شناسهٔ خبر: 48992 - سرویس دیگر رسانه ها

بازتاب تاریخ و ادبیات در کتاب‌های درسی در گفت‌وگو با رییس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی: گزینش در کتاب‌های درسی حق حاکمیت است

یک نفر علاقه‌مند یک نویسنده خاص است و می‌گوید این باید باشد. من می‌گویم نه، اینجا این نباید باشد. ما در شعر نو بالاخره نیما را داریم. ما در شعر نو یک جایی سیاوش کسرایی را داریم، اما یک جایی سیاوش کسرایی را نداریم. چرا نداریم؟ برای اینکه سیاوش کسرایی در جریان انقلاب اسلامی جزو کسانی می‌شود که علیه انقلاب اسلامی حرف می‌زند. یک جایی باید بین ارزش و ضدارزش تفاوت قایل بشود.

فرهنگ امروز/ زهرا چوپانکاره: بابا، نان، آن مرد، دارا و سارا همه بهانه بودند تا دسته دسته هفت‌ساله‌هایی که پا به مدرسه می‌گذاشتند، بیاموزند که الف و دال و نون را چگونه بنویسند و بخوانند و کلاس اول را وصل کنند به همه پایه‌های درسی دیگری که در پی آن می‌آمد. هرچه بچه‌های نسل‌های مختلف قد کشیدند شخصیت‌های کتاب‌های فارسی عوض شدند، درس‌ها رنگ و روی دیگری به خود گرفتند و سرفصل‌های تازه‌ای جای خود را در مقاطع مختلف تحصیلی باز کردند. در پس کتاب‌های درسی مولفانی نشسته‌اند که همراه با تغییر زمانه و تغییر اولویت‌های آموزشی دست به تدوین و تالیف و تغییر کتاب‌های درسی می‌زنند. کتاب‌های درسی به جز بعد آموزشی‌شان، علاوه بر زمان‌هایی که ضرب و تقسیم و هندسه و شیمی یاد دانش‌آموزان می‌دهند، آیینه‌ای هستند از آنچه قرار است در اولویت‌های ذهنی کودکان هر نسل جا بگیرد، اولویت‌های ادبی و تاریخی و اجتماعی. تاکید بر کدام وقایع تاریخی و شخصیت‌ها در کتاب‌ها برجسته می‌شوند؟ نام برخی از شاعران و نویسندگان نامدار ایرانی چرا در کتاب‌های درسی خالی است؟ چه موضوعاتی می‌توانند خود را به متن کتاب‌های درسی برسانند؟ محی‌الدین بهرام محمدیان، رییس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی آموزش و پرورش به گفت‌وگو با «اعتماد» نشست تا به برخی از این سوالات پاسخ دهد.

اجازه بدهید از اینجا شروع کنیم که چقدر آمدن و رفتن وزرای مختلف و دولت‌ها روی تغییر سرفصل‌ها و محتوای کتاب‌های درسی تاثیر می‌گذارد؟

مبنای تالیف کتاب‌های درسی برنامه‌ریزی آموزشی است و این برنامه‌ریزی مبتنی است بر اسناد بالادستی و مسائلی که تعیین‌کننده اولویت موضوعات برای ورود به این کتاب‌ها هستند مانند نیازهای عمومی کشور، اشتغال، فناوری‌های جدید، نیازهای دانشگاه و... یک سری از این نیازها حاکی از تشخیص دستگاه‌های سیاستگذار است مانند سیاست‌های کلی رهبری، مصوبات مجلس شورای اسلامی، تصویب‌نامه‌های هیات دولت و یک بخشی از نیازها هم نیازهای مخاطبان است یعنی خود دانش‌آموزان و خانواده‌های آنها. این چارچوب تالیف کتاب‌های درسی است. اما اینکه در این سال‌های اخیر در هیچ دولتی، هیچ شخصیتی و هیچ وزیری مستقیما به ما نگفته است که چه موضوعی در کتاب‌های درسی بیاید یا نیاید، حذف بشود یا نشود، اساسا شأن کتاب درسی این نیست. همه محتواهای آموزشی مبتنی است بر همان‌ها که گفتم و با نظرات کارشناسی و اولویت‌ها. وقتی محتوای مورد نظر با توجه به اینها تولید شد، اعتبار بخشی می‌شود یعنی باید مشخص شود که منطبق با برنامه است، متناسب با نیم‌رخ روانی آموزشی دانش‌آموزان است. آیا متن‌ها آموزشی هست یا نه. بعد از همه اینها می‌رود برای اجرای آزمایشی و بعد در طول یک سال معلمان نظر می‌دهند که آیا قابلیت یادگیری و اثربخشی دارد یا نه؟ بعد از ٥ سال دوباره این برنامه ارزیابی تکرار می‌شود تا ببینیم پاسخ مناسب از برنامه گرفته‌ایم یا خیر. آمد و رفتن دولت‌ها تاثیر مستقیم روی کتاب‌های درسی ندارد مگر اینکه در قالب مصوبات باشد، مثلا دولت محترم در بررسی مساله کلانی به اسم آلودگی شهرهای بزرگ می‌گوید بخشی از آن باید به صورت آموزشی و ترویجی در متون درسی بیاید، این را در قالب یک نیاز مطرح می‌کنند اما اینکه چه موضوعی و چه مطلبی و در چه حجمی در کتاب‌ها بیاید دست دولت نیست.

