شناسهٔ خبر: 49116 - سرویس دیگر رسانه ها

آوینی در ظلمت نیهلیسم نور موعود را می‌دید/ تکنولوژی از منظر آوینی

آوینی در ظلمت نیهلیسم نور موعود را می‌دید. ولی دلخوشی به وعده، عین مهمل نشستن نیست. بلکه دست کم به نزد وی کمر همت بستن بود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ آوینی وقتی قلم به دست گرفت که هویت سه پاره ما گرم درهم جوشیدن در امر سیاسی بود. ایران‌اندیشی در ایستگاه دانشگاه تهران آرام گرفته بود، رجعت به مآثر اسلامی در بازنگری به فلسفه و کلام و فقه شدت داشت و رفته رفته نقد غرب را در آینه منتقدان غربی مدرنیته ترجمه می‌کردیم. اما این همه در دفتر متخصصینی که سر در تتبع آثار داشتند جداجدا مانده بودند. این چند پارگی هر چند ظاهرا در تاریخ ما رخ داده اما از سر تصادفات تاریخی نیست. بلکه به بحران بنیادینی باز می‌گردد که دوگانگی نظر و عمل به بار می‌آورد. به همین علت ما اغلب حساب عمل و نظر را سوا می‌کردیم. یعنی علوم اسلامی را در کتاب‌ها روی طاقچه نگه می‌داشتیم و در وقت عمل، نهادهای متجدد و برنامه‌های توسعه آمریکایی را به کار می‌انداختیم و حتی در بازنگری به تاریخ خویش راه شرق‌شناسی را می‌رفتیم. اما در همین کار هم چندان توفیق نداشتیم و طرح و نظریه‌های غربی هم تبدیل به روال‌های عملی نمی‌شد.

جدایی نظر و عمل از مسائل اصلی فلسفه است ارسطو که متافیزیک را از یک سو و شعر و اخلاق و سیاست را از سوی دیگر بررسید  جدایی آنها را اعتباری می‌دانست. در تاریخ فلسفه اسلامی دو عنوان حکمت نظری و حکمت عملی جدا ماندند. متفکران بزرگ تاریخ اعم اسلامی یا غربی پیوسته در تب و تاب نشان دادن نسبت این دو بودند. در دوره معاصر مثلا آدرنو و همکارانش با کتاب دیالکتیک روشنگری نگران این هستند که زندگی اجتماعی و سیاسی از روشنگری‌های علمی در دانشگاه جدا بیافتد. آنها فکر می‌کنند زندگی روزمره با اسطوره هایی نظیر مصرف و ناسیونالیسم افراطی پیش می‌رود و دانشمندان در انزوای برج عاج نظری فاسد می‌شوند. حتی جنگ دوم را از نتایج همین دوگانگی می‌دانند. لذا شکاف نظر و عمل از انتزائیات فلسفی نیست  و نمی‌توان یک بار برای همیشه آن را طی مقاله یا رساله‌ای حل و فصل کرد. این جدایی اصلا از مسائل اساسی زندگی است واگر کسی بتواند جامع هر دو جانب باشد به اندازه‌ای که توفیق یابد، الهام بخش نظر و عمل آینده است.

شهید آوینی در دانشگاه هنر با متفکران غربی آشنا شده بود و بعد از انقلاب به شهادت محمد رجبی، عربی آموخت تا متون اسلامی را فرایادآورد و جانی هنرمند داشت. نثر ساده، سوزان و شوریده‌اش از ایمانی صاف خبر می‌داد؛ اما ایمانش به تکرار اوراد و سیر در ادوار گذشته محدود نشد بلکه درد زمانه نیست‌انگار را چون سبو بر دوش می‌کشید. توجه به نیست‌انگاری که وجدان عمیق‌ترین مردان عصر جدید را می‌آزرد دمساز رجایی بود که آوینی با انقلاب اسلامی آْن را می‌چشید. او در ظلمت نیهلیسم نور موعود را می‌دید. ولی دلخوشی به وعده، عین مهمل نشستن نیست. بلکه دست کم به نزد وی کمر همت بستن بود. فرهاد، که چند سالی همسایه آوینی بوده تعریف کرده که شب‌ها صدای قرائت و عبادت او را از پنجره می‌شنیده. کسی که شب تهجد دارد و روز مجله در می‌آورد، مستند می‌سازد و نریشن می‌گوید، جهاد اکبر و جهاد اصغر را به هم آمیخته است. ممکن است نظر و عمل در کتاب‌های حکمت نظری و حکمت عملی دو گانه باشند ولی در ساحت ایمان یگانه می‌شوند. زیرا مومن حساب صوم و صلات را از کار و بار جدا نمی‌کند.

