شناسهٔ خبر: 47282 - سرویس سیاست‌گذاری علم‌وفرهنگ

تبدیل دانشگاه‌ها از دانشگاه‌ کلان به دانشگاه خرد چه مزایایی دارد؟

بازاندیشی در دانشگاه

دانشگاه تأثیر واقعی دانشگاه‌های خرد فراتر از تعداد دانشجویان، در راهکار و جانشین محسوسی است که برای جزمیات شایع در آموزش عالی ارائه می‌دهد و دانشگاه‌های سنتی را به قبول برخی، اگرنه همۀ عملکردهای خود، وادار می‌کند. نخست اینکه دانشگاه‌های خرد هرگونه بروکراتیزه کردن را به چالش می‌کشند. دوم، دانشگاه‌های خرد در برهه‌ای که دانشگاه‌ها با بی‌اعتناعی در حال ایجاد اثر گلخانه‌ای هستند و غیرمسئولانه بر سوخت‌های فسیلی و دیگر عوامل اصلی در ایجاد تغییرات آب‌وهوایی سرمایه‌گذاری می‌کنند، بر مسئولیت‌پذیری زیست‌محیطی تأکید دارند.

فرهنگ امروز/ آرون روزن، مترجم: فاطمه شمسی:

هوش زیادی نمی‌خواهد تا بفهمیم که در آموزش عالی به نقطۀ غلیان رسیده‌ایم. دانشگاه‌های انگلستان در حال تصویب شهریه‌های کلان‌تر و صعودی، اضافه کردن رؤسای بیشتر و گسترش تعداد دانشجویان به‌میزانی بیش‌ازپیش هستند. بیشتر دانشگاه‌ها به‌جای آنکه به‌طور اساسی دربارۀ آیندۀ خود به بازنگری بپردازند، تنها استراتژی خود را برای افزایش این حجم مضاعف کرده‌اند. این استراتژی با لباس مبدل به‌عنوان نوآوری جا زده می‌شود؛ آن‌هم معمولاً با مقایسه‌های گمراه‌کننده‌ای که میان این دانشگاه‌ها با کمپانی‌های غول‌پیکری نظیر اَپل یا آمازون صورت می‌گیرد. اما تعجب‌آور نیست که برای دانشگاه‌ها، ساختن، تنظیم بودجه و فکر کردن به‌مانند یک غول اقتصادی (به‌ویژه با بودجه‌های ناچیز آن‌ها)، در واقع به‌منزلۀ پیچیدن نسخۀ یک فاجعه است.

ما به رویکرد «هرچه بزرگ‌تر، بهتر» به‌اندازۀ کافی فرصت داده‌ایم. آنچه تابه‌حال به‌شیوه‌ای اساسی انجام نداده‌ایم، تلاش در جهت عکس آن بوده است: کوچک‌تر شدن. منظورم را اشتباه متوجه نشوید، منظور من طرح‌های ریاضتی مقطعی مانند کاهش شغل‌های کادر آموزشی و کاستن از کمک‌های دانشجویی نیست. آنچه نیاز داریم، تغییری عمده در چگونگی تفکر درباب وسعت، شکل، نقش و مسئولیت‌پذیریِ دانشگاه است. بیایید برای یک لحظه تصور کنیم داشتن دانشگاهی که تنها چند ساختمان دارد و تمام هزینه‌ها به‌جز هزینه‌های کم و اساسیِ اداری را به‌کلی از میان برداشته است و کلاس‌های کوچکی با شهریۀ پایین یا رایگان ارائه می‌دهد، چگونه می‌تواند باشد. می‌خواهم این دانشگاه را دانشگاه خُرد بنامم.

