شناسهٔ خبر: 39629 - سرویس دیگر رسانه ها

مقصر كتابسازی کیست؟ مولف، ناشر یا هیچکدام!

داوود ملکی صیدآبادی، نویسنده و مدرس دانشگاه در یادداشتی که در اختیار ایبنا گذاشته است به روند کتابسازی و اپیدمی شدن این روش برای بقای حیات در بازار ناجوانمردانه نشر پرداخته است.

 

مقصر كتابسازی کیست؟ مولف، ناشر یا هیچکدام!/ یادداشت داوود ملکی صیدآبادی

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ داوود ملکی صیدآبادی، مدیر نشر برزآفرین، نویسنده و مدرس دانشگاه در یادداشتی نوشت: 

ایبنا درباره بررسی عوامل جامعه‌شناختی پدیده کتابسازی چندين گزارش و مصاحبه از استادان دانشگاه،‌ ناشران و مرتبطين با حوزه چاپ انجام داد كه در زیر به اختصار به اهم آنها پرداخته شده است اما سوال اینجاست که آیا این دلایل از علت‌های اصلی اين واقعيت اپيدمي‌گونه هستند؟


عماد افروغ، جامعه‌شناس، مولف و سیاستمدار ایرانی: يكي از دلايل عمده گرايش ناشران به كتابسازي را وجود انحراف و كج‌روي شاخص‌هاي فعلي ارزيابي استادان براساس مدارك و منتشرات ايشان دانست و واژه‌ كتاب سازمان در مفهوم كتاب معنا كرد.

مهدي لبیبی، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: اين آسيب‌ را ناشي از كسب مشروعيت ايراني‌ها با سرمايه‌هاي نمادين (كتاب هم يكي از آنهاست) دانست و مدرك‌گرائي و كسب شهرت كاذب را نيز ديگر دلايل بروز و وفور كتابسازي به‌شمار آورد.

باقر ساروخانی، استاد جامعه‌شناسي: كم شدن تعداد مطالعه‌كنندگان و به تبع آن پایين آمدن ارزش سرمايه‌اي منشورات استادان دانشگاه را دلایل کتابسازی در این حوزه به‌شمار آورد.

شيوا شكاري، مدير نشر جامعه‌شناسان: كسب مشروعيت كاذب توسط افراد را دليل اين امر دانست و تلاش ناشران براي مطرح شدن را از ديگر دلايل كتابسازي نام برد.

حوزه نشر در واقع از آن حوزه‌هایی است که خود معلول وجودی و پیدایش جوامع است. براین اساس اگر انسان را به عنوان سوژه اصلی در جامعه قلمداد کنیم نظراتی را که گفته شد می‌توان از دلایل مهم و تاثیرگذار دانست اما گره کار اینجاست که این سوژه خود تعیین‌کننده است يا نه، در راستاي شرايطي است كه براي سوژه به‌وجود مي‌آيد و حرکت می‌کند!

اين موضوع قابل انكار نيست كه عطش انسان براي كسب شهرت جايگاه اجتماعي و به‌دست آوردن سرمايه‌هاي اجتماعي يكي از دلايل روي آوردن به ثبت آثار خود به صورت كتاب است اما اصل مشکل روند رو به رشد كتابسازي در جامعه که حالا تبدیل به یک معضل شده است، آنهم معضلی خوشایند از دیدگاه شخص ناشر و شخص مولف بدون در نظر گرفتن جامعه هدف یا همان مخاطب به نظر می‌آید که این دلایل نیست زیرا در این میان جریان‌هایی وجود دارند که مسیر این حرکت را تعیین می‌کنند که در قالب دولت تشخیص داده می‌شود.

در اين جا به عنوان يك ناشر عرض مي‌شود كه تمامي آنچه كه توسط استادان محترم گفته شده در حقيقت آسیب‌هایی هستند که مدلول يك يا چند دليل اصلي است كه علت آنها را بايد در حركت حرفه‌اي ناشران و نقطه مقابل آن مخاطبان و مهمتر نقش دولت به عنوان متصل‌کننده دو قطب اصلی اين فرايند رسانه‌اي جستجو کرد.

