شناسهٔ خبر: 53658 - سرویس دیگر رسانه ها

کرباسی زاده مطرح کرد؛ واژه شناسی «انقلاب علمی»/ کوهن، انقلاب و تاریخ نگاری علم

امیر احسان کرباسی زاده گفت: کوهن معتقد است برای اینکه انقلاب رخ دهد باید حتما یک پارادایم رقیبی باشد که نوید بخش حل مسائلی باشد که پارادایم حاضر  از حل آن ناتوان است.

امیر احسان کرباسی زاده

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛  همایش «تاریخ نگاری علم: نظریه و روش» با سخنرانی امیر احسان کرباسی زاده عضو گروه مطالعات علم مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در رابطه با «کوهن، انقلاب و تاریخ نگاری علم» در پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران، انجام شد.

کرباسی زاده در این سخنرانی به سه مفهموم مهمی که توماس کوهن در کتاب خود مطرح کرده و نگاه های تاریخ نگاران و مورخان بعد از او به مسئله انقلاب علمی و تاریخ نگاری  پرداخت.

در ابتدای سخنرانی کرباسی زاده به این نکته اشاره کرد که «کوهن تحت تأثیر کوایره مفهموم کلیدی در کتاب خود را انقلاب علمی معرفی می کند و این انقلاب علمی یک سری ویژگی هایی دارد و کوهن معتقد است وقتی انقلاب رخ می دهد اولا این انقلاب به صورت دفعی است. ثانیا کامل است و ثالثا انقلاب  با سنت  قبل  گسست کاملی ایجاد می کند، یعنی این سه ویژگی تمامیت، گسست و تفاوت بنیادین باعث می شود کوهن به انقلاب هایی که در علم رخ داده توجه کند و مواردی را بررسی کند.»

 این عضو مؤسسه حکمت و فلسفه گفت: انقلاب علمی در قرن هفدهم صورت گرفت و این تحولات با وجود اینکه فاقد ویژگی های انقلاب از منظر کوهن است، اما مفهموم انقلاب استعاره مناسبی برای ارجاع به این تحولات  و جنبش هایی که در تاریخ علم رخ داده است. «به ادعای کوهن برای اینکه انقلاب رخ دهد باید حتما یک پارادایم رقیبی باشد که نوید بخش حل مسائلی باشد که پارادایم حاضر  از حل آن ناتوان است. بنابراین یکی از شرط های اساسی که برای انقلاب وجود دارد، یک پارادایم رقیب برای حل مسئله است. اگر نگاه کنیم می بینیم که در خود کتاب ساختار انقلاب علمی صحبت از انقلاب علمی به عنوان پدیده یکتایی است و تنها دو بار مفهوم اصلی انقلاب ذکر می شود و چیزهایی که ذکر می شود ترتیبی است از  انقلاب کپرنیکی، انقلاب نیوتونی و انقلاب داروین.

کرباسی زاده افزود: بنابراین کوهن متوجه این نکته است که در عین حال که ادعا دارد انقلاب ها رخ می دهند، اما مهم ترین انقلابی  که در قرن هفدهم بنابر ادعای مورخین قبل از خود رخ داده است را به عنوان انقلاب علمی محسوب نمی کند. این دیدگاه در کتاب ساختار انقلاب علمی مقداری تعدیل می شود و البته تعارضاتی هم ایجاد می کند. در اینجا کوهن مقاله ای دارد و ادعا می کند که در قرن شانزدهم و هفدهم یک سری تحول بنیادین و انقلاب در یک سری علوم به نام تحول نیمه ریاضی رخ داد که مصداق بارز آن در نجوم، فیزیک و علم موسیقی است. هرچند که درباره علم موسیقی توضیح خاصی نمی دهد. بنابراین آنجا ادعا می کند که یک انقلاب رخ داد اما ذکر نمی کند که این انقلاب چه ارتباطی با انقلاب علمی که کوایره به آن معتقد است، دارد.

در ادامه کرباسی زاده واژه شناسی انقلاب را مورد بررسی قرار داد. بنابر نظر کرباسی زاده «واژه انقلاب واژه ای است که در دوران قرن پانزدهم به پدیده های نجومی اطلاق می شد مثلاً در کتاب کپرنیک در بحث دوران افلاک این واژه به کار رفته است و به هیچ وجه تداعی امروزی که از این واژه داریم در آن وجود ندارد. ظاهراً اولین تداعی سیاسی که از آن می شود مربوط به انقلاب  سال ۱۶۸۸ یک سال بعد از چاپ کتاب اصول نیوتون است که در آنجا اتفاقی که در انگلستان می افتد و باعث می شود که شاه جیمز دوم تاج و تخت را به ویلیام سوم بدهد و در آنجا تحول آرامی صورت می گیرد که انقلاب شکوهمند نامیده شد. بنابراین اولین بار ظاهرا در توصیف یک پدیده اجتماعی در اواخر  قرن هفدهم این واژه که تداعی های نجومی دارد به یک واژه ای برای توصیف یک حرکت اجتماعی تبدیل می شود.

