شناسهٔ خبر: 54261 - سرویس دیگر رسانه ها

احساس مرگ‌زای تنهایی

در چند دهه‌ اخیر تنهایی از یک مشکل شخصی به معضلی فراگیر و شاید به عبارتی به یک اپیدمی اجتماعی تبدیل شده است. به راحتی می‌توان دید بسیاری از اطرافیانمان نسبت به قبل (مثلا ١٠ سال پیش) بیشتر احساس تنهایی می‌کنند.

فرهنگ امروز/ نیما نریمان.دستیار پژوهشی علوم ‌اعصاب در کینگز کالج لندن -روزنامه‌نگار علمی در حوزه مغز و روان:

چند سال پیش در نزدیکی محل زندگی‌ام در جنوب لندن با خیریه‌ای محلی و کوچک با قدمتی بیشتر از ٢٠ سال آشنا شدم که هدفش کاهش تنهایی و انزوای سالمندان و کمک به افراد دچار بیماری‌های زوال ‌عقل (مانند آلزایمر و...) در آن منطقه بود. خیلی زود عضو این خیریه شدم. کار زیادی هم لازم نبود انجام دهیم: مثلا هفته‌ای یکی، دو ساعت وقت بگذاریم، به خانه یکی از سالمندان محل برویم و گپی بزنیم، خاطراتشان را بشنویم، در کار خانه کمکشان کنیم، احیانا همراهشان بیرون برویم و خرید کنیم یا از اینترنت چیزی را که می‌خواهند سفارش دهیم و... . تجربه سازنده و لذت‌بخشی بود. حالا این خیریه ٢٥ساله با حمایت از ۶۶۳ سالمند یکی از بهترین خیریه‌های سال ۲۰۱۷ در انگلیس شده است. اخیرا نیز یکی از وزرای کابینه خانم «ترزا می» (نخست‌وزیر بریتانیا) به عنوان مسئول امور تنهایی منصوب شده است. بعد از این خبر، بسیاری با شگفتی می‌پرسند: چرا «تنهایی» به چنین مسئله مهمی تبدیل شده است که در یک کشور پیشرفته، یک وزیر، مسئول رسیدگی به آن شود؟
مضرات تنهایی بر سلامت جسم و روان
در چند دهه‌ اخیر تنهایی از یک مشکل شخصی به معضلی فراگیر و شاید به عبارتی به یک اپیدمی اجتماعی تبدیل شده است. به راحتی می‌توان دید بسیاری از اطرافیانمان نسبت به قبل (مثلا ١٠ سال پیش) بیشتر احساس تنهایی می‌کنند. به نظر می‌رسد هر اندازه سن افراد بیشتر می‌شود تنهایی هم به معضلی بزرگ‌تر و جدی‌تر تبدیل می‌شود. واقعیت این است که تنهایی پیر و جوان نمی‌شناسد و براساس سن و جنس و نژاد تبعیضی قائل نمی‌شود؛ هر کسی در هر سن و شرایطی می‌تواند دچارش شده و آثار زیان‌بخش این مشکل را تجربه کند. دراین‌بین هم هستند کسانی که به دلایلی تنهایی‌شان را انکار می‌کنند. یکی از مهم‌ترین این دلایل ترس است، وحشت اینکه به نظر سایرین از منظر اجتماعی فردی مشکل‌دار، غیرقابل‌ تحمل، ضعیف یا کم‌مهارت به نظر بیایند. «قضاوت‌های نادرست دیگران» و زیرسؤال‌بردن توانایی‌های ارتباطی و اجتماعی افراد باعث می‌شود که بسیاری از افراد از ترس اینکه «داغ ننگ تنهابودن» بر پیشانی‌شان نخورد، تنهایی خود را انکار کنند و ترجیح دهند رنجشان را انکار کنند و در نتیجه هر روز بیش از پیش تنهاتر و منزوی‌تر شوند. اما حقیقت این است که در نهایت انکار تنهایی همان‌قدر غیرمنطقی است که انکار گرسنگی، آن هم وقتی واقعا گرسنه