در دولت آقای روحانی دغدغه‌هایی که به صورت مصوبه وارد کتاب‌ها شدند چه بوده؟

مباحثی در حوزه زیست محیطی، بحث جوانان و آب موضوعاتی بودند که دولت برای آنها مصوبه داشت و در برنامه کلان پنج ساله و سالانه به آنها توجه داشت. برخی مسائل هم نتیجه تعهدات کشور در مجامع بین‌المللی بود مثلا اینکه گازهای گلخانه‌ای را کم کنیم. ما باید نسبت به این واکنش نشان دهیم که بخشی از آن وارد مدارس می‌شود، بچه‌ها از الان باید در مورد گرمایش زمین آموزش ببینند تا بدانند در آینده و در بحث صنعتی چطور آن را کاهش دهند. یا مساله کمبود آب که یک پدیده جهانی است و باید روی صرفه‌جویی و روش‌های جدید آبخیزداری در رشته‌های مربوط به کشاورزی بیاید و... اینها می‌آیند تا بچه‌ها بعد از اینکه در آینده عهده‌دار مسوولیتی شدند با توجه به آموخته‌های‌شان، پیش‌زمینه ذهنی کار را داشته باشند. یا بخشی از آنچه بر گردن وزارت بهداشت است را آموزش و پرورش عهده‌دار شده مثل آموزش اهمیت مصرف شیر یا غنی‌سازی نان و غیره که به نحوی در مدارس آموزش داده می‌شوند. یک سری مسائل جدید هم هستند که باید وارد برنامه‌های درسی می‌شدند مانند همان چهار درس جدید که در دوره نظری ایجاد شد مانند سواد رسانه‌ای.

یکی از بحث‌های ما بهداشت و سلامت هست. در دوره متوسطه این مبحث خیلی متفاوت از دوره ابتدایی است که می‌گوییم مسواک بزن و دستت را با آب و صابون بشور. در دوره دبیرستان به خصوص سال آخر متناسب با همان سن است مثل بهداشت جنسی و برخی رفتارهای مخاطره‌آمیزی که دامن افراد را می‌گیرد. زمانی مطرح کردن یک سری مسائل برای برخی تابو بود. حالا بچه‌ها از بسیاری مسائل آگاهی نسبی دارند اما مرجع قابل اطمینانی برای پاسخ به سوالات‌شان ندارند و ممکن است برای پاسخ به گروه‌های هم‌سن و سال خودشان مراجعه کنند که خیلی خطرناک است، مناسب‌تر این است که این مسائل از طریق معلم و مربی بهداشت و در مدرسه مطرح شود تا بچه‌ها بدانند و بتوانند بپرسند. وقتی این از مدرسه شروع شود و توسط والدین دنبال شود خیلی خوب است چون اینها کسانی هستند که دلسوز بچه‌ها هستند. یا مثلا بحث خانواده را پیگیری می‌کنیم، با توجه به افزایش آمار طلاق به خصوص در پنج سال اول ازدواج معلوم است که جوانان با آگاهی و شناخت یا محبت واقعی ازدواج نکرده‌اند، این را چه کسی باید یاد بدهد؟ در سال‌های دور این مباحث را در خانه یا مجامع دینی و مذهبی یاد می‌گرفتیم، بزرگ‌ترهایی که مرجعیت داشتند در مورد این مسائل حرف می‌زدند. امروز برخی از اینها مرجعیت و کارکرد خود را از دست داده‌اند و باید دنبال جایگزین باشیم، مدرسه می‌تواند یکی از این جایگزین‌ها باشد و کتاب درسی یک رسانه مطمئن. خلاصه‌اش این است که در همه این موارد با توجه به نیاز عمل می‌شود و برای تالیف کتاب درسی ما سفارش نمی‌گیریم.

