شناسهٔ خبر: 52615 - سرویس دیگر رسانه ها

فلسفه‌ مردمی فیشته: فلسفه آینده

ترجمه آثار فیشته همچنان با شتاب ادامه دارد

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شرق؛ یوهان گوتلیپ فیشته، یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان غرب و از پایه‌گذاران سنت ایده‌آلیسم آلمانی است. او در ایران فیلسوف ناآشنایی نیست ولی به اندازه هم‌عصرانش مورد توجه قرار نگرفته است. چشم‌پوشی از او دلایل بسیاری می‌تواند داشته باشد. مهم‌ترینش شاید سایه‌ای بود که کانت و هگل بر او انداختند، دو فیلسوف بزرگی کـه قبل و بعد از او در عرصه‌ فلسفه‌ آلمانی پیشگام بودند. حتی می‌توان به پیچیدگی پاره‌ای از آثار فلسفی فیشته نیز اشاره کرد که مزید بر علت بوده است. با این‌حال، تردیدی نیست که فیشته فیلسوفی مؤسس است و مثل هر فیلسوف اصیل دیگری، بر میراث فیلسوفان پیش از خود تکیه می‌کند و می‌کوشد از آنها فراتر رود. در مورد فیشته می‌توان به کانت اشاره کرد. او بر این باور بود که ایده‌آلیسم استعلایی به‌تنهایی می‌تواند آزادی انسانی و ضرورت طبیعی، احساسات اخلاقی و احکام عقلانی، احساسات و اندیشه‌ها را با هم سازگار کند. او از دل نقدهایی که بر فلسفه کانتی وارد کرد نظامی فلسفی بنا نهاد و در آن فلسفه‌ای را توضیح و بسط داد که امکان این سازگاری را فراهم می‌کرد. مشهور است که آثار فیشته به‌شدت پیچیده، دشوار و سخت‌فهم‌اند. ولی او در کنار آثار فلسفی محض آثار همه‌فهمی نیز دارد با این فصل مشترک که همگی معطوف به تأسیس یک «فلسفه مردمی» است. البته مقصود فیشته هرگز فروافتادن در آن سطح از فیلسوفان مردمی زمانه خودش نبود که آنها را به دیده تمسخر می‌نگریست. آنها برخلاف روح حاکم بر زمانه خود، مخالف جریانی بودند که معطوف به نظام‌مندسازی فلسفه بود. تفاوت کار فیشته با آنها در این است که او در آثار مرتبط با فلسفه مردمی خود، شنونده یا خواننده‌اش را عاری از هرگونه پیش‌داوری و در نتیجه آماده برای قبول حقیقتی تصور می‌کند که به او عرضه می‌شود.

در یک سال گذشته توجه غیرمنتظره‌ای به فیشته در ایران شده و با شتابی حیرت‌انگیز و غیر قابل انتظار برخی از مهم‌ترین آثار او در این مدت ترجمه و منتشر شده‌اند. در این مدت کوتاه چهار کتاب از فیشته به بازار نشر ایران رسیده است. گرچه می‌توان از ترجمه آثار کلاسیک ایده‌آلیسم آلمانی استقبال کرد، هنوز مشخص نیست ترجمه این آثار پاسخ به کدام پرسش فلسفی در ایران امروز است. بدون شک این پرسش در اروپای امروز با وجود سنت‌های فلسفی غنی بلاموضوع است؛ اما در ایران بدون وجود نهاد مولد آکادمی و رشد سنت‌های فلسفی از دل پرسش‌های پاگرفته در دل این سنت‌ها همچنان جای این پرسش باقی است.