هستیم. تقریبا برای همه روشن است که تنهایی و انزوای اجتماعی اثرات زیان‌آوری برای سلامت ما دارد. تحقیقات علمی مختلفی این مسئله را نشان داده است. یک بررسی جالب و پرسروصدا نشان داد که تنهایی بیشتر از چاقی یا کشیدن ۱۵ سیگار در روز ضرر دارد. همین‌طور در سال ۲۰۱۳ بررسی دیگری نشان داد تنهایی با افزایش سطح هورمون‌های استرس (از جمله کورتیزول) و افزایش فشار خون می‌تواند در طولانی‌مدت باعث افزایش خطر بروز بیماری‌های قلبی، درد مفاصل، زوال ‌عقل و در مواردی حتی خودکشی شود. همواره گفته شده که تنهایی در افراد سالخورده اثرات سوء بسیاری دارد. یک تحقیق جالب، هزارو ٦٠٤ فرد بالای ۶۰ سال را در یک دوره زمانی شش‌ساله بررسی کرد. نتیجه این بود که مشخص شد هم تحرک روزانه و هم توان انجام کارهای روزمره (تهیه غذا، خرید، انجام امور بهداشتی و شخصی و...) در کسانی که دچار احساس تنهایی و انزوا بودند یا همدمی نداشتند، نسبت به آنهایی که تنها و منزوی نبودند، بیشتر کاهش پیدا کرد و آمار مرگ و میر در این افراد هم به مراتب بیشتر از کسانی بود که احساس تنهایی/انزوا نمی‌کردند. اما این احساس تنهایی چگونه به وجود می‌آید و آیا منشأ زیستی دارد؟ پژوهشی در دانشگاه ام‌آی‌تی نشان داده که منطقه‌ای از مغز (موش‌ها) احتمالا در به‌وجودآوردن حس تنهایی نقش کلیدی ایفا می‌کند. این برای اولین‌بار است که یک بنیان ‌زیستی-عصبی برای تنهایی کشف شده است. جالب‌تر اینکه این منطقه پیش از این به‌واسطه نقشش در بیماری افسردگی شناخته می‌شد. همین‌طور بررسی دیگری نشان داده تنهایی باعث ارسال پیام خطر به مغز و در نتیجه تغییر در تولید گلبول‌های سفید خون (که مسئول دفاع از بدن در مقابل عوامل بیماری‌زا هستند) می‌شود. نتیجه‌ این مسئله در درازمدت کم‌شدن توان سیستم ایمنی بدن در مقابله با عوامل بیماری‌زاست؛ به عبارت بهتر آسیب‌پذیرترشدن بدن در مقابل بیماری‌ها. به طور کلی از مهم‌ترین اثرات زیان‌آور تنهایی بر سلامت جسم و روان بر حسب بررسی‌های انجام‌شده می‌توان به افزایش خطر بروز مشکلات قلبی و سکته‌های مغزی، افزایش خطر بروز فشار خون بالا، خطر کاهش عملکردها و توانایی‌های ذهنی و افزایش خطر افسردگی اشاره کرد. نهایتا اینکه مشخص شده که تنهایی و انزوا احتمال مرگ فرد را ۲۶ تا۳۰ درصد افزایش می‌دهد. تنهایی مختص یک گروه سنی خاص نیست. مثلا تقریبا یک‌سوم کسانی که تازه مادر شده‌اند، می‌گویند احساس تنهایی می‌کنند. یک بررسی نشان داده شدت تنهایی در ابتدای جوانی (حدود ٢٠سالگی) تا میانسالی کاهش می‌یابد و دوباره در سنین بالاتر (دوران سالخوردگی) افزایش پیدا می‌کند. در مورد ایران آماری در دست نیست و نمی‌دانیم به‌طور حدودی چه تعداد از جمعیت کشور احساس تنهایی می‌کنند. ولی در بریتانیا تخمین زده می‌شود به طور کلی حدود ۹ میلیون نفر اغلب یا همیشه