شناسهٔ خبر: 48762 - سرویس اندیشه

آیا باید از دوران تفسیر قرآن عبور کنیم؟

قرآن‌شناسی ‌کاربردی

قران دیگر می‌باید از دوران تفسیری عبور کنیم و پا به دوران پساتفسیری بگذاریم؛ در این دوران ما دیگر تفسیر صرف متن مقدس را برنمی‌تابیم و کاربردپذیری آن در عصر معاصر را جدی می‌گیرم. ما در دوران سوم به حضور قرآن در زندگی اینجا-اکنونی اهتمام می‌ورزیم و روشمندانه این متن قدسی را به چنگ می‌آوریم.

فرهنگ امروز/ حسین پورفرج:

شاید بتوان در مورد قرآن به ادوار رویکردی گوناگونی اشاره کرد. من بر آنم که این ادوار می‌توانند به سه مرحلۀ کلان تقسیم ‌شوند و ویژگی‌های هر دوره به طور مجزا مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. بااین‌حال، همچنین من بر آنم که از میان این سه مرحله‌ تاکنون تقریباً دو مرحله (کم‌وبیش) پشت سر گذاشته شده‌اند و دوران آن‌ها به سر یا در حال به سر آمدن است.

حال بگذارید پس از بیان نام این سه‌گانه مرحله، تمام فرصت این نوشتار را به تحلیل اجمالی همین مسئله اختصاص دهم. نام این مراحل چنین است:

۱- مرحلۀ پیشاتفسیری[۱]

 ۲- مرحلۀ تفسیری[۲]

۳- مرحلۀ پساتفسیری[۳]

۱- مراد من از مرحلۀ پیشاتفسیری درک آموزه‌های قرآن از طریق پیامبر اسلام (ص) است. در این مرحله قرآن از طریق شخص شخیص نبی اکرم (ص) به چنگ درمی‌آید و قائلان از زبان او متن مقدس را فرا می‌آموزند؛ چه به نقل نویسندۀ کتاب تفسیر و مفسران: «حدیث منقول از عمر این است که گفت: آخرین آیه‌ای که بر پیامبر نازل شده آیۀ رب بود که پیامبر قبل از تفسیر آن دار فانی را وداع گفت. سیوطی در ذیل این حدیث می‌گوید: از فحوای این سخن به دست می‌آید که پیامبر (ص) هر آیه را که نازل می‌شد تفسیر می‌نمود و این آیه (آیۀ ربا) را ازآن‌جهت تفسیر نکرد که در فاصلۀ اندکی پس از نزول آیه رحلت فرمود وگرنه دلیلی بر تفسیر نکردن آن وجود ندارد.[۴]»

 البته توجه داشته باشید که مراد من از زبان تنها «زبان وابسته به جسم» پیامبر خاتم (ص) نیست. دوران پیشاتفسیری می‌تواند از دو طریق «زبان جسمی» و «یادآوری زبان جسمی» پیامبر خاتم (ص) قائم و پابرجا باشد. به‌عبارت‌دیگر، عمر این دوران پس از وفات حضرت‌ محمد (ص) نیز می‌تواند ادامه پیدا کند و می‌توان از آن سراغ گرفت. این دوران تا زمانی که سخنان نبی اکرم (ص) حتی در حافظۀ مسلمانان -آن‌ هم مسلمانان فرانخستین- برقرار است، برقرار است و ادامۀ آن قابل ردیابی است.