در مورد تاریخ هم همین‌طور است؟

بله فرقی ندارد.

ببینید مثلا از اول انقلاب تا کنون در برنامه‌های صداوسیما یا عکس‌هایی که منتشر می‌شوند به تدریج برخی وقایع یا چهره‌های انقلابی به دلایل سیاسی مختلف انگار آب رفته‌اند و کم‌رنگ شده‌اند. این اتفاق چقدر در کتاب‌های درسی می‌افتد؟

ما اولا به تاریخ معاصر به اندازه حقش نپرداختیم، بخش تُنک و کمی از کتاب درسی هست. عمدتا روی تاریخ اسلام و قبل آن کار کردیم. به بسیاری از لایه‌های تاریخ انقلاب اسلامی پرداخته نشده. معاصران معمولا در پرده می‌مانند، عادت شده که خیلی‌ها دست‌شان نمی‌رود در مورد معاصران خودشان بنویسند، من این را می‌پذیرم. اما اینکه در تاریخ گزارش‌های متنوعی داشته باشیم و بخواهیم محاکمه کنیم معمولش این است که در کتاب درسی اینچنین نیست. جریان عمومی گزارش‌های تاریخی در کتاب‌های ما مدنظر است که البته من خودم خیلی همراه و موافق این روش توصیفی نیستم. امروز یک فیلم سینمایی با هر درصدی از مقبولیت پخش می‌شود مثل معمای شاه و خب دانش‌آموزی که این را می‌بیند از خواندن بخش‌های زیادی از این تاریخ توصیفی بی‌نیاز می‌شود.

واقعا فکر می‌کنید سریالی مثل معمای شاه بچه‌ها را از خواندن تاریخ بی‌نیاز می‌کند؟

بله بخشی از تاریخ همین توصیف است که مثلا در روی کار آمدن رضا شاه چه کسانی ایفای نقش کردند یا کودتای ٢٨ مرداد چگونه بود، ملی شدن نفت چه اتفاقی بود؟ این چارچوب کلی در این برنامه‌ها هست، مثلا اینکه جریان کودتای ٢٨ مرداد چه بوده، حالا ممکن است دو محقق بر سر حوادث کودتا حرف داشته باشند، یکی بگوید مصدق اشتباه کرد که به نامه آیت‌الله کاشانی بی‌توجهی کرد، یک عده بگویند نخیر! کاشانی مقصر بود، ولو اینکه مصدق توجهی نکرد چرا او مثل ٣٠ تیر کفن‌پوش به خیابان نیامد. اما کلیات واقعه مشخص است. ببینید معلم‌ها در شهر ما تا کلاس پنجم به فارسی درس می‌دادند و بعد برمی‌گشتند و به ترکی توضیح می‌دادند، ما فارسی را فقط حفظ می‌کردیم و برای توضیح بیشتر باید ترکی حرف می‌زدیم چون فارسی یاد نگرفته بودیم. اما بچه‌های الان این‌طور نیستند چون رسانه در اختیارشان هست، بچه‌ها از طریق تلویزیون، فارسی را یاد گرفته‌اند. باید به این دریافت‌های عمومی بچه‌ها توجه کرد. کتاب درسی اگر بخواهد نوشته شود باید چیزی عمیق‌تر از این باشد، شاید کتاب اگر قبلا به این اطلاعات بسنده می‌کرد خوب بود اما حالا اگر محدود به همین‌ها شود آن را تنزل می‌دهد به یک ماهنامه.

