شناسهٔ خبر: 48735 - سرویس اندیشه

پاسخ اندرو فینبرگ به پرسش‌های فرهنگ امروز؛

تکنولوژی علیه تبعیض

اندرو فینبرگ جنبش ۶۸ شورش علیه تکنوکراسی بود. جنبش دانشجویی، هم تکنوکراسی سرمایه‌دارانه و هم کمونیسم را رد کرد. آن‌ها از خودمدیریتی جامعه به‌وسیلۀ اعضا طرفداری می‌کردند. منظورم این است که از بین بردن مدیریت بوروکراتیک جامعه به نفع دموکراسی محل کار، هنوز هم به‌نظرم ایدۀ خوبی است.

فرهنگ امروز/ محمدتقی شریعتی: اندرو فینبرگ، صاحب کرسی تحقیقاتی کانادا در فلسفۀ تکنولوژی در دانشگاه سیمون فریزر ونکوور، یکی از برجسته‌ترین نمایندگان نظریۀ انتقادی در دورۀ کنونی است. فینبرگ چندین کتاب مهم نوشته که از آن میان می‌توان به «نظریۀ انتقادی تکنولوژی» (۱۹۹۱)، «مدرنیتۀ بدیل: چرخش تکنیکی در فلسفه و نظریۀ اجتماعی» (۱۹۹۵) و «پرسش از تکنولوژی» (۱۹۹۹) اشاره کرد. آنچه نظریۀ انتقادی تکنولوژی را برجسته می‌سازد، نحوۀ نگرش متفاوت فینبرگ به تکنولوژی و توسعه در جامعۀ مدرن است. در فضای تکنولوژیک حاکم، برخی متفکران به دفاع از تکنولوژی و توسعۀ تکنولوژیک روزافزون می‌پردازند و برخی توسعۀ تکنولوژیک را در ضدیت با انسانیت تلقی می‌کنند. در برابر این دو رویکرد، نظریۀ انتقادی تکنولوژی، باب جدیدی می‌گشاید که در آن، مسئله تکنولوژی و توسعه به‌خودی‌خود نیست، بلکه امکان توسعۀ تکنولوژیک به‌شیوه‌های مختلف مورد بحث قرار می‌گیرد. فینبرگ معتقد است که نه فیلسوفان پیشین و نه جامعه‌شناسان ساخت‌گرا، هیچ‌یک نتوانسته‌اند در ارائۀ نظریه‌ای جامع درباب تکنولوژی موفق باشند. این گفت‌وگو بخشی از تأملات انتقادی پروفسور فینبرگ را بازتاب می‌دهد.

* پرفسور فینبرگ، موافقید در ابتدا با اطلاعات بیوگرافی کلی شما شروع کنیم؟

بله، من متولد ۱۹۴۳ در نیویورک هستم. خانوادۀ من به شهر اس‌تی‌لویز، جایی که پدرم در دانشگاه واشینگتن فیزیک تدریس می‌کرد، نقل‌مکان نمودند. لیسانسم را از دانشگاه جان هاپکینز و دکترایم را از دانشگاه کالیفرنیا (سان‌دیگو) دریافت کرده‌ام. البته دو سال هم در دانشگاه سوربن درس خوانده‌ام. یک دوره تدریس طولانی در دانشگاه دولتی سان‌دیگو داشته‌ام. از سال ۲۰۰۳ کرسی تحقیقات در فلسفۀ تکنولوژی در دانشگاه سیمون فریزر در ونکوور کانادا را برعهده ‌دارم.

من فلسفه را در دبیرستان کشف کردم. کتاب‌هایی در مورد لوکرتیوس، مونتاکین و پیرس را در کتابخانۀ خانه خواندم و سپس خودم شروع به خواندن کتاب‌هایی در مورد فیلسوفان اگزیستانسیالیست کردم. اگزیستانسیالیسم مارکز و هنری بوگبه، مهم‌ترین نفوذ فکری را بر من داشتند. البته در کنار این دو نفر، چند معلم مثل مارکوزه و رنه گیرارد هم بودند. در ابتدا پدیدارشناسی هایدگر و لوکاچ را به‌خوبی خواندم. تز پایان‌نامۀ دکترای من دربارۀ لوکاچ نخست و مارکوزه بود.

* اهمیت مکتب فرانکفورت را به‌عنوان یک پس‌زمینه برای اندیشۀ خودتان، چگونه توصیف می‌کنید؟

نسل اول مکتب فرانکفورت برای من بنیادی است. درس مهمی از هابرماس آموخته‌ام، اگرچه با بعضی از نظرات او موافق نیستم.

