شناسهٔ خبر: 43719 - سرویس دیگر رسانه ها

سووشون: دفاعی متعادل از زن

راوي رمان «سووشون»، داناي كل است و حوادث داستان را به ترتيب تـوالي زمـاني نقل مي كند. دانشور با استفاده از قدرت كم نظير خـود در روايـت داسـتان و گنجانـدن توأمـان فرهنگ و انديشه و زبان ايراني و فنون و ابزارهاي داستان نويسي غربي در آن، همراه بـا مبـاني فكري، فلسفي، مذهبي ، عرفاني و جلوه هاي اساطيري و تاريخي ايران كهـن و ايـران اسـلامي، توانسته است بافته اي هزار رنگ و قشنگ، در عين استحكام بسازد.

 


 

 

 

 

 

 

 

فرهنگ امروز/ زهرا علیپور: سیمین دانشور، یکی ازنویسندگان بعد از جریان مشروطیت در ایران است که به عنوان اولین زن ایرانی  وارد عرصه ادبیات ایران شد. سیمین در هشتم اردیبهشت ۱۳۰۰ در شهر شیراز چشم به جهان گشود؛ پیش ازاو«امینه پاکروان» به عنوان نویسنده ایرانی شناخته شد اما به شکل تثبیت شده سیمین دانشور، اولین نویسنده زن ایرانی است که می توان خرق عادت دانشور را درداستان به مثابه آوانگارد بودن فروغ در شعر، دانست.
اوج اقبال از نوشته های دانشور را می توان در آمار ۱۵ بار چاپ «سووشون» تا سال ۱۳۸۰ دانست که درآخرین سری چاپ به تیراژ ۳۳۰۰۰ جلد رسید. سووشون داستانی است که در حوزه سمبولیسم-رمانتیسیسم قابل تحلیل است. موضوع اصلي  سووشون، توصیف و روايت اوضاع نابهنجار اجتماعي و تسلط بيگانگان بر كشور در سال هاي جنگ جهاني دوم است، با زمينه خانواده مقـاوم و مـردم دوسـت و سـنتي ايراني. مي توان گفت رماني رئاليستي است با ساختاري منسجم و محكم امـا در عـين حـال ازجنبه هاي نيرومند سمبوليستي و رمانتيستي و حتي سوررئاليستي خالي نيست.  
راوي رمان «سووشون»، داناي كل است و حوادث داستان را به ترتيب تـوالي زمـاني نقل  مي كند. دانشور با استفاده از قدرت كم نظير خـود در روايـت داسـتان و گنجانـدن توأمـان فرهنگ و انديشه و زبان ايراني و فنون و ابزارهاي داستان نويسي غربي در آن، همراه بـا مبـاني فكري، فلسفي، مذهبي ، عرفاني و جلوه هاي اساطيري و تاريخي ايران كهـن و ايـران اسـلامي، توانسته است بافته اي هزار رنگ و قشنگ، در عين استحكام بسازد.
 تا آنجا که در بخشی کوتاه از داستان می توان ساختار آن را پردازش کرد:  
 در جشن عقدکنان دختر حاکم شيراز، افسر انگليسي که قبلا فروشنده  چرخ هاي خياطي بوده،  مي کوشد تا يوسـف را به عنوان یکی از روشـنفکران ومالـکان شـيراز،  راضي کند تا محصول املاک خود را براي مصرف ارتش انگليس کـه در جنـگ جهـاني دچار کمبود آذوقه  شده به آنان بدهد. يوسف  از اين کار طفره رفته و نمي پذيرد و مصمم است که محصولش را به مردم قحطي زده شيراز بدهد. سرانجام نيز يوسف به توطئه انگليسي ها کشته مي شود و همسر آگاه او در مراسـم تشـييع جنازه او ترس و احتياط را کنار مي گذارد و مراسم را به راهپيمايي شکوهمندي تبديل مي کنـد. شـهربه حالت تعطيل در مي آيد ونيروهاي دولتي از تشـييع جنـازه جلـوگيري مـي کننـد  و زري و خـواهر يوسف و ابوالقاسم خان مجبور مي شوند جنازه يوسف را شبانه
به خاک بسپارند.
و اما زنان در نگاه سیمین:
 همان موتیف تکراری نگاه مادر- مقدسی:« زری گفت تو برو من همین جا می نشینم. اگر پسرم را نیاوردی
همین جا می میرم. خان کاکا مجبورمان کرد سحر را بفرستیم برای دختر حاکم. به گمانم خسرو رفته سحر را از باغ حاکم بدزدد. آنجا ژاندارم هست، محافظ هست، پسرم را کشتند و شیون کرد».
 یا در جریانی دیگر و با بار مثبت به تصویرکلیشه ای
 نشان دادن شجاعت زنان، بعد از تصویر ترس آنها در نقطه عطفی که به شکلی اعتراضی و در شرایطی اختناق آور  
می پردازد. همان طور که درمورد «زری» قابل پیگیری است. زری هر چند در ابتدای زندگی همسرش یوسف را به مدارا دعوت می کند اما با از دست دادن همسرش ترس و دیگر دلیلی برای نگرانی و مدارا نمی بیند و به کلی ترس و نگرانی و مدارا و ملایمت را کنار می نهد وجرأت و شهامت ایستادگی در خود می بیند و تحول فکری می یابد چنانکه قبل از ازدواج با یوسف توان مخالفت با مدیر دبستان را داشت :
«زری مثل مرغی که از قفس آزاد شده باشد یک دانای اسرار به او ندا و نوید داده بود. نه، یک ستاره در ذهنش روشن شد، دیگر می دانست که از هیچکس و هیچ چیز در دنیا نخواهد ترسید».
یا در جایی دیگراز کتاب درتوضیح شرایط پس از مرگ یوسف می نویسد:  « زری تامل کرد و به خان کاکا گفت : امروز من به این نتیجه رسیدم که در زندگی  و برای زنده ها باید شجاع بود...اما حیف که دیر به این فکر افتادم بگذارید به جبران این نادانی در مرگ شجاع ها خوب گریه کنم، چراغ های ذهن زری روشن شده بود و او می دانست که دیگر هیچکسی نخواهد توانست آن
چراغ ها را خاموش کند».


منبع: قانون