موضوع همین است می‌گویید چارچوب تاریخ را بچه‌ها می‌توانند از معمای شاه ببینند، اگر این‌طور باشد و قبول هم داشته باشید که ماهواره الان در بسیاری از خانه‌ها هست می‌شود بگوییم برنامه‌های تاریخی شبکه من و تو را می‌بینند و چارچوب را از آن می‌گیرند. دو روایت کاملا متفاوت، مدرسه این وسط چه می‌کند؟

من هم همین را می‌گویم، برای همین موافق صرفا گزارش تاریخی نیستم. بخشی از آنچه ما در کتاب‌های درسی کمتر به آن می‌پردازیم معمولا مربوط به وقایعی است که رسانه‌ها به آن می‌پردازند و ضرورتی نیست ما هم تاکید کنیم، اما جریان معارضی هم با انقلاب اسلامی وجود دارد که می‌خواهد گزارش‌های تاریخی ما از انقلاب را مخدوش نشان دهد، برای این باید جواب داشت. ده‌ها کانال تلگرامی و تلویزیون هستند که با کمک جاذبه‌های انحراف اخلاقی مثل عکس‌های قدیمی از هنرپیشه‌ها و... به دنبال این هستند که رژیم پهلوی را تطهیر کنند. بچه‌های امروز به قول شما در معرض دو، سه روایت مختلف هستند برای همین می‌گویم ما نیازمند تاریخ تحلیلی هستیم یعنی به چرایی بپردازیم که البته وقتی این را می‌گویم برخی بد برداشت می‌کنند.

این تحلیلی بودن که می‌گویید اتفاقا خیلی مساله حساسی است چون با تاریخ توصیفی دانش‌آموزان می‌توانند گزارش تاریخی را بشنوند و قضاوت کنند اما تحلیلی، انگار کتاب درسی و معلم تعیین می‌کند که چه تصمیمی بگیرند.

برای همین می‌گویم برخی بد برداشت می‌کنند، الان شما در حالی که داریم صحبت می‌کنیم دچار همین سوءتفاهم می‌شوید.

چون نمونه بد اجرا شدن چنین ایده‌هایی را دیده‌ایم.

بله، من خرده نمی‌گیرم به شما، اما تاریخ تحلیلی این‌گونه نیست که هرکسی هرچه خواست بگوید. باید اسناد را کنار هم بگذارد، تعارض‌ها را ببیند و تطابق‌ها را بررسی کند و از دل آن سنتزی بیرون آورد. من هم می‌گویم که این کار هر کسی نیست. وقتی با درآوردن این سنتز یک رای سوم ایجاد شد، مخاطب می‌تواند موضوع را بفهمد و خودش تصمیم بگیرد. در آموزش باید صیادی یاد بدهیم. آموزش و پرورش که نمی‌تواند ظرف ١٢ سال همه علوم را به دانش‌آموز یاد دهد.

در مورد آموزش تاریخ بحثی که خود شما قبلا اشاره کرده بودید این است که باید مدت زمانی از یک واقعه تاریخی بگذرد، زوایای مختلف آن آشکار شود تا بتواند به عنوان موضوع درسی در کتاب‌ها بیاید. اما کتاب تاریخ معاصر سال سوم متوسطه یک ضمیمه دارد با عنوان «بیداری اسلامی» که به اتفاقات یمن و مصر و بحرین می‌پردازد. مگر چقدر از این اتفاقات گذشته که به عنوان یک کتاب ضمیمه درآمده و اصلا چرا وارد مباحث درسی شده؟

ببینید بحث بیداری اسلامی یک تئوری است و اینها مصداق‌های آن است. از خود بحث بیداری اسلامی سالیان سال گذشته و چهره‌های مختلفی مانند اقبال لاهوری، محمدعلی جناح، سیدجمال‌الدین اسدآبادی، مدرس و... را داشته است. این تئوری یعنی قدرت گرفتن مردم و بازگشت به اسلام. هر یک از این چهره‌ها با روش خودشان به این بحث بازگشت به خویشتن و به اسلام پرداختند. این قاعده در کشورهای عربی به شکل دیگری مطرح شد، بیداری اسلامی تحریف شد به خیزش ناسیونالیستی. این خیزش باعث جدایی کشورها شد و در گذر زمان صدام و سادات و ملک حسین ظهور کردند. اما برخی تحلیلگران این حرکات اخیر منطقه را به عنوان نمونه‌هایی از مسیر درست بیداری اسلامی نام بردند. در کتاب‌های درسی به این تئوری پرداخته می‌شود هم در ضمیمه کتاب تاریخ، هم در کتاب جامعه‌شناسی و این تحولات به صورت مصداق مطرح شده. البته که این تحولات هم دچار انحراف شدند، اسلامش را تحریف کردند و داعش از آن برخاست، بیداری‌اش را تحریف کردند و تبدیل شد به حرکات کوری مثل آنچه مرسی در مصر انجام داد. اما اصل این موضوع درست است و در مردم منطقه هست، برای همین هم اینها ذکر شده و به عنوان یک کتاب ضمیمه و نه کتاب درسی وارد مدارس شد برای جواب دادن به برخی سوالات که همزمان با تحولات منطقه برای دانش‌آموزان پیش می‌آمد. البته خیلی هم روی آن تاکید نکردیم و تجدید چاپش هم چندان مد نظر نیست. آن اصل که از اتفاقات تاریخی مدتی بگذرد و تثبیت شود تا وارد مدارس شود همچنان سر جای خود هست.

