شناسهٔ خبر: 42133 - سرویس اندیشه

در باب چگونگی شکل‌گیری و تکوین ناسیونالیسم؛

ناسیونالیسم رمانتیک یا خودفریبی

ناسیونالیسم نباید از یاد برد که ناسیونالیسم رمانتیک که زمانی همچون نیرویی مقاومتی در برابر تهاجم و استیلای خارجی عمل کرده بود اینک موجب تکوین فرزندی ناخلف یعنی آلمان نازی بود. تردیدی نیست که بسیاری از کشورهای امروزی که روی نقشه جهان موجودند کار خود را با ناسیونالیسم رمانتیک آغازیده‌اند، چون تنها منبع مشروعیتشان همین ایده بود.

فرهنگ امروز/ قربان عباسی*:

 

ناسیونالیسم نوعی عطش برای کسب قدرت است که نوعی خودفریبی به آن دامن می‌زند. (جرج اورول)

کشتن ممنوع است ازاین‌رو همه‌ی قاتلان مجازات می‌شوند، البته به‌جز آن‌هایی که با صدای شیپورهای جنگ روانه‌ی میدان‌های نبرد می‌شوند و تعداد زیادی از مردم بی‌گناه را به نام دفاع از عظمت ملی‌شان قتل‌عام می‌کنند. (ولتر)

 

 

 رمانتیسیزم ملی، ناسیونالیسم ارگانیک، ناسیونالیسم هویت‌گرا شکلی از ناسیونالیسم است که در آن دولت مشروعیت سیاسی خود را از نتیجه‌ی اتحاد ارگانیک اتباعش می‌گیرد. این مسئله بسته به شیوه‌ی برخورد با آن، شامل زبان، نژاد، دین و آداب‌ورسوم یک ملت در معنای اولیه‌ی آن می‌شود؛ این یک‌پارچگی و انسجام اعضای یک ملت بر اساس فاکتورهای فوق‌الذکر است که هستی ملتی را برمی‌سازد. تأکید بر عنصر زبان، دین و نژاد به ناسیونالیسمی می‌انجامد که ما آن را ناسیونالیسم رمانتیک می‌نامیم، این شکل از ملی‌گرایی در واکنش به هژمونی امپراتوری یا سلسله‌ای بود که سر برآورد. هژمونی در نظام سلسله‌مراتب پادشاهی بر مشروعیت دولت از بالا به پایین تأکید می‌ورزید که بخش عمده‌ی قدرت در رأس هرم متعلق به پادشاه بود و به‌تدریج بعد از آن به سایر مقامات نیز سهمی از این قدرت واگذار می‌شد، البته چنین قدرت متشعشع‌شده در نهایت از قدرت خدا یا خدایان ناشی می‌شد و می‌دانیم که برای سده‌ها پادشاهان با همین ایده‌ی الهی بودن منصب خود به حکومت کردن پرداخته‌اند که در عرصه‌ی سیاست از آن با عنوان حق الهی پادشاهان نام می‌بریم. در میان موضوعات کلیدی رمانتیسیزم و در میان ماندگارترین یادگار آن، تأکیدات فرهنگی ناسیونالیسم رمانتیک همچنین در هنر پساروشنگری و فلسفه‌ی سیاسی خود را بازتاب داده است. از همان مراحل آغازین رمانتیسیزم با تأکید و تمرکزشان روی توسعه‌ی زبان‌ها و فولکلورهای ملی و ارزش معنوی سنن و آداب‌ورسوم محلی تا نهضت‌هایی که موجب بازترسیم نقشه‌ی اروپا شدند و به اعلام «خودمختاری و اصل حاکمیت بر خود» ملیت‌های اروپایی انجامیدند، ناسیونالیسم یکی از مسائل کلیدی در رمانتیسیزم بوده که نقش‌ها، معانی و حالات آن را تعیین می‌نموده و هنوز هم از چنین قابلیتی برخوردار است.

