شناسهٔ خبر: 38759 - سرویس دیگر رسانه ها

غزل‌های منتشر نشده محمدعلی بهمنی در راه نمایشگاه کتاب

محمدعلی بهمنی از انتشار مجموعه‌ای از غزلیات منتشر نشده خود تا نمایشگاه کتاب تهران خبر داد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ محمدعلی بهمنی، شاعر، به جدیدترین اثر در دست انتشار خود اشاره کرد و گفت: قصد دارم مجموعه‌ای از غزل‌های منتشر نشده و یا کمتر خوانده شده را در اثری منتشر و در نمایشگاه کتاب امسال عرضه کنم.

وی ادامه داد: هنوز عنوان خاصی برای کتاب انتخاب نکرده‌ام. البته نامی در ذهنم هست، اما معمولاً پس از اینکه اسمی به ذهنم می‌رسد، مدتی صبر می‌کنم تا جوانب این عنوان را به خوبی بسنجم.

بهمنی متولد ۱۳۲۱ در بندرعباس است. خود او درباره تولدش چنین می‌گوید: ««دو ماه به زمان تولّدم باقی‌مانده بود، که برادرم در دزفول بیمار می‌شود. خانواده هم از این فرصت استفاده می‌کنند تا به عیادتش بروند. این است که در قطار به‌دنیاآمدم و در شناسنامه‌ام درج شد متولّد اندیمشک، چون دایی من در ثبت احوال آن منطقه بود، شناسنامه‌ام را همان زمان می‌گیرد. البتّه زیاد آنجا نبودم، همان زمان ۱۰ روز یا یک‌ماه را در آنجا سپری کردیم، در اصل تهرانی هستیم. پدرم برای ده ونک و مادرم برای اوین است. در اصل ساکن خود بندرعباس بودیم. دوران کودکی را تهران، بخش شمیرانات، شهر ری، کرج و... به‌صورت پراکنده بودیم، چون پدرم شاغل در راه‌آهن بود، مأموریت‌های ایستگاهی داشتند. از سال ۱۳۵۳ به بندر عباس رفتم.»

بهمنی در چاپخانه با فریدون مشیری که آن روزها مسؤول صفحهٔ شعر و ادب هفت‌تار چنگ مجلۀ روشنکفر بود، آشنا شد و نخستین شعرش در سال ۱۳۳۰، یعنی زمانی که او تنها ۹ سال داشت، در مجلهٔ روشنفکر به چاپ رسید. شعرهای وی از همان زمان تاکنون به‌طور پراکنده در بسیاری از نشریات کشور و مجموعه شعرهای مختلف و جُنگ‌ها، انتشار یافته‌است.

سروده ذیل نمونه‌ای از غزل‌های بهمنی است:

پر می‌کشم از پنجره خواب تو تا تو
هر شب من و دیدار در این پنجره با تو

از خستگی روز همین خواب پر از راز
کافی‌ست مرا، ای همه خواسته‌ها تو

دیشب من و تو بسته این خاک نبودیم
من یکسره آتش، همه ذرات هوا تو

بیدارم اگر دغدغه روز نمی‌کرد
با آتش‌مان سوخته بودی همه را تو

پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم
ای هرچه صدا، هرچه صدا، هرچه صدا-تو

آزادگی و شیفتگی، مرز ندارد
حتی شده‌ای از خودت آزاد و رها تو

یا مرگ و یا شعبده‌بازان سیاست؟
دیگر نه و هرگز نه، که یا مرگ که یا تو

وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا-تو، همه جا-تو، همه جا-تو

پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من؟
تا شرح دهم از همه خلق، چرا تو