یکی دیگر از بحث‌هایی که همیشه مطرح است پرداختن به چهره‌های مختلف ادبی است و خالی بودن جای نام‌های بزرگی مانند احمد شاملو در کتاب‌های ادبیات. چه می‌شود که در کتاب‌های درسی از کنار چنین نام‌هایی می‌گذریم؟

ما از فروغ بزرگ‌ترش را هم داریم. ما در حوزه ادبیات یک موقع دانش آموز را با ادبیات فارسی آشنا می‌کنیم، یک موقع دانش آموز را با مکاتب ادبی آشنا می‌کنیم. یک موقعی نقد ادبی می‌کنیم، یک موقعی آموزش ادبیات می‌دهیم. آموزش ادبیات آموزش عمومی است، آموزش نقد ادبی آموزش اختصاصی است. لذا شما کتاب فارسی رشته علوم انسانی را با کتاب فارسی علوم تجربی باید متفاوت ببینید در ضمن این موضوع هم هست که حوزه ادبیات ایران یک اقیانوس است. در حالی که ظرفیت کتاب‌های درسی ما به اندازه یک پیمانه است.

خب به اندازه همان پیمانه هم فکر نمی‌کنید جای برخی از این نام‌ها خالی است و کنار گذاشته شده‌اند؟

بله، گزینش می‌کنیم. من این را انکار نمی‌کنم. شما می‌خواهید بگویید که اینها هم هستند، بله هستند. ما گزینش می‌کنیم، اما گزینش با مسوولیت و با علم. ما یک پیمانه برمی‌داریم، این پیمانه برای ما اولویت‌بندی دارد. از ادبیات معاصر چه کسی را ‌برداریم؟ اگر در ادبیات معاصر ما مثلا به همگنان دولت‌آبادی یا مثلا مشیری یا مثلا شاملو توجه نکرده بودیم، شما می‌گفتید که آقا! شما همه را از یک خط و یک جریان آوردی، من هم می‌گفتم درست است. اما من می‌گویم ابتهاج را داریم، اوستا را داریم، خود فروغ هست، حتی از سیمین هم داریم، در نقد کتاب صادق هدایت داریم، چرا اینها را نمی‌بینند؟

بله! یک نفر علاقه‌مند یک نویسنده خاص است و می‌گوید این باید باشد. من می‌گویم نه، اینجا این نباید باشد. ما در شعر نو بالاخره نیما را داریم. ما در شعر نو یک جایی سیاوش کسرایی را داریم، اما یک جایی سیاوش کسرایی را نداریم. چرا نداریم؟ برای اینکه سیاوش کسرایی در جریان انقلاب اسلامی جزو کسانی می‌شود که علیه انقلاب اسلامی حرف می‌زند. یک جایی باید بین ارزش و ضدارزش تفاوت قایل بشود. بله! سیاوش کسرایی وقتی که شعر آرش‌اش را می‌نویسد به سبک ادبی او افتخار می‌کنیم. می‌گوییم ببین چقدر خوب نوشته، اما وقتی به لحاظ تفکر سیاسی است، نقدش می‌کند. این حق حاکمیت است که نسبت به آنچه می‌خواهد نسل‌اش را تربیت کند، دست به عمل بزند و انتخاب کند.

الان شما ببینید یک سال و نیم قبل یکی از دانش‌آموزان ما خودکشی کرد. دانش آموز خیلی باهوشی هم بود. جزو استعدادهای درخشان بود. خب در نامه‌هایی که پس از خودکشی از او به دست آمد چه نوشته بود؟ نوشته بود که فلان کتاب و فلان کتاب و فلان کتاب را
خوانده.