آوینی درباب ژورنالیسم، سینما و تکنولوژی چیز نوشته و در هر مورد وارد عمل شده است. شاید گزین گویه‌های او به ساختار فلسفی منسجمی منجر نشد اما لحن الهام بخش‌اش مناسب دوران گذری است که در آن به سر می‌بریم. قضاوت‌های او برای ما راهگشا است و هنوز می‌تواند از اشتباهاتی که امکان دارد در آن بغلطیم بازمان دارد. مثلا مقالات انفطار صورت که در آن، میان نقاشی و گرافیک داوری کرده و گرافیک را بیشتر مناسب دوره انقلابی ما دانسته، جریان فعالی را در همین رشته به راه انداخت و هنوز الهام بخش است.

تصور خامی وجود دارد که دشمنی با تکنولوژی را به سید احمد فردید و از آنجا به هایدگر نسبت می‌دهد. نظر و عمل آوینی به تنهایی ثابت می‌کند که بحث از فتنه تکنیک چنان که می‌گویند خام‌اندیشانه نیست. آوینی گفته بود «تکنولوژی، فرهنگ شیءات یافته است» اما خودش پشت میز تدوین نشست. کنایه از اینکه هر چند ابزارها واجد تاریخ و فرهنگ و احوالی هستند ولی این بدان معنا نیست که نجس و غیر قابل نفوذاند. هایدگر نیز در مقالاتش خواسته بود به تکنیک و حوالتی که می‌آورد فکر کنیم و هیج جا از دست کشیدن از زندگی جدید که تکنولوژیک است دم نزده. به نظر آوینی توبه، انسان طاغی را به راه می‌آورد و انسانی که در راه باشد چه بسا تکنولوژی را نیز توبه دهد. صراحت او در مورد آنچه بدان «ولایت انسان بر تکنیک» می‌گفت قابل توجه است. مستندهای آوینی از لحاظ ساخت و پرداخت قابل قبول هستند و از قضا سخنی دارند که گفت و گویی الهی است. اگر چنین نبود ما چطور می‌توانستیم امروز بعد از آن همه زد و خورد با حکومت بعثی در جنگ هشت ساله دوباره به نجف برویم و در کنار برادران عراقی تا کربلا پیاده روی کنیم. تصویرهایی که با دوربینهای معمولی، مستند جنگ ساختند راه اربعین را هموار کرد. حالا دیگر می‌توان رسوخ در تکنیک را با همین ملاحظه به راحتی دید.

 توجه به نیست‌انگاری و تکنولوژی که از نشانه‌های آن است در نظر و عمل آوینی به نحوی وارسی شده که طلیعه موعود دارد. انسان با آنچه می‌سازد خود و آینده‌اش را بنا می‌کند. آنچه می‌سازیم آینده‌ای را به بار می‌آورد و جهاد در عراق علیه سلفی‌گری خونریز آینده‌ای‌ست که می‌توانستیم طلیعه‌اش را در مجموعه روایت فتح ببینیم.

قلم آوینی به راه‌های مختلفی رفت ولی چیزی که حالا بعد از چند سال بیشتر به چشم می‌آید و می‌تواند ره‌آموزآینده باشد این است که علم باید سیاسی و در عمل باشد و سیاست و عمل نیز باید علمی و حکمی باشند. هر راهی جز این بنای فساد و تباهی را خواهد گذاشت.