شناسهٔ خبر: 47581 - سرویس مسائل علوم‌انسانی

چرا آثار هنری کمتر مورد اقبال خریداران قرار می‌گیرد؟ (۱)؛

هنر، معیشت و اقتصاد

نقاشی رابطۀ بین انتخاب، سرمایه و معیشت تأثیرگذارترین عامل تعیین‌کنندۀ انتخاب است؛ ازآن‌رو کمتر کسی پیدا می‌شود بنا به ذوق طبع متأثر از یک اثر هنری، از هزینۀ معاش و نیازهای اولیۀ زندگی روزمره‌اش صرف‌نظر کند و آن را برای خرید اثری که صرفاً بنا به لذت و ذوق شاید برخاسته از خاطرات گذشته یا هم‌سنخ بودن با رؤیا و خیالاتش بپردازد؛ چراکه او در زندگی یک نگرانی-دلهره-اضطراب-ترس آموخته‌شده در برابر آیندۀ نامطمئنی دارد که او را منفعل از این عمل می‌کند.

فرهنگ امروز/حامد گنجعلیخان حاکمی

تنها تعداد کمی از آثار هنری مورد اقبال قرار می‌گیرند. به نحوی این موضوع پیش می‌آید که چرا برای خرید عکس، تابلو نقاشی و مجسمه (اصل) تعداد کمی از افراد هزینه می‌کنند درحالی‌که اکثریت افراد جامعه برای خرید وسائلی همچون ظروف تزئینی، نقره، زرکوب، فرش، عکس‌های کپی و تابلوهای دکوری حاضر به پرداخت مبالغ هنگفت هستند که بعضاً قیمت بالاتری از یک تابلوی اصیل دارد. این نوشتار نتیجۀ کاوش بدون رویکرد تخصصی در حوزۀ اقتصاد و هنر است، به هیچ روی نگارنده قصد بررسی المان‌های تخصصی دو حوزۀ هنر و اقتصاد را نداشته و داعیه‌ای هم بر آن ندارد.

تکامل، انتخاب و احتمال

زندگی فعلِ انتخاب است. انتخاب! واژۀ ناآشنایی نیست، اما چگونه و چرا انتخاب کردن مکانیسمی است که باید کاوید. انتخاب به‌مثابه پاسخ به یک نیاز، تعیین‌کنندۀ نوع پاسخ به نیاز، تابعی از روش انتخاب می‌باشد؛ هر حالت پاسخ به نیاز، انتخابی است که روش و ارزش خاص خود را دارد. انسان با انتخاب‌های مبتنی بر معیارها و هدفش، پاسخ به نیاز خود می‌دهد؛ لذا باید در نظر داشت که هدف، نتیجۀ به دست آمده بعد از رفع نیاز می‌باشد. نهاد ناآرام جهان و تحول قانونی است که انسان را برای یافتن معنای زندگی‌اش و خارج شدن از یک‌نواختی و سکون به تلاش وامی‌دارد. تحول پارامتر و ویژگی است که ۳ عنصر جهان، انسان و هنر را به یکدیگر ربط می‌دهد؛ ازآن‌حیث که ذات هنر و زندگی رشد، تحول و تکامل است و این فصل مشترک بین جهان، انسان و هنر می‌باشد. هنر افق دید و تفکر آدمی را ارتقا و گسترش داده تا انسان تاب‌وتوان بیشتری یابد و جایگاه خود در جهان را رقم زند. هنرمند در هنرش جهان را به شکل و شیوه‌های خاص نمودار می‌کند و رسالت خود که گشودن جهانی نو به روی آدمی است را انجام می‌دهد. تلفیق هنر و زندگی برای فهم از هستی و حضور انسان لازمۀ زندگی است و این اصل را نمی‌توان نادیده گرفت و یکی را بدون دیگری معنادار تلقی کرد؛ در این شیوه است که هنر و اقتصاد مرتبط و امکان تحقق می‌یابند، پرداختن به یکی انسانی یک‌بعدی می‌سازد که از یک جنبه فقط ارزش خود را درک می‌کند. به قول مولانا:

آدمی اول حریص نان بود / زانک قوت و نان ستون جان بود

چون بنادر گشت مستغنی ز نان / عاشق نامست و مدح شاعران

انتظار داریم که انسان تکامل‌یافته در جسم، از جنبۀ تفکر و احساس نیز تکامل‌یافته عمل کند؛ لذا بنا به قانون انتخاب و بقا می‌توان بیان کرد که انسان متکامل‌تر انتخابی دارد که آسیب و خطای کمتری داشته باشد. مخاطب در مواجهه با اثر هنری در حالت و موقعیتی از هستی و حضور قرار می‌گیرد؛ لذا یکی از راه‌هایی که انسان‌ها برای رسیدن به آمال و آرزوهای خود انتخاب می‌کنند روی آوردن به هنر و انتخاب آثار هنری است.

