شناسهٔ خبر: 44338 - سرویس دیگر رسانه ها

زماني براي افشاگری‌های روزنامه‌نگاران

واقعيت جهان امروز، مملو از رازهايي است كه با خصلت متناقض و عجيب‌شان يعني آشكاربودگي در حين سر به مهر بودن‌شان شناخته مي‌شوند و اين تنها روزنامه‌نگاران نترس و نستوهي هستند كه مي‌توانند به اين خصلت پنهاني پايان دهند و آنها را به طور عريان فاش كنند؛

 

فرهنگ امروز / كامل حسيني:

واقعيت جهان امروز، مملو از رازهايي است كه با خصلت متناقض و عجيب‌شان يعني آشكاربودگي در حين سر به مهر بودن‌شان شناخته مي‌شوند و اين تنها روزنامه‌نگاران نترس و نستوهي هستند كه مي‌توانند به اين خصلت پنهاني پايان دهند و آنها را به طور عريان فاش كنند؛ از قضا همين منطق برجسته و قابل‌قبولي است كه سبب مي‌شود گاهي سر از رازهاي نبايد در آورد. در فيلم «افشاگر» از يك طرف با حيثيت كليسا و كشيش‌ها طرفيم و از طرف ديگر با پايمال شدن حقوق قربانيان تجاوز جنسي روبه‌رو هستيم. مانيفستي كه مي‌خواهد افشاگري را ترغيب و ديگري را تقبيح كند و از همين‌جا و از همين نقطه‌نظر است كه مدام و به طور هميشگي اختلاف و تضاد بين دو دسته و گروه برقرار است. يك طرف عناصر روحاني كليسا و به تبع آنها برخي مقامات عاليرتبه قضايي و از طرف ديگر روزنامه‌نگاران و قربانياني قرار دارند كه در تلاشند براي احقاق حقوق و دادگاهي كردن سيستم كليسايي فعاليت كنند. البته به صورت جزيي‌تر جدا از منافع مقامات كليسايي كشيش‌هاي صادق و متعهدي در يك سوي ديگر ماجرا در تلاشند كه حتي اگر افشاگري رخ دهد ايمان مردم به خدا و مسيح در اثر بي‌اعتمادي به كشيش‌ها تباه نشود. در ابتداي فيلم يك عمل مهم به چالش كشيده مي‌شود كه حقيقتا ذات عمل آزار و اذيت نيست بلكه بيشتر سكوت كاردينال است كه در برابر اين آزار و اذيت‌ها، روزنامه‌نگاران مجبورند كه از همين در وارد شوند تا اثبات نمايند اطلاع و سكوت «كاردينال لاو» جهت محرمانه ماندن پرونده رسوايي به مشكلات و موانع دسترسي به حقايق دامن مي‌زند. نقطه تشديد هيجان ماجرا بيشتر زماني است كه سردبير جديدي آمده؛ آن هم سردبيري كه يك يهودي است و در واقع نوعي حساسيت پرونده و دامن زدن به آن را در ذهن مخاطب تا حدودي منعكس مي‌كند چون در مقاطع زماني مختلف اختلافاتي بين مسيحيان و يهوديان بوده و نوعي حساسيت بيشتري براي دوطرف (يك طرف كليساي مسيحيت و طرف ديگري سردبيري افشاگر يهودي) بر مي‌انگيزد. باز هم آنچه مزيد بر اين قضيه مي‌شود اين است كه سردبير جديد به‌شدت پايبند است كه نبايد تنها به محكوم كردن يك كشيش بسنده كرد بلكه بايد جنبشي عليه سيستم كليساي كاتوليك به راه انداخت، تو گويي از همان اوايل با اين دو ترفند به ظاهر كوچك، پيرنگ فيلم را همچنان در آب و تاب خاصي به پيش مي‌برد. از طرفي وكيل‌هايي كه در فرآيند روكردن بيشتر پرونده‌ها فعال هستند از ترس نفوذ كليسا و باطل شدن پرونده‌هاي وكالت‌شان از پيگيري چنين پرونده‌هايي خودداري مي‌كنند. همان طور كه بيان شد بخشي