شناسهٔ خبر: 50811 - سرویس دیگر رسانه ها

عباسپور: به احساسات گوینده نیاز ندارم

سعید عباسپور می‌گوید: گوینده کتاب صوتی فقط داستان را بخواند و آن را اجرا نکند. اجازه دهد من به عنوان خواننده مستقیم با کتاب ارتباط بگیرم، نه از طریق احساسات او. من به احساسات گوینده نیاز ندارم؛ به متن کتاب نیاز دارم.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا، درباره کتاب‌های صوتی اظهار کرد: باید تعریف دقیقی از کتاب صوتی داشته باشیم. کتاب صوتی، کتابی است که تفاوتی بین خواندن و شنیدن آن وجود نداشته باشد یا تفاوت کمی داشته باشد. با این حساب، خیلی از کتاب‌ها را نمی‌توان به کتاب صوتی تبدیل کرد؛ به طور مثال کتاب «غلط ننویسیم» ابوالحسن نجفی، زیرا این کتاب، کتاب مرجع است و ممکن است در مقاطع مختلف زندگی به آن مراجعه کنیم، اگر واژه‌ای را می‌خواهید باید اعلام را ببیند، نمی‌توانید که تمام فایل را گوش کنید.
او در ادامه خاطرنشان کرد: فرهنگ لغت یا دیکشنری را نمی‌شود به کتاب صوتی تبدیل کرد ولی رمان، داستان، شعر و کتاب‌های روانشناسی را می‌شود به کتاب صوتی تبدیل کرد.
عباسپور با بیان این‌که کتاب‌های صوتی که در بازار ارائه می‌شوند، کتاب‌های مناسبی نیستند، گفت: کتاب خوانده نمی‌شود بلکه اجرا می‌شود. رمان و داستان نمایشنامه نیست که آن را اجرا کنیم. حتی دیده‌ام هنگام ضبط کتاب صوتی برای دادن تنوع به کتاب از افکت و موسیقی استفاده می‌کنند درحالی‌که باید رمان و داستان را بخوانند و تا جای ممکن بین فرد و کتاب چیزی کم و زیاد نکنند.
او با اشاره به نابینا بودن خود، گفت: من و همنوعانم برای مطالعه راهی جز گوش دادن به کتاب گویا نداریم. بنابراین از کتاب گویا استقبال می‌کنم و به نظرم حرکت بسیار خوبی است. همان‌طور که گفتم کسی‌ که کتاب را می‌خواند نباید بین من و کتاب چیزی را کم و زیاد کند، فقط داستان را بخواند و آن را اجرا نکند. اجازه دهد من به عنوان خواننده مستقیم با کتاب ارتباط بگیرم، نه از طریق احساسات گوینده. من به احساسات گوینده نیاز ندارم؛ به متن کتاب  نیاز دارم.
این داستان‌نویس درباره این‌که آیا کتاب صوتی می‌تواند جایگزین و یا رقیبی برای کتاب کاغذی باشد، اظهار کرد: جایگزین نه، اما می‌تواند سهم بیشتری از بازار را بگیرد. به این دلیل نمی‌تواند جایگزین کتاب کاغذی شود زیرا لذتی که خواندن کتاب برای خیلی‌ها دارد در چیز دیگری  برای‌شان نیست. از طرف دیگر ارتباط ما با جهان نیز مهم است، برخی از ما ارتباط‌مان با دنیا از طریق گوش دادن است و برخی دیگر از طریق دیدن، یعنی روایت آدم‌ها از جهان یا بار بینایی قوی دارد یا بار شنوایی.
او متذکر شد: ناشران بنا به ضرورت به سمت تولید کتاب صوتی خواهند رفت و ناگزیر از این کار می‌شوند؛ البته برای کتاب‌هایی که مناسب صوتی شدن هستند نه کتاب‌های مرجع.
عباسپور درباره فراگیر شدن کتاب صوتی در بین مردم، اظهار کرد: ناشر باید در انتخاب کتاب برای صوتی شدن دقت کند و کتاب‌هایی را انتخاب کند که جذاب باشد. قدم بعدی بازاریابی برای کتاب است، باید بداند که  کجا دنبال مخاطب بگردد. به طور مثال اگر کتاب صوتی راجع‌به تجربه‌های آنتونی رابینز یا مقوله‌های مدیریتی تولید شود، ناشر باید در سازمان‌های صنعتی به دنبال فروش کتاب باشد و یا اگر رمانی از گابریل گارسیا مارکز است در بین مخاطبان جدی ادبیات دنبالش بگردد، معلوم است که هر کسی با «صد سال تنهایی» نمی‌تواند ارتباط برقرار کند چه صوتی باشد، چه کاغذی.
او در ادامه خاطرنشان کرد: مسئله‌ای که در مورد استفاده از افکت و موسیقی در کتاب‌های صوتی بیان کردم، سلیقه و نظر شخصی من است.  ممکن است شخصی ترجیح دهد کتاب را بر اساس افکت‌هایی که استفاده می‌شود گوش دهد. تصمیم با ناشر است که مخاطبش کدام گروه می‌خواهد باشد. شخصا کتابی که اجرا می‌شود فقط چند دقیقه از آن را گوش می‌دهم حتی اگر کتاب فوق‌العاده‌ای باشد، زیرا احساس می‌کنم بیشتر یک بازی است تا یک کار جدی ادبی و هنری.
 این داستان‌نویس درباره توزیع غیرقانونی کتاب‌های صوتی در سایت‌ها و کانال‌های تلگرامی نیز گفت:  بخشی از این کار بی‌اخلاقی است. برخی که این کار را انجام می‌دهند می‌دانند این کار حق ناشر و مولف را پایمال می‌کند و برای‌شان مهم نیست. باید ببینیم دنیا چه تمهیدات حقوقی و سخت‌افزاری برای آن اندیشیده‌ است تا از آن استفاده کنیم.
او افزود: بخشی دیگر نیز از سر ناآگاهی  اقدام به چنین کاری می‌کنند. به نظرم باید شاخک‌های جامعه را تحریک کنیم، این کاری که انجام می‌شود غیراخلاقی است و کم از دزدی ندارد. زمانی که آدم‌ها متوجه این وجه شوند بخشی زیادی از بی‌اخلاقی‌ها کم می‌شود. ما یادمان رفته اولین قدم برای اصلاح یک جامعه و یا از بین بردن آن، حرکت فرهنگی است.
این داستان‌نویس با بیان این‌که موافق تبدیل کتاب‌هایش به کتاب صوتی است، به کتاب‌هایی  از او که به کتاب صوتی تبدیل شده‌اند، اشاره کرد و گفت: «بوی تلخ قهوه» و «راویان روایت تو» که  خودم با اجازه ناشر و برای استفاده نابینایان تبدیل به کتاب صوتی کردم. دوتا از کتاب‌هایم نیز خوب تبدیل نشده است.  
او همچنین اظهار کرد: امیدوارم ناشران و مردم کتاب گویا را جدی بگیرند. اگر ما حساسیت‌مان نسبت به زمان بالا برود و بین ۲ و ۲:۱۰ برای‌مان فرق باشد و درک دقیقی از زمان داشته باشیم، اگر کتاب صوتی تولید شود مخاطب زمان و انگیزه برای گوش دادن به کتاب صوتی را خواهد داشت. ما زمان‌آگاهی نداریم و اگر به زمان‌آگاهی برسیم به نظرم کتاب گویا خواه یا ناخواه، با زندگی شتابان امروز همراه‌تر خواهد بود و جای خود را بیشتر پیدا خواهد کرد.