با توجه به تحليل‌هایي كه گفته شد به نظر مي‌رسد كه عزيزان گفت‌وگو كننده از اين امر غافلند كه يك متن را نمي‌توان با يك يا دو نظر ارزش‌گذاري كرد. وقتي كتابي منتشر مي‌شود نه به صرف خريده نشدن می‌توان آن‌را بي محتوا دانست و نه به صرف فروش بالاي آن مي‌توان آنرا پرمحتوي به‌شمار آورد. البته اين امر در بازار نشر ايران مصداق دارد و پيچيدگي آن خود را در نابهنجاري‌هاي نشر امروز بروز داده است. اين عدم توانایي در ارزش‌گذاري براي كتاب‌ها در بازار ايران ضعفی است که یک بعد اصلی آن در نبود بازار و شرايط يكسان ارائه كتاب براي تمام ناشران است.

اگر كمي در آمار فروش كتاب‌های برخي ناشران دقت كنيم به وضوح سياست‌زدگي و سليقه‌ای رفتار كردن دستگاه‌هاي دولتي متولي بازار نشر ايران را مي‌توان مشاهده کرد. در اين ميان چند ناشر بزرگ با همسو شدن با يك جريان خاص جان مي‌گيرند و در یك دوره عده‌اي ديگر و اين وسط تعداد زيادي ناشر مي‌مانند كه چون وابسته به هيچ سمت و سوي سياسي نيستند سرشان بي‌كلاه مي‌ماند و حال با اين اوصاف راهي كه مي‌ماند تبديل شدن به ناشري منفعل است. ناشري كه هر چيزي از هر مولف يا توليد‌كننده‌اي به دستش برسد براي بقايش منتشر مي‌كند و در اين ميان كيست كه بدش بيايد اثرش عليرغم اينكه خودش هم بداند كم‌ارزش است از نظر محتوا ولي ثبت نشود؟

و در اصالت کلامی و از بعد جامعه‌شناسی وقتی آرمان‌ها و الگوی‌های منطقی روابط اجتماعی با آن چیزی که توسط اتصال‌دهنده یا عنصر رابط تطابق پیدا نکند یک نوع آنومی یا به هم ریختگی در آن حوزه به وجود می‌آید که استادان عزیز بهتر بود از آن بُعد به موضوع نگاه می‌کردند.
 
جاي تعجب است عزيزاني كه اظهارنظر كرده‌اند صرفاً مولف يا توليد‌كننده آثار را فقط مورد هدف قرار داده‌اند كه نه شرعا و نه قانوني مشكلي دارند. اين عزيزان بهتر بود در جامعه‌اي كه به قول خود جامعه‌شناسان به‌صورت دولتي اسلامي يا عنوان سوسياليستي اداره مي‌شود به تحليل عملكرد و ارائه خدمات این متصل‌کننده به ناشران نگاه مي‌كردند و بعد به مدلول اين عملكرد.

روند كتابسازي مقوله‌اي نيست كه يك شبه به وجود آمده باشد بلكه اين اپيدمي نوعي روش كار براي بقاي حيات در بازاري ناجوانمردانه بين ناشران دولتي و نيمه‌دولتي يا وابستگان غيرمستقيم آنها از يك سو و رانت و شبكه شدن ناشران پخش‌كننده آثار از سوي ديگر است كه البته اين شبكه شدن و رانت آشنا بازي‌ها هم ماحصل نبود يك سيستم نظارتي كارآمد و مدرن بر اين بازار و سنتي ماندن آن است كه متأسفانه جامعه‌شناسان ما هنوز نتوانسته‌اند براي روند‌گذار از سنت به مدرنيته در ايران راهكاري كارآمد و تأثيرگذار بيابند غير از اينكه بخواهند بهانه را گردن ديگري بیندازند.

گزارش پایانی سوژه خبری بررسی عوامل جامعه‌شناختی پدیده کتابسازی را با کلیک بر تیتر آن بخوانید: جامعه‌شناسان درباره عوامل موثر بر پدیده کتابسازی چه می‌گویند؟/ بازاری شدن سلایق مخاطب یا کسب منافع مالی برای ناشران