 

خلاصه‌ای از تاریخ ناسیونالیسم رمانتیک

ایده‌های ژان‌ژاک روسو (۱۷۱۲-۱۷۷۸) و یوهان گوتفرید ون هردر (۱۷۴۴-۱۸۰۳) از همان اوان خود الهام‌بخش ناسیونالیسم رمانتیک در اروپا بودند. در سال ۱۷۸۴ هردر چنین استدلال نمود که جغرافیا، اقتصاد طبیعی مردمان یک کشور را شکل می‌دهد و اینکه آداب‌ورسوم و سنن جامعه‌شان همسو و همراه با خطوطی توسعه می‌یابد که محیط زیست یا زیست‌بومشان اجازه‌ی آن را دهد. از آغاز آن در اوایل قرن ۱۸، ناسیونالیسم رمانتیک بر وجود فرهنگ قومی و اتنیکی تاریخی متکی بوده است، چراکه فقط این فرهنگ تاریخی یک ملت است که آرمان‌ها و ایدئال‌های رمانتیکی‌شان را برآورده می‌سازد. در مغرب‌زمین تأکید بر فولکلور در اوایل قرن ۱۸ بود که صورت گرفت و فولکلور همچون یک مفهوم ناسیونالیستی رمانتیک خود را بازنمود داد و مورد تأکید قرار گرفت. «برادران گریم» تحت تأثیر نوشته‌های هردر قرار گرفتند و روی‌هم‌رفته مجموعه‌ی عظیمی از قصه‌ها، حکایات و داستان‌های قومی را گرداوری کردند و آن را تحت عنوان «قصه‌ها و حکایات آلمانی» جمع‌آوری نمودند. مفهوم یک ارث پدری فرهنگی از یک منبع مشترک سریعاً جای خود را در ناسیونالیسم رمانتیک پیدا کرد و این بر وحدت دوباره‌ی مردمان کمک می‌کرد، چون احساس می‌کردند که همه‌ی آن‌ها متعلق به یک زیست-جهان هستند، زیست جهانی که با مشارکت و همیاری می‌توانستند کماکان آن را حفظ کنند. ایجاد حس وحدت مستلزم تأکید بر اشتراکاتی بود که ملت باید از آن در گذشته برخوردار می‌شد.

 از سوی دیگر ناسیونالیسم رمانتیک یک مسیر کلیدی را در فلسفه‌ی هگل (۱۷۷۰-۱۸۳۱) شکل داد. هگل بر این باور بود که «روح زمانه» یا زایتگایست (Zeitgeist) در هر زمانه و دورانی خاص در ملتی خاص خود را نمودار ساخته یا متجلی می‌کند. هگل قائل بر این نکته بود که وقتی مردم یا ملتی تعیین‌کننده‌ی اصلی تاریخ می‌شوند معنایش این است که لحظه‌ی سیاسی و فرهنگی برای آن‌ها فرا رسیده است و به خاطر نقش آلمانی‌ها در رفرماسیون دینی و تکوین جنبش پروتستانیزم، هگل معتقد بود که این بار روح زمانه یا دوران در ملت آلمان پدیدار گشته است و آن‌ها هستند که باید ارابه‌ی تاریخ را مطابق با میل خود پیش برانند. در اروپای قاره‌ای رمانتیک‌ها از همان آغاز انقلاب فرانسه را با آغوش گرم پذیرفتند و چندان طول نکشید که متوجه شدند، دارند با ضدانقلاب‌ها در نظام امپراتوری چندملیتی ناپلئون می‌جنگند. حس حاکمیت بر خود و آگاهی ملی که نیروهای انقلابی را قادر ساخته بود تا رژیم‌های اشرافی و آریستوکراتیک را در جنگ شکست دهند دوباره دور هم جمع شدند و تجدید قوا کردند تا این بار در برابر امپراتوری فرانسه مقاومت کنند (۱۸۰۴-۱۸۱۴). در پروس، تکوین تمدید و تجدید حیات روحی به‌عنوان ابزاری جهت درگیر شدن در نبرد علیه ناپلئون از سوی یوهان گوتلیب فیخته (۱۷۶۲-۱۸۱۴)، پیرو و شاگر کانت به کار گرفته شد. واژه‌ی volkstrum یا folk hood در آلمان به‌عنوان بخشی از این مقاومت در برابر هژمونی و استیلای فرانسه مطرح شد. فیخته اتحاد ملت بر اساس زبان را در خطابه‌ی سیزدهم خود با عنوان «خطاب به ملت آلمان» در سال ۱۸۰۶ مطرح کرد، وی چنین گفت:

«اولین، اصلی‌ترین و واقعی‌ترین مرزهای دولت‌ها بدون شک مرزهای داخلی آن‌هاست. آن‌هایی که به یک زبان مشابه تکلم می‌کنند از طریق پیوندهای نامرئی متعددی که طبیعت برایشان فراهم آورده به هم پیوند می‌یابند، این پیوند مردمان از طریق زبان مدت‌ها قبل از اینکه هنر انسانی خود را بیاغازد آغاز شده است، آن‌ها یکدیگر را می‌فهمند و این قدرت را دارند که کماکان خود را قابل فهم سازند، آن‌ها به یکدیگر متعلق هستند و طبیعت آن‌ها را همچون کلی لایتجزا گرد آورده است، تنها وقتی ملتی یا افرادی به خود واگذار شدند، خواهند توانست طبق خصیصه‌های ویژه‌ای که دارند خود را و آرمان‌های خود را محقق سازند و تنها وقتی هر فرد بتواند ویژگی‌ها و خصیصه‌های فردی خود را در هماهنگی با ویژگی‌های مشترک ملت خود تجلی دهد، تنها بله تنها در آن صورت است که تجلی الوهیت خود را در آینه‌ی واقعی‌اش به آن صورت که باید باشد ممکن و عملی خواهد ساخت. »

 

ناسیونالیسم و انقلاب

در بالکان، دیدگاه‌های رمانتیکی در پیوند با یونان کلاسیکی که الهام‌بخش یونانی‌مابی‌گری بود که بر جنگ استقلال یونان دامن زد و شعله‌های آن را مشتعل کرد (۱۸۲۱-۱۸۳۲) که در آن شاعر رمانتیک اسکاتلندی لرد بایرون (Lord Byron) به خاطر تب بالا جان خود را از دست داد. اپرای روسینی (Rossini) با عنوان ویلیام تل (William Tell)(۱۸۲۹) نشان‌دهنده‌ی مرحله‌ی تکوین اپرای رمانتیک است که در آن ویلیام از افسانه‌های ملی بهره می‌برد تا سوئیسی‌ها را دور هم متحد کند؛ و در براسلز (Brussels) شورشی (اوت ۱۸۳۰) بعد از یک اپرا صورت گرفت که کاملاً علیه استیلا و ظلم خارجی‌ها بود. همین اپرای رمانتیک بود که انقلاب بلژیک را در سال ۱۸۳۱-۱۸۳۰ دامن زد که در نوع خود اولین انقلاب موفق در مدل ناسیونالیسم رمانتیک بود. گروه کر و هم‌سرایان اپرای وردی (Verdi) در حقیقت بازتاب‌دهنده‌ی صدای ملتی ستمدیده بود که بعدها به دو نسل از وطن‌پرستان و پاتریوت‌های ایتالیا الهام بخشید. تحت تأثیر ناسیونالیسم رمانتیک در میان نیروهای اقتصادی و سیاسی هم آلمان و هم ایتالیا اتحاد سیاسی خود را پیدا کردند و نهضت‌هایی برای ایجاد ملت‌هایی بر اساس گروه‌های قومی در بالکان شکل گرفتند. در نروژ رمانتیسیزم خود را نه در ادبیات بلکه در حرکت به‌سوی یک سبک ملی هم در معماری و هم در شخصیت ملی (ethos) متجلی کرد. قبلاً یک عنصر ناسیونالیستی رمانتیکی بسیار قوی در ترکیب با راسیونالیسم روشنگری در علم بدیع و معانی استفاده‌شده در آمریکای شمالی وجود داشت، در اعلامیه‌ی استقلال مستعمره‌نشین‌ها و قانون اساسی ایالات متحده ۱۷۸۷ و همین‌طور بلاغت در موج شورش‌ها تحت تأثیر هویت‌های محلی هم شکل گرفته بود که مستعمره‌های اسپانیا را یکی پس از دیگری از سال ۱۸۱۱ جارو کرد و دور ریخت. ناسیونالیسم رمانتیک فرایندهایی را تحت تأثیر قرار داد که در آن حماسه‌های قومی (folk epics) افسانه‌های بازگفته‌شده و حتی قصه‌های پریان با لهجه‌های موجود منتشر شد، با نحو مدرن ترکیب شدند تا یک نسخه‌ی احیاشده‌ای از زبان را خلق کنند. ناسیونالیست‌های رمانتیک انتظار داشتند که وطن‌دوستان آن زبان را یاد گرفته و بچه‌های خود را با آن زبان پرورش دهند و بزرگ کنند و این طرح در حقیقت بخشی از تلاش‌هایی بود که با آن‌ها می‌خواستند یک هویت متحد و منحصربه‌فرد ایجاد کنند.