از ماجرا با سخنان و تبليغ كاردينال و كشيش‌هايي مي‌گذرد كه مي‌خواهند بر ذهنيت منفي ايجاد شده و جو حاكم بر اعتقادات سست شده مردم غلبه نمايند؛ چنانچه در يك سخنراني كشيشي بعد از اشاره براي تلاش امور دنيوي بر اهميت ايمان تاكيد مي‌ورزد و مي‌گويد اگر چه دانش مهم است اما «ايمان» امري ديگر است كه همزمان با تاكيد روي كلمه ايمان توسط كشيش، سردبير نشان داده مي‌شود كه انتهاي اين سكانسِ سخنراني به نمايي كه در آن سردبير را از نمايي نزديك‌تر نشان مي‌دهد، كات مي‌خورد؛ نماي زاويه‌داري كه نشان از وضعيت ذهن درگير سردبير با بيزاري و نارضايتي از وضعيت اخلاقي كشيش‌ها دارد. مقارن بودن اين سخنراني با چنين حالت قرارگيري سردبير در دو نماي مقارن با سخنراني همان تداعي مبارزه و كشاكش سردبير و كليسا از همديگر است تو گويي كشيش سخنران خطابش به سردبير و امثالهم و حتي مردم اين است كه به اعمال افراد نبايد نگاه كرد تا كاتوليك شد بلكه خود حقيقت ايمان را بايد درك كرد تا حقايق و انسان شدن را درك كرد. سكانس بعدي هم كه اين مباحثه همراه با كشاكش كليسا و روزنامه افشاگر را به تصوير مي‌كشد همان ملاقات سردبير با كاردينال است؛ كاردينال به گونه‌اي مي‌خواهد سردبير را به سمت خواسته‌هاي كليسا جذب كند و شايد بحث هماهنگي سازمان‌ها با يكديگر كنايه و نماد پيشنهاد كاردينال براي همان هماهنگ بودن روزنامه با كليساهاست اما سردبير هم به او مي‌فهماند كه يك روزنامه كارآمد بايد مستقل باشد؛ تا در انتها كاردينال سمج مي‌گويد كه پيشنهادات من جاي خود باقي است! در انتها كاردينال كتابي از پرسش و پاسخ درباره مذهب كاتوليك به سردبير تقديم مي‌كند كه ادامه همان تبليغات مذهب و حقيقت ايمان است كه جدا از عمل شنيع كشيش‌هاست. سبك روايت در يك واقع‌گرايي محض و ديالوگ‌هاي دقيق چنان فرورفته است كه تا حدودي بيشتر فيلمنامه را ديالوگ فرا گرفته و ديگر فنون سينمايي مانند نمايش حالت چهره‌ها و قالب‌بندي انواع نماها در آن جايگاه آنچناني ندارند. در حالت كلي يك مزيت هنر سينمايي كه بايد در ذات فيلمنامه ديده شود اين است كه اصولا ديالوگ‌ها كمتر هيجان و تعليق و دلهره‌ها را برعهده بگيرند و نماهاي مثل كلوزآپ و زاويه دوربين و سكوت و نور‌پردازي... بايد جهت ايجاد هيجان و تعليق و... جايگزين ديالوگ شوند. ظاهرا در فيلم «افشاگر» ديالوگ جايگاه بسيار برجسته‌اي دارد و اين تا حدودي با بافت و زمينه يا همان پيرنگ فيلم تناسب دارد چون اصولا ساختار روايت فيلم افشاگر بر پايه ديالوگ يا همان پرسش و پاسخ طرفين درگير ماجرا (مثلا روزنامه‌نگاران با كشيش‌ها و قربانيان) مي‌چرخد و تا حدودي به ديالوگ و توضيح‌هاي فراوان نيازمند است. فيلم براي تعمق بيشتر ماجرا و اينكه يك افشاگري انساني نيازمند تلاش جدي روزنامه‌نگاران حرفه‌اي است به‌طور مداوم روزنامه‌نگاراني را به تصوير مي‌كشد كه حتي در راه برگشت به خانه و در حال غذا خوردن و نديدن خانواده‌هايشان چنان درگير افشاگري هستند كه يك