شناسهٔ خبر: 49942 - سرویس اندیشه

گفت‌وگو با آیت‌الله سیدجعفر سیدان در باب الحیاه؛

از اصطلاح تفکیک سوءاستفاده کرده‌اند

سیدان مجموعۀ «الحیاة» ضمن اینکه در پی حفظ آثار مکتب وحی و جمع‌آوری مطالب است، هدف اصلی آن این بوده است که به جامعه جهت و به خوانندگان هدف دهد؛ خوانندگان را در جهت هدف‌های این روایات و مطالب قرار دهد تا به روایات اعتقادی معتقد شوند، به صفات مطرح‌شده در روایات اخلاقی متخلق شوند و به روایات عملی عمل کنند.

فرهنگ امروز: آیت‌الله سیدجعفر سیدان هم‌اکنون یکی از اساتید مبرز در تفسیر و کلام و پرچمدار مقابله با فلسفه در حوزۀ علمیۀ مشهد است. مهم‌ترین اساتید او، آیت‌الله‌العظمی میلانی (ره) و آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی بوده‌اند. او به‌مدت هشت سال از درس خارج فقه و اصول آیت‌الله میلانی و سالیانی نیز از دروس منظومه، اشارات، اسفار و معارف عالیۀ اهل‌البیت (ع) آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی بهره‌مند شد. سابقۀ دوستی دیرینه‌اش با نویسندگان «الحیاة» و البته مشرب فکری مشترکشان درخصوص جایگاه علوم وحیانی نسبت به مباحث فلسفی، موجب شد تا با ایشان به گفت‌وگو بنشینیم.

*به‌عنوان کسی که بر مسائل اعتقادی و کلامی تمرکز ویژه‌ای دارید، روش‌شناسی این مباحث را با بهره‌گیری از علوم وحیانی و روایی چگونه می‌بینید؟

روشی که فقهای امامیه داشتند، این بود که در مسائل اعتقادی، از روایات معتبر و آیات شریفۀ قرآن استفاده می‌کردند؛ همچنان‌که فقه اصطلاحی در ارتباط با احکام، از قرآن و حدیث استفاده می‌کند، روش ما هم این است که در ارتباط با مسائل اعتقادی، از قرآن و حدیث استفاده کنیم.

قرآن و حدیث بیانات مستند به خداست و به‌اصطلاح، وحی است (البته در حدیث، با توجه به اعتبار سند و روشنی دلالت). لذا پس از فهم نصوص، در ارتباط با مسائل اعتقادی بگرفته از وحی، از آرای شخصیت‌های بشری و مشاهیر هم استفاده می‌کنیم. چنانچه گفتارشان با آنچه در وحی است، مناسب و همسو باشد، بسیار خوب است؛ چراکه آنچه در وحی است باید براساس عقل هم تأیید بشود و هرگز مطلبی ضدعقل در وحی وجود ندارد و اگر در موردی چیزی ضدعقل باشد، خود وحی در جای دیگر توضیح داده و مطلب را تشریح کرده است. مثلاً در عبارت «خدا آمد»، مسلم است که رفت‌وآمدی برای خدا نیست. این ضدعقل است. لذا خود وحی معنا کرده است که «جاء امر ربک».

به‌هرحال پس از اینکه انسان وحی را به خدا مرتبط می‌داند، یعنی به علم بی‌خطای نامحدود، آن‌گاه عقل حکم می‌کند که «حال که به چنین منبعی رسیدی، از این منبع استفاده کن». در اینجا باید تأکید کنم که اعتنا کردن به وحی، غیر از اخباری بودن در معنای اصطلاحی آن است. اعتنا به وحی می‌کنیم، از اخبار استفاده می‌کنیم و افتخارمان این است، اما این به‌معنای اصطلاحی اخباری بودن نیست که متأسفانه در بعضی نوشته‌ها چنین به نظر می‌رسد.

وقتی قرار است اندیشه‌ای بیان شود، باید با بزرگان و شخصیت‌هایی که معتقد به آن اندیشه هستند، صحبت شود تا مطلب روشن شود. استاد حکیمی که از دوستان قدیمی من هستند، در رابطه با این نحوۀ تفکر، اصطلاح «تفکیک» را به کار بردند، اما بعضی از این کلمه سوءاستفاده کرده‌اند و گمان کرده‌اند که تفکیک به‌معنای تفکیک عقل از دین، عقل از وحی و امثال‌ذلک است. حال‌آنکه وحی تأکید بر عقل می‌کند و عقل ما را به وحی می‌رساند.