 landsmal که بنیان و اساس فرمی از زبان نروژی است فقط توسط ده درصد از جمعیت نروژ تکلم می‌شد که بیشتر در غرب نروژ رایج بود، اولین زبانی بود که این برنامه (احیای زبانی) را دنبال کرد، بعدها اهالی کشور چک، اسلواکی، فنلاند و بعدتر عبری‌ها هم به این برنامه توجه نشان دادند و تلاش کردند از زبان برای متحد کردن قوم خود بهره بگیرند. زبان نقش بسیار کلیدی در ناسیونالیسم ایفا می‌کند؛ در یونان نیز زبان یونانی مدرن تلاش نمود تا به عطف توجه به مورفولوژی و لغات یونان کلاسیک، زبان یونانی را احیا کرده و زبان یونانی موجود را که وابسته به حروف جدید هیروگلفی بود تصفیه کند. فرایندهای زبانی ناسیونالیسم رمانتیک نیازمند و مستلزم مدل‌های فرهنگی زبان‌شناختی بود. تاریخ‌نگاری رمانتیک بیشتر مبتنی بود بر زندگی‌نامه‌ها و به نوعی قهرمان فرهنگی را مورد تأکید قرار می‌داد. طرف‌داران و حامیان رنسانس و تجدید حیات ایتالیای مدرن همچون الساندرو مانزونی، کارهایشان بیشتر مبتنی بر لهجه‌های توسکان بود که دانته و پترارک همچون دو غول ادبی در تطهیر و پالایش آن نقش عمده‌ای را ایفا کردند. بنابراین می‌بینیم که هر ملتی که اصولاً تلاش کرده سری در میان سرها بلند کند قبل از هر چیز به احیای زبانی خود اقدام کرده است؛ نمی‌توان نقش زبان را در انسجام و اتحاد قومی نادیده گرفت.

 

فرهنگ عامیانه

ناسیونالیسم رمانتیک به جمع‌آوری و گردآوری آثار عامیانه نیز الهام بخشید؛ در غرب برادران گریم چنانچه گفته شد به گردآوری آثار عامیانه و فولکلورهای محلی اقدام نمودند. البته این دیدگاه که قصه‌ی پریان به مدت هزاران سال حفظ شده بودند و توانسته بودند استقلال خود را از منابع ادبی خارجی حفظ کنند فقط به ناسیونالیسم رمانتیک برنمی‌گشت، منظور این است که این ناسیونالیسم رمانتیک نبود که برای هزاران سال این آثار را سینه‌به‌سینه‌ی مردم حفظ کرده باشد، اما ناسیونالیسم رمانتیک تأکید خاصی بر این مسئله نهاد. به‌زعم ناسیونالیست‌های رمانتیک این قصص در واقع بسیار کهن بوده و سرشت جمعی و بسیار قدیمی مردمان را بازتاب می‌دادند. برادران گریم البته مورد انتقاد قرار گرفتند چون اولین چاپ کتاب آن‌ها به اندازه‌ی کافی آلمانی نبود، اما آن‌ها به این نصیحت منتقدان گوش دادند و تلاش کردند در چاپ‌های بعدی عمدتاً روی آثار و زبان آلمانی تأکید کنند، بسیاری از قصه‌هایی را که جمع‌آوری کرده بودند به خاطر شباهتشان با قصه‌های چارلز پرول (Charles Perrault)حذف کردند و اعتقاد داشتند که قصه‌های حذف‌شده زیاد آلمانی نیستند. «زیبای خفته» در ویراست‌های بعدی آن‌ها باقی ماند چون قصه‌ی برایان هیلدر آن‌ها را متقاعد کرد که شخصیت زیبای خفته، این شاهزاده‌ی زیبا دارای اصالت آلمانی بوده است. آن‌ها همچنین زبان استفاده شده را تغییر دادند و هر پری یا fairy را با یک زن جادوگر (عاقل زن) و نیز به جای کلمه پرنس از واژه‌ی پسر شاه یا king’s son استفاده کردند. با مطرح کردن این دیدگاه‌ها در چاپ سوم کتابشان عملاً یک مجموعه‌ی کاملاً آلمانی از قصه‌ها را ارائه دادند.

