شناسهٔ خبر: 40944 - سرویس دیگر رسانه ها

مقایسه «دونالد ترامپ» با «سوزان سانتاگ»!

«ماریس کریزمن» معتقد است تمایز بین فرهنگ فاخر و فرهنگ دون‌ مایه معنا ندارد و تلاش می‌کند در کتاب خود با کنار هم قرار دادن سخنان افرادی چون «دونالد ترامپ»، «دارث وادر» و «سوزان سانتاگ» ادعای خود را به اثبات برساند.

 

«کشتارگاه 90210»، محل تلاقی ادبیات و فرهنگ عامه/ مقایسه «دونالد ترامپ» با «سوزان سانتاگ»!

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ بسیاری از جملات ادبی تلاش کرده‌اند «دونالد ترامپ» سیاستمدار جنجالی و نامزد حزب جمهوری‌خواه را توصیف کنند اما هیچ‌کدام به خوبی این جمله داستان «دوراهی گریزناپذیر» نیست. او «زشتی را به زیبایی، تهمت را به حقیقت، دزدی را به شجاعت، خشونت را به میهن‌پرستی، و سادیسم را به عدالت» تبدیل می‌کند. ترکیب این سخن «جوزف هلر» در کتاب «کشتارگاه 90210» آمده و این نویسنده را با «سوزان سانتاگ»، «هیلاری داف»، و «کارل ناساگارد» مقایسه می‌کند!

«ماریس کریزمن» نویسنده کتاب در تلاش است رابطه بین فرهنگ پاپ (مردمی) در 6 سال گذشته و ادبیات را اثبات کند. برای این منظور تلاش می‌کند سخنانی از سیاستمداران، شخصیت‌های ورزشی، و ستاره‌های پاپ را در کتاب خود منتشر کند. وبلاگ‌های بسیاری نیز در این زمینه معرفی شده‌اند و نویسنده در پی آن است که پروژه‌ای متفاوت در باب تفاوت فرهنگ فاخر و دون‌ مایه ارائه دهد.

«کریزمن» نگارش کتاب «کشتارگاه 90210» را پس از سال‌ها زندگی در صنعت نشر  آغاز کرد. «اوایل سال 2000 رسانه اجتماعی پدیده‌ای جدید و ترسناک به نظر می‌آمد. ما در صنعت نشر به عنوان کارگزاران این صنعت جرات ابراز نظرات خود را نداشتیم. در 29 سالگی از آن شغل خارج شدم و ناگهان دریافتم که هیچ شغلی برای توصیف شخصیت اجتماعی خود ندارم و باید برای یافتن کاری جدید تلاش کنم تا وقت و انرژی خود را صرف آن کنم.» وی پس از مدت‌ها کار در صنعت نشر با افراد شناخته‌شده زیادی برخورد داشت و جملات زیادی از لابه‌لای گفته‌های آنان جمع‌آوری کرد و مایل بود این نوشته‌ها را به شکل تصویری وارد بازار کند.

«انجام این کار برایم لذت‌بخش است. از کودکی خواندن کتاب را بسیار دوست داشتم و همیشه دلم می‌خواست از زاویه دید شخصیت‌های داستان به دنیا نگاه کنم.» از نظر او گناهان دنیا به دو قسمت خوب و بد تقسیم می‌شوند. اما گفت‌وگو از گناهان خوب همیشه در جامعه ممنوع اعلام شده است. «به نظر من چیزی به اسم فرهنگ خوب یا بد وجود ندارد. صحبت از جایی بین این دو پدیده بسیار جذاب‌تر است.»

«کریزمن» در سال‌های گذشته متوجه این موضوع شده است که دید مردم به تلویزیون بسیار تغییر کرده است. «وقتی برای اولین بار شروع به وبلاگ ‌نویسی کردم ترکیب فرهنگ خوب و بد بسیار جالب بود و تلویزیون در زمره عادات بد فرهنگ بد قرار داشت اما حالا دیگر نمی‌توان گفت تلویزیون تأثیر مخربی دارد. باید فرهنگی جدید را شروع کنیم که در آن آثار موردمطالعه و برنامه‌های تلویزیون در یک کیفیت قرار بگیرند و با یکدیگر در ارتباط باشند.»

نویسنده معتقد است باید به نیازهای انسان عصر جدید توجه کرد و از دیدگاه بشر در هزاره سوم تلویزیون اختراعی لزوماً مضر نیست. «همیشه سخن از بی فایده بودن تلویزیون به میان می‌آید. تلاش من ایجاد مکانی برای به اشتراک گذاشتن کتاب‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی است که از خواندن یا تماشای آن لذت برده‌ایم.»

اخیراً این وبلاگ تلاش می‌کند از نویسندگانی که در قید حیات است مطلب بنویسد یا سخنانی از «لارن گروف» نویسنده «سرنوشت و هیاهو» یا «اوتوسا مشفق» نویسنده «ایلین» به اشتراک بگذارد و این نکته را یادآوری کند که ادبیات معاصر تا چه اندازه برای گفت‌وگوهای فرهنگی انسان معاصر مفید است.