*«الحیاة» در دوازده جلد منتشر می‌شود و کتابت این مجموعه هم حدود چهار دهه به طول انجامیده است. سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است که «الحیاة» دنبال چه بوده که آن‌ها نداشتند؟ به‌طور کلی مجموعه‌های روایی و جمع کردن روایات در نظام رشد بشری امروز ما تأثیرگذارند یا صرفاً کدهایی هستند که دیگران باید آن‌ها را باز کنند و به ما توضیح دهند؟

 در مکتبی که دارای ابعاد مختلف اعتقادی، اجتماعی، اخلاقی، مادی و معنوی است و مطالب بسیاری در این مکتب وجود دارد، اگر کسی صرفاً به این دلیل که این‌ها حفظ شود تا بعدها دیگران از هر بخش آن استفاده کنند و برنامه‌هایی که در جهت رشد جامعه دارند، محقق کنند، نفس این جمع کردن مطالب یک مکتب در ابعاد مختلف، هدف کوچک و نازلی نیست، بلکه خود این، هدف مهمی محسوب می‌شود.

هدف اول جمع‌آوری مطالب است، برای اینکه دین بماند و مکتب حفظ شود تا اینکه افراد از این مجموعه استفاده کنند و رشد فردی برای فرد و رشد اجتماعی هم برای جامعه تحقق پیدا کند. به‌هرحال چه در اعتقادات، چه در اخلاق و چه در احکام، هدف‌ها متفاوت بوده است. این هدف هم در بعضی مجموعه‌ها روشن‌تر و شفاف‌تر است؛ یعنی این معنا را تذکر داده‌اند و بیان هم کرده‌اند که هدف این است که این مجموعه بتواند در جوامع بشری و سطح دنیا تأثیرگذار باشد، نه‌فقط در مجموعۀ خاصی.

مجموعۀ «الحیاة» هم این‌چنین است؛ یعنی ضمن اینکه در پی حفظ آثار مکتب وحی و جمع‌آوری مطالب است، هدف اصلی این بوده است که به جامعه جهت و به خوانندگان هدف دهد؛ خوانندگان را در جهت هدف‌های این روایات و مطالب قرار دهد تا به روایات اعتقادی معتقد شوند، به صفات مطرح‌شده در روایات اخلاقی متخلق شوند و به روایات عملی عمل کنند. روایات اجتماعی و فردی مطرح شده است تا تکامل‌های فردی و اجتماعی اتفاق بیفتد. به‌طور کلی، این مجموعه هدفدارتر، شفاف‌تر و با تأکید و توجه بهتر نسبت به سایر مجموعه‌ها جمع‌آوری شده است.

*پس در واقع از نظر شما، «الحیاة» نگاه‌های فردی و اجتماعی را در یک مدل ارائه می‌دهد و با نگاه سازمان‌یافته‌تری نسبت به مجموعه‌های روایی دیگر، آورده‌های وحیانی را در اختیار فرد و جامعه قرار می‌دهد. بعضی‌ها قائل به این هستند که این روایات صامت‌اند و باید آن‌ها را به نطق درآوریم. عده‌ای هم معتقدند متناسب با زمان می‌توان آن نوع اندیشه را از روایات کشف و استخراج و از آن‌ها بهره‌برداری کرد. در این مورد می‌توان هم در موضوع‌شناسی روایات دقت کرد و هم در برداشتن حکم از روایات استفادۀ بهینه کرد. بنابراین خودِ چینش «الحیاة» براساس اینکه از معرفت‌شناسی شروع کرده تا به بحث سیر عرفانی انسان رسیده و حتی جلدهای اختصاصی برای بحث انسان‌شناسی، خانواده، روابط اجتماعی و اقتصاد دارد، نشان می‌دهد که در هندسۀ نگاه فردی و اجتماعی، به مقولۀ انسان و اجتماع، نگاه دقیق‌تری داشته و ظاهراً تلقی بر این بوده است که ما بتوانیم برای بشر امروزی بماهو بشر، نه‌فقط مسلمان، مجموعه دستاوردهایی به‌عنوان آیین‌نامه و دستورالعمل‌هایی برای زندگی امروز، ارائه کنیم. حال آیا از نظر حضرتعالی هم این نوع نگاه در «الحیاة» قابل مشاهده است؟

بله، خودشان هم در پشت جلد آورده‌اند که نظر همین است که در آفاق و فضاهای وسیع و جهانی تأثیرگذار باشد. توجه داشته باشید بسیاری از مجموعه‌های دیگر، از نظر جمع‌آوری بسیار منظم هستند، مثل «اصول کافی» که تبویب و جمع‌آوری فوق‌العاده‌ای دارد و در حقیقت، تمام این خط‌ها از مثل ایشان گرفته شده است. «اصول کافی» اول کتاب العقل، بعد کتاب العلم و کتاب الحجه، بعد اخلاق و در آخر احکام است. هرکه هرچه بیشتر بیندیشد، از این نظم بیشتر نمی‌تواند به وجود آورد. تمامی مسائل مهمی که انسان در ارتباط با آن‌ها قرار بگیرد و به آن‌ها تعهد یابد و عمل کند، در این سه کلمه خلاصه می‌شود: اعتقادات، اخلاق و رفتار. اصول کافی با این ترتیب زیبا، این کار را کرده است.