 کار برادران گریم سایر مؤلفان و جمع‌آوری‌کنندگان قصه‌ها را تحت تأثیر قرارداد و الهام‌بخش دیگران شد که نه تنها این آثار عامیانه را گردآوری کنند بلکه بر این باور نیز برسند که فولکلور هر ملتی معرف واقعی روح هر ملت است، در حقیقت اینجا است که از تأثیر میان فرهنگی غفلت می‌کنند. در میان کسانی که تحت تأثیر قرار گرفتند می‌توان به الکساندر افاناسیوف روسی، پیتر کریستن نروژی، یورگن موئه و ژوزف جاکوب انگلیسی اشاره کرد. بعدها مطالعات فولکلور مورد توجه نویسندگان و هنرمندان کشورهای مختلف هم قرار گرفت تا بدان‌وسیله روحیه‌ی ملی خود را از طریق به‌کارگیری همین فولکلورها به جهانیان معرفی کنند؛ و البته که این مسئله در تعمیق و پیشبرد مطالبات ناسیونالیستی و حس وجود ملی بیشتر دامن می‌زد.

 

حماسه‌های ملی

مفهوم حماسه‌ی ملی در حقیقت محصول دیگر ناسیونالیسم رمانتیک است، هر حماسه‌ای به‌صورت شعر با تأکید نهادن بر افسانه‌ها و اساطیر بر اهمیت ملتی خاص اشاره دارد. کشف بیوولف در یک نوشته ابتدا در سال ۱۸۱۸ نسخه‌نویسی شد و تحت تأثیر انگیزه‌ی ناسیونالیسم رمانتیک دوباره علی‌رغم اینکه به مدت دو قرن فقط در دست محققان بود عمومیت اجتماعی یافت؛ تأثیر مطرح شدن آن در عرصه‌ی عمومی این بود که مردم احساس می‌کردند بیوولف به آن‌ها هویت خاصی داده است. آن‌ها بعد از کشف بیوولف بود که خود را انگلوساکسون معرفی کردند، البته آن‌ها به چنین حماسه‌ای نیاز داشتند (حماسه بخش سازنده‌ای برای یک نسل رمانتیک محسوب می‌شود). در روسیه هم چاپ کتاب «قصه‌ی مبارزه‌ی ایگور» درست هم‌زمان بود با طلوع روحیه‌ی ملی روس‌ها در جنگ با ناپلئون؛ آن‌ها نیاز به حماسه داشتند تا در برابر دشمن خود کم نیاورند. حماسه روحیه‌ی قهرمانی را در ملت‌ها تقویت می‌کند، برفرض که این روحیه کاملاً مبتنی بر یک‌سری قصه‌های جعلی هم باشد.