احساس تنهایی (و انزوا) می‌کنند. برخی آمارها نشان می‌دهند که این افراد حدودا ٥٠ درصد بیشتر از کسانی که ارتباطات اجتماعی بهتری دارند، ممکن است دچار مرگ زودرس شوند و این یعنی آمار مرگ‌ومیر ناشی از تنهایی و انزوای اجتماعی می‌تواند به اندازه مرگ ناشی از دیابت باشد؛ یعنی چیزی مانند یک بیماری مزمن و مرگ‌آفرین طولانی‌مدت. شاید فرق عمده آن با سایر بیماری‌های خطرناک و مزمن دیگر این باشد که یک جفت گوش شنوا و کمی بگو و بخند مستمر به جای انبوهی قرص و دارو و عمل جراحی و... دوای این درد است. به‌تازگی گروهی از پژوهشگران در هاروارد نشان دادند که تنهایی ممکن است یکی از اولین علائمی باشد که خطر بروز آلزایمر را هشدار می‌دهد. ۷۹ نفر سالمند با میانگین سنی ۷۶ سال مورد بررسی قرار گرفتند و مشخص شد میزان پروتئین آمیلویید در مغز این افراد (که از عوامل زیستی و مشخصه‌های اصلی بروز بیماری آلزایمر است) با میزان تنهایی آنها در ارتباط است. در همین راستا و کمی قبل‌تر پژوهش دیگری هم نشان داده بود که در افراد بالای ۵۰ سال و در یک بازه‌ زمانی ۱۲ساله تنهایی با بدترشدن عملکردهای ذهنی (قوای عقلی) افراد مرتبط بوده است. اما از سوی دیگر تنهایی می‌تواند در برخی موارد یکی از نشانه‌های متعدد بیماری افسردگی هم باشد. با این حال یک تحقیق جالب نشان داده که هرچند تنهایی می‌تواند خطر بروز سایر مشکلات ‌روان (مانند افسردگی، پارانویا و...) را افزایش دهد، اما مشکلات ‌روان الزاما باعث بروز احساس تنهایی نمی‌شوند. با نگاهی به مجموعه‌ یافته‌های اخیر می‌توان به‌روشنی دید که در سنین بالاتر افسردگی یا صرفا تنهایی فرد هر اندازه بیشتر و شدیدتر باشد توانایی‌های ذهنی (عقلی) در طولانی‌مدت بیشتر و سریع‌تر کاهش می‌یابد و خطر بروز بیماری‌های زوال‌ عقل (مانند آلزایمر و...) هم بیشتر می‌شود. این خطر کاملا جدی‌ است؛ نشان به این نشان که یک بررسی مهم نشان داده افراد تنها (در دوران سالمندی) حدودا ٦٤ درصد بیشتر از کسانی که تنها نیستند، ممکن است دچار بیماری‌های زوال‌ عقل شوند. افزایش خطر بروز بیماری زوال‌ عقل به معنای افزایش سرسام‌آور هزینه‌های درمانی برای فرد و در نهایت نظام سلامت و درمان جامعه است. شاید فکر کنید یا بپرسید چطور؟ گروهی از محققان در مدرسه اقتصاد لندن نشان دادند که به ‌ازای هر یک پوندی که صرف مواجهه و رسیدگی به تنهایی افراد می‌شود، می‌توان سه پوند صرفه‌جویی کرد. در نهایت علوم پزشکی، روان‌پزشکی، مغزکاوی، اقتصادی و... هر یک به سهم خود و به‌روشنی نشان می‌دهند که مواجهه با تنهایی افراد نه‌تنها از منظر سلامت جسم و روان افراد جامعه، بلکه از نظر اقتصادی هم به نفع کشور است. از همین‌روست که برای کاهش این خطرات و هزینه‌های متعدد و بالای بعدی‌اش در بریتانیا یک وزیر برای رسیدگی به امور تنهایی منصوب شده است.