در تحلیل وضعیت انتخاب و هدایت فرد به‌سوی یک گزینه خاص باید منشأ و مبدأ ارزش‌نگاری، معیار و پارامترهای مؤثر که چگونگی رخداد انتخاب را تعیین می‌کنند مورد مداقه قرار داد. به تجربۀ زیستی مبرهن است که با قرارگیری ارزش و معیارها در وجود انسان، به خاطر تفاوت‌های درونی انسان‌ها انتخاب‌های متفاوتی رقم می‌خورد و قانون احتمال به میان می‌آید. شاید این سؤال پیش بیاید که آیا باز هم تفاوت در انتخاب معنادار خواهد بود اگر تعدادی از افراد در انتخاب گزینه‌های متفاوت برای رفع و پاسخ به نیاز به یک گزینه یا حالت مشابه روی آورده و سلایق مشابه را نشان دهند؟ (پاسخ به این سؤال را در ادامه می‌توان مستدلانه استخراج کرد)

ادبیات و هنر، ضرورت بودن و زندگی است. هنر در همۀ ادوار زندگی با آدمی بوده است گویی همزاد احساسات و اندیشه‌های اوست. تعامل انسان و هنر در جامعه و وضعیت کنونی به سبب عوامل بسیاری مانند فناوری و تکنولوژی‌های پیشرفته و ارتباطات گسترده‌ای که به‌واسطۀ تکنولوژی ممکن شده، حضور محصولات هنری در زندگی روزمره را شگفت‌انگیز کرده است؛ به‌عنوان مثال شما هر لحظه و در هر جایی به‌صورت کاملاً خصوصی به‌واسطۀ یک گوشی تلفن و یک هندزفری می‌توانید آهنگ مورد علاقۀ خود را بدون آنکه برای کسی مزاحمت ایجاد کنید، بشنوید، یا فیلم یا تصویر مورد علاقۀ خود را مشاهده کنید. این نکته رهنمون‌کنندۀ این مورد است که باید توجهی جدی و بیشتر به مسئلۀ هنر و زندگی داشت و این الگوی مصرف را بهینه و سازمان‌دهی کرد به این صورت که آحاد جامعه در استفادۀ آثار و تولیدات فرهنگی و هنری خویش از میزان انتخاب و دسترسی بیشتری برخوردار باشند. به‌خوبی می‌توان دید که امروز شهروند جامعه در انتخاب کالاهای مورد نیاز خود به دلیل محدودیت‌های وارداتی، تفاوت قیمت، تطابق سلیقه و معیار انتخاب با بازار، امکان کمتری برای انتخاب دارد؛ لذا با شناسایی و بهره‌گیری از ظرفیت‌های اقتصادی می‌توان باعث رشد و پیشرفت فزاینده‌ای در صنایع فرهنگی و هنری شد.

وجه مهم دیگر، رابطۀ بین انتخاب، سرمایه و معیشت است که به جرئت می‌توان آن را تأثیرگذارترین عامل تعیین‌کنندۀ انتخاب دانست؛ ازآن‌رو کمتر کسی پیدا می‌شود بنا به ذوق طبع متأثر از یک اثر هنری، از هزینۀ معاش و نیازهای اولیۀ زندگی روزمره‌اش صرف‌نظر کند و آن را برای خرید اثری که صرفاً بنا به لذت و ذوق شاید برخاسته از خاطرات گذشته یا هم‌سنخ بودن با رؤیا و خیالاتش بپردازد؛ چراکه او در زندگی یک نگرانی-دلهره-اضطراب-ترس آموخته‌شده در برابر آیندۀ نامطمئنی دارد که او را منفعل از این عمل می‌کند.

هنر، سرمایه و معیشت

چرا یک تابلوی نقاشی اصیل در رقابت با سایر اجناس دکوری احتمال کمتری برای انتخاب شدن دارد؟