 ترانه‌ی رولاند (song of Roland) برای قرن‌های متمادی اصلاً نشنیده و نادیده گرفته شد بود تا اینکه فرانسیسکو یک نسخه‌ی پاره‌پوره از آن را در کتابخانه‌ی بولدیان پیدا کرد، آن را استنساخ نموده و در سال ۱۸۳۷ به چاپ رساند، کاملاً به موقع بود، علاقه‌ی فرانسوی‌ها به حماسه‌ی ملی در میان نسل رمانتیک آن دوباره احیا شد. در یونان ایلیاد و اودیسه در طول جنگ استقلال یونان در مرکز توجه نویسندگان و هنرمندان یونانی قرار گرفت. بسیاری دیگر از حماسه‌های ملی -شعر حماسی که بازتاب‌دهنده‌ی روحیه‌ی ملی است- تحت تأثیر ناسیونالیسم رمانتیک بازتولید و احیا شدند، به‌ویژه در امپراتوری روسیه اقلیت‌های قومی تلاش می‌کردند در مقابل سیاست‌های روسیه‌سازی از خود مقاومت نشان داده و هویت‌های ملی خود را حفظ کنند. ترک‌ها، ارمنی‌ها، استونی‌ها، فنلاندی‌ها، لهستانی‌ها و گرجستانی‌ها هریک به احیای شعر حماسی و حماسه‌های ملی خود پرداختند. واقعیت این بود آن‌ها نمی‌خواستند محو شوند، ملتی که نمی‌خواهد از عرصه‌ی روزگار محو شود چاره‌ای ندارد جز اینکه اول انسجام ملی خود را حفظ کند، چه ابزاری بهتر از حماسه و فولکلور. اگر به ادبیات حماسی جهان نگاه کنیم، خواهیم دید که هیچ ملتی اصولاًّ فاقد حماسه نیست؛ در ارمنستان حماسه‌ی دلاوران ساسون، اوغوزها، دده قورقود و کوراوغلو، در ایران شاهنامه، در هندوستان مهاباراتا ورامایانا، در روم انئید را دارند.

 

ادعای تقدم و برتری

تأکید بر فرهنگ و عناصر زبان‌شناختی در امر ملیت هم‌زمان با مفاهیم پیشاژنتیکی مانند مفهوم نژاد آمیخته است که به سهم خود دو ادعای رتوریکی و لفاظانه را توأم با ناسیونالیسم رمانتیک به طور ثابتی دامن زده است؛ یکی ادعای تقدم بوده و دیگری ادعای برتری بر دیگران. تقدم یا حق تقدم و پیشینه، حق غیرقابل واگذار ادعاشده‌ای است که گروهی از افراد یا ملت‌های خاصی نسبت به منطقه‌ی جغرافیایی خاصی به عمل می‌آورند؛ لب این مدعا این است که چون آن‌ها زودتر از بقیه به سرزمین خاصی آمده‌اند یا کوچ کرده‌اند پس آن سرزمین زادگاه و سرزمین مادری آن‌ها تلقی شده و نسبت به دیگران از حقوق ویژه‌ای برخوردار هستند. مدعای دوم یعنی برتری نژادی به طرزی اجتناب‌ناپذیر با مفهوم ناسیونالیسم رمانتیک در هم بافته شده و در آن گره خورده است. ریچارد واگنر (که موجب بدنامی وی هم شد) این‌گونه استدلال می‌کرد که آن‌هایی که به لحاظ قومی و اتنیکی متفاوت باشند، نمی‌توانند معنای فرهنگی و هنری ذاتی در فرهنگ ملی را درک کنند، حتی یهودیت خود را در سبک موسیقی هم معین می‌کنند؛ او به شدت به یهودیان می‌تاخت که چرا تلاش نمی‌کنند تا در فرهنگ ملی آلمان آسیمیله و ادغام شوند و می‌گفت به علت عدم آمیزش یهودیان با فرهنگ آلمانی آن‌ها هیچ‌گاه قادر به درک زبان و موسیقی آلمان نخواهند شد. برخی وقت‌ها حماسه‌های ملی‌ای همچون Nibelunglied تأثیر گالوانیزه روی سیاست‌های اجتماعی داشته است.

 

هنر

بعد از رمانتیسیزم ملی دهه‌ی ۱۸۷۰ که همان دهه را به نام رمانتیسم ملی یاد می‌کنند، یک نوع ناسیونالیسم رمانتیک خود را در موسیقی هم نشان داد که در آثار هنرمندانی چون بدریخ سماتاناBedrich Smetana به‌ویژه در شعر سمفونیکVltava خود را به اوج رساند. در اسکاندیناوی و بخش‌های اسلاوی‌نشین اروپا رمانتیسیزم ملی در حقیقت به نهضت‌های اروپایی که در جست‌وجوی سبک‌هایی بودند تا به لحاظ فرهنگی معنامند و احضارکننده باشند پاسخ‌هایی درخور فراهم آورد، گرچه این پاسخ‌ها الزاماً تاریخی نبودند. در این دوره است که می‌بینیم در نقطه‌ای خاص در سن‌پترزبورگ درست در جایی که الکساندر دوم تزار روس ترور شده بود کلیسایی بنا می‌شود و نام کلیسا را می‌گذارند «ناجی در خون»؛ در این کلیسا سبک کاملاً طبیعی آن به‌خوبی ویژگی‌ها و خصیصه‌های سنتی روسی را بازتاب می‌دهد.