رسالت انسان در جامعه
سال گذشته «گفتارهایی درباره رسالت دانشمند» فیشته با ترجمه مثال‌زدنی اسماعیل سعادت از سوی نشر فرهنگ‌جاوید منتشر شد. این کتاب مجموعه‌ای از پنج گفتار یا خطابه یا درس فیشته در دانشگاه یناست که آنها را در سال ۱۷۹۴ منتشر کرد. معمولا فهم آثار فلسفی فیشته بسیار دشوار است، ولی این مجموعه از آثار عامه‌فهم اوست، زیرا گفتارهای عمومی فیشته برای دانشجویان همه دانشکده‌ها بود و مخاطبان او نه فیلسوفان، بلکه عامه درس‌خوانده‌ها بودند. او خطاب به دانشجویانی سخن می‌گوید که چنان‌که در پایان نخستین گفتارش می‌گوید، خود را وقف فلسفه کرده‌اند و این امر معنایی را روشن می‌کند که او به فلسفه مردمی می‌دهد. البته چنان‌که اشاره شد فیشته با فیلسوفان مردمی سر ستیز داشت. در نظر او، «این نوع فیلسوفان استادان فلسفه‌ای هستند که بیش از آن تنبل‌اند که تفکری بسازند که برایشان اهمیت داشته باشد و راضی‌اند به اینکه مبتذلاتی را از چیزی که آن را عرف عام‌شان می‌نامد بیرون بکشند». فیشته همچنین تأکید دارد در گفتار علمی ضرورتا باید از دیالکتیک نظام‌های متفاوت و خطاهای اجتماعی مختلف آغاز کرد. بااین‌حال، هدف فیشته در این کتاب پاسخ به این پرسش‌ها است: رسالت دانشمند چیست؟ رابطه او با جامعه انسانیت به‌طور کلی و همچنین با طبقات اجتماعی به‌طور خاص کدام است؟ با چه وسایلی دانشمند، با اطمینان تمام، رسالت والای خود را به جای آورد؟ او مفهوم دانشمند را نتیجه منطقی مقایسه آن با جامعه و رابطه آن با جامعه می‌داند. مقصودش از جامعه نیز در این کتاب، «نه تنها مملکت، بلکه به‌طور کلی همه تجمع انسان‌های عاقلی است که در مکان، در کنار یکدیگر، زندگی می‌کنند و به همین سبب با هم رابطه متقابل دارند». بنابراین فیشته رسالت دانشمند را جز در جامعه قابل تصور نمی‌داند. به این ترتیب نتیجه می‌گیرد پاسخ به پرسش «رسالت دانشمند چیست» در گرو پاسخ به پرسش دیگری است: رسالت انسان در جامعه چیست؟ و پاسخ به این پرسش را نیز مستلزم پاسخ به پرسشی والاتر می‌داند: رسالت انسان فی‌نفسه چیست، یعنی انسان تاآنجاکه فقط به‌عنوان انسان و فقط به موجب مفهوم انسان به‌طور کلی تصور می‌شود. در مجموع، اگرچه روی سخن‌ فیشته در این گفتارها با دانشجویان است، آنها را به‌عنوان کسانی تصور می‌کند که آماده قبول حقیقت‌اند، بدون هرگونه پیش‌داوری. بنابراین شاید بتوان گفت کتاب حاضر بیشتر تبیینی و ترغیبی است تا استدلالی و از روی قصد و اراده گاهی به آن رنگ موعظه برای معتقدان و قانع‌شدگان می‌دهد. اگرچه فیشته در سال ١٧٩٤ نسخه‌ای از «گفتارهایی درباره رسالت دانشمند» را برای کانت فرستاد و او نیز به آرای فیشته در این کتاب توجه چندانی نکرد، در مقابل تأثیر این گفتارها در دانشجویانی که آنها را تعقیب می‌کردند، نسبتا قابل توجه بود، از هولدرلین و شلینگ تا شیلر و هگل. البته هگل در نسبت با هولدرلین و شلینگ با شور و هیجان کمتر ولی با دقت فلسفی بیشتر این نوشته‌ها را خواند و درباره تفسیر شلینگ از آنها بحث کرد.
