شناسهٔ خبر: 38462 - سرویس دیگر رسانه ها

مجادله‌ای كه به مرگ «سيلويا پلات» انجاميد

براساس كتاب زندگينامه «تد هيوز» شاعر انگليسي نوشته «سر جاناتان بيت» پس از خودكشي «سيلويا پلات» شاعر انگليسي، همسر او «تد هيوز» درباره شب خودكشي پلات شعري را سرود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه اعتماد؛ براساس كتاب زندگينامه «تد هيوز» شاعر انگليسي نوشته «سر جاناتان بيت» پس از خودكشي «سيلويا پلات» شاعر انگليسي، همسر او «تد هيوز» درباره شب خودكشي پلات شعري را سرود. اين شعر الهام‌گرفته از مجادله‌اي است كه اين زوج بر سر خروج پلات از كشور داشتند. «ملوين برگ» شعر «آخرين نامه» را براي نخستين‌بار سال ٢٠١٠ كشف كرد. در اين شعر تد هيوز سه روز قبل از خودكشي همسرش را در فوريه ١٩٦٣ را توصيف كرده است.

 

شعر «آخرين نامه» با جملات «آن شب چه اتفاقي افتاد؟ آخرين شب عمر تو؟» شروع مي‌شود و با توصيف لحظه‌اي كه هيوز از مرگ پلات باخبر مي‌شود، به پايان مي‌رسد: «بعد صدايي همانند اسلحه‌ يا تزريق با خونسردي چهار واژه را در گوش من فرو كرد: «همسرت مرد.»

 

براساس اين زندگينامه به قلم جاناتان بيت، رييس دانشكده وركستر آكسفورد، اين شعر الهام‌گرفته از جر و بحثي است كه هيوز و پلاث قبل از خودكشي پلات داشتند. جاناتان بيت برخلاف زندگي‌نامه‌نويسان پيشين دسترسي كامل به آرشيو هيوز در امريكا و همچنين يادگارهاي اين نويسنده كه در كتابخانه بريتانيا نگهداري مي‌شود، داشت. بيت در اين زندگينامه مي‌نويسد: «صبح جمعه آن آخر هفته، پلات «نامه‌ جدايي مرموزش» را براي هيوز فرستاد و او را از قصدش براي ترك كشور با خبر كرد. پلات گفته بود ديگر هيوز را نخواهد ديد. » پلات تصور مي‌كرد اين نامه تا روز شنبه به دست همسرش كه از او متاركه كرده بود، نمي‌رسد اما پست سريع‌السير اين نامه را تا عصر به دست هيوز رساند. هيوز پس از خواندن نامه عصباني مي‌شود و راهي خانه او در محله «پريمورس هيل» در شمال لندن مي‌شود؛ جايي كه مجادله آنها شكل مي‌گيرد. براساس گفته‌ها پلات نامه را از هيوز مي‌گيرد و مي‌سوزاند. بيت معتقد است: «آن روز آخرين ديدار آنها صورت گرفت و تد نام اين ديدار را به «آخرين نامه» تعبير كرده است. اين گونه همه‌چيز قابل توضيح است.» بيت براساس خاطراتي كه «سوزان آليستون» معشوقه هيوز آن را نوشته و تابه‌حال كسي اين دفتر خاطرات را نديده، مي‌گويد: «روز بعد، يعني شنبه، پلات با هيوز تماس مي‌گيرد اما آليستون تلفن را جواب مي‌دهد. وقتي آليستون گوشي را به هيوز مي‌دهد، هيوز به پلات مي‌گويد: «سيلوي سخت نگير.»

بيت مي‌نويسد: «هيوز، يكشنبه شب، شبي را كه پلات دست به خودكشي زد با آليستون گذراند. هيوز روز دوشنبه از مرگ همسرش باخبر مي‌شود.» اين اتفاق و احساس گناهي كه به هيوز دست مي‌دهد، باقي زندگي هيوز را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد. پنج سال بعد از مرگ سيلويا پلات، هيوز در مثلث عشقي كه يك طرف «ايشيا وويل»، طرف ديگر «كارول اورچرد» و سمت ديگر آن «برندا هدن» بودند، قرار مي‌گيرد. ايشيا وويل سال ١٩٦٩ خودكشي كرد و در يادداشت خودكشي‌اش نوشت: «به خاطر خاطره‌هاي سيلويا، من و هيوز نمي‌توانيم با يكديگر زندگي كنيم.» مدتي بعد هيوز با اورچرد ازدواج كرد. پس از اينكه كارول اورچرد، بيوه هيوز از حمايتش براي نگارش كتاب زندگينامه هيوز دست كشيد، بيت نتوانست آن‌طور كه تصور مي‌كرد «زندگي ادبي» هيوز را بنويسد. اين كتاب هفته ديگر منتشر مي‌شود.