وی ادامه داد: توماس کوهن هم انقلاب های علمی را به انقلاب های سیاسی تشبیه می کند. اما  در مورد اولین کسی که این واژه انقلاب را در مورد تحولات در علم به کار برده اختلاف نظر وجود دارد. ظاهرا اولین نفر کسی باشد به نام مادام دوشاتله که در اواسط قرن هجدهم این واژه را برای کاری که نیوتون در فیزیک انجام داد، به کار می برد و بعد شخصی به نام کندورسه آن را در مورد کار لاوازیه در شیمی  به کار می برد. یعنی از اواسط قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم  واژه انقلاب برای تحولات علمی به کار برده شد و این اطلاق کلمه به قدری رایج می شود که حتی در کتاب نقد سنجش خرد ناب کانت دوبار از انقلاب علمی صحبت می کند یکی در انقلاب کپرنیکی و یکی انقلابی که در یونان باستان در ریاضیات رخ می دهد.»

همچنین در باره مفهوم انقلاب به این نکته پرداخته شد: «نکته مهمی که مورخان علم به آن اشاره دارند این است که این برداشت و این تلقی چیزی نیست که خود کسانی که بازیگران دوران قرن هفدهم بوده اند حرکت خود را با این واژه توصیف کنند بنابراین این برچسب یک برچسب غیر تاریخی و جدیدی است که حدود یک قرن فاصله در مورد تحولاتی که در قرن هفدهم به وجود آمده به کار رفته است. نکته دوم در مورد وصفی است که توماس کوهن در مورد انقلاب به کار می برد، خاصیت انقلاب های سیاسی این است که معنی دارد بیش از صد سال طول بکشد اما در مورد انقلاب علمی اگر شروع آن را از انقلاب کپرنیکی بدانیم تا جا افتادن و فراگیر شدن مکانیک نیوتونی که توماس کوهن آن را پارادایم غالب می نامد حدود ۱۷۴۰ اتفاق می افتد، حدود ۱۵۰ سال طول کشیده است. »

وی درباره ادعای توماس کوهن از انقلاب علمی گفت: «در اغلب ادعاهای توماس کوهن در مورد انقلاب های علمی سه خاصیت مربوط به انقلاب علمی وجود ندارند یعنی کمتر انقلابی سراغ داریم که  دفعی و تمام باشد و یک گسست بنیادی با سایر حوزه ها داشته باشد. اگر نمونه داروینی را هم در نظر بگیریم از ۱۸۵۸ که کتاب منشأ انواع چاپ می شود تا ۱۸۹۰ هست که به واسطه همکاران داروین این نظریه فراگیر می شود و نکته جالب این است که در آن زمان نظریه ای ترویج می شود که کاملا الهیاتی است یعنی برخلاف ادعای داروین اعتقاد بر این است که فرایند تکامل کاملا هوشمندانه است. پس متوجه می شویم انقلاب خصایصی که توماس کوهن گفته است را ندارد. نکته دیگری هم که باعث می شود ما شک کنیم به اینکه آیا این مفهوم یک مفهوم کاملا مجازی است یک مسأله روش شناسی است که برای تاریخ نگاران علم از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آن این است که کوینتر اسکنر مقاله معروفی دارد تحت عنوان « معنا و فهم در تاریخ اندیشه» آنجا به این نکته اشاره می کند که اگر به عنوان مورخ به پدیده ای نگاه می کنید باید برای آن پدیده مقولاتی استفاده کنید که برای بازیگران آن رخداد مقولات بیگانه ای نباشد به نظر می رسد که مفهوم انقلاب یک مفهومی است که برای بازیگرانی مثل نیوتون، کپلر و دکارت مفهوم ناآشنایی است در هیج جای کارهای نیوتون یا بیکن این مفهوم انقلابی بودن را پیدا نمی کنیم.»

کرباسی زاده در پایان نیز به این نکته اشاره کرد که «اگر به توصیف هایی که از مفهوم انقلاب شده نگاه کنیم، متوجه می شویم که مورخان و فیلسوفان برای مفهوم انقلاب مانند مفهوم پارادایم تقریبا حدود ۲۵ معنا ذکر کرده اند. اگر مفهومی تا این حد متنوع باشد این شک به وجود می آید که آیا این مفهوم برای توصیف مفهوم مجازی است یا نه. هرچند در عین حال این یک مفهوم مجازی نیست اما می شود از این مفهوم به مثابه یک استعاره در توصیف وضعیتی که از قرن  شانزدهم و هفدهم به بعد رخ داد، استفاده کرد. هرچند مفهوم انقلاب را برای آن تداعی هایی که کوهن ذکر می کند، نداریم اما یک مفهوم نوگرایی که مستلزم یک گسست نسبی با گذشته است را در آثار افرادی مانند نیوتون و بیکن می بینیم و دچار اشتباه مقولاتی که اسکنر ما را بر حذر داشته است، نمی شویم و می توانیم به عنوان یک استعاره محدود با یک سری تداعی های محدود استفاده کنیم برای وضعیتی که در قرن هفدهم و هجدهم پدید آمد.»