این ایده ممکن است خیالی خام به نظر برسد، اما پیشینه‌ای روشن دارد. در سال ۱۹۱۷، لوسین لوسیوس نان،[۱] مهندس برق و انسان‌دوست آمریکایی، کالج دیپ اسپرینگز[۲] را در صحرای کالیفرنیا بنیان نهاد. مدل آموزشی‌ای که نان طرح آن را ریخت، از آن زمان تاکنون تاحد زیادی دست‌نخورده باقی مانده است. این کالج دوساله در هر سال سیزده دانشجو را با رویکرد گزینش‌گرانه‌تری نسبت به دانشگاه‌های آکسفورد، کمبریج یا هرکدام از اتحادیۀ دانشگاه‌های آیوی در آمریکا (America’s Ivy League colleges)، پذیرش می‌کند. کلاس‌های درس آن کوچک و پرزحمت، با سه استاد صاحب‌کرسی هرکدام در رأس امور علوم انسانی، علوم اجتماعی و علوم طبیعی، برگزار می‌شوند. دانشجویان برای تحصیل در کالج دیپ اسپرینگز شهریه‌ای پرداخت نمی‌کنند. این کالج از طریق اموال وقفیِ نان و به‌کمک گونه‌ای از خودکفایی دوراندیشانه توانسته است به این روند ادامه دهد. دانشجویان تحت نظارت یک مدیر به کار دام‌پروری و کشاورزی مشغول‌اند و از این طریق، غذا و هزینه‌ها و مخارج خود را خود تأمین می‌نمایند و به‌میزان بسیار زیادی خودگردان عمل می‌کنند. همۀ این‌ها در حالی است که در پی یک برنامۀ درسی منسجم و همه‌جانبه در رشته‌های فرهنگی (اعم از ادبیات، تاریخ، فلسفه و زبان) هستند. یادگیری و کار کردن هرکدام دیگری را تقویت می‌کند.

تصور یک گاوچرانِ متفکر که صبح گله را به چرا می‌برد و عصر کیرکگارد می‌خواند، به‌وضوح تصوری آمریکایی است. با وجود این، در کمال تعجب، سرمشق‌های اصلی کالج دیپ اسپرینگز به انگلستان قابل انتقال است. تعداد زیادی از کالج‌های کوچک هنرهای زیبا را تصور کنید که در مناطق روستاییِ این کشور پراکنده‌اند و هرکدام در اطراف شرکت‌های صنعتی کوچک و پایدار با حداقل تأثیر زیست‌محیطی، از پرورش گله گرفته تا پرورش زنبورعسل، حلقه زده‌اند. دانش‌آموزان در همان ناحیه و در اجتماعات کوچکی مرکب از تعدادی از همسالان، تعداد کمی استاد و چند پیشه‌ور پرمعلومات، زندگی می‌کنند. آن‌ها می‌بایست زمانشان را بین مطالعات باطنی[۳] و کارهای روزمره، از فعالیت‌های تخصصی گرفته تا مراقبت‌های ابتدایی، تقسیم کنند.

این دانشگاه‌های خرد می‌توانند به‌مثابۀ شاخه‌هایی از دانشگاه‌های سنتی رشد و توسعه یابند و از این طریق به پتانسیل‌های خود برای آزمودن برنامه‌های درسی و آموزشی جدید که گروه‌های کوچکی از دانشجویان کوشا و فوق‌العاده مشتاق را هدف خود قرار داده است، پی ببرند. دانشجویان می‌توانند یک ترم یا کل دورۀ لیسانس خود را (شاید به‌جای تحصیل در خارج) در این دانشگاه‌های خرد بگذرانند. این دانشگاه‌ها می‌توانند به‌طور مستقل و بدون هیچ سازمان مادری اداره شوند. همچنین تمام دانشجویان بالقوه و احتمالی یا حتی شاید اکثریت آن‌ها در این دانشگاه‌ها جذب نخواهند شد، بلکه این دانشگاه‌ها دانشجویان خلاق و پیشتازی را پذیرش خواهد کرد که از شکل، فضا و هزینۀ دانشگاه‌های موجود ناراضی هستند. ریسک حضور در این دانشگاه‌ها برای چنین دانشجویانی، از آنجا که هزینه‌ای دربرندارد و در طی حضورشان می‌توانند مهارت‌های عملی و مفید بیاموزند، پایین خواهد بود.