خب به همین میزان می‌توانیم بگوییم که از محیط مدرسه آمده و رفته در خود مدرسه خودش را کشته. اگر قرار باشد تک عاملی ببینیم، این‌گونه هم می‌توان دلیل خودکشی را تفسیر کرد.

نه. نه تک‌عاملی. می‌گویم یکی از عوامل همین می‌شود دیگر. الان شما صداوسیما را نگاه کنید، مردم چقدر آنچه از صدا و سیما می‌بینند را تحلیل می‌کنند؟ اگر بخواهیم تاثیر را ببینیم نگاهی به تبلیغات بیندازید. تبلیغ می‌کنند و می‌گویند که فلان کرم را بگیرید، تبلیغات صدا و سیما مجوز به خوب بودن می‌دهد. یک کرم حلزون تبلیغ می‌کند می‌بینید که همه می‌روند می‌گیرند. بعد می‌گوییم آقا چرا کرم حلزون؟ جواب می‌دهد تبلیغ تلویزیون. کتاب درسی هم‌چنین نقشی دارد، همه مخاطبانش نمی‌توانند مطالب را تحلیل بکنند و باید مواظب باشیم. الان همین تلگرام را ببینید که جای تلویزیون را گرفته. همه نسخه می‌پیچند و چون همه ما هنر تحلیل را نداریم این مطالب دست به دست می‌شوند. ما هنر فوروارد داریم؛ یعنی مطلبی دست شما می‌رسد همین طوری در خیابان راه می‌روید و آن را برای بقیه می‌فرستید.

ما داریم این مطالب را اشاعه می‌دهیم در حالی که نمی‌دانیم مثلا آیا چای سبز واقعا چنین اثری دارد و برای همه مزاج‌ها سازگار است و باعث لاغری شان می‌شود یا نه. نمی‌دانیم اگر یک کسی زخم معده داشته باشد و چای سبز بخورد چه می‌شود؟ من و شما چه حقی داریم نسخه پزشکی را از تلگرام برای همدیگر بفرستیم؟ مگر ما پزشکیم؟ می‌فرستیم و مسوولیت‌مان را نمی‌پذیریم و خراب می‌کنیم. الان چقدر از رژیم‌های بیجا و رژیم‌های لاغری بیجا افراد را دچار (بروید شما از کلینیک‌ها بپرسید) آسیب کردند. حالا می‌پرسد خانم چرا این رژیم را گرفتید؟ می‌گوید در تلگرام آمده بود. حالا حرف من این است که کتاب درسی را نمی‌توانیم مثل تلگرام ببینیم. کتاب درسی باید کتاب درسی بماند. گرایش‌های عمومی را در جای خودش نقد بکند، بعد می‌رسیم به دوران دبیرستان که اگر برخی چهره‌ها و آثار ادبی بیاید اشکال ندارد. معلم نقد می‌کند، دانش‌آموز تحلیل می‌کند و خودش هم می‌رود می‌خواند.

اما در کتاب دوره ابتدایی من نمی‌توانم چنین کاری انجام بدهم. در دوره ابتدایی از پیمانه ادبیات کلاسیک‌مان یک عده را انتخاب می‌کنیم، می‌رویم سراغ قله‌ها: سعدی، حافظ، نظامی، مولانا. از ادبیات معاصرمان هم قله هایش را می‌گیریم، قله‌های شعر معاصر و شعر جدید، از شعرای کلاسیک ما شهریار را می‌گیریم. از ادبیات غیرکلاسیک و شعر سپیدمان مثلا نیما را می‌گیریم. در شعر مقاومت‌مان، شعر آیینی‌مان و حماسی‌مان سبزواری را می‌گیریم، ‌حسینی و صالحی را می‌گیریم.