بااین‌همه مرحوم علامه مجلسی کاری فوق این را انجام داده است. به‌اضافۀ اینکه همین روش را رفته است، بحث موضوعی مفصل‌تری را نیز در هر باب انجام داده است. لذا در ارتباط با هر باب، تمام آنچه مربوط به آن باب توانسته‌اند جمع کنند، آورده‌اند. در خود «بحار» یک تفسیر موضوعی داریم؛ یعنی در «بحار» شریف، دربارۀ هر مسئله‌ای آیاتی آمده و در مورد همۀ این آیات هم بحث شده است. به‌طور کلی، این تفسیر موضوعی «بحار» کیفیتی دارد که در «الحیاة» هم نیست. در آن، این نظم به‌خوبی پیاده شده است و نویسندگان «الحیاة» هم از آن‌ها اقتباس کرده‌اند، ولی موضوعی را گویاتر بیان کرده‌اند و آن اینکه شایسته است جمع و جامعه این‌چنین روشی داشته باشد. تأکید بر این شده که از این مجموعه‌ها استفاده کنند و روش حیات و زندگی‌شان این باشد. «الحیاة» این مطلب را از دیگران گویاتر گفته است. بقیه هم همین کار را کرده‌اند و در همین جهت بوده‌اند، اما تأکید بر این جهت و ابلاغ این معنا که مردم چنین باشید یا چنان یا بر این اساس حرکت کنید را کمتر مطرح کرده‌اند، ولی ایشان به‌شکلی زیبا، گویا و با تأکید و توجه بر اینکه روش باید این باشد، این کار را انجام داده‌اند. به‌طور کلی دربارۀ مجموعۀ «الحیاة» زحمت بسیار زیادی کشیده شده است. این مجموعه‌ای بسیار نفیس است. امیداوریم با ترجمه‌های متعددی که می‌شود، عموم مردم نیز از این مجموعه بهرۀ لازم را ببرند.

*اکنون که عرصۀ اجتماعی کارکرد دین بیشتر مشخص شده است، این نوع نگاه در مجموعۀ «الحیاة» تبلور بیشتری دارد که کارکرد اجتماعی دین برایند روایات باشد. به همین دلیل، آن حیاتی هم که گذاشته شده، علاوه بر حیات طیبۀ فردی، به حیات تکامل‌یافتۀ اجتماعی هم اشاره می‌کند.

در گذشته و کشور ما، این‌گونه نبوده که زمینۀ یک حرکت اجتماعی در ارتباط با مطالب وحیانی انجام گرفته باشد؛ به‌نوعی می‌توان گفت آنچه بیشتر می‌توانست گسترش یابد و بستر آن فراهم بوده، افکار دیگران بوده است. لذا از نظر مسائل اجتماعی، به‌خصوص حکومتی، ممکن است در این مجموعه‌ها نص آن احادیث آمده باشد، ولی استفاده، برداشت، تشریح و امثال‌ذلک کمتر آمده است. در حال حاضر که بستر چنین جریانی به وجود آمده است، مسائل گویاتر و ناظر به زمان مطرح شده‌اند.

*به نظر شما، مکتب تفکیک در «الحیاة» تجلی پیدا کرده است یا خیر؟

در واقع من بررسی تفصیلی دربارۀ «الحیاة» نداشته‌ام، ولی قاعدتاً ایشان با توجه به طرز تفکری که دارند، در ذهنشان بوده است که برنامه را به‌گونه‌ای پیش ببرند که این نتیجه را نیز بدهد. اما خود ایشان این مطلب را هم در نوشته‌های دیگرشان آورده و تشریح کرده‌اند.

*فرمودید ترجمه‌های خوب تأثیرگذار است. آیا اینکه بتوانیم این مجموعه را وارد مباحث درسی و کلاسی کنیم، می‌تواند در ترویج این نگاه مؤثر باشد؟

بله، یکی ترجمه می‌تواند مؤثر باشد، دیگر اینکه یک خلاصه ارائه شود؛ یعنی در هر بخش و موضوعی که سی حدیث می‌بایست می‌آوردند، یکی دو حدیث که خصوصیات خاص خودش را دارد، انتخاب شود. به این صورت این دوازده جلد خلاصه شود تا بتوان به‌جای کتاب درسی هم آن را به کار برد. چون مجموعۀ بسیار مفصلی است و نیاز به خلاصه‌نویسی دارد.