شناسهٔ خبر: 38520 - سرویس دیگر رسانه ها

هارمونی رويایی/ مازيار اسلامی

موسسه پرسش ٣٦ هنرمند را از سرتاسر جهان دورهم جمع كرده تا اتفاقي تازه در دنياي هنر و فلسفه ساخته شود. اين نمايشگاه از دهم مهر در گالري آناهيتا برپاست.

فرهنگ امروز/ مازیار اسلامی

 

گرد هم‌آوردن آثاري كه مي‌توان ردي مشترك ميان‌شان يافت، همچون اين نمايشگاه كه گردهمايي مجموعه‌اي است از نقاشي‌هاي يك لبناني، يك امريكايي و يك ايراني... در هيات كليتي كه بدون نمايشگاه پراكنده مي‌ماندند، همچون تكه‌ابرهايي جدا از هم بر زمينه آسمان آبي، بي‌بار، كه براي باريدن اما بايد نخست به هيات يك كل درآيند، يك‌تكه و يكپارچه شوند.

 

«نمايشگاه گروهي» اركستراسيون اجباري و تحميلي آثاري است كه هركدام جداگانه ساز خود را مي‌نوازند و گاه حتي‌ سازي مخالف كوك مي‌كنند، به نيت دستيابي به هارموني رويايي كه هدف آرماني هر نمايشگاه گروهي است. مستقر ساختن نقاشي‌هاي پخش و پلا، زير يك سقف، آويخته بر ديوارهايي در امتداد هم، زير درخشش نورهايي با ولتاژ ثابت، با حاشيه صوتي مشترك، منتظر نگاه‌هايي كه اين نقاشي‌هاي هركجايي و هركسي را به‌دنبال هم تماشا كنند و در تماشا كردن‌شان روايتي را تجربه كنند كه يك «نمايشگاه گروهي» براي‌شان تدارك ديده است؛ يا همچون نوانخانه‌اي كه بي‌خانمان‌ها، آوارگان و طردشدگان را موقتا، براي يك يا چند شب، زير يك سقف گردهم مي‌آورد، بي‌آنكه سوداي آن را داشته باشد تا از آنها خانواده‌اي بسازد، براي رفع تنهايي و ولگردي‌شان؛ بالقوگي قابل اعتناي نمايشگاه گروهي احتمالا در همين شباهتش با نوانخانه است، جمع‌كردن موقت و حادثي تعدادي نقاشي از تعدادي نقاش، به قصد از انزوا خارج كردن‌شان، گرچه براي چند روز.

اما يك نقاشي همواره منزوي باقي مي‌ماند، البته اگر حقيقتا يك نقاشي باشد. منزوي نه همچون موقعيت يونس در شكم نهنگ، درحال استغاثه مدام براي نجات و رهايي. انزوا همچون تقديري كه دقيقا در همان لحظه اجراي رنگ و نقش‌ها بر بوم، درون روح و تن يك نقاشي شكل مي‌گيرد و در لحظه تولدش قطعيت مي‌يابد.

يك نقاشي همواره منزوي است، چه در پستوي انبار يا زيرزمين شخصي نقاش باشد، در ميان خرت و پرت‌ها و اسباب و اثاثيه مستعمل و از رده خارج‌شده و خاك گرفته، چه بر ديوار همان خانه در معرض دايمي نگاه، چه بر ديوارهاي يك رستوران براي تحريك اشتهاي مشتريان، چه بر ديوار دالان‌هاي هتل به قصد خوشامدگويي به نگاه ميهمانان، چه آويخته بر ديوار يك موزه، همچون منزل آخرش يا مقبره‌اي كه سرانجام قرار است در آن آرام بگيرد، در عيش مدام با دوستان و بستگان همدلش. منزوي است چون نمي‌خواهد به خود آن‌گونه بنگرد كه از سوي ديگران نگريسته مي‌شود.

همچون تكه‌اي نفوذناپذير از فضا و نه به سياق مالوف به ابعاد فضايي كه اشغال مي‌كند. معذب زير نگاه، هر نگاهي، چه دقيق و آشنا و چه ناشي و پرت. ناتوان از اينكه در جايي باشد چون تمام عمرش بي‌اراده در جاي ديگري است، غير از آنجا كه بايد باشد. البته اگر يك نقاشي حقيقتا يك نقاشي باشد. جايي بين اينجا و آنجا، كه ورود به انزوايش را ناممكن مي‌كند. هر نمايشگاه گروهي، احتمالا، به نيت خير، به قصد از انزوا درآوردن انبوه نقاشي‌هاي منزوي برپا مي‌شود، به قصد اجتماعي‌كردن نقاشي، معاشرتي و مقبول‌كردن آن از طريق بزك قاب و نور، از طريق حضور در جشنواره نگاه و كلام بازديدكنندگان. گرداندن آن بر مدار زندگي. اما نقاشي همواره قمر كوچكي باقي مي‌ماند كه تنها بر مدار انزوا مي‌گردد. در فاصله‌اي مشخص از سياهچاله زندگي و گرانش مهيب آن، همچون صداي گوشخراشي كه هارموني رويايي نمايشگاه را حتي پيش از آنكه نُتي بنوازد، مختل مي‌كند. البته اگر يك نقاشي...

 

روزنامه اعتماد