آموزه اخلاق: فلسفه عملی
با مطالعه «گفتارهایی درباره رسالت دانشمند» خواننده فارسی‌زبان آمادگی بهتری برای فهم آثار سخت‌فهم او خواهد داشت. در این زمینه، سال گذشته و امسال دو اثر مهم فیشته ترجمه و منتشر شد که در نسبت با کتاب قبلی بسیار تخصصی‌ترند: «بنیاد آموزه فراگیر دانش» از سوی نشر حکمت و «نظام آموزه اخلاق: براساس اصول آموزه دانش» از سوی نشر مرکز. «بنیاد آموزه فراگیر دانش» (۱۷۹۴-۱۷۹۵) مشهورترین اثر فلسفی فیشته است و با دو درآمدی که بعدها بدان افزود ابعاد فلسفه‌اش را روشن‌تر ساخت. فیشته کوشید نشان دهد «من» مطلق منفرد تنها خاستگاهی است که می‌توان صورت‌های معرفت بشری را به طرز دیالکتیکی از آن برکشید. فیشته در کتاب حاضر به موضوع سهم «سوژه» در شناسایی می‌پردازد. فیشته در این کتاب می‌کوشد از فلسفه کانتی نیز فراتر رود و تمامی سهم شناخت را به «سوژه» دهد و با استدلال اثبات کند که «شیء فی‌نفسه» در فلسفه کانت زائد است. او می‌کوشد با استفاده از «سوژه» و بدون اتکا به عامل در حوزه عمل و نظر به شناسایی حق بپردازد. این کتاب بنیاد نظام فلسفی فیشته در دوره ینا (۱۷۹۴-۱۷۹۹) را تشکیل می‌دهد و آرای او را درباره فلسفه دین، اخلاق، حق 
و … تبیین می‌کند. ماحصل این دوره نظامی فلسفی بود که تأثیر بسیاری بر فلسفه بزرگ‌ترین فیلسوفان آلمانی، هگل و شلینگ و شوپنهاور، گذاشت.
این کتاب پیش‌شرط ضروری مطالعه کتاب بعدی فیشته، «نظام آموزه اخلاق»، است. «نظام آموزه اخلاق» یک ‌سال پس از آنکه کانت نظام آموزه اخلاق خود را منتشر کرد به چاپ رسید. این کتاب عمدتا پژوهشی است در اصل اخلاق و شروط عام کاربست آن. فیشته در این کتاب می‌کوشد با اصولی که در کتاب «بنیاد آموزه فراگیر دانش» به دست می‌دهد نظامی از اخلاق بپروراند. کتاب حاضر دربردارنده تأملاتی درباره موضوعی است که از دیرباز دغدغه فیلسوفان بوده است: اخلاق و اخلاقی‌بودن کنش بشری. فیشته آموزه اخلاق را فلسفه عملی می‌دانست و تاکید داشت «همان‌طور که فلسفه نظری باید آن نظام اندیشه‌ورزی ضروری را عرضه کند که بر اساس آن، تمثلات ما با موجودی از موجودات مطابقت می‌کنند، به‌همین‌ترتیب فلسفه عملی باید شرح کاملی از آن نظام اندیشه‌ورزی ضروری به دست دهد که بر اساس آن، موجودی از موجودات با تمثلات ما مطابقت می‌کند و از آنها لازم می‌آید». او در این کتاب قصد دارد مسئولیت‌های خاص و پیامدهای عملی را خاطرنشان کند که از وظیفه علم برای محدودکردن آزادانه خویش ناشی می‌شود. در نظر فیشته «اگر قلمرو امر عملی را منطبق بر حوزه کنش بماهو کنش بگیریم، آنگاه می‌توان گفت که کل نظام آموزه دانش آکنده از عناصر عملی است. با این‌حال، فلسفه عملی به‌عنوان نوعی علم جزئی مشخصا به آن قوانین کلی عقل اهتمام دارد که تعیین می‌کنند چگونه هر شخص متعقل، قطع نظر از اوضاع یا سرشت فردی‌اش‌، باید کنش‌های خویش را محدود کند و باید به ‌وجهی معین دست به عمل بزند». به این ترتیب، این فرمان‌های کلی را می‌توان موضوع آموزه کلی اخلاق دانست و به‌عنوان علمی فلسفی معرفی کرد که به ما نمی‌گوید جهان به‌راستی چگونه است، بلکه می‌گوید جهان چگونه باید به دست موجودات متعقل ساخته شود. کتاب حاضر به سه بخش عمده تقسیم شده که بخش سوم آن شامل بیش از نیمی از کل کتاب است. بخش