شناسهٔ خبر: 45036 - سرویس دیگر رسانه ها

کیارستمی از فیلمسازی تا گرافیک و شاعری/ مردی که انسجام داشت

مجید فضائلی مستندساز در یادداشتی به تشریح نگاه کیارستمی در زمینه های مستندسازی، عکاسی، گرافیک و فیلمسازی پرداخته و همه آنها را دارای انسجام می داند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ مجید فضائلی مستندساز یادداشتی را در قالب بررسی آثار عباس کیارستمی منتشر کرد و در آن کیارستمی فیلمساز، کیارستمی مستندساز، کیارستمی عکاس، کیارستمی شاعر، کیارستمی گرافیست و سایر کیارستمی‌ها را داری یک نگاه مشترک دانست.

متن کامل این یادداشت را می خوانید: «حالا که قربان‌صدقه‌های تینیجری و خصومت‌های مبتنی بر رژیم غذایی در مورد عباس کیارستمی کمی فروکش کرده است، راحت‌تر می‌شود حرف زد.

کیارستمی به غیر از شأن فیلمسازی‌اش، مستندسازی کم‌نظیر هم بود. فیلم مستند «مشق شب» بعد از بیست‌وهشت سال، نه تنها دقیق‌ترین نگاه به مساله آموزش و تربیت دارد، بلکه از منظر ثبت زمانه خود بسیار حائز اهمیت است. «مشق شب»، از دغدغه شخصی سازنده در مواجهه با مشکلات پسرش بهمن برای انجام تکالیف مدرسه ناشی شده است. اگرچه آوینی این فیلم را «ساکت در برابر فجایع جاری در غرب» می‌داند و مستند را «مداح بی‌جیره و مواجب مرداب متعفنی که بوی تعفن آن همه عالم را برداشته است» می‌خواند. البته نگاه آوینی به فیلم مستند در این نقد بسیار چالش‌برانگیز است، چراکه می‌گوید: «فیلم «مشق شب» از لحاظ مستند بودن هم ارزشی ندارد، برای اینکه اصلاً واقعی نیست؛ یک «تحقیق مصور» باید نسبت به واقعیت «بی­ طرف» باشد و یک تنه به قاضی نرود. در تمام طول فیلم حتی یک مصاحبه با معلم ­ها انجام نگرفته و کار با روش ­های معقول کارشناسی در امر پژوهش انجام نمی ­شود. در برابر همه استدلال هایی که در فیلم عنوان می ­شود، مربیان و صاحب نظران دیگری هم هستند که حرف­هایی دارند بسیار مستدل و مستند به آمار، خلاف نظرهای آقای کیارستمی؛ اما کسی نظر آنها را نمی­پرسد، چرا که قرار است همه آنها که در فیلم عنوان می­ شوند عواملی مؤید دیدگاه ایشان درباره تعلیم و تربیت باشند. یک برخورد غیرمغرضانه ایجاب می­ کند که حداقل حرف ­های این کارشناسان نیز در میان مجموعه این همه مصاحبه ­های خسته­ کننده و کشدار گنجانده شود.» اینچنین تشویق به موضع‌گیری نکردن در فیلم مستند، نه تنها با بسیاری از تعاریف رایج برای آثار مستند در تضاد قرار دارد، بلکه با کارنامه خود آوینی هم چندان منطبق به نظر نمی‌رسد.

آوینی در انتهای نقد این اثر چنین می‌نویسد: «حال میزان خودکشی دانش­ آموزان در ایران از همه عالم کمتر است، در ایران هیچ نمونه­ ای دال بر اعمال فشارهای جنسی و تجاوز به عنف از جانب مربیان و معلمان بر دانش آموزان ندارید، اما در غرب، همه روزنامه ­ها هر روز پر از اخبار شرم­ آوری در این باره است. حتی میزان اعمال تنبیه از جانب مربیان در اروپا و آمریکا بیش تر از ایران است، چه برسد به جنایاتی که از اختلالات روانی و الکلیسم در میان معلمان و اولیای دانش ­آموزان منشأ می­ گیرد که شما در ایران در طول سال­ها حتی یک نمونه از آن را سراغ ندارید. فضای تعلیم و تربیت در آمریکا و اروپا، چه در مدارس و چه در خارج از مدارس، آن همه فاسد و مختل می­گردند و گذشته از روابط فاسد میان خود دانش ­آموزان، بسیاری از آنان از همان اوان کودکی از جانب معلمان و حتی خویش مورد سوء استفاده ­های جنسی قرار می­ گیرند.»

خواندن این نقد تند، مؤید خاطره مسعود فراستی از نخستین باری که آوینی را دیده است هم می‌تواند باشد: «یک روز حوزه هنری فیلم «مشق شب» ساخته کیارستمی را در تالار اندیشه به نمایش گذاشت. من در تالار نشسته بودم. در میانه فیلم یک نفر که دو سه ردیف جلوتر از ما نشسته بود شروع کرد به علیه فیلم موضع گرفتن. ما صدایش را می‌شنیدیم که خیلی آتشین علیه فیلم حرف می­زد. من هم به همان شکل داشتم هر چه از دهنم درمی ­آمد به فیلم و کارگردان می­گفتم. آن بنده خدا که پشتش هم به ما بود عرقچین سیاهی به سر داشت. به بغل دستی­ام گفتم این مرتضی آوینی نیست؟ گفت از کجا متوجه شدی؟ گفتم این «مایه» فقط می­ تواند مال او باشد.»

