شناسهٔ خبر: 38322 - سرویس دیگر رسانه ها

نخستين نمايشگاه يادگارهای «ارنست همينگوی» بر پا شد

يكي از عادت‌هاي «ارنست همينگوي»، پرطرفدارترين چهره ادبي قرن بيستم، جمع كردن خرت‌وپرت بود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اعتماد؛ يكي از عادت‌هاي «ارنست همينگوي»، پرطرفدارترين چهره ادبي قرن بيستم، جمع كردن خرت‌وپرت بود. او حتي گذرنامه‌هاي قديمي و بليت‌هاي تماشاي گاوبازي را هم نگه مي‌داشت و در حال حاضر بزرگ‌ترين يادگارهايي را كه يك نويسنده مي‌تواند از خود برجاي بگذارد، براي ما به ميراث گذاشته است.

به گزارش روزنامه نيويورك‌تايمز؛ روز جمعه نمايشگاه «ارنست همينگوي: بين دو جنگ» در «موزه و كتابخانه مورگان» برپا شد. اين نمايشگاه نخستين نمايشگاهي است كه به همينگوي و آثار او اختصاص دارد. برپايي اين نمايشگاه در صورتي است كه بيشتر كاغذها و دست‌نوشته‌هاي همينگوي در «كتابخانه و موزه جان اف. كندي» در بوستون است. داستان از اين قرار است كه بعد از مرگ همينگوي در سال ١٩٦١، رييس‌جمهور وقت امريكا كندي، بيوه اين نويسنده را راهي كوبا مي‌كند تا بسياري از متعلقات اين نويسنده را به دست بياورد. بيوه همينگوي براي سپاسگزاري از كندي، مجموعه يادگارهاي همينگوي و آرشيو او را به كتابخانه اين رييس‌جمهور مي‌بخشد. اما كتابخانه كندي، كتابخانه‌اي كه ماه مارس اين نمايشگاه در آنجا برگزار مي‌شود، همانند كتابخانه و موزه مورگان به تجمع بازديدكنندگان عادت ندارد. با اين حال دست موزه مورگان پر است از يادگارها و خرت‌پرت‌هاي اين نويسنده.

سال ٢٠١٠ مسوولان اين نمايشگاه قصد برگزاري نمايشگاهي از آثار و آرشيو يادگار از «جي.‌دي. سلينجر» را داشتند اما وقتي متوجه شدند برپايي نمايشگاه سلينجر امكان‌پذير نيست، برگزاري نمايشگاه همينگوي را در دستور كار قرار دادند. در نمايشگاه همينگوي ديوارها به رنگ آبي آسماني نقاشي شده است تا نمادي باشد از سال‌هايي كه او در جزيره كي‌وست و كوبا سپري كرده است. روي اين ديوارها عكس‌هايي از زماني كه همينگوي به دبيرستان مي‌رفته (دبيرستاني كه يكي از همكلاسي‌هايش اورا «خودخواه، متعصب و يك جورهايي نفرت‌انگيز» خوانده بود) تا سال ١٩٥٠ كه منتقد مجله «نيويوركر»، «ليليان رز» از همينگوي نوشت و او را يكي از بزرگ‌ترين داستان‌كوتاه‌نويس‌هاي زنده ناميد، وجود دارد اما بزرگ‌ترين و جالب‌ترين بخش اين نمايشگاه روي دهه ١٩٢٠ و سال‌هايي كه اين نويسنده در پاريس زندگي مي‌كرده تمركز دارد و پرده از وجود نويسنده‌اي برمي‌بردارد كه شايد بعد از آن سال‌ها به دست فراموشي مي‌سپرديم؛ در واقع بخشي كه همينگوي را قبل از «همينگوي» شدن به ما نشان مي‌دهد.

همينگوي در عكسي با چند كودويي كه در آفريقا شكار كرده است، ديده مي‌شود. در عكسي ديگر همينگوي در قايق ماهي‌گيري موردعلاقه‌اش «پيلار» در كنار «كارلوس گوتيرز»، ماهي‌گيري كه الهام‌بخش شخصيت داستان «پيرمرد و دريا» شد، ايستاده است.