نخست، استنتاج اصل اخلاق به‌منزله شرطی ضروری برای خودآگاهی هر انسان منفرد را دربرمی‌گیرد. بخش دوم، استنتاج کاربست‌پذیری اصل اخلاق را دربر می‌گیرد که از طریق تثبیت توانایی ما برای کنش‌گری در جهان و بر جهان از پیش موجودی که متشکل از ابژه‌ها و انسان‌های دیگر است به انجام می‌رسد. بر مبنای استنتاج‌های پیش‌تر اصل اخلاق و کاربست‌پذیری آن، بخش سوم کاربست بالفعل منظومه‌وار اصل پیش‌تر استنتاج‌شده اخلاق را نشان می‌دهد، از این طریق که نخست شروط صوری امکان کنش‌های ما را شرح می‌دهد و دوم محتوا یا ماده قانون اخلاق و سوم بخش‌بندی وظایف ما به وظایف کلی مربوط به همه انسان‌ها و وظایف جزئی مربوط به گروه‌ها و دسته‌هایی خاص از انسان‌ها، از همسران، والدین و فرزندان تا طبقات اجتماعی. بسیاری بر این باورند که فیشته در کنار کانت، در عصر مدرن، اخلاقی‌ترین نگرش را در حوزه فلسفه دارد. این کتاب به شیوه معمول فیشته، نخست در قالب شماری درسگفتار در نیم‌سال‌های ١٧٩٦-١٧٩٩ ایراد شد و سپس به صورت جزواتی در میان دانشجویان توزیع و سرانجام در قالب کتاب حاضر منتشر شد. این کتاب نشان می‌دهد که فیشته در قلمرو اخلاق نیز راه خود را از کانت جدا می‌کند و دیدگاه‌های نوآورانه‌ای پیش می‌کشد که بعدها مورد توجه هگل و هوسرل و حتی سارتر قرار می‌گیرد.
برپایی جهانی درخور زندگی آدمیان
سرانجام آخرین کتابی که از فیشته به فارسی ترجمه شده پرخواننده‌ترین کتاب او، «مقصود انسان»، است که به تازگی از سوی نشر دیبایه منتشر شده است. مخاطب این کتاب برخلاف دو کتاب قبلی و حتی کتاب اول که برای همه تحصیل‌کردگان نوشته شده بود، عموم مردم است. برای فیشته، سال ١٧٩٩ سالی سرشار از ناامیدی بود. او نه‌تنها کارش را از دست داد بلکه رفته‌رفته بسیاری از برجسته‌ترین متحدان فلسفی‌اش نیز او را رها کردند. فیشته به برلین رفت و مجبور شد در آنجا زندگی خود را از راه نوشتن و تدریس خصوصی بگذراند. اولین برنامه او در این دوران ارائه نسخه‌ای مردمی از فلسفه‌اش بود. در واقع قصد داشت شرح و تفصیلی ارائه کند که مشخصا برای تکذیب اتهام الحاد و پاسخ به نقدهای عمومی‌تر فلسفه استعلایی طرح‌ریزی شده بود. کتاب حاضر ماحصل چنین طرح و برنامه‌ای است. وقتی فیشته در آغاز سال ١٨٠٠ کتاب «مقصود انسان» را منتشر کرد، استقبال کم‌نظیری از آن در مطبوعات شد، چنانچه نسبت به هیچ اثر دیگر او چنین اقبالی نشان داده نشده بود. این کتاب بیش از هر نوشته دیگری از او به زبان‌های مختلف ترجمه شد و آن را به پرخواننده‌ترین اثر او بدل کرد. فیشته امید داشت حال که پس از اتهام به الحاد از کرسی استادی‌اش در دانشگاه «ینا» مجبور به استعفا شده، اندیشه‌هایش را بتواند از طریق کتابی به زبان ساده و عاری از اصطلاحات فنی فلسفه به عموم عرضه کند. به زعم بسیاری از منتقدان و شارحانش در این کار نیز تقریبا موفق بود. هرچند باید به این مساله هم توجه داشت که به رغم زبان ساده‌اش باز هم به نظر بسیاری از خوانندگان، کتاب دشواری است. شاید چون اندیشه‌ای که فیشته می‌کوشد آن را منتقل کند، علی‌رغم ادعاهای مکرر خودش و به‌رغم سادگی سبک و زبانش، چندان هم ساده نیست. بااین‌حال، اگر این کتاب با دقت و حوصله خوانده شود، قابل فهم است و افق جدیدی در برابر فهم محسوسات و معقولات می‌گشاید.