تأثیر واقعی چنین دانشگاه‌هایی فراتر از تعداد دانشجویان، در راهکار و جانشین محسوسی است که برای جزمیات شایع در آموزش عالی ارائه می‌دهد و دانشگاه‌های سنتی را به قبول برخی، اگرنه همۀ عملکردهای خود، وادار می‌کند. نخست اینکه دانشگاه‌های خرد هرگونه بروکراتیزه کردن را به چالش می‌کشند و الگویی از شفافیت، مسئولیت‌پذیری و وحدت رویه به دست می‌دهند تا دانشگاه‌های بزرگ بتوانند به‌سمت آن خیز بردارند. دوم، دانشگاه‌های خرد در برهه‌ای که دانشگاه‌ها با بی‌اعتناعی در حال ایجاد اثر گلخانه‌ای[۴] هستند و غیرمسئولانه بر سوخت‌های فسیلی و دیگر عوامل اصلی در ایجاد تغییرات آب‌وهوایی سرمایه‌گذاری می‌کنند، بر مسئولیت‌پذیری زیست‌محیطی تأکید دارند.

ایدۀ دانشگاه خرد، پتانسیل به راه انداختن بحثی تازه دربارۀ استطاعت مالی را دارد. دلایل زیادی وجود دارد در اینکه چنانچه انگلستان مسیر کنونی خود را در افزایش شهریه‌ها ادامه دهد، در نهایت با همان مشکلات کمرشکنی دست‌به‌گریبان خواهد شد که در آمریکا اتفاق افتاد؛ کشوری که در آن بدهی دانشجویان در کل بیش از یک تریلیون دلار است. چنانچه راه‌حل دیگری نیز وجود نداشته باشد، نباید روند بی‌رویۀ افزایش شهریۀ دانشگاه‌ها را بپذیریم.

اشاره به موضوع استطاعت مالی، مستلزم بحثی بی‌پرده دربارۀ شغل است. کلیشۀ دانشجوی بیکار، کلیشه‌ای احمقانه است. بسیاری از دانشجویان لیسانس در انگلستان برای پرداختن شهریه، ساعت‌های زیادی به کارهایی با حداقل دستمزد، که به رشتۀ تحصیلی‌شان نزدیک است، مشغول هستند. به‌جای چشم بستن بر این روند یا تلقیِ کار به‌مثابۀ یک مانع تلخ و اسف‌انگیز، دانشگاه‌ها باید برنامه‌هایی را توسعه دهند که برای همۀ دانشجویان فرصت انجام کارهای عملی با دستمزد منصفانه به‌منظور حمایت مالی خود و مؤسسه را فراهم آورد. به‌جای وعده‌های مبهم در مورد مهارت‌های انتقال‌پذیر، باید بر تجربۀ ملموس و عینیِ کار که در درون یک تجربۀ دانشگاهی کل‌نگر، تلفیق شده و معتبر است، تکیه کنیم.

معرفی دانشگاه‌های خرد تمام جنبه‌های بحرانی را که در آموزش عالی با آن روبه‌رو هستیم، حل نخواهد کرد. اما زمان آن رسیده است تا از پذیرش جریان بی‌پایانِ راه‌حل‌های مشابه و از بالا به پایین سرباز زنیم. ما باید به‌دنبال ایده‌هایی برویم که از آزمون‌های کوچک شروع کنند و به آزمون‌های واقعی اهمیت دهند؛ آزمون‌هایی که نتایج آن‌ها همیشه قابل پیش‌بینی نیست.

ارجاعات:


[۱]. Lucien Lucius Nunn

[۲]. Deep Springs College 

[۳]. esoteric

[۴]. carbon footprints