شناسهٔ خبر: 53098 - سرویس دیگر رسانه ها

گزارش کارگاه تخصصی بررسی سیر تحول بازنمایی پیکر شاهان و پهلوانان در شاهنامه‌های مصور ایران

دوازدهمین کارگاه تخصصی حماسه‌پژوهی بنیاد فردوسی توس با همکاری کانون فردوسی مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی،  پنجشنبه ۷ دی ماه ۹۶، ساعت ۱۷-۱۹ در مشهد با حضور دکتر فرزانه فرخ‌فر و علاقه‌مندان برگزار شد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از دبا؛ این کارگاه حاصل تلاشهای چندین ساله‌ی دکتر فرخفر در یک طرح پژوهشی است که چکیده‌ و نتایج آن در زیر تقدیم خوانندگان می‌گردد. این پژوهش به بررسی و سیرتحول بازنمایی پیکر شاهان و پهلوانان و تغییر اساسی نگاه هنرمند به شکل انسان در شاهنامه‌های مصور مکاتب نگارگری ایرانی می‌پردازد. جامعه بررسی این پژوهش را ممتازترین نسخ مصور شاهنامه فردوسی از مکاتب مهم نگارگری ایران تشکیل می‌دهند. این شاهنامه‌ها به ترتیب مکتب و اولویت زمانی عبارتند از: شاهنامه ‌مشهور به کاما (احتمالاً‌ مکتب سلجوقی، اوایل قرن ۸ هجری)، شاهنامه ابوسعیدی (مکتب تبریز ایلخانی، نیمه نخست قرن ۸ هجری)، شاهنامه ۷۳۱ هجری (مکتب شیراز آل‌اینجو)، شاهنامه ۷۷۱ هجری (مکتب شیراز آل‌مظفر)، شاهنامه بایسنغری (مکتب هرات تیموری، ۸۳۳ هجری)، شاهنامه ۸۴۴ هجری (مکتب شیراز تیموری)، شاهنامه کارکیا (مکتب ترکمانان، حدود ۹۰۰ هجری)، شاهنامه تهماسبی (مکتب تبریز صفوی، نیمه قرن ۱۰ هجری)، شاهنامه شاه اسماعیل دوم (مکتب قزوین صفوی، ۹۸۴ هجری)، شاهنامه رشیدا (مکتب اصفهان صفوی، نیمه نخست قرن ۱۱ هجری) و شاهنامه داوری (عصر قاجار، قرن ۱۳ هجری).

بدین منظور، سیر تحول بازنمایی پیکر شاهان و پهلوانان در شاهنامه‌های ممتاز مکاتب نگارگری ایران بر اساس فاکتورهای ذیل بررسی می‌گردد:

-           تناسبات انسانی (براساس اندازه طول سر انسان جهت سنجش طول قامت ایستاده و عرض سرشانه)،

-           شیوه بازنمایی، حرکت و پویایی، شخصیت‌پردازی و حالات روحی،

-           تنوع و کثرت (تعداد پیکرهای به نمایش درآمده در یک فریم نگاره)،

-           زاویه دید (سه‌رخ، نیم‌رخ، تمام رخ، پشت سر و بالای سر)،

-           چهره‌پردازی (بومی/غیربومی، فرمت قراردادی)،

-           جامگان (بومی/غیر بومی، تنوع در نوع جامگان و نمایش زیورآلات)،

-           فرمت قراردادی (قالب کلیشه‌ای و از پیش تعیین شده جهت بازنمایی بدن و چهره)،

-           اجرا (کیفیت اجرا، خطوط دورگیری، هاله سر، نقاشی مقامی، تنوع رنگی و دقت در جزییات).

در جمع‌بندی داده‌های به دست آمده، دو دسته کلی از اطلاعات به دست آمد. گروه نخست به ویژگی‌هایی اشاره می‌کنند که وجوه ثابت و مشترک در تمام ادوار و مکاتب نگارگری هستند. در نقطه مقابل، اطلاعات گروه دوم است که ویژگی‌هایی را که در طی ادوار مختلف دستخوش تغییر شده و تحولات بنیادینی در آن ظهور یافته، تشکیل می‌دهند. چکیده نتایج این پژوهش به تفکیک دو گروه وجوه اشتراک و وجوه افتراق عبارتند از:

وجوه اشتراک:

-           زاویه دید سه‌رخ شایع‌ترین و پرکاربردترین نوع زاویه دید در تمام نسخ و ادوار پیکرنگاری ایرانیست.