* اگر خودتان بخواهید یک ارزیابی از ابتدا تا امروز از ایده‌ها و بحث‌های خودتان داشته باشید، به نظرتان تغییر قابل‌ توجهی در اندیشۀ شما صورت گرفته است؟

ببینید در بعضی جنبه‌ها، من به دیدگاه اولیه‌ام وفادار هستم، اما دانش و منابع من قابل ‌مقایسه با آن روزها نیست. نفوذ تأثیرگذار بعدی بر من مطالعات تکنولوژی و علم است. تمایل من به پیگیری این حوزه، ناشی از تجربۀ مستقیم شرکت در سرمایه‌گذاری‌های فناوری در پزشکی و محاسبات در اواخر ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ است.

* این سؤال را دوست دارم بپرسم که از نظر شما، به‌عنوان کسی که به فیلسوف تکنولوژی معروف است، آیا فلسفه در عصر اطلاعات و رسانه‌های دیجیتالی، هنوز دغدغه است؟

به نظر من، فلسفه مطرح‌تر از همیشه است؛ جایی که ما فلسفه را برای رسیدگی به مسائل زمانمان انتخاب می‌کنیم. این بدان معنی نیست که مطالعۀ تاریخ فلسفه بی‌ربط است. فلسفه زمانی بیش از همیشه موضوعیت دارد که به‌طور بالفعل تصمیم می‌گیرد به مسائل زمانۀ ما بپردازد، زیرا فلسفه اغلب درگیر مسائل گذشته بوده است. این در واقع به‌نوعی زیر سؤال بردن روش‌های سنتی است که برای ما در این وضعیت از نو مطرح‌ شده است.

* روش‌شناسی خودتان را در مورد تکنولوژی چگونه توصیف می‌کنید؟ یا بگذارید این‌گونه بگویم: شما در رویکردتان در تکنولوژی، تحت‌تأثیر چه‌کسی هستید؟

مارکوزه و بازهم مارکوزه تأثیر زیادی بر من داشت. البته این را بگویم که از همه‌چیز او تبعیت نمی‌کنم. ایدۀ اصلی پیشامد اجتماعی از تکنولوژی، وابستگی تکنولوژی نه‌فقط به حقیقت علمی، بلکه همچنین به ارزش‌های اجتماعی است.

* آیا شما فکر می‌کنید ابتدا یک فیلسوف هستید، یک دانشگاهی، یک دانشمند، یک محقق یا همه؟

همه.

* حدود ۴۸ سال از می ۱۹۶۸ می‌گذرد. شما در رخدادهای می ۱۹۶۸ مشارکت داشتید. امکان دارد در این مورد بیشتر توضیح بدهید؟ آیا بین رخداد می ۱۹۶۸ و تکنوکراسی ارتباطی وجود داشت؟

جنبش ۱۹۶۸ شورش علیه تکنوکراسی بود. جنبش دانشجویی هم تکنوکراسی سرمایه‌دارانه و هم کمونیسم را رد کردند. آن‌ها از خودمدیریتی جامعه به‌وسیلۀ اعضا طرفداری می‌کردند. منظورم از بین بردن مدیریت بوروکراتیک جامعه به‌نفع دموکراسی محل کار است. هنوز هم به نظرم ایدۀ خوبی است.

* شما به‌طور فعال در توسعۀ آموزش آنلاین مشغول هستید. آیا می‌توانید اجمالاً به مخاطبان «فرهنگ امروز» بگویید که ارتباط فلسفۀ تکنولوژی شما با مشغلۀ شما در آموزش آنلاین چیست؟

اولین برنامۀ آموزش آنلاین در سال ۱۹۸۲ ایجاد شد. در آن زمان هنوز کامپیوتر یک رسانۀ ارتباطی تلقی نمی‌شد، بلکه بیشتر یک ابزار محاسباتی بود. ما و یک گروه کوچک از دانشمندان کامپیوتر متوجه این پتانسیل شدیم، گرچه به‌طور کلی مألوف نبود کامپیوترها می‌توانند همراه با کاربران خود شبکه به یک رسانۀ ارتباطی جدید تبدیل شوند. این الهام‌بخش من نه‌فقط در سطح فهمم نسبت‌به کامپیوتر، بلکه عموماً در سطح فلسفی هم بود. معنا و کارکرد تکنولوژی به تصور اجتماعی بستگی دارد و کاملاً با استدلال علمی فنی‌شده تعیین نمی‌شود. این لب لباس فلسفۀ تکنولوژی من است.