به غیر از «مشق شب»، مستند «قضیه شکل اول، شکل دوم» نیز بسیار مهم است. به زعم من، تصویری که این مستند از انقلاب ۵۷ ارائه می‌دهد، هنوز بعد از سی‌وهفت سال از ساختش، دقیق‌ترین تصویر موجود است. حداقلش این است که نظر آوینی در مورد نگاه کردن به مساله از جنبه‌های گوناگون کاملا در آن رعایت شده است. این مستند، روایت یک مساله به شدت غامض در دو صورت است و گرفتن نظارت افراد صاحب نظر در مورد آن. مساله اصلی، مواجهه گروهی از دانش‌آموزان با معلمی است که آنها را به دلیل خطای یک نفر تنبیه کرده است. شکل اول شامل دانش‌آموزانی است که زیر بار نام بردن شخص مجرم نمی‌رفتند؛ در شکل دوم یکی از دانش‌آموزان مقصر را معرفی می‌کند و اجازه می‌یابد به کلاس برگردد. در ابتدا نظرات پدران دانش‌آموزان را می‌بینیم، از کارگری ساده تا نورالدین زرین‌کلک. سپس طیف‌های مختلف سیاسی و نگاه‌های گوناگون به تحلیل این مساله می‌پردازند، از مسعود کیمیایی و عزت‌الله انتظامی تا کمال خرازی و نادر ابراهیمی. از علی گلزاده غفوری و صادق خلخالی تا نورالدین کیانوری و صادق قطب‌زاده و ابراهیم یزدی. مساله استعاری فیلم، بسیار چالش برانگیز است و در مواجهه با همین چالش است که نگاه‌های چپ و راست و جبهه ملی و ... خود را به عیان‌ترین شکل ممکن مطرح می‌کنند. این فیلم اگرچه برنده جایزه جشنواره فیلم‌های کودک‌ونوجوان تهران شد، اما به دلیل حضور برخی از چهره‌های مغضوب و همچنین مساله درونی‌اش، تا سال‌ها بعد امکان انتشار پیدا نکرد.

جنبه دیگر کارنامه عباس کیارستمی، عکاسی اوست. البته باید تلاش‌های او در این عرصه را به دو حوزه تقسیم کرد: نخست عکاسی‌های او از طبیعت جان‌دار و بی‌جان که در قالب مجموعه‌هایی همچون «درها» و «دیوارها» و «برف» تجلی پیدا می‌کند و مثلا عکس پرتره «گاو گریان» سه لته‌ای از او در حراج آثار هنری تهران، با قیمت ۷۰ میلیون تومان به فروش می‌رسد. دوم، تلاش‌های کیارستمی در عکس‌برداری از کلمات و اشعار است. این تعبیر را بهاءالدین خرمشاهی در ابتدای کتاب «حافظ به روایت عباس کیارستمی» آورده است. او که در مقام پیش‌خوان و ویراستار به این کتاب نگاه کرده است، چنین می‌گوید: «راستش اول، هنوز ندیده و نخوانده به این کار بی‌اعتقاد بودم، نمی‌دانستم برجسته‌سازی و قاب گرفتن شعر حافظ، چه پر پروازی به آن می‌دهد. بنده حافظ‌پژوه دست کم دویست بار حافظ را خوانده‌ام ولی این بار و جداسازی و فاصله‌گذاری و قاب‌گیری و برجسته‌سازی شما به نحوی بود که بر عادت پنجاه ساله من و انسم با شعر حافظ غلبه کرد. ... حسن کار شما این است که به قیمت برجسته‌سازی ابیات کمترمشهور، کمتر از اشعار خیلی معروف و ضرب‌المثل‌شده حافظ استفاده کرده‌اید. حاصل کار شما یک تنوع خیلی مهم در کاروبار شعر و حافظ‌پژوهی است.»

کیارستمی تجربه خوانش عکاسانه از متون ادبی را در کتاب‌های بعدی هم ادامه داد. «سعدی از دست خویشتن فریاد»، «آب» (اشعار نیما یوشیج) و «آتش» (اشعار مولانا) نیز ثمره این تلاش‌ها هستند. کیارستمی البته شانس خودش در شاعرانگی را در کتاب «بادوبرگ» آزموده است. آنجا هم بیش از آنکه با شعر مواجه باشیم، توصیف یک عکس را می‌خوانیم:

«نور ماه

بر

ماه‌رخ»

یا

«می‌خواستم گل بکارم

خاک بود

من بودم

گل نبود»

کیارستمی از جنبه‌های دیگری نیز قابل مطالعه است، اما یک ویژگی خاص در میان همه عرصه‌های گوناگون فعالیت‌های او وجود دارد و آن «انسجام» است. کیارستمی فیلمساز، کیارستمی مستندساز، کیارستمی عکاس، کیارستمی شاعر، کیارستمی گرافیست و سایر کیارستمی‌ها، یک نگاه دارند. بعضی وقت‌ها آنقدر شبیه به هم هستند که تفکیک میان آنها سخت می‌شود. گاهی این یک‌سانی‌ها، خسته‌کننده‌ می‌نمایند و طوری جلوه می‌کنند که گویی با تکرار مواجه شده‌ایم. اما چنین نیست. کیارستمی از شروع فعالیتش در سال‌های آغازین دهه ۴۰ تا همین سال‌ها، از آفریقا تا ژاپن، از سوژه قرار دادن زنان تا کارهایش برای کودکان، از سخن گفتن در مورد مرگ تا زندگی، یک نگاه دارد. خوب یا بد بودن این مساله از رویکرد دیگر قابل بررسی است اما این نکته را باید اذعان کرد که یا باید همه کیارستمی را بپذیریم، یا باید همه آن را نفی کنیم.»