 در فنلاند جمع‌آوری حماسه‌ی ملی با نام «کاله‌والا» (Kalevala) الهام‌بخش نقاشی‌ها و نقاشی‌های دیواری در سبک رمانتیک ملی شد که جایگزین سبک‌های هنر نو شد. مطرح‌ترین طرف‌دار هنر رمانتیک ناسیونالیستی در فنلاند آکسلی گالن کاللا Akseli Gallen Kallela بود. در اواخر قرن نوزدهم خودمختاری قومی و حق حاکمیت بر خود کاملاً جای خود را همچون ایده‌ای لیبرالی و پیشرفته باز نموده بود، نهضت‌های ناسیونالیستی رمانتیکی برای تجزیه و جدایی در فنلاند شکل گرفته بود. پادشاهی باواریا از آلمان متحد جدا شد و ناسیونالیسم چک و صرب سیاست‌های امپریالیستی و امپراتوری را با مشکل مواجه ساخت. شکوفایی هنرها که از حماسه‌های ملی و ترانه‌های ملی الهام می‌گرفتند بی‌وقفه پیش می‌رفتند، نهضت صهیونیستی زبان عبری را احیا کرد و شروع کردند به مهاجرت به سرزمین اسرائیل (Eretz Yisrael). هم‌زمان زبان‌های ولزی و ایرلندی نیز یک احیای شاعرانه و پوئتیک قوی را تجربه می‌کردند.

 

پیشرفت‌های سیاسی قرن بیستم

در دو دهه‌ی اول قرن بیستم، ناسیونالیسم رمانتیک به‌عنوان یک ایده تأثیر بسیار اساسی روی حوادث سیاسی داشت. اعتقاد و باور در میان قدرت‌های اروپایی این بود که دولت-ملت‌ها حول اتحاد زبانی-فرهنگی شکل می‌گیرند و مسئله‌ی قومیت یا تأکید بر هویت قومی تا حدودی در آن زمان طبیعی به نظر می‌رسید، به این دلیل رئیس‌جمهور «وودرو ویلسون» استدلال می‌کرد که در صورت وقوع جنگ بزرگ دولت‌های زیادی ادعای حق حاکمیت بر سرنوشت خود را خواهند داشت، گرچه این افتخار در ناسیونالیسم رمانتیک می‌تواند نقض شود. در بازترسیم نقشه اروپا، یوگسلاوی همچون یک دولت ائتلافی عمدی در میان کشورهای رقابت‌کننده ایجاد شد که با مردم مناطق دیگر و اسلاوی‌های جنوب دارای خصومت دوطرفه بودند، لیگ ملت‌ها که در آن زمان شکل گرفته بود در ترسیم مرزها به گونه‌ای عمل کرد که نه تنها گروه‌های قومی با هم متحد نمی‌شدند بلکه مدام در حال تجزیه و جدایی هم بودند. اتحادیه‌ی ملت‌ها در عراق برای مثال به گونه‌ای عمل کرد که عمداً سه ولایت عثمانی را از دل یک کشور واحد بیرون آوردند؛ کردها در شمال، عرب‌های سنی در مرکز و عرب‌های شیعه در جنوب. هدف این بود که یک میانگیر و سپر حائلی بسیار قوی بین ترکیه و ایران ایجاد کنند و جالب اینکه بالای سر این‌ها شاهی خارجی از سلسله و خاندان هاشمی را قرار دادند که اصالتاً اهل حجاز عربستان بود.

