شناسهٔ خبر: 54681 - سرویس دیگر رسانه ها

به وقت حاتمی‌کیا/بررسی هویت کارگردانی که چهار دهه فعال است

نگارنده با همه انتقاداتی که نسبت به مواضع اخیر حاتمی‌کیا دارد اما معتقد است او در رهگذر این زمان طی شده تجربه‌های تاریخی دشوار و پرفرازونشیبی را از سر گذرانده که نشانه‌ها و مولفه‌های هریک از آنها را می‌توان در تک‌تک آثارش بازشناسی کرد. سینمای حاتمی‌کیا، تاریخ تصویری انقلاب اسلامی است که جامعه‌شناسی هر دوره را به زبان سینما روایت می‌کند و فیلم‌های او صرفا غصه آدم‌های جنگ نیست که قصه جنگ آدم‌هاست. قصه آدم‌هایی که میان اسطوره و واقعیت، ارزش‌ها و لغزش‌ها و میان تجدد و تدین در جست‌وجوی رستگاری‌اند.

فرهنگ امروز/ سیدرضا صائمی:

 

بدون شک هرکسی که با دنیای سینما آشناست، وقتی با سینمای جنگ و ژانر‍ دفاع مقدس روبه‌رو می‌شود بیش از هرکس نام ابراهیم حاتمی‌کیا در ذهن و خاطرش تداعی می‌شود، اگرچه این گونه سینما قهرمان‌های دیگری نیز دارد.

او را نه‌تنها به عنوان فیلمساز موفق جنگ که به عنوان یکی از چهره‌های برجسته سینمای بعد از انقلاب در کنار مردانی چون مجید مجیدی و رسول ملاقلی‌پور باید دید که سهم عمده‌ای در شکل‌گیری سینمای ایران در ۳۰ سال اخیر داشته‌اند. به‌ویژه آنکه سینمای دفاع مقدس را می‌توان تنها ژانر سینمایی دانست که محصول انقلاب بوده و درگذشته سابقه‌ای نداشته است؛ لذا این در هم تنیدگی سینمای جنگ و سینمای بعد از انقلاب، در شخصی چون حاتمی‌کیا تبلور می‌یابد و او را به نماد یک نسل سینمایی بدل می‌کند. ابراهیم حاتمی‌کیا دوم مهرماه ۱۳۴۰ در یک خانواده مذهبی و با اصالت آذری در تهران به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات دوره دبیرستان وارد دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر شد و بااینکه تا میانه‌های دوران تحصیلش در دانشگاه به دلیل انجام کارهای هنری و فیلمسازی اشتیاق چندانی به آموزش درزمینه تئاتر نداشت، سرانجام با تغییر شاخه تحصیلی‌اش در رشته فیلمنامه‌نویسی از دانشگاه هنر فارغ‌التحصیل شد. قبل از انقلاب جرات رفتن به سینمای فارسی را نداشت و شاید کل فیلم‌هایی که قبل از انقلاب دیده است به ۱۰ فیلم نرسد به همین دلیل همیشه عاشق تلویزیون بود شاید روی آوردن وی به ساخت سریال‌های تلویزیونی، ریشه در این علاقه هم داشته باشد. حاتمی‌کیا چنانچه خودش اذعان دارد فیلمسازی را به شکل آماتور آغاز کرده است و در سال ۵۸ در کلاس‌های فیلمبرداری و فیلمنامه‌نویسی استادانی همچون اکبر عالمی، منوچهر عسگری‌نسب و عزیزالله حاجی مشهدی دوره‌هایی را گذراند و علاقه‌مند بود که در فیلمسازی آماتور فعالیت کند؛ اما گاهی ورود یک شخص یا وقوع یک حادثه در زندگی ما انسان‌ها به نقطه عطف یا تحول در زندگی‌اش بدل می‌شود شاید سید مرتضی آوینی برای ابراهیم حاتمی‌کیا مصداق همین سخن باشد. او در همان سال‌ها در گروه تلویزیونی «روایت فتح» و در کنار شهید آوینی به کار فیلمبرداری مشغول شد و در سال ۱۳۶۴ نخستین فیلم بلند خود را برای گروه فیلم و سریال شبکه دوم سیما بانام «هویت» ساخت. البته او پیش ‌از این در سال ۱۳۶۱ برای فیلمبرداری از منطقه عملیاتی راهی جبهه‌ها شد اما در آخرین لحظه این عملیات لغو شد و به دنبال آن تصمیم گرفت طرحی را که از مدت‌ها قبل در ذهنش داشت کلید بزند و به‌این‌ترتیب فیلم اول او با عنوان «تربت» ساخته شد. بعد از این حاتمی‌کیا مشغول ساخت فیلمی به نام «هویت» شد این فیلم داستان مصدومی است که به‌اشتباه مجروح جنگی قلمداد می‌شود و بستری شدن او در کنار رزمندگان در او - که از حال و هوای معنوی به دوراست - تحولی به وجود می‌آورد. هرچند هویت فیلم مهمی نبود ولی برخی منتقدان بارقه‌هایی از استعداد را در آن ‌دیدند. این فیلم بعدها به دلایلی به‌جای سینما از تلویزیون پخش شد.

بعد از ساخت فیلم‌های «هویت» و «دیده‌بان»، جنگ به پایان رسید؛ اما سینمای حاتمی‌کیا تازه آغاز شد. البته ساخت «دیده‌بان» نیز تقریبا در فضای پایانی جنگ ساخته‌شده بود. این فیلم به دنیای درونی و باورهای