-           در بسیاری از آثار مکاتب نگارگری به پیکر انسان نگاهی چند سویه شده است. دید نیمرخ برای نمایش پاهای انسان و دید سه‌رخ برای سایر اندام انسانی به کار می‌رود. جمع این دو نگاه تصویر کاملی از پیکر انسان را به وجود می‌آورد که در عین زیبایی، قابلیت بیان حالات و حرکات بسیاری نیز دارد.

-           در اغلب نگاره‌های پیش از عصر صفوی، پیکرها، جلوه‌ای از پوشیدگی و مستوری است. گرچه اندام بدن به صحت و درستی، درک شدنی است، لیکن هیچ نشانی از نمایش صورت جسمانی اندام انسانی از زیر پوشش جامگان به چشم نمی‌خورد.

-           نسبت سر به قامت، نسبت سر به عرض شانه و ظرافت ساختمان اندام در پیکرهای شاهان و پهلوانان یکسان است، گرچه تنومندی و قدرتمندی اندام پهلوانان در نگاره‌ها متمایز شده است.

-           در تمام اداور، نگارگران بر گردی صورت تاکید داشته و از هر عاملی که این امر را تشدید کند بهره ‌برده‌اند.

-           نگاه احترام‌آمیز هنرمند در ترسیم پیکر شاهان و پهلوانانِ محبوب شاهنامه، در تمامی آثار مشهود است. از این حیث، جایگاه و شیوه بازنمایی که هنرمند برای این دو گروه در پیش می‌گیرد، تفاوت چندانی با هم ندارد و به نظر می‌رسد شاهان و پهلوانان، احترام و جایگاهی برابر در نزد عموم داشته‌اند.

-           شیوه بازنمایی پیکر شاهان و پهلوانان در تمامی شاهنامه‌ها و مکاتب نگارگری، جز در نوع پوشش و جامگان با یکدیگر برابر است.

-           در اغلب مکاتب نگارگری کمتر کوششی جهت شباهت‌‌سازی پیکر‌ها مطابق با متن دیده می‌شود. در حقیقت هدف هنرمند معطوف به نمونه آفرینی آرمانی بوده است. در عین حال، از عصر تیموری و در مکاتب پس از آن، نمونه‌هایی از شباهت‌سازی موجود است.

وجوه افتراق:

-           سیر تحول نسبت سر به قامت انسان در نسخ مصور مکاتب نگارگری ایرانی، مسیری رو به رشد را به نمایش می‌گذارد. در نسخه‌ کاما این نسبت ۱ به ۴ دیده می‌شود در حالی که در عصر مغول، این میزان به حدود ۱ به ۶  و در عصر تیموری و صفوی این نسبت به ۱ به ۷ ارتقا می یابد. با افول مکاتب کتاب آرایی از نیمه قرن دهم هجری به بعد، افت تناسب مشهود است.

-           تعدد پیکرها در یک برگ نگاره، با رشد نگارگری افزایش می‌یابد؛ تا جایی که در مکاتب هرات و تبریز صفوی به بیش از ۹۰ پیکره در نگاره می‌رسد.

-           برای نخستین بار، رویکرد طبیعت‌گرایانه و بعضاً کاریکاتورگونه در مکتب تبریز صفوی مطرح گردید. این گرایش، در کنار توجه خاص به چهره‌پردازی و رونق مرقع‌سازی در مکتب قزوین صفوی، از نیمه قرن دهم هجری به بعد گسترش یافت.

-           توجه به پوشیدگی اندام، با گسترش یافتن مرقع‌نگاری و ورود تاثیرات هنر غرب از نیمه قرن دهم هجری به تدریج رنگ می‌بازد و پس از آن همپای گسترش مضامین شهوانی، پیکرهای نیمه عریان و گاه عریان مصور گردیدند. این رویکرد در عصر قاجار شدت می‌یابد.

-           اندام کوتاه و سر بزرگ پیکرها در شاهنامه‌های مکاتب بغداد سلجوقی و شیراز آل‌اینجو و آل‌مظفر متداول بوده است که به تدریج به اندامی کشیده، بلند و با سرهای متناسب با بدن در مکاتب مترقی نگارگری تغییر می‌کند.

-           تمایل به  نقاشی مقامی، کاربرد هاله دورسر، خطوط دورگیری، فرمت‌های قراردادی، پیکرهای کوتاه قامت با سرهای بزرگ، فقدان تنوع در بازنمایی و در نوع جامگان، حداقل به کارگیری پیکرنگاری در یک فریم نگاره،  تاکید بر یک یا دو نوع زاویه دید و عدم تحرک و پویایی بدن انسان، از جمله مواردی است که در مکاتب اولیه با تجارت بصری اندک مورد استفاده بود لیکن به تدریج این مسائل در شاهنامه‌های مصور مکاتب مترقی نگارگری ایران (هرات تیموری و تبریز صفوی) حل و برطرف گردید.