وابستگی شیوۀ اندیشیدن به وضعیت اقتصادی و معیارهای ارزش‌گذاری منتج‌شده از این شرایط در این مقال، رهیافت حل مسئلۀ انتخاب و اقبال به عرصۀ هنر است. نیک می‌دانیم ایران کشوری در حال توسعه و به لحاظ کمی و کیفی شاخص‌های تجربۀ زیستی و زندگی کشورهای توسعه‌یافته جهان اول را ندارد؛ نگرش ارزش‌نگاری بر اساس شاخصه‌های اقتصادی (نوعاً سرمایه‌داری-سرمایه‌گذاری) در حوزۀ هنر و هدایت اذهان و افکار برای انتخاب اثر هنری در ایران برخلاف ذوق هنری و مدعای هنردوست و هنرپروری تاریخی مبهم و غیراجرایی است. معین کردن رابطۀ بین هنر و اقتصاد از طریق کمیت‌پذیر کردن ماهیت هنر اتفاق می‌افتد، اما به دلیل وجود ابهام‌ در شناخت ملاک‌ها و معیارهای کمی و ابزارهای مادی این رابطه مخدوش و قابل توسعه نیست؛ برای مثال چگونه می‌توان‌ ارزش افزودۀ اندیشه، احساس و هنر هنرمند در خلق اثر را اندازه گرفت و یا برای آن‌ ارزش مادی تعیین کرد؟

یافتن قاعده‌ای در ارزیابی‌ آثار هنری‌ و تعمیم آن در ارزش‌گذاری‌ خلاقیت‌ هنری همچون ارزیابی سایر کنش‌های انسانی نیست؛ لذا شیوۀ مدون و مشخصی برای قیمت آثار هنری در دسترس نبوده و محلی برای قیمت/نرخ‌گذاری، خریدوفروش به‌صورت رقابت عمومی در همۀ زمان‌ها همانند دیگر کالاها وجود ندارد، مگر در گالری‌ها و یا حراجی‌ها که شاخص‌های قیمت‌گذاری سلیقه‌ای بوده و اکثریت شرکت‌کنندگان در آن علاقه‌مندان و مجموعه‌دارانی هستند که از خرید استقبال می‌کنند. فرضاً اگر در برهه‌ای از زندگی به پول نیاز پیدا کنید کدام‌یک از اجناس موجود در منزل را به سهولت می‌توانید به فروش رسانده و تبدیل به نقدینگی کنید؟ گلدان نقره، طلا و جواهرات، تابلوفرش، نقاشی یا خطاطی و ...؟ پاسخ این سؤال نشان می‌دهد که چرا اکثریت اقبالی به خرید آثار هنری اصیل همچون نقاشی نمی‌کنند، مگر برای دکوراسیون و زیباسازی که آن هم مختص به طبقۀ خاصی از اقشار جامعه با درآمد خاصی است؛ اما چنانچه دیده می‌شود در اکثریت خانه‌ها و اقشار، طلا، نقره، جواهر و فرش و ... وجود دارد و به‌راحتی هم به نقدینگی تبدیل می‌شود.

نبود ارزیابی و تحلیل نتایج از اهم موارد بی‌توجهی و مهم انگاشته نشدن حمایت اقتصادی از خلق و تولید آثار هنری است. بررسی هنر از حوزۀ اقتصادی فارغ از حفظ ارزشمندی کار هنرمند، باید مفاهیمی همچون شناخت بازار، رقیب، مخاطب، توسعه و کاربرد در تولید انبوه را در نظر داشت. همان‌طور که پیش‌تر بیان شد، از یک طرف نبود معیار مشخص برای قیمت‌گذاری آثار هنری (نه تولیدات اقلام حوزۀ هنر) و از سوی دیگر هنر راهی برای معیشت آن را تابع قوانین اقتصادی و مردمی می‌کند که با روحیه و ذات آزادی‌خواهی هنر مغایرت دارد. از آنجایی که کالای هنری و اثر هنری دو مقولۀ متفاوت هستند، هنرمندان بسیاری حاضر به پذیرش اثرشان تحت عنوان کالای هنری -چیزی که باید از قواعد حاکم بر سیستم اقتصادی پیروی کند- نیستند، این گروه از هنرمندان معتقدند که هنر ماهیتی ماورایی‌ داشته و اقتصاد ماهیتی مادی، پس هر نوع رابطه بین‌ هنر و اقتصاد از اساس باطل و مذموم و صحبت از اقتصاد هنر منجر به نفی‌ اصالت هنر و نهایتاً ماهیت کالایی یافتن آن خواهد شد و این دور از شأن هنر و هنرمند است؛ ازاین‌رو، همواره بیان می‌دارند که روی آثار هنری نمی‌توان قیمت گذاشت، از طرفی می‌خواهند از این راه کسب معیشت کنند و از طرفی حاضر به قرار گرفتن و تبعیت از قوانین سرمایه‌گذاری نیستند؛ لذا در یک دور قرار می‌گیرند که خروج از آن به اضطرار یا رضایت و توافق بین خریدار و فروشنده برمی‌گردد.