الان برخی ممکن است بگویند که چرا ما راکعی را در کتاب درسی آورده‌ایم؟ بعضی‌ها فکر می‌کنند این یک انتخاب خطی و حزبی است. در صورتی که به ما ربطی ندارد که خط فاطمه راکعی چیست؛ جزو اصلاح طلبان است یا اصولگراست. صدیقه وسمقی را چرا آوردی؟ خب به ما خطش ربطی ندارد که اصلاح‌طلب است یا خط دیگری دارد. یک شعر نابی را خانم وسمقی در مورد امام گفته، شعر ناب است و باید آورده شود. اصلا فرآیند ما این نیست که خط سیاسی را دخالت دهیم اما خط انقلاب را چرا. خط انقلاب برای ما مرز است. ما فقط با خط و خطوط سیاسی داخل انقلاب کاری نداریم اما خط انقلاب باید حفظ شود. مثلا یک کسی می‌رود علیه انقلاب اسلامی حرف می‌زند یا شاید مطلبش مبتذل است، ما در این سن دانش‌آموزان اگر این شعر را بیاوریم، ممکن است او را به همان سمت هدایت کنیم پس این کار را نمی‌کنیم چون جامعه از ما نمی‌پذیرد. اگر یک کسی نقد روشنفکری به من بکند، قبولش می‌کنم و می‌گویم راست می‌گویی ما نیاوردیم، انکار نمی‌کنم، اما دلیلم را می‌گویم که چرا این را نیاوردم؛ چون مردم از من نمی‌پذیرند که به عنوان مثال فلان متن ادبی را از آقای فلانی که شرحی هم نوشته بر یکی از کتاب‌های ایرج میرزا بیاوریم. خب من از ایرج میرزا انتخاب کردم که از قدمای دوره قاجار است، من می‌روم سراغ شعر «گویند مرا چو زاد مادر» دیگر نمی‌توانم زهره (مثنوی زهره و منوچهر) را بیاورم که. می‌شود چنین شعرهایی را در کتاب درسی آورد و صرفا هم گفت که ما آزاداندیشیم؟ نه! آزادی ما یک طرفش حتما
قانون است.

من به شما این اطمینان خاطر را می‌دهم که ما یعنی همکاران ما (با توجه به اینکه همه این کتاب‌های درسی یک شورای برنامه‌ریزی ٢٥ نفره دارد) مفتون عنوان نیستند، مرعوب فشار هم نمی‌شوند اما آنی که مصلحت اجتماعی می‌دانند و نیاز اجتماعی‌، به آن عمل می‌کنند. در انتخاب‌ها و گزینش‌ها هم برای ما خطوط حزبی و سیاسی به معنای امروزی‌اش مطرح نیست، ‌اما رابطه‌اش را با انقلاب اسلامی می‌سنجیم. رابطه‌اش با انقلاب اسلامی برای ما قابل توجه است.

برگردیم به همان موضوع انعکاس دغدغه‌های دولت در کتاب‌های درسی. یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که آقای روحانی مطرح کرد، منشور حقوق شهروندی بود. چقدر دانش آموزان از خلال کتاب‌های درسی می‌توانند با مفاهیمی از جمله آزادی‌های فردی و اجتماعی و قانون اساسی آشنا ‌شوند؟

این مفاهیم در کتاب‌های مختلف و مقاطع مختلف مطرح شده است، از کلاس سوم ابتدایی گرفته تا آخر دبیرستان. مجموعه‌ای از قوانین و مقررات مدنی در کتاب‌های مطالعات اجتماعی آمده است. حقوق و تکالیف معنا شده است. برابری در برابر قانون، عدم تفتیش عقاید، آزادی بیان و اینها در کتاب‌های درسی مطرح شده، قانون مدنی قوانینی است که ما تابعش هستیم و در مورد اینها حرف زده می‌شود. در مورد ازدواج، قانون مدنی حرف زده، نمی‌شود کسی را به اجبار به عقد کسی درآورد، نمی‌شود جلوی دو نفر را در خیابان گرفت و گفت شما سند ازدواج‌تان را نشان بدهید، تجسس قانونی نیست و... تعداد این حقوق مدنی خیلی زیاد است و نمی‌توان همه را در کلاس درس مطرح کرد اما می‌توان زمینه آشنایی بچه‌ها با این قوانین را فراهم آورد. اما مساله آشنایی با قانون اساسی و مدنی تنها موضوع مدارس نیست، به اعتقاد من همه مردم باید بیشتر در مورد قوانین بدانند. خدا رحمت کند شهید رجایی را، زمانی ایشان پیشنهاد دادند که روحانیان در مساجد وقتی که بر منبر می‌روند مردم را با قانون اساسی آشنا کنند، چه حق و حقوقی دارند، دولت چه اختیاراتی دارد و در برابر آن چه مسوولیت‌هایی دارد، قوه قضاییه چه محدودیت‌ها و اختیاراتی دارد. اینها را باید به مردم آموخت که بخشی از آن در کتاب‌های درسی آمده و البته جای توسعه بیشتر دارد.

روزنامه اعتماد