لحظه غفلت ممكن است كارهايشان را به ماه‌ها عقب بيندازد. اما بعضي از صحنه‌هاي غيرضروري تا حدودي در آن حذف شده است به جز مواردي استثنايي كه قابل تامل است و در بطن خود مسائل روانشناختي و چگونگي عقده‌هاي رواني متجاوز را بازگو مي‌كند براي مثال سخن گفتن و مورد پرسش قرار دادن كشيش‌ها براي علت يا ماجراي تجاوز به قربانيان نيامده است به جز يك مورد آن هم كشيش مسني كه در منزل خواهرش و در پاسخ به صحت تجاوز به قربانيان و علت و چرايي تجاوز گفت از آن كار لذت نمي‌بردم بلكه خود من هم در كودكي مورد تجاوز قرار گرفته‌ام. سرانجام روزنامه‌نگاران پس از كش‌وقوس‌هاي فراوان و تلاش مجدد كليسا براي پنهان‌سازي موفق به افشاگري روزافزون مي‌شوند و كاردينال مجبور به استعفا مي‌شود. مي‌دانيم كه براي پيدا كردن متجاوزان و افشاگري ايجاد يك حالت رواني در ذهنيت خود ما مهم است براي مثال اگر به كودكي تجاوز شود تنها هنگامي مي‌توانيم حق قرباني را بگيريم و به قباحت كار متجاوز پايان دهيم كه براي درك عمق زخم تجاوز بايد كودك خود را در جاي قربانيان قرار دهيم و اين ايده به زيبايي در جايي بيان مي‌شود كه در آن يك وكيل رو به خبرنگار مي‌گويد يك نفر هست كه به هر دو كودك تجاوز كرده! كه هنگام به زبان آمدن اين جمله از قضا دو كودك خودِ وكيل نمايش داده مي‌شوند!!! پايان فيلم يك پايان قوي بر ايجاد انگيزش بيشتر روزنامه‌نگاران جهت افشاگري را رقم مي‌زند. يك انگيزه قوي همچنين براي قربانيان كه سخن دل خود را بگويند و افشا كنند تا موج تجاوز مهار شود و قربانيان ديگر را در خود نبلعد. تا حدودي مي‌توان گفت فيلم مبارزه اميد و نااميدي قربانيان است. در يك جا نشان مي‌دهد كه چگونه قربانيان توسط خانواده‌هاي‌شان به دلايل و انگيزه‌هاي متفاوت مانع مصاحبه روزنامه‌نگاران مي‌شوند و اميدي ندارند جز رسوايي و حقارت براي خودشان (نااميدي) اما در جاهاي مختلف ديگر قربانياني را نمايش مي‌دهد كه در گفت‌وگويي طولاني با خبرنگاران بر بازيابي حق خود و افشاگري اميدوارانه در تلاشند (اميد). پايان فيلم افشاگر با صداهاي متعدد زنگ تلفن دفتر روزنامه در واقع آغازگر پرونده‌هاي ديگر هست و همچنين اطميناني سرشار از موفقيت. در حالت كلي شايد فيلم به پاسخ مبهم يك پرسش پايان مي‌دهد و پرسش هم اين است كه در شروع افشاي رسوايي بزرگ اخلاقي، اين قربانيان هستند كه مقدم هستند يا روزنامه‌نگاران و مطبوعات؟ پاسخ بيشتر شايد اين است كه هر دو طرف؛ اما ظاهرا فيلم با سكانس پاياني كه در آن زنگ‌هاي تلفن دفتر روزنامه مرتب به صدا در مي‌آيد قدرت افشاگري روزنامه‌نگاران بر هر چيز ديگر حتي قربانيان مي‌چربد زيرا با اعتماد به افشاگري روزنامه‌نگاران است كه زنگ قربانيان كم‌كم به صدا درمي‌آيد و افشاگري همچنان ادامه خواهد يافت. بهتر است به جمله پاياني فيلم دقت كنيم كه در آن يكي از روزنامه‌نگاران به همكارش مي‌گويد تلفنت زنگ مي‌خورد، گوشي را بردار كه تقريبا همگي قرباني هستند!!!

روزنامه اعتماد