شناسهٔ خبر: 51844 - سرویس دیگر رسانه ها

حمیدیان خصیصه‌نمای پایان نسلی بی‌تکرار از تحقیقات ادبی است

فرشیدسادات شریفی نویسنده و پژوهشگر به مناسبت دریافت نشان درجه‌یک حافظ‌شناسی یادداشتی را در اختیار خبرگزاری کتاب ایران قرار داد.

حمیدیان خصیصه‌نمای پایان نسلی بی‌تکرار از تحقیقات ادبی است

فرهنگ امروز-دکتر فرشید سادات‌شریفی (۱):
با حُسنِ ادب (۲): یادداشتی به بهانه‌ تقدیم نشان درجه‌یک حافظ‌شناسی به دکتر سعید حمیدیان
دکتر حمیدیان نشان درجه‌یک حافظ‌شناسی را دریافت کردند، خبری به همین کوتاهی و سادگی، ذهنِ منِ شیرازیِ ادبیات‌خوانده را برد به سمت‌وسوی خاطرات دور: از زمانی که دانش‌آموزی دبیرستانی بودم و برنامه‌های یادروز حافظ و سعدی رنگ‌وبویی دیگر داشت، تا امروز که صوتکی حدوداً شش‌دقیقه‌ای که از سخنان امسال ایشان به دستم رسید.
طی این هجده سالی که سن و حافظه‌ی من قد می‌دهد (اردی‌بهشت ۷۸تامهر۹۶)، سی‌وشش نشست در یادروزهای حافظ و سعدی (به‌ترتیب یکم اردی‌بهشت و بیستم مهر) برگزار شده که من در آن‌ها، توفیق شنیدن حضوری یا غیرحضوری شش یا هفت سخنرانی دکتر حمیدیان را داشته‌ام.
به نگاهِ من، در همه این گفتارها، ویژگیِ تکرارشونده‌یی هست که شاید اشارت به آن خالی از لطف نباشد:
دکتر حمیدیان از بخشی از جریان نقد مدرنِ ادبی به‌خوبی آگاه است و آن‌ها را در «میان‌سطر»های خوانش‌هایش از متون کهن فارسی درکار می‌کند. در اینجا منظورم از «میان‌سطر»، همان اصطلاحِ هرمنوتیکیِ (Between the Lines): آنچه در آشکارِ سطرها نمی‌گویی اما مخاطبِ هوشمند، به‌فراست، در می‌یابد: در هیچ‌یک از این سخنرانی‌ها و نیز پنجاه گفتاری که برای نوشتن این یادداشت به مددِ سایت نورمگز پیشِ چشم دارم، ارجاع مستقیم به چارچوب‌های خاص نقد و نظریه‌ی ادبی را نمی‌توان سراغ کرد.
به دیگر سخن، هرچند که متن و کارنامه، گواهِ آشنایی و ایشان با بسیاری از مفاهیم مندرج در این چارچوب‌هاست، استفاده از بخشِ قلمروِ دانشِ ادبیات، اگر هم هست، در سطح «مفاهیم» است و نه به شکلِ «الزام به کاربستِ چارچوب‌های نظری» در توصیف یک متن یا پدیده‌ی ادبی. این دانشِ مفهومی، او را به نسلِ بعدی ادب‌پژوهانِ‌نظریه‌دان پیوند می‌زند که اغلبشان دست‌کم یک بار به سراغ ترجمه عجیب (هم خوب و هم بدِ) او از کتاب «اصول  نقد ادبی» آی. ای. ریچاردز  رفته‌اند.



اما رویه‌ی دیگر، که در همنشینی با آنچه گفتیم «آمیزش افق‌ها» را پدید می‌آوَرَد، تسلطِ خاص و نسلِ اول‌گونه‌ی او به میراث شعری و ادبی و پیراادبیِ (حدیثی، کلامی، علمی و...) زیستن‌جهانِ کهن است. این ویژگی او را به یکی از دنباله‌روانِ متأخّر استادانِ نسل اول دانشکده ادبیات (نسلِ پنج استاد) و همزمان از پرودگانِ شایسته‌ی  استادانِ نسلِ دوم (نسلِ خانلری‌ها) بدل می‌کند.
در این نظرگاه، او اگر از نسلِ سومِ استادان ادبیات باشد، از آخرین بازماندگانِ مبارک‌قلمِ نسلی است که ادبیات را با عینکی نو می‌دیدند اما هنوز ادبیات برایشان خالص بود و موضوعِ پژوهش‌های میان‌رشته‌ای (از جنسِ غالب پژوه‌های ادبیِ امروز) نشده بود/است.
این نگاهم البته در پیِ ارزش‌گذاریِ این تفاوت نیست؛ و صرفاً به سیرِ تطورگونه اشاره دارد که بر آن است پربرگ‌وباریِ کارنامه‌ی حمیدیان، در کنارِ معدودانی چون دادبه، استعلامی و شفیعی‌کدکنی، خصیصه‌نمای پایان نسلی دلکش و بی‌تکرار از تحقیقات ادبی است که بی‌عیب و نقص نیست اما به همان اندازه نیز تکرارناشدنی و امروزساز است؛ زیرا استواری تحقیقاتِ خوبِ امروز (نسلِ چهارم و پنجم) دست‌کم نیمی از استواریِ خود را رهین دوش‌های همچنان ایستاده‌ی اینان است.
نشان حافظ‌شناسی با انتخابِ امسالش از پاری ملاحظاتِ همیشگی‌اش دورتر شد و اعتبار بیشتری یافت. در سال‌های بعد، نوبتِ از قلم‌افتاده‌های همین نسل است: استعلامی‌ها و شفیعی‌ها که انگار عظمت دیگر آثارشان بر اهمیت حافظ‌پژوهی‌شان سایه انداخته است. ‌

ــــــــــــــــــــــــــــــ
پی‌نوشت:
۱. دکتر زبان و ادبیات فارسی و پژوهشگر مهمان در دانشگاه مک‌گیل کانادا.
۲. برگرفته از این بیت حافظ: منظور خردمند من آن ماه که او را/ با حسن ادب شیوه‌ی صاحب‌نظری بود
 

ایبنا