به دلیل عدم تعریف مشخص و پیروی از بازار اقتصادی، اثر هنری در فرهنگ ایرانی به‌عنوان یک کالا در نظر گرفته نمی‌شود، زیرا ضمانتی برای سرمایه‌گذاری، پس‌انداز، بالا رفتن ارزش وجود ندارد؛ همچنین عده‌ای معتقدند این نحله تأثیر مثبتی در تصمیمات اقتصادی کشور نداشته و با اشاعۀ این موضوع که هنر از اساس فاقد بازدهی‌ اقتصادی‌ بوده‌ و هرگونه هزینه‌ای برای آن بی‌نتیجه است، مانع‌ شناخته‌ شدن ظرفیت‌های‌ اقتصادی هنر می‌شوند؛ آن‌ها نیز معتقدند توسعه، فرایندی صرفاً اقتصادی است‌ که‌ بر بستر دانش، فناوری، صنعت و تجارت و به‌سوی مقصدی که رفاه مادی‌ است، اتفاق‌ می‌افتد؛ همچنین معتقدند فرهنگ، غیرمولد و غیراقتصادی‌ است و در بهترین حالت یک محصول فرهنگی، کالای لوکسی است‌ که‌ مورد نیاز و مصرف طبقات مرفه است. حضور این افراد با این نگرش اشتباه در سطوح کلان‌ برنامه‌ریزی، ظلمی مضاعف بر فرهنگ‌ و هنر این مرزوبوم است. تأثیر این نگرش از یک‌ سو باعث شده تا فرهنگ و هنر همواره در دام مضیقه‌های مالی، اعتباری و بودجه‌ای‌ گرفتار و سهمی اندک از بودجه‌های‌ ملی را کسب‌ کند و از طرف دیگر ظرفیت‌ها و قابلیت‌های اقتصادی‌ فرهنگ‌ و هنر در دسترس نبوده و دیگران شهامت ورود به آن را نداشته و امکان شکوفایی از آن سلب شود.

مسئلۀ ارزشمندی و مورد ستایش قرار گرفتن از سوی دیگران و تعریف و تمجید در فرهنگ ایرانی آن را محدود به شناخت فرهنگی و تاریخی می‌کند که حیث تاریخی نشان می‌دهد آحاد جمعیت از نام و نشان و ارزش هنرمندان بی‌خبرند، اما جنس قالی ابریشم را خوب می‌شناسند و عیار طلا و جواهر را بهتر از هر چیز دیگری تشخیص می‌دهند، اما اثری از یک نقاش، موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز، فیلم‌ساز و … یا یک اثر اصیل و غیرکپی را نمی‌توانند تشخیص دهند. چنانچه شما به‌صورت تصادفی از افراد بپرسید که اسم و آدرس چند هنرمند یا نگارخانه را بگویند، گویا با عجیب‌ترین سؤال زندگی مواجه شده‌اند، حیرت کرده و می‌پرسند آنجا چه کار می‌کنند؛ اما اگر بپرسید اسم چند طلافروش و یا قالی‌فروش را بگویید، با تمام جزئیات و حتی شرایط خریدوفروش اقساطی و ... اطلاعات کاملی را در اختیار شما می‌گذارند! تولیدات دکوری جدای از اصیل نبودنشان صرفاً برای تزئین به کار رفته و در عرصۀ رقابت انتخاب شدن جای را برای آثار اصیل هنری تنگ می‌کنند، زیرا سرمایه‌گذاری و ایجاد بازار بر اساس روحیۀ تجمل‌طلبی و نشان دادن قدرت و ارزش و کارهای تزئینی تجملاتی به نوعی اطمینان بیشتری برای سرمایه‌گذار به همراه دارد. از دیدگاه پس‌انداز کردن و اندوختۀ سرمایه‌ای هم به مسئله نگاه کنیم، به این جواب می‌رسیم که به دلیل نبود محل مشخص، خریدار دائم، نرخ و ارزش مشخص، گزینۀ آثار هنری به‌عنوان اندوختۀ سرمایه‌ای و پس‌انداز گزینۀ مناسبی نیست. در این مقال به دلیل گستردگی از مافیای هنری و دلالان و بازاریابان فرصت‌طلب و نابجایی افرادی که از بستر هنر برای رسیدن به اغراض استفاده می‌کنند، صرف‌نظر می‌شود.

تا کنون هیچ نهاد یا صنفی پشتیبان عملی سرمایه‌گذاری بر روی تولید آثار هنری و تضمین آیندۀ شغلی و معیشتی هنرمند نبوده، هرچند جسته‌گریخته همایش‌ها و جلساتی در اتاق‌های بازرگانی انجام می‌شود که بی‌نتیجه بوده و بنا به گفتۀ یکی از شاهدان عینی در جلسات اتاق بازرگانی، فردی گفته بود چرا باید برای اینان (منظور هنرمندان و فعالان این عرصه) نان درست کنیم!

ادامه دارد...