، مثل ایستگاه پن یا ساختمان سینگر، جایگزین می‌کردند؛ اما آسمان‌خراش‌های بی‌نظیر در دهه‌های ١٩٢٠ و ١٩٣٠، بیانی واقعی از فرهنگ منهتنیسم بودند. با هر خیابانی برای خرید اجناس لوکس، که تحت سلطه نام‌های تجاری مشهور دنیا قرار داشتند و هر سالن سینمایی که امتیاز پخش مشابهی نمایش می‌داد. ‌واقعیت این است که شهرها در حال ازدست‌دادن هویت‌شان هستند و شهرهایی با قدرتمندترین هویت‌های معماری مدرن -مانند نیویورک- چیزهای بیشتری برای ازدست‌دادن دارند. شاید این مسئله اجتناب‌ناپذیر باشد، شاید هم مطلوب باشد -به هر روی، نهایتا، آیا می‌توانید مقابل کیش خلسه‌آور و متناسب با ساخت سرمایه کیفیت بایستید؟ فکر می‌کنم می‌توانیم به‌آرامی برای ازدست‌دادن آنچه مکان را می‌ساخت، سوگواری کنیم.
استاد مدعو دانشکده معماری دانشگاه هاروارد و شریک مؤسس مهندسین مشاور تغییر روند طرح (گروه طراحی شیفت)
منبع: ادوین هیث کت / برگردان مهشید معتمد پژوهشگر دکترای معماری
هیت‌کت معماری لندنی است که از سال ١٩٩٩ منتقد معماری در فایننشال تایمز بوده و کتاب‌هایی با موضوع معماری نیز به چاپ رسانده است.