شناسهٔ خبر: 49363 - سرویس دیگر رسانه ها

شکاف میان نخبگان و جامعه ایران، تراژیک است

مقصود فراستخواه معتقد است: شکاف میان نخبگان و جامعه ایران، تراژیک است و این شکاف را ناشی از تعارض نخبگان دانست.

شکاف میان نخبگان و جامعه ایران، تراژیک است

به گزارش فرهنگ امروز به نقل ازایبنا؛  همایش «نقد آراء و نظریه‌های صاحب‌نظران پیرامون مناسبات دولت و مردم در تاریخ ایران» با سخنرانی حاتم قادری، استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، مقصود فراستخواه، استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دکتر سیدحسین رضوی خراسانی، پژوهشگر تاریخ، دکتر نیره دلیر، دبیر اجرایی همایش، دکتر فریدون الهیاری، پژوهشگر تاریخ و دکتر رضا بیگدلو، پژوهشگر تاریخ یکشنبه سوم اردیبهشت ماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
 
دیپلمات مذهبی یک طرف انتخابات امروزست

فراستخواه در اشاره به مدل‌های حاضر در جامعه سیاسی ایران در دوره انقلاب اسلامی بیان کرد: پنج مدل در این دوره در جامعه وجود دارد، مدل لیبرال مذهبی(مهندس مهدی بازرگان)، مدل تکنوکرات مذهبی (آیت‌الله هاشمی رفسنجانی)، روشنفکر دینی (عبدالکریم سروش)، مدل شهرداری(غلامحسین کرباسچی)، خُرده مدل‌ها (اصلاح‌طلبی دولتی و...)، مدل‌های ترکیبی (دیپلمات مذهبی) ساخته شده که آدم‌های مرزی آن را به وجود آوردند و در واقع این مدل می‌خواهد دیپلماسی کند و یک طرف انتخابات حال حاضر است.
 
وی افزود: ویژگی مدل‌های جامعه ایران که برشمردم تنوعی است که در آن وجود دارد و تلاش جامعه ایرانی را نشان می‌دهد و در واقع می‌خواهد با مدل‌سازی بماند و بر شکاف میان دولت و ملت فائق آید، اما مشکل این جامعه مدل‌ساز چیست؟ در حالی که آدم‌های مرزی تلاش می‌کنند که شکاف میان دولت و ملت را پر کنند، شکافی میان نخبگان و جامعه به وجود می‌آید که این شکاف برای من بسیار تراژیک است و از طرفی تعارض خود نخبگان است.

ربط پارمنیدسیسم و مفتش بزرگ

حاتم قادری با کمک گرفتن از متن فصل مُفتش بزرگ، رمان «برادران کارامازوف» اثر مهم داستایوفسکی گفت: این فصل به یک معنا در این رمان اهمیت کلیدی دارد و می‌توان همپای تئوری‌های سیاسی درباره آن بحث و گفت‌وگو کرد. از طرفی در این رابطه می‌خواهم به ربط پارمنیدسیسم و مفتش بزرگ اشاره کنم. نخست باید بگویم پارمنیدس یکی از فیلسوفان پیشاسقراطی است که جدال هراکلیتوس و پارمنیدس دو شخصیت فلسفی است که بسیاری از گزاره‌های فلسفی متاثر از یکی از آن‌هاست و در استثنائاتی متاثر از ترکیبی از هردوست. به نظر من بسیاری از فلاسفه کلاسیک نوع تفکر و اندیشه‌شان پارمنیدیسی است.
 
وی افزود: درباره پارمنیدیس خیلی خلاصه بگویم در نگاه وی جهان از یک نوع ثبات برخوردار است و آنچه که دگردیسی و دگرگونی است. روبناست و اهمیت ندارد و آنچه می‌ماند، نقش‌های جامعه است که برای همیشه طراحی شده است و برای همیشه بشر باید آن را کشف و براساس آن زندگی کند و جامعه خودش را اداره کند اما هراکلیتوس عکس این اندیشه است و در واقع به شناور شدن و بَر شدن اهمیت می‌دهد.
 
سیاست مهم‌ترین بخش فلسفه فارابی
 
دکتر رضوی‌خراسانی با اشاره به آثار فارابی بیان کرد: چرا فارابی یکی از فیلسوفان برجسته سیاست در جهان اسلام است؟ به دلیل اینکه سیاست در آراء و آثار فارابی برجستگی ویژه‌ای دارد و مهم‌ترین کتابش «آراء اهل‌مدینه فاضله» است و دیگر آثارش «السیاسه مدینه»، «تحصیل‌السعادت»، «فلسفه افلاطون» و ... است که در آین اثار اندیشه‌های وی به سیاست ختم می‌شود.
 
وی افزود: برخی از صاحب‌نظران معتقد هستند که سیاست مهم‌ترین بخش فلسفه فارابی به شمار می‌آید، زیرا هدف اساسی و بنیادی فلسفه‌اش سیاست است و همه اندیشه فارابی به سیاست ختم می‌شود. زیربنای سیاست از نظر فارابی فلسفی و متافیزیکی است و فضیلت مهم‌ترین رکن سیاست از نظر وی به شمار می‌آید.
 
نگاه ایرانشناس بریتانیایی به قتل‌عام مردم کرمان

رضا بیگدلو، پژوهشگر اظهار کرد: سِرجان مالکوم به عنوان یکی از ایران‌شناسان و شرق‌شناسان بزرگ، بنیانگذار ایران‌شناسی نوین است. مهم‌ترین نظرات مالکوم در کتاب «تاریخ ایران» است که تا به امروز برای شناخت ایران و جامعه ایرانی محل رجوع بسیاری از پژوهشگران خارجی و داخلی است.
 
وی افزود: مالکوم در این کتاب به ویژه در جلد دوم آن به بیان شرح حال و اقدامات آقامحمدخان و برخی فصول دیگر کتاب به شرح آداب، وضعیت، احوال و خصوصیات جامعه ایرانی عصر قاجار اشاره می‌کند و به مناسبات جامعه از منظر امنیت‌سازی توجه خاصی دارد و درباره رفتار آقامحمدخان و چگونگی امنیت‌سازی وی در وقایع جنگ با لطفعلی‌خان زند و قتل‌عام مردم کرمان به مدت سه روز از باب مصلحت می‌نگرد و نه از باب غضب و انتقاد.     

گذر خواجه نظام‌الملک از اندیشه ایرانشهری

دکتر نیره دلیر، دبیر اجرایی همایش با اشاره به نظریات خواجه‌ نظام‌المُلک در کتاب «سیرالمُلوک» عنوان کرد: وی شخصیتی اندیشه‌ساز و حتی جریان‌ساز است که بخشی از نظراتش در کتاب معروفش «سیرالملوک» بسیار قابل تامل و نقد است. وی در مناسبات میان حکومت (حاکم) و مردم (رعیت) معتقد است که شاه آرمانی که در دوره باستان بوده و تا دوره وی تداوم داشته است را باید در دل واقعیت جامعه نشاند. به عبارتی تا اندازه زیادی از آن آرمان‌ها عدول می‌کند و شاه(سلطان) را با آن چیزی که در زمانه و واقعیت خودش قابل لمس و تکیه است، برهمان اساس پی‌ریزی می‌کند. وی حاکم را از قدُسیت جدا می‌کند و بحث دیدگاه آسمانی و الوهیت را کنار می‌گذارد.