شناسهٔ خبر: 54116 - سرویس دیگر رسانه ها

روایت پزشک انگلیسی از سبک نوشتاری تاریخی ایرانیان

جهانگرد انگلیسی سپس با اشاره به یک نامه، از عبارت‌ها و واژگانی سخن می‌راند که ایرانیان در نوشته‌های خود به دیگران از آنها بهره می‌برده‌اند.


به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شهروند؛ بازتاب‌های شخصیت و هویت تاریخی مردمان یک جامعه و سرزمین را در بخش‌های گوناگون آن می‌توان دید. نشانه‌هایی بسیار در زیست روزمره و زندگی فردی و اجتماعی مردم و جامعه در یک کشور وجود دارد که سوگیری هویتی و شخصیتی آنها را می‌نمایاند. مثلا سبک پوشش و خوراک، بازتابنده شیوه‌های زیست و معیشت، اقتصاد، حتی خوی فردی و اجتماعی می‌تواند باشد. زبان و شیوه گفتاری مردم نیز در همین منظومه می‌گنجد. همه این پدیده‌ها در گذر تاریخ در پیوند با دیگر بخش‌های شخصیتی و هویتی مردم و جامعه در هر گوشه از تمدن بشری پدیدار شده، در تاریخ پیوستگی یافته‌اند. یک جهانگرد اروپایی که در دوره قاجار به ایران آمده است، به یک نکته جذاب و ظریف در زندگی روزمره ایرانیان در آن روزگار اشاره دارد که گوشه‌ای از این شخصیت فردی و اجتماعی را در جامعه ایران می‌تواند بازتاب دهد. جان ویشارد، پزشک انگلیسی که در روزگار ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه در ایران بوده است، به شیوه نگارش و سبک نامه‌نگاری مردم در آن زمانه توجه کرده، نکته‌هایی جالب از آن برون آورده است. او در کتاب «بیست‌سال در ایران (روایت زندگانی در دوران سه پادشاه)» دراین‌باره می‌نویسد «مشکل نامه‌نگاری در این است که باید عناوین و کلمات پرطمطراق در آن به کار رود. جالب است که هیچ‌کس از این‌همه عبارات اغراق‌آمیز و افراطی اظهار نارضایتی و خستگی نمی‌کند». او یادآور می‌شود، این عبارت‌ها و واژگان با وجود بی‌معنایی اما کارکردهایی در جامعه ایران دارند «شاید بیشتر آنها نامفهوم و بی‌معنی باشند، ولی جای خود را در روابط اجتماعی ایران به خوبی حفظ کرده‌اند. آن‌قدر این واژه‌ها در مناسبات تجاری، سیاسی و اجتماعی به صورت عادی جاافتاده‌اند که خواننده به سرعت آنها را مرور می‌کند. در عین حال که باید در مکاتبات وجود داشته باشند، نسبت به آنان بی‌اعتنایی هم می‌شود، که در چشم غربی‌ها یکنوع شوخی بچه‌گانه جلوه می‌کند.» این جهانگرد انگلیسی سپس با اشاره به یک نامه، از عبارت‌ها و واژگانی سخن می‌راند که ایرانیان در نوشته‌های خود به دیگران از آنها بهره می‌برده‌اند «مثلا یک نامه به این ترتیب آغاز می‌شود: خدمت جناب مستطاب، قدسی‌القاب، مالک‌الرقاب، قمررکاب، اعلم‌العلما، افضل‌الحکما، اکمل‌الفضلا، آن‌که قوه ادراکش برتر از افلاطون است و زهدش از اوصاف بیرون. والاجاه مریخ‌صلابت برجیس‌سعادت، کیوان‌رفعت، و فقه‌الله تعالی و ایده و رفع قدره و شانه ... پس از تقدیم مراتب بندگی به حضور باهرالنور آن‌جناب، عرضحال مختصری داشتم که مصدع می‌شوم...». جان ویشارد سپس به پایان چنین نامه‌هایی نیز اشاره می‌دارد «معمولا نامه‌ها چنین پایان می‌پذیرد: زیاده عرضی نیست، چاکر و غلام شما، حسین پسر علی.»