* فلسفۀ تکنولوژی شما براساس این ایده است که تکنولوژی به پس‌زمینه‌ها و چارچوب‌های زندگی روزانۀ ما شکل می‌دهد. این طرح و کاربست بایستی موضوع تصمیمات عمومی آگاهانه باشد تا به بالا بردن ارزش‌های انسانی و دموکراتیک کمک کند. واقعاً این‌گونه است؟

تکنولوژی می‌تواند در راهه‌ای کم‌وبیش عادلانه طراحی و مستقر شود. شما شیب پیاده‌رویی را در نظر بگیرید که به ویلچرران‌ها اجازۀ دور زدن آزادانه در شهر را می‌دهد. قبل از اینکه این روش ارائه شود، معلولانی را در نظر بگیرید که شدیداً از فرم تبعیض تکنولوژیک رنج می‌بردند، ولی اکنون این مشکل به‌وسیلۀ تکنولوژی رفع شده است.

* به عقیدۀ شما، تکنولوژی مهم‌ترین مسئله در عصر ماست؛ یعنی تکنولوژی عنصر اصلی تشکیل‌دهندۀ جامعه معاصر است که به‌صورت تنگاتنگی با سیاست، اقتصاد، فرهنگ و حتی همۀ اشکال زندگی اجتماعی و شخصی، مرتبط است. شما پرسش از تکنولوژی را با این استدلال که در طول قرن گذشته، جنبش‌های دموکراتیک برای بحث و کنترل سیاسی بر افزایش قلمرو زندگی اجتماعی ضروری بوده‌اند. این پروسه با بحث‌های عمومی بر سر مسائل مربوط به دولت، سیاست و قانون تحت‌تأثیر عصر روشنگری و انقلاب‌های دموکراتیک آغاز شود؟

بگذارید این‌گونه بگویم. این سؤال که کدام مسئله عمومی است یا برعکس، خصوصی است یا دغدغۀ خاطر متخصصین، منحصراً به‌وسیلۀ کشمکش‌های سیاسی آشکار می‌شود. اینجا هیچ تعریف پیشینی از حوزۀ عمومی وجود ندارد. برای مثال، وضعیت زنان زمانی به یک مسئلۀ عمومی تبدیل شد که آن‌ها برای به دست آوردن حق رأی تلاش کردند. در اروپا آموزش‌وپرورش زمانی به یک موضوع عمومی تبدیل شد که از انقیاد نهادهای مذهبی رهایی یافت و غیره. درحال‌حاضر تکنولوژی در نتیجۀ کشمکش‌های موجود در حوزه‌های پزشکی، اکولوژی و تکنولوژی اطلاعات، وارد سپهر عمومی شده‌ است.

* این‌گونه به نظر می‌رسد که خواستۀ شما ترکیب یک‌شکل از سازه‌انگاری با دیدگاهی انتقادی اجتماعی و بیشتر سیستماتیک تکنولوژی، مانند نظریه‌پردازانی مثل فوکو و مارکوزه است که رابطۀ بین تکنولوژی و قدرت را تحلیل می‌کنند. چگونه؟

سازه‌انگاری می‌تواند روش‌های تحلیل سودمندی برای فهم نقش تکنولوژی در روابط قدرت جامعۀ امروز فراهم کند.

* چگونه فناوری می‌تواند بخشی از یک فرایند دموکراتیک اجتماعی باشد؟ و اینکه چگونه تکنولوژی می‌تواند پاسخ‌گوی بازسازی نیازهای اساسی بشر باشد؟

جنبش‌های اجتماعی برای تغییر و بهبود تکنولوژی، مردم عادی و متخصصان را درون یک پیوند ارتباطی وارد می‌کنند. اغلب این روابط متعارض است، اما یک ‌راه‌حل است که معمولاً از طریق نوعی از مذاکره به وجود می‌آید. این روند دموکراتیزه کردن تکنولوژی است که تکنولوژی را در خدمت تأمین نیازهای انسانی می‌آورد.

* در جدل کردن علیه مفاهیم ذات‌گرا از تکنولوژی، که تکنولوژی را در قالب تکنیک، ابزار، گشتل، بهره‌وری و مانند آن به کار می‌برند، شما از رویکرد جدیدی بحث می‌کنید. در این رویکرد، شما بین عناصر کارکردی تکنیکی عینی، ذهنی و از طرف دیگر ابزاری، تمایز قائل می‌شوید. ممکن است برای مخاطبان «فرهنگ امروز» در این مورد بیشتر توضیح دهید؟

به‌سختی می‌توان چنین مسئله‌ای را به‌طور مختصر تشریح کرد. مایلم توضیح دهم چگونه مردمی که از آن دانش برخوردار نیستند، می‌توانند به‌طرز معقولی برمبنای تجارب خود، با فناوری در راستای تغییر و تحولات و بهبود شرایط، کنار بیایند و درعین‌حال برای دانش فنی احترام قائل شوند. مشکل اصلی این است که چگونه عقلانیت، هم در رشته‌های فنی و هم در تجارب روزمرۀ عادی ما، با فناوری از در آشتی دربیاید.