کتاب حاضر به سه بخش تقسیم می‌شود: شک، دانش و ایمان. خروجی فلسفه فیشته شک‌گرایی کامل است. یعنی فلسفه به معنای اخص آن پشت سر گذاشته می‌شود و به‌جای آن به عقل روی می‌آورد. ازاین‌رو، در نظر فیشته آنچه اهمیت دارد تنها یک چیز است: برپایی جهانی درخور زندگی آدمیان و معطوف به جاودانگی. او پشتوانه استوار چنین آرمانی را آگاهی «من» و خطاناپذیری در هر لحظه و شرایطی می‌داند که به «من» می‌گوید کنش درست چیست. طرح دکارتی «من فکر می‌کنم» به «من استعلایی» کانت و سپس به «من مطلق» فیشته و در نهایت به «روح مطلق» هگل رسید. برای فیشته «من» اصالتاً و مطلقاً قائم به خود است. این «من» اصل بنیادی هر شناختی است و اولین اصل نامشروط مطلق تمام شناخت انسان است. براین‌اساس اولین وصف «من» عمل بود. درواقع «من» فیشته را می‌توان عمل نامید. البته چنین عملی در حالات متعارف آگاهی به دست نمی‌آید بلکه در بنیان هر آگاهی حضور دارد. اما در نظر فیشته بالاترین وضعی که نظام اولی می‌تواند درک کند یک باید است. «من» فیشته تعلق بالذات عقل بود. براین‌اساس فیشته تاکید داشت اگر ما این توان را داریم که خود را به صورت تحقق بالذات عقل تلقی کنیم پس کانت در اشتباه بود که فاهمه نمی‌تواند به نحو شهودی عمل کند؛ چراکه عقل در بیان فیشته همواره شهودی است. بدین معنا که عقل متعلق خود را خود وضع می‌کند. همین خودتحقق‌بخشی است که به‌عنوان شهود عقلی بنیان هر تجربه ممکن قرار می‌گیرد. بدین معنا فیشته تمام امور و اشیا را به شهود عقلانی در عقل کلی (logos) درمی‌یابد. اما کار به اینجا ختم نمی‌شود، چون وحدت سوژه و ابژه با طبیعت بر بنیاد فهم مکانیکی آن و طبیعت بر بنیاد فهم ارگانیک آن ناموفق بود. درواقع طبیعت «من» را محدود می‌کند. و چون فیشته نتوانست به وحدت برسد حوزه پدیدارها را کلاً رها کرد. ازاین‌رو، «من مطلق» فیشته که نظام فلسفی‌اش با آن آغاز می‌شود یک انتزاع محض است، مثل وحدت نهایی «من» با خودش که یک ایده‌آل ناب است. بین این انتزاع و ایده‌آل، قلمرو آگاهی بالفعل و تجربه قرار دارد که همان قلمرو آزادی محدود و قلمرو طبیعت واقعی و تجربی است که فقط «برای آگاهی» وجود دارد. البته واضح است «منی» که در این کتاب و در گفت‌وگوها سخن می‌گوید شخص نویسنده نیست، بلکه تلاشی است برای تحریک خواننده که این نقش را برعهده بگیرد و تنها به درک صرفا تاریخی آنچه گفته شده بسنده نکند. ازاین‌رو، فیشته می‌کوشد مفاهیم فلسفه خود را در چنین قابی عرضه کند و در کتاب حاضر هرآنچه را از فلسفه معاصر که بیرون از محدوده مدارس سودمند است، یک‌جا جمع کند و آن را به نحوی مطرح کند که بیشتر به درد تفکر غیرعلمی بیاید. چون این کتاب برای فیلسوفان حرفه‌ای نوشته نشده است. فلاسفه در این کتاب چیزی درنمی‌یابند که در آثار پیشین فیشته گفته نشده باشد. ازاین‌رو، کتاب حاضر برای همه خوانندگانی که از توان فهم هر کتابی به طور عام برخوردار باشند قابل فهم است. بنابراین علی‌الاصول این کتاب باید برای خواننده جذاب باشد، چون یکی از دشوارترین فیلسوفان آلمانی می‌کوشد پیچیده‌ترین مفاهیم خود را به زبانی ساده و برای همگان معرفی و بیان و یک فلسفه مردمی تاسیس کند.