تنهایی و انزوا دو چیز متفاوتند
اما این همه‌ ماجرا نیست. برخی تحقیقات علمی در زمینه تنهایی و انزوای اجتماعی نتایج غافلگیرکننده و جالبی نیز به همراه داشته است. به طور مثال مشخص شده که برخلاف باور بسیاری از مردم تنهایی و انزوای اجتماعی اساسا و الزاما همراه یکدیگر اتفاق نمی‌افتند و دو چیز متفاوتند. منظور از انزوای اجتماعی این است که فرد ارتباطات اجتماعی معدود و محدودی دارد درحالی‌که منظور از تنهایی درواقع یک حس و به نوعی ادراک ما از انزواست. به این فکر کنید که سطح دلخواه و مطلوب ارتباطات اجتماعی شما چیست؟ حالا به سطح کنونی و واقعی تعاملات اجتماعی‌تان فکر کنید. به باور گروهی از محققان «حس تنهایی درواقع تفاوت بین سطح دلخواه و سطح واقعی (حال‌حاضر) ارتباطات اجتماعی» است. مثلا ممکن است کسانی را دیده باشید که از نظر اجتماعی ارتباطات محدودی دارند و به‌اصطلاح منزوی‌اند، اما احساس تنهایی نمی‌کنند؛ این افراد به شکل واضحی گوشه‌نشینی خودشان را دوست دارند و از آن لذت می‌برند. به طور مشابه ممکن است کسانی را دیده باشید که حتی در حضور سایرین و با وجود ارتباطات اجتماعی زیاد هم احساس تنهایی می‌کنند؛ خصوصا اگر آن افراد و کیفیت رابطه‌اش با آنها برایش چندان جالب و لذت‌بخش نباشد. همان‌طور که گفته شد، احساس تنهایی مقوله‌ای انتزاعی است؛ به این معنا که تنهایی صرفا و فقط با مدت‌زمانی که با دیگران صرف کرده‌ایم، مرتبط نیست، بلکه بیشتر از هر چیزی تنهایی با «کیفیت روابط ما» مرتبط است و نه کمیت آنها. به عبارت دیگر فرد تنها احساس می‌کند که از سوی دیگران آن‌طور که بایدوشاید درک نمی‌شود  یا اینکه به نظرش می‌آید رابطه یا روابط معنادار و ارزشمندی در زندگی ندارد. اغلب شنیده‌ایم که «مجردبودن» از عوامل بروز تنهایی‌ است، اما شاید برایتان جالب باشد که بدانید در سال ۲۰۱۲ پژوهش جالبی در کانادا نشان داد اغلب افراد تنها نه مجرد، بلکه «متأهل»‌ هستند؛ با شریک زندگی‌شان زندگی می‌کنند و البته دچار بیماری افسردگی هم نیستند. درمجموع می‌توان گفت احساس تنهایی و انزوای اجتماعی اگرچه با هم بی‌ارتباط نیستند، اما الزاما همراه یکدیگر هم اتفاق نمی‌افتند. نتیجه اینکه این طرز فکر ساده‌انگارانه‌ای است که به کسانی که احساس تنهایی می‌کنند، بگوییم با افراد بیشتری ارتباط برقرار کرده و تعاملات‌شان را بیشتر کنند. اما از بین تنهایی و انزوا کدام یک برای سلامت و طول عمر ما بیشتر زیان‌آور است؟ خب در حال حاضر پاسخ نامشخص است. اما اگر ارتباطات اجتماعی با سایرین را به عنوان یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین نیازهای بشر در نظر بگیریم، در این صورت شاید بتوان گفت احتمالا خطرات و عواقب حاصل از انزوای اجتماعی در اکثریت افراد به‌مراتب سخت‌تر و شدیدتر باشد.
تنهایی و انزوا در سالمندان؛ چه باید کرد؟
برای کمک به افرادی (سالمند) که دچار تنهایی یا انزوای اجتماعی هستند، چه می‌توان کرد؟ پاسخ به این پرسش در جوامع و فرهنگ‌های مختلف ممکن است تا حدودی متفاوت باشد. مثلا ژاپن بالاترین تعداد سالمندان در جهان را دارد. طبق آمارها هر هفته حدودا چهار هزار نفر از «سالمندان تنها» در این کشور می‌میرند و بررسی‌ها نشان می‌دهد «تنهایی» به تنهایی از مسببان اصلی بسیاری از این مرگ‌هاست؛ آماری که حالا باعث شده این کشور این مسئله را جدی گرفته و به دنبال برداشتن قدم‌هایی اساسی و برنامه‌ریزی مدون برای مقابله با تنهایی روزافزون سالمندانش باشد. در آمریکا حدودا از هر سه فرد بالای ۶۵ سال یک نفر و در افراد بالای ۸۵ سال نیمی از آنها تنها زندگی می‌کنند. در انگلستان نیمی از افراد بالای ۷۵ سال تنها زندگی می‌کنند؛ یعنی حدود دو میلیون نفر. بسیاری از آنها می‌گویند که گاهی شاید برای روزها و هفته‌ها با هیچ‌کس هم‌صحبت نشده‌اند و ارتباطات اجتماعی‌شان عملا در حد هیچ بوده است. در یک نظرسنجی جالب، حدود ٥٢ درصد از این افراد تنها می‌گویند دلشان فقط حضور گاه و بی‌گاه یک نفر در کنارشان را می‌خواهد، حدود ٥١ درصد دلشان می‌خواهد با کسی بخندند و ٤٦ درصد هم حسرت به دل فقط یک آغوش‌اند. در برخی مناطق بریتانیا به واحدهای آتش‌نشانی آموزش‌های لازم داده شده تا منازلی را که فکر می‌کنند صاحبانشان تنها و از نظر اجتماعی منزوی‌اند، شناسایی کنند. سازمان‌های خیریه‌ بیشتری در مناطق مختلف به فکر پرکردن تنهایی سالمندان آن مناطق‌اند و همان‌طور که پیش‌تر هم گفته شد، اقدام اخیر دولت در انتصاب یک وزیر برای رسیدگی به امور تنهایی هم نشان از وجود عزم و برنامه‌ای مشخص برای مواجهه با مشکلات روانی، جسمی، اجتماعی و اقتصادی حاصل از تنهایی است. بااین‌حال، به‌طورکلی راه‌های مواجهه با تنهایی در سنین بالا در مناطق مختلف کم‌وبیش یکسان است. شاید یک راه مناسب و کم‌هزینه، سرزدن مرتب و کمک به آنها، به‌منظور رسیدگی به اموراتشان باشد. می‌توان آنها را به شرکت در فعالیت‌های اجتماعی مثل رفتن به تورهای گردشگری، کلاس‌های هنری، زبان‌آموزی و... تشویق کرد. برخی دیگر ترجیح می‌دهند یک همدم/پرستار مناسب داشته باشند. بعضی‌ها مایلند از یک حیوان خانگی نگهداری کنند که این اغلب هم بسیار مفید است. انجام کارهای داوطلبانه یا خیریه هم یکی از بهترین و مناسب‌ترین و رضایت‌بخش‌ترین روش‌ها برای مواجهه با تنهایی و انزواست. همین‌طور فعالیت‌های خیریه‌ای مانند آنچه در ابتدای این مطلب آمد (و اپ‌ها و برنامه‌های دوستیابی مشابه) و نهایتا اطلاع‌رسانی در این زمینه، به‌ویژه در رسانه‌های جمعی و شبکه‌های اجتماعی و حمایت از آن‌ها در برخی نهادهای مرتبط، می‌تواند به مواجهه‌ بهتر با این مسئله بینجامد.


روزنامه شرق