اما نخستين عكس‌هايي كه بازديدكننده مي‌بيند عكسي بزرگ از پسري ١٩ ساله، خوش‌قيافه با صورتي تراشيده است كه در حال راه رفتن با دو عصاي زير بغل است. اين عكس متعلق به تابستان ١٩١٨ است، زماني كه همينگوي براي بهبودي جراحت‌هاي جنگي در بيمارستان هلال احمر ميلان بستري بود و تلاش مي‌كرد تجربه‌هاي جنگي‌اش را به داستان تبديل كند. دست‌نوشته‌هاي خط‌خطي و با عجله‌اي كه همينگوي در اين دوره و در بيمارستان هلال‌احمر نوشته نشان مي‌دهد در اين زمان او براي نخستين بار روي پرسوناي «نيك آدامز» كار مي‌كرده است. اين شخصيت در بيش از بيست داستان همينگوي حضور دارد.

از نوشته‌هاي همينگوي اين‌طور برمي‌آيد كه او نوشتن را با مداد شروع كرد و اغلب در دفترچه‌هاي ارزان و گاهي هم روي كاغذهايي كه دم دستش بوده، مطالبش را مي‌نوشت. نخستين پيش‌نويس داستان كوتاه «خانه سرباز» را روي كاغذهايي كه گويي از تلگراف‌خانه‌اي برداشته، نوشته است. همچنين نسخه اصل پيش‌نويش نخستين رمانش «خورشيد نيز طلوع مي‌كند» را روي يك دسته كاغذ نوشته كه بعدها صحافي شده و به دفتري تبديل شده است. در انتهاي دفتري ديگر مي‌بينيم فهرست مطالب را روي پشت جلد نوشته است كه در كنار آن هزينه‌هاي سفر و شمارش كلمه‌هايي كه در آن روزها مي‌نوشته را آورده است و برخي صفحه‌هاي اين دفتر نشان مي‌دهد چگونه همينگوي نه تنها كلمه‌ها و جمله‌ها بلكه پاراگراف‌ها را هم خط مي‌زده است.

كاغذ‌ها و دست‌نوشته‌هايي كه از همينگوي در موزه و كتابخانه مورگان به نمايش گذاشته شده است نشان مي‌دهد همينگوي نويسنده‌اي از خود مطمئن نبود. او داستان‌هايي داشت كه مدام كلمه‌ها و متن آنها را زيرورو مي‌كرد. همچنين او براي داستان‌هايش عنوان‌هاي زيادي را امتحان مي‌كرده است. به‌طور مثال براي داستان «وداع با اسلحه» ٤٥ عنوان را امتحان كرد و ٤٧ پايان متفاوت براي اين داستان نوشت.

در اين نمايشگاه همينگوي را در طول سال‌هايي كه در پاريس زندگي مي‌كرده و افكارش را بارها و بارها تغيير مي‌داده و اينكه قصد داشته چه نوع نويسنده‌اي باشد، مي‌بينيم. پدر و مادر همينگوي از خواندن مجموعه دوم داستان كوتاه همينگوي با نام «در زمان ما» سرباز مي‌زدند و همينگوي در نامه‌اي تكان‌دهنده كه در سال ١٩٢٥ براي آنها نوشته، مي‌گويد: «متوجه شده‌ايد كه در تمام داستان‌هايم مي‌خواهم احساس زندگي واقعي در جريان باشد، نمي‌خواهم زندگي را به تصوير بكشم يا از آن انتقاد كنم، مي‌خواهم زندگي در داستان‌هايم زنده باشد. بنابراين وقتي نوشته‌اي از من مي‌خوانيد مي‌توانيد آن چيزي كه راجع به آن نوشته‌ام را تجربه كنيد. تجربه را نمي‌تواني بدون اينكه آن را در موقعيت‌هاي بد، زشت و حتي زيبا بگنجاني القا كني.»

 

روزنامه اعتماد