 بعد از جنگ جهانی اول سویه‌ی تاریک‌تر و منفی ناسیونالیسم رمانتیک در آلمان شروع به نضج گرفتن کرد که تا حدودی از روی امپریالیسم بریتانیا و ایده‌ی «تکلیف مرد سفید» (ٌWhite man’s burden) الگوبرداری کرده بود. مسئولیت یا تکلیف انسان سفید در واقع شعری از رودیارد کیپلینگ شاعر انگلیسی بود، این شعر در اصل در مجله‌ی محبوب مک کلرز Mc clures با عنوان فرعی آمریکا و جزایر فیلیپین ۱۸۹۹ منتشر شد، این شعر دربرگیرنده‌ی نصایح کیپلینگ و هشدارهای حزن‌انگیز او خطاب به استعمارگران است؛ شعری هفت‌بندی با ساختار وزنی معمولی همچون دستوری بلاغی به مردان سفیدپوست سروده شده که چگونه باید بر دیگران تسلط یافته و فرمانروایی خود را بر آن‌ها اعمال کنند. درون‌مایه‌ی این شعر همان طرز تفکر اروپایی است، تفکری در ذات خود نژادپرستانه و اروپامحور که تمایل شدیدی دارد تا کل دنیا را به تسخیر خود درآورد؛ این ایده را بیشتر آلمانی‌ها مدنظر قرار دادند، به‌زعم آن‌ها آلمانی‌ها باید به طور طبیعی بر سایر مردمان پست حکومت می‌کردند. ناسیونالیسم رمانتیک که همچون عصیانی علیه پادشاهان و اربابان خارجی آغاز شده بود اینک به‌صورت دایره‌ای کامل در آمده بود؛ این بار آلمان می‌خواست با یاری از همین ایده کل اروپا را تسخیر و تحت کنترل خود دربیاورد.

 بنابراین نباید از یاد برد که ناسیونالیسم رمانتیک که زمانی همچون نیرویی مقاومتی در برابر تهاجم و استیلای خارجی عمل کرده بود اینک موجب تکوین فرزندی ناخلف یعنی آلمان نازی بود. تردیدی نیست که بسیاری از کشورهای امروزی که روی نقشه جهان موجودند کار خود را با ناسیونالیسم رمانتیک آغازیده‌اند، چون تنها منبع مشروعیتشان همین ایده بود. ناسیونالیسم رمانتیک مدرن در ایالات متحده بیشتر خود را با افسانه‌ی «مرز» مشخص می‌سازد. تأکید بر تسلط و سلطه بر امریکای شمالی و جنوبی که در داکترین مونرو تصریح شده است و این ایده که دموکراسی سبک امریکایی باید به سایر فرهنگ‌ها تسلط یابد و خود این مسئله باز در برنامه‌ای با نام «پروژه‌ای برای قرن جدید امریکایی» مطرح شده است به شدت و قویاً سیاست خارجی امریکا را تحت تأثیر قرار داده است و بر منازعات جهانی، مذهبی، قومی و ناسیونالیستی هم سایه انداخته است. بنابراین به نظر می‌رسد که تأکید بر برتری و تقدم همواره وجود داشته و انتظار می‌رود در آینده نیز وجود داشته باشد.

 

ارجاعات:

 

۱-Miroslav Hroch, "Introduction: National romanticism", in Balázs Trencsényi and Michal Kopeček, eds. Discourses of collective identity in Central and Southeast Europe, vol. II National Romanticism: The Formation of National Movements, ۲۰۰۷:۴ff.

 

۲-Oscar Julius Falnes, National romanticism in Norway, ۱۹۶۸.

۳-Maria Tatar, The Hard Facts of the Grimms' Fairy Tales, p۳۱, ISBN ۰-۶۹۱-۰۶۷۲۲-۸

۴-Benedetto Croce, "The Fantastic Accomplishment of Giambatista Basile and His Tale of Tales", Jack Zipes, ed., the Great Fairy Tale Tradition: From Straparola and Basile to the Brothers Grimm, p ۸۸۸-۹, and ISBN ۰-۳۹۳-۹۷۶۳۶-X

۵-Jack Zipes, the Great Fairy Tale Tradition: From Straparola and Basile to the Brothers Grimm, p ۸۴۶, and ISBN ۰-۳۹۳-۹۷۶۳۶-X

۶-The section "III.Early National Poetry" of The Cambridge History of English and American Literature (۱۹۰۷-۲۱) begins "By far the most important product of the national epos is Beowulf...

۷-Wagner, Das Judenthum in der Musik ۱۸۵۰.

۸-Johann Gottlieb Fichte, Thirteenth Address, Addresses to the German Nation, ed. George A. Kelly (New York: Harper Torch Books, ۱۹۶۸).

    

دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه تهران