بنابراین، دوران پیشاتفسیری از زمان حضور جسمی و با بیانات نبی اکرم (ص) آغاز می‌شود و البته تا فراموشی تدریجی پیامبرگفته‌ها استمرار می‌یابد. در این دوران متن مقدس از طریق گفت‌وگوهای شخص پیامبر خاتم (ص) منقح می‌گردد و این‌گونه در گوش پیروان رفت‌وآمد می‌کند. مرحلۀ پیشاتفسیری مرحلۀ کارگردانی ذهن پیامبر خاتم (ص) است و از این مجرا به منصۀ ظهور می‌رسد. گفته‌های او در باب قرآن، قرآن را درک‌شدنی می‌سازد و جان پیروان را سیراب می‌نماید. نتیجتاً غیبت جسمی نبی اکرم (ص) به غیبت هم‌زمان تشریحات او را منجر نمی‌شود و آن‌ها را به ورطۀ فراموشی نمی‌کشاند. بیانات پیامبر خاتم (ص) آن‌قدر می‌ماند تا رفته‌رفته در اثر غیبت «مسلمانان پیامبرآگاه» از اذهان کوچ کند و لذا فقدان کامل آن محقق گردد و...

بنابراین، من بر آنم که دورۀ پیشاتفسیری قرآن مدت‌زمان مدیدی است که خاتمه یافته و زمان استمرار آن به سر آمده. ما دیگر در میان خود نه پیامبر زنده‌ای می‌بینیم و نه به بیانات اورجینال او دسترسی داریم؛ چه به قول جلال‌الدین‌ سیوطی: تفاسیری از پیامبر که از طریق صحیح از صحابه به ما رسیده باشد بسیار اندک است؛ بلکه آن بخش که با سند صحیح به خود حضرت برسد، به غایت کم است. وی در پایان کتاب الاتقان آن‌ها را برشمرده و تعداد تفاسیر مأثور از پیامبر (ص) را که با نص صریح به ما رسیده باشد، حدود ۲۵۰ حدیث ذکر کرده است.[۵]

۲- اما درست پس از دورۀ اول، دورۀ دوم آغاز می‌شود؛ این دوره از زمانی است که پیامبر خاتم (ص) دیگر در جمع ما حاضر نیست و حتی زنگ صدای او نیز از گوش پیروان بیرون پریده است. «دورۀ تفسیر» آغاز کاروبار قرآن‌شناسانی است که دیگر از پیامبر خود قطع امید کرده‌اند و قرار است بر پای استدلالات خود بایستند. در این دوره دیگر پیامبر روشنگر با ما همراهی نمی‌کند و قائلان متکی به دانش بیرونی-اکتسابی خویشند.

بنابراین، مرحلۀ دوم مرحلۀ روی‌ کار آمدن مفسران در عرصۀ قرآن‌شناسی است. در این دوره دیگر دانشمندان عرصه‌های مختلف به جای پیامبر خاتم (ص) نشسته‌اند. متکلمان[۶]، فیلسوفان[۷]، طبیعی‌دانان[۸]، منجمین[۹] و... همه به کار تفسیر قرآن مشغولند و همه در پی شفاف‌سازی گزاره‌های متن مقدسند. این دوره -که البته همچنان نیز برقرار است- به شدت وابسته به گزاره‌های متنی نشان می‌دهد و اصلاً با «ایستاانگاری قرآنی» مشخص می‌شود. در این مرحله مفسران می‌کوشند تا قرآن را با علوم گوناگون آشتی دهند و لذا جاودانگی متن قدسی را ثابت کنند. آنچه مفسران در این تاریخ دراز انجام داده‌اند خود گواه همین ادعای مجمل است و هکذا نیاز به پرچانگی‌های بیشتر نیز ندارد.

اینک به برجسته‌ترین این تفسیرها دقت کنید:

 تفسیرهای نقلی[۱۰]: جامع‌البیان طبری، تفسیر عیاشی، تفسیر ابن‌ابی‌حاتم رازی، تفسیر قمی (علی‌بن‌ابراهیم).

 تفسیرهای فقهی[۱۱]: احکام القران راوندی ‌(فقه القرآن)، احکام القرآن سیوری (کنز العرفان فی فقه القرآن)، زبده البیان فی احکام القرآن مقدس اردبیلی، مسائل الافهام الی آیات الاحکام جواد کاظمی، قلائد الدرر فی بیان آیات الاحکام بالاثر احمدبن‌اسماعیل‌بن‌عبد النبی جزایری.

تفسیرهای جامع[۱۲]: التبیان فی تفسیر القرآن ابوجعفر طوسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن امین‌الاسلام ابوعلی فضل‌بن‌حسن ‌طبرسی، آلاءالرحمان فی‌ تفسیر القرآن محمدجواد بلاغی و...

نتیجتاً دورۀ تفسیر را می‌باید شدیداً نظری و خشک دانست. در این دوره قرآن با انواع قرائت‌های علمی-فلسفی هماهنگ می‌شود و با آن‌ها رنگ‌های مختلف می‌گیرد؛ گاهی فلسفی و در بند معقولات نشان می‌دهد و گاهی روایی و در بند منقولات، گاهی علمی و طبیعی‌گرایانه و گاهی فقهی و دستوری‌مآب. دورۀ تفسیر دورۀ تشریح مباحث گوناگون با محوریت تام و تمام گزاره‌های متنی است؛ و لذا دورۀ نظریه‌پردازی‌ها و هماهنگ‌سازی‌های ریز و درشت؛ بنابراین، در مرحلۀ دوم قرآن‌شناسی‌ها بیشتر دانشمندانه[۱۳] است تا پیامبرانه. در این دوران قرآن مورد تفسیرهای رنگارنگ قرار می‌گیرد و این‌گونه حدود و ثغور ویژه می‌آفریند؛ مثلاً در این دوره از قرآن نظریۀ خورشید مرکزی[۱۴] کوپرنیکی[۱۵] بیرون می‌آید و یا دیدگاه خداشناسی انسان‌وار تأیید می‌شود و...

در پایان باز تکرار می‌کنم که این مرحله همچنان برقرار و مستولی است، بسیاری هنوز به این مرحله دل ‌بسته‌اند، انواع تفسیرهایی که می‌بینم نیز بر این مهم صحه می‌گذارند؛ به این نمونه‌ها بنگرید: تفسیر المیزان به قلم علامه طباطبایی، تفسیر تسنیم به قلم آیت‌الله جوادی آملی، تفسیر نمونه به قلم آیت‌الله مکارم شیرازی و...

۳- حال نوبت به دورۀ سوم می‌رسد. در این دوره دیگر خبری از تفسیر متن مقدس نیست. در دورۀ پساتفسیر ما با قرآن وارد مواجهۀ نظری نمی‌شویم و آن را مورد تنقیحات علمی-فلسفی قرار نمی‌دهیم. قرآن در این دوره از بحث‌های نظریه‌پردازانه و صرفاً گزاره‌گرا رها می‌شود و در عرصه‌های دیگری به کار می‌رود. به گفتار زیر از تفسیر نمونه آن‌ هم در باب آیۀ ظهار دقت کنید.

 «ظهار» یک عمل زشت جاهلی؛ بـا تـوجـه بـه آنـچه در شأن نزول گفته شد و نیز با توجه به محتوای آیات، تفسیر آیـات نـخـسـتـیـن سـوره روشـن اسـت، می‌فرماید: خـداونـد قول زنی را که دربارۀ همسرش به تو مراجعه کرده بود و بحث و مجادله می‌کرد، شنید و تـقـاضـای او را اجـابـت فـرمـود. قـد سـمـع الله قول التی تجادلک فی زوجها. «تـجـادل» از «مـجـادله»، از مـادۀ «جـدل» گـرفـتـه شـده کـه در اصـل بـه مـعـنـی تـابـیـدن طـنـاب اسـت و از آنـجـا کـه بـه هـنگام گفت‌وگوهای طرفینی و اصرارآمیز، هریک از دو طرف می‌خواهد دیگری را قانع کند، مجادله بر آن اطلاق شده است...

 بـنـابـرایـن، اگـر مـسـلمـانـی قـبـل از نـزول ایـن آیـات مـرتـکـب ایـن عمل شده نباید نگران باشد، خداوند او را می‌بخشد. بـعـضـی از فـقـهـا و مـفسران معتقدند که الآن هم ظهار گناهی است بخشوده، همانند گناهان صـغـیـره که خداوند وعدۀ عفو -در صورت ترک کبائر- نسبت به آن داده است، ولی دلیلی بر این معنی وجود ندارد و جملۀ بالا نمی‌تواند گواه آن باشد؛ اما به‌هرحال مسئلۀ کفاره به قوت خود باقی است.[۱۶]

آنچه از تفسیر نمونه، نمونه آوردم خود گویا به نظر می‌رسد. فرایند تفسیر قرآن ابتدا در جهت دریافتن «نیت مؤلف[۱۷]» و سپس نظریه‌پردازی در باب نیت‌خوانی‌های صورت‌گرفته امتداد می‌یابد. مفسران در جست‌وجوی «نقطه‌نظر خدا» ‌در لابه‌لای کلمات متن مقدسند، آن‌ها گزاره‌های قرآن را ایستا به‌حساب می‌آورند و جملگی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهند. در دورۀ تفسیری، گویی خدا حرف خود را در لابه‌لای انواع استعارات و کنایه‌ها پیچانده است و او تمایل دارد که تعمداً انسان‌ها را به دردسر بیندازد؛ بنابراین، در مرحلۀ تفسیر نظر بر این است که خدا دیگر حرف‌های -هرچند پرپیچ‌وخم- خود را بیان کرده است و اینک البته نوبت، نوبت مفسران برای درک مفصل‌تر این حرف‌هاست. مفسران بدون کوچک‌ترین درک روشمندی به قرآن نگاه نظری-تفسیری می‌نمایند و این‌گونه پای کلام را از گلیم آن درازتر می‌سازند.

اما با این‌ها مرحلۀ پساتفسیری دیگر این‌گونه نیست؛ در این مرحله قرآن به انواع تفسیرها تن درنمی‌دهد. قرآن در مرحلۀ مذکور بیشتر جنبۀ کاربردی[۱۸]-عملی دارد و اصلاً با زمان و مکان همراه است. در مرحلۀ پساتفسیری فرض بر این است که تفسیر متن مقدس به‌ اندازۀ کافی صورت پذیرفته است و دیگر نیت‌خوانی خدا سودی به بار نخواهد آورد.

مع‌الوصف، دوران پساتفسیر دوران نگاه روشمند به قرآن و اخذ نگاه کاربردی-اجرایی به این متن مقدس است. در این دوران دیگر قرآن مبنای نظریه‌پردازی در باب مسائل گوناگون متفرقه نیست، در اینجا قرآن کتاب خوب زیستن زیر چتر اخلاق[۱۹] و ایمان[۲۰] است. در مرحلۀ پساتفسیری قرآن مورد درک متدولوژیک قرار می‌گیرد و گزاره‌های آن بر اساس «کارکردی که دارند» پا به میدان می‌گذارند. اخذ نگاه علمی-فلسفی به قرآن در این مرحله کاملاً ناکافی به نظر می‌رسد و این‌گونه ریش و قیچی به دست روش‌شناسان قرآنی می‌افتد. در دوران پساتفسیری ما بیشتر به کاربرد عملی قرآن در زندگی توجه می‌کنیم و متن قدسی را از دریچۀ علم و فلسفه درنمی‌نگریم.

نتیجتاً در دوران پساتفسیری قرآن کتابی است برای زندگانی بهتر. در این دوران ما با قرآن پا به دنیای کنونی می‌گذاریم و این‌گونه با مختصات هستی هماهنگ می‌شویم. ما در اینجا به کاربرد قرآن عنایت ویژه می‌ورزیم و اصلاً در بند تفسیر گزاره‌ها نمی‌مانیم. البته توجه داشته باشید که این دوران تماماً از دل نگاه روشمند به قرآن برمی‌خیزد و از این جریان نیرومند نشئت می‌گیرد. به هر تقدیر، در دوران پساتفسیر «قرآن به‌مثابه کتاب زندگی» جایگزین «قرآن به‌مثابه کتاب نظریه‌پردازی» می‌شود و از مکتب‌خانه‌ها پا به بطن جامعه می‌گذارد. در این دوران قرآن با درک پویا و غیرایستا مزین می‌گردد و هرگز در خود محبوس نمی‌ماند. قرآن از طریق فهمی روشمند -همانند دورۀ اول- با زندگی آشتی می‌کند و این‌گونه قائلان خود را سیراب می‌نماید.

با تمام این تفاسیر به نظر نگارنده این دوره نوپا و البته در حال گسترش است. در دورۀ پساتفسیر، قرآن تنها از طریق درک روشمند زنده و پویا باقی خواهد ماند و بار قرآن‌دوستان بار خواهد کرد.

کلام آخر

ماحصل این توصیفات حقیقتاً چیست؟! بگذارید کلام آخر من اندکی به این مسئله اختصاص پیدا کند. سخن بی‌پرده بگویم؛ بر آنکه دیگر عمر دوران دوم در حال خاتمه یافتن است، این دوران نیز همانند دوران اول می‌باید سپری شود. اگر دوران پیشاتفسیری به علت «فقدان ذهن نبی» پایان‌یافته تلقی می‌گردد، دورۀ دوم به دلیل «فقدان خاصیت تفسیرها» مختومه به نظر می‌رسد. دوران دوم (چنانچه آوردم) با زندگی و اینجا و حالای من کاری ندارد و صرفاً به دنبال مفهوم‌سازی ابهام‌های مندرج در کلام خداست. در دورۀ تفسیری قرآن با مختصات زندگی معاصر من چندان هماهنگ نشان نمی‌دهد و گویی از آن بی‌اعتنا عبور می‌کند. در دورۀ دوم قرآن دانشمندانه به چنگ قرائت‌های گوناگون درمی‌آید و در این میان بعضاً ملال‌انگیز به نظر می‌رسد.

بنابراین، من بر آنم که دیگر می‌باید از دوران تفسیری عبور کنیم و پا به دوران پساتفسیری بگذاریم؛ در این دوران ما دیگر تفسیر صرف متن مقدس را برنمی‌تابیم و کاربردپذیری آن در عصر معاصر را جدی می‌گیرم. ما در دوران سوم به حضور قرآن در زندگی اینجا-اکنونی اهتمام می‌ورزیم و روشمندانه این متن قدسی را به چنگ می‌آوریم.

ارجاعات:

 

[۱] -Pre interpretation

[۲] -Interpretation

[۳] - Post interpretation

[۴] -بنگرید در: کتاب تفسیر و مفسران؛ ترجمه کتاب «التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب»، تألیف آیت‌الله محمدهادی معرفت (ره) (۱۳۸۵- ۱۳۰۹ ه.ش) /نشر مؤسسه التمهید.

[۵] -همان.

[۶] - Theologians

[۷] - Philosophers

[۸] - Naturalists

[۹] - Astronomers

[۱۰]-مراد تفسیر قرآن بر پایۀ روایات و احادیث است.

[۱۱]-مراد تفسیرهایی‌ است که بر محور آیات فقهی قرآن صورت می‌پذیرد.

[۱۲]-مراد تفسیرهایی است که از جوانب مختلف ازجمله: لغت، ادب، فقه و کلام، متناسب با علوم متداول همان عصر به رشته تحریر درمی‌آید.

[۱۳] - Scholarly

[۱۴] - Heliocentric

[۱۵] - Nicolaus Copernicus

[۱۶] -بنگرید در: تفسیر نمونه، به قلم ناصر مکارم شیرازی، تفسیر سوره مجادله.

[۱۷] - Intentions of the author

[۱۸] - Practical

[۱۹] - Morality

[۲۰] - faith