شناسهٔ خبر: 48718 - سرویس دیگر رسانه ها

مهرآیین: امتناع به چه معناست؟

مصطفی مهرآیین گفت: پروژه فکری سید جواد طباطبایی عقیم و خودش مصداق امتناع است. این به امنیتی شدن اندیشه منجر می‌شود اما اکنون سید جواد طباطبایی کارش مچ‌گیری شده است. درصورتی که این اندیشه نیست. اندیشه‌ورزی قبل از هرچیزی یک فرم است و فرم ساده آن احترام به طرف مقابل است.

مهرآیین: پروژه فکری سید جواد طباطبایی عقیم و مصداق امتناع است

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ میزگرد جامعه‌شناسان و نشست علمی گروه جامعه شناسی با موضوع «امکان یا امتناع تفکر جامعه‌شناختی در ایران» با حضور استادان این رشته، محمدامین قانعی‌راد، مصطفی مهرآیین، احمد بخارایی و حجت‌الاسلام حمید پارسانیا دوشنبه ۹ اسفند در انجمن جامعه‌شناسی برگزار شد.

پروژه فکری سید جواد طباطبایی عقیم است
مهر آیین با بیان تاریخچه‌ای از چگونگی شکل‌گیری بحث امتناع تفکر در ایران گفت: امتناع تفکر در ایران در ادامه شکل گیری‌اش  به سید جواد طباطبایی رسید که نقدهایی به روشنفکران و اندیشمندان مختلف کرد. او این پروسه فکری را در کتاب خود پرورش داد و همیشه معتقد است که این چیزهایی که در ایران مطرح می‌شود اندیشه نیست و ما با امتناع اندیشه روبه‌رو هستیم بنابراین در وضعیت زوالیم و تنها کاری که در وضعیت زوال می‌توان کرد تفکر به خود زوال است.

وی افزود: من همیشه به دنبال این بودم که اگر این همه کتاب  مقاله، رساله و... تولید شده پس امتناع به چه معناست؟ وقتی درباره عکس این قضیه یعنی تولید اندیشه جستجو کردم متوجه شدم که در دنیا اندیشه‌های بسیاری وجود دارد و زمانی که به جامعه‌شناسی معرفت رسیدم دیدم اگر از این منظر نگاه کنیم پروژه فکری سید جواد طباطبایی یک پروژه فکری عقیمی است و خودش مصداق امتناع است.

وی ادامه داد: اما رویکردی در جامعه ما وجود دارد که از بیخ و بن غلط است و من اسم آن را رویکرد آسیب‌شناسی می‌گذارم. یعنی اصولاً ما جامعه شناسی در ایران نداریم و بیشتر به جای اینکه به جامعه‌شناسی بیندیشیم به مسائل اجتماعی به عنوان آسیب می‌اندیشیم. بنابراین ما پارادایمی به اسم پارادایم آسیب‌های اجتماعی را شکل داده‌ایم. اگر دقت کنید ما مدام گرفتار مفهوم طلاقیم، ما گرفتار مسئله‌ای مانند خانواده نیستیم. جامعه‌شناسی در واقع دو وظیفه دارد؛ ابتدا تشریح نظم جامعه و بعد تحولات جامعه را توضیح می‌دهد. اگر بتوانیم این دو کار را بکنیم جامعه شناسیم. مثلا دورکیم، وبر، مارکس و... همه به تشریح نظم جامعه خودشان پرداخته‌اند و آن را توضیح داده‌اند. ما باید به واقعیت اجتماعی خودمان رجوع کنیم.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه جامعه‌شناسی را به جستجوی راه‌حل‌ها و ایدئولوژی‌ها تقلیل می‌دهیم، گفت: در صورتی که جامعه‌شناسی یک معرفت است. با اندیشه هم به این صورت عمل کرده‌ایم. آقای طباطبایی و خود شریعتی در نسبت با سنت و سروش در نسبت با شریعتی به جای اینکه بیایند و نظم اندیشه را در جامعه توضیح بدهند می‌گویند آنچه هست بیمار است. مفروض این است که چیزی سالم وجود دارد و بقیه آسیب هستند و باید آنها را درمان کرد. این به امنیتی شدن اندیشه منجر می‌شود. مثلا سید جواد طباطبایی کارش مچ‌گیری شده است. در صورتی که این اندیشه نیست. اندیشه‌ورزی قبل از هرچیزی یک فرم است و فرم ساده آن احترام به طرف مقابل است. گفت‌وگو کن، یعنی بدان طرف مقابل چه می‌گوید و بعد آن را نقد کن. اینکه اندیشه فقط در نزد من است و من هم هگل دورانم که تحولات روح را در تاریخ جستجو کردم و دیدم همه غلط‌ هستند و روح مطلق خودمم که مدام بروز می‌کنم اما می‌دانم که غلط دارم بروز می‌کنم.

مهرآیین یادآور شد: این در حالی است که در دنیا دقیقا برعکس است و نسبت اندیشه با جامعه دقیقا واضح است و هم اینکه متفکران می‌پذیرند که نسبت جامعه با اندیشه دارای یک منطق درونی خودش است.

وی در پایان با بیان اینکه جامعه ما طبعاً اندیشه می‌کند و این شیوه‌ای که آقای طباطبایی مطرح می‌کند که جامعه ما در حال زوال است غلط است، گفت: چون خود ایشان در حال زوال است. ما باید به وضعیت نظم اجتماعی در حوزه‌های متفاوت برگردیم. اگر جامعه‌ای از پردازش و صورت بندی نظم اجتماعی خودش می‌رسد یا نمی‌تواند، اصولاً می‌توان گفت در آن جامعه اندیشه وجود ندارد. به هرحال متفکرانی که به آنها اشاره شد حداقل به نظم تفکر سنتی پرداخته بودند و آن را انجام داده بودند.  

شاخص فرهنگی عصر پست مدرن و بینش جامعه‌شناسی
قانعی‌راد نیز در این نشست با بیان اینکه طرح امتناع یا امکان تفکر جامعه‌شناسی در ایران با وجود اینکه یک سئوال مهم است اما ابهام دارد، گفت: هر چند شاید این ابهام کمک کند که از زوایای مختلف بتوان این مسئله را دید و مورد ارزیابی قرار داد. وقتی ما صحبت از این می‌کنیم که تفکر جامعه‌شناسی در ایران ممتنع یا ممکن است منظورمان در کجاست؟ آیا بحث در تفکر جامعه است یا بحث در تفکر جامعه‌شناسی در دانشگاه؟

وی ادامه داد: گاهی ممکن است بگویید که ما در دانشگاه هم فاقد تفکر جامعه‌شناختی هستیم. ممکن است که بگویید آنچه به عنوان سبک دانش جامعه‌شناسی در جهان وجود دارد در اینجا وجود ندارد، یعنی آن چیزی که اکنون در دانشگاه به عنوان جامعه‌شناسی تدریس می‌شود تفکر جامعه‌شناختی نیست. برخی‌ها شاید از این به بعد به قضیه نگاه کنند و بگویند که تفکر جامعه‌شناسی در ایران اصلاً مطرح نشده هرچند ممکن است مطالعاتی، پژوهش‌هایی و کتاب‌هایی هم نوشته شده باشد اما اینها مبتنی بر تفکر جامعه‌شناسی نیست.

قانعی‌راد افزود: یک وجه دیگر بحث ممکن هم این است که تفکر جامعه‌شناختی در جامعه ایران آیا ممکن است؟ یعنی اینکه تک تک آحاد جامعه تفکر جامعه‌شناختی داشته باشد که ابتدا به این قسمت از بحث می‌پردازم. من به سنتی که درباره ارزیابی تفکر اجتماعی وجود داشت برمی‌گردم. ما می‌بینیم که سی رایت میلز در کتاب «بینش جامعه‌شناسی» گسترش بینش جامعه‌شناسی را به عنوان شاخص فرهنگی عصر چهارم می‌نامد. یعنی عصر اول باستان، عصر دوم میانه و عصر سوم مدرن است و به تعبیری ما وارد عصر چهارم که عصر پسامدرن است، شده‌ایم.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه میلز معتقد است که شاخص فرهنگی عصر پست مدرن همین بینش جامعه‌شناسی است، اظهار کرد: در مقابل شاخص فرهنگی عصر سوم که عصر مدرن است فیزیکالیسم است یعنی دانش فیزیک دانشی است که در دوره مدرن ذهنیت مدرن پیرامون خودش را شکل می‌دهد.

وی توضیح داد: شما سراغ هر کسی حتی جامعه‌شناس هم که می‌روید فیزیکی فکر می‌کند همان‌طور که مفهوم فیزیک اجتماعی در این دوره مطرح می‌شود. نگاه مهندسی اجتماعی را در این دوره داریم که به نحوی مبتنی بر فیزیکالیسم هستند اما در دوره جدید شاخص فرهنگ تبیین جامعه‌شناسی است. آدم‌ها در این عصر همه بر مبنای یک نوع بینش جامعه‌شناسی فکر می‌کنند و مختص جامعه‌شناسان نیست بلکه شاخص فرهنگی عصر یعنی یک پدیده فرهنگی رایج و گسترده است که در جامعه وجود دارد که این را نزد همه افراد جامعه می‌بینید و تفکر جامعه‌شناختی  نزد همه وجود دارد.

به گفته قانعی‌راد، اگر به ایران نگاه کنیم می‌بینیم، ما هنوز در عصر فیزیکالیسم به‌سر می‌بریم یعنی برنامه‌ریزان توسعه ما یک نگاه فیزیکی به مسائلی مانند شهر و ... دارند. سیاستمداران ما هم به این گونه بیشتر یک نگاه مهندسی اجتماعی یا فیزیکی را دنبال می‌کنند. بنابراین امکان این وجود دارد که جامعه در کل به شیوه جامعه‌شناسانه بیندیشد. از نظر میلز اگر کسی در عصر چهارم به شیوه جامعه‌شناسی نیندیشد اساسا در کارش موفق نخواهد بود مثلا یک هنرمند اگر بینش جامعه‌شناسی نداشته باشد نمی‌تواند فیلم‌های خوبی بسازد.

این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه ذهنیت ایرانی امروز از یک موقعیت تقدیرگرایانه به یک ورژن مغلوب جامعه‌شناختی گذار پیدا می‌کند، گفت: در بسیاری از کشورهای دیگر هم این نوع گذار را شاهد بودیم. این گذار به یکباره صورت نمی‌گیرد. مردم در این دوران بیشتر روی عوامل اجتماعی دست می‌گذارند اما نوع تبیین‌شان از ویژگی‌های علمی برخوردار نیست. بیشتر در پی افشاگری درباره قدرت هستند در صورتی که در یک دوره‌ای در پی ستایش قدرت بودند.

وی تاکید کرد: بنابراین به این معنا در جامعه ما تحولی به سمت و سوی تفکر جامعه‌شناختی  پیدا شده و ریشه آن به طور خاص در انقلاب مشروطه است. ما در اینجا به این می‌رسیم که تفکر جامعه‌شناسی یک تحول اجتماعی می‌خواهد و چیزی نیست که به یکباره به‌وجود بیاید بلکه باید از جامعه بجوشد. بستر اجتماعی باید اجازه شکل گرفتن تفکر اجتماعی را بدهد. یکی از آن بسترهای اجتماعی که در ایران اجازه داده که کم کم تفکر جامعه‌شناسی پیدا شود انقلاب مشروطه و یکی هم انقلاب اسلامی است.

قانعی‌راد با اشاره به اینکه شکل‌گیری تفکر جامعه‌شناسی یک فرایند است که در جامعه ما نشانه‌های ابتدایی‌اش پیدا شده است، گفت: اگر این تفکر در جامعه شکل یابد و خودش را اصلاح کند ما شاهد این خواهیم بود که در آکادمی هم اتفاق‌هایی بیفتد.

وی در پایان گفت: امروز به این صورت نیست که من تک تک حرف‌هایم را از لابه‌لای کتاب‌های جامعه‌شناسی بیرون کشیده باشم بلکه از فرهنگ عمومی تفکر اجتماعی که روی ذهن همه ما سنگینی می‌کند این اتفاق صورت می‌گیرد و به میزانی که این تفکر جامعه‌شناختی در جامعه بتواند پایگاهش را پیدا کند ما می‌توانیم شاهد تقویت تفکر جامعه‌شناختی در آکادمی هم باشیم.

عقل جهان اسلام ظرفیتی نسبت به علم اجتماعی دارد
حجت‌الاسلام پارسانیا در بخش دیگری از این نشست با اشاره به موضوع برنامه گفت: امتناع در قیاس با امری به کار برده می‌شود. علم جامعه‌شناسی و تفکر آن در تاریخ و زمینه‌ای شکل گرفته است. طرح امکان و امتناع تفکر جامعه‌شناختی در ایران نیز قبل از انقلاب به شکلی مطرح می‌شد و برخی معتقد بودند ما این جامعه‌شناسی را در تاریخ خود داشته و داریم و در همین باره هم رساله‌ها و کتاب‌های مختلفی نوشته شد.

وی ادامه داد: در برخی از رساله‌ها ابن خلدون را پیشینه‌ای برای جامعه‌شناسی و یا فارابی را پیشینه‌ای برای پارسونز دانستند و از همین طریق بر آن بودند که بگویند ما پیش از این در تاریخ خود جامعه‌شناسی داشته‌ایم. بعد وقتی طرح مساله امتناع مطرح شد، ناظر به همین کارها بود که می‌خواست بگوید ما اگرچه در تاریخ خود جامعه‌شناسی داشتیم اما می‌توانیم به دنبال این باشیم که چرا این موضوعات مطرح نشده یا اینکه پیشینه و پسینه نداشته است.
 
این استاد دانشگاه افزود: کسانی که طراحان امتناع معتقد بودند، پیدایش تفکر جامعه‌شناختی مبتنی بر زمینه‌هایی است که یکی از آن‌ها بر مدل عقلانیت استوار است. اگر جامعه‌شناسی می‌خواهد در تاریخ محقق شود در درون یک فرهنگ و جامعه باید عقلانیتی موجود شده باشد. شاید این تامل در وبر هم بود که معتقد بود عقلانیت مدرنیته که معطوف به هدف است با علم مرتبط است.
 
به گفته پارسانیا، از افراد دیگری که طرح این مساله را در کشورهای عربی و خارج از ایران مطرح کردند، جابری است. او تعبیری را با عنوان عقل مکوَن و مکوِن دارد. عقل مکوَن از نظر جابری عقلی است که در تاریخ عینیت پیدا کرده است. جابری عقل مکوَن عربی را به عقل بیانی قایل است بدین معنی که با مرجعیت متن و نص مرتبط است.

وی با بیان اینکه عقل دیگری هم در جهان اسلام بوده که عقل عرفانی است، یادآور شد: البته عقل دیگری هم بوده که متعلق به جهان اسلام نبوده و یونانی است بدین معنی که عقل برهانی است. این سه عقل وقتی در فرهنگ عینیت می‌یابد ابزاری دارد. عقل برهانی که ریشه یونانی دارد و در جهان اسلام هم نیمروزی داشت و آمد و به دلیل عقل بیانی و عرفانی نتوانست استمرار پیدا کند، با ابن رشد تمام شد و رفت و ادامه آن را در فقه باید در شاتبی و در تاریخ با ابن خلدون دید.

وی تاکید کرد: اگر عقل برهانی ادامه پیدا می‌کرد علم شکل می‌گرفت اما چون ما در فرهنگمان عقل برهانی نداریم و عقل بیانی غالب است اینجا امتناع قیاس پیش می‌آید. بنابراین در بستر چنین فرهنگی پیدایش عقل اجتماعی ممتنع است.
 
این استاد جامعه‌شناسی با بیان این که باید توجه داشته باشیم هیچ چیز ثابت نیست و ما می‌توانیم تفکر اجتماعی را به میدان بیاوریم به شرط اینکه عقل بیانی را حذف کنیم و یا اینکه عقل عرفانی را کنار بگذاریم، گفت: اینگونه پا به پای عقل برهانی حرکت ‌می‌کنیم. بنابراین اگر آن دو عقل را از عرصه فرهنگ خارج کنیم این امکان شکل می‌گیرد.
 
وی ادامه داد: اگر طرح مساله امتناع به این معناست، کسانی که قایل به امکان هستند بدین معنی است که جامعه‌شناسی موجود که در قرن نوزده شکل گرفته و تا قرن بیستم آمده است این جامعه‌شناسی اگر بخواهد در درون فرهنگ اسلامی و ایرانی وارد شود چیزهای زیادی لازمه دارد که یکی از آنها مدل عقلانیت است و چون این مدل در تاریخ ما نبوده پس ممتنع است یعنی ممکن نبوده که بیاید.
 
حجت‌الاسلام پارسانیا گفت: اگر هم این مدل بخواهد بیاید با چالش گسترده فرهنگی مواجه است و باید لایه‌های عمیق‌تری از معرفت در عرصه فرهنگ که در مناسک، شریعت و ... است جا به جا شود و تفسیر از دیانت که با عقل بیانی و عرفانی شکل گرفته باید عوض شود.
 
این استاد دانشگاه یادآور شد: باید تعریف را از علم اجتماعی و جامعه‌شناسی بدانیم. آیا این علم به معنای تعین خاصی از پاسخگویی به مسایل اجتماعی است که با عقبه فرهنگی و تاریخی خاصی در سده خاصی شکل گرفته است؟ در پاسخ باید گفت به این معنا ممتنع است، همان‌طور که در کل تاریخ غرب ممتنع بوده است. تا وقتی علم با عقبه حلقه وینی مستقر است نمی‌توان توقع داشت نظریه‌های رادیکال فمینیستی ظهور پیدا کند. یقیناً تحولاتی در فلسفه علم رخ داده که این نظریات ظهور پیدا کرده است.
 
وی گفت: اما اینکه اندیشه و پرسش درباره مسایل اجتماعی ملک طِلق این مدل از عقلانیت در یک مقطع خاصی مثلاً در دوره یونان باشد، محل تامل است. در نزد متفکران داخلی و خارجی که بحث امتناع را مطرح کردند از این جهت انتقاداتی وارد است؛ یکی اینکه تفسیری که از سطوح عقل کردند محل تامل است. جابری می‌گوید عقلی که در جهان اسلام وجود داشته عرفان زده است و اصلاً در عقل فارابی و ابن سینا عقل وجود ندارد بلکه عرفان است.

وی با بیان اینکه عقل جهان اسلام که با عرفان همنشین شده ظرفیت پرسش‌ها و پاسخ‌های ایجابی و سلبی را نسبت به علم اجتماعی داشته و دارد و می‌تواند علم متناظر با خود را داشته باشد، اظهار کرد: آن چیزی که با عنوان ابن خلدون می‌شناسیم پیشینه علم مدرن نیست اما ما تنها صورتی را می‌بینیم و می‌خواهیم آن را با دورکیم، کنت یا جامعه‌شناسی مدرن تطبیق دهیم، بنابراین به مشکل برمی‌خوریم.
 
پارسانیا تاکید کرد: کسانی که می‌گویند جامعه‌شناسی پیشینه دارد، شتابزده عمل می‌کنند یعنی جامعه‌شناسی موجود را بلافاصله مطلق می‌کنند و می‌خواهند آن را در گذشته جهان ببینند و این درست نیست. باید بدانید که جریان کلامی ظرفیت پرسش و پاسخ علم اجتماعی داشته است. اما هرگز با معنای مدرن علم نیمه دوم قرن بیستم تطبیق نیست. اگر قرار است به عقبه تاریخی برگردیم و علم را شبیه‌سازی کنیم آن را بیشتر در جریان اشعری می‌بینیم تا جهان عقلی اسلام.

این استاد دانشگاه در پایان گفت: راهی که جابری رفته به سوی تفکر اشعری نمی‌رود. او سراغ معتزله می‌رود در حالی که آنها پیوندی با عقلانیت مدرن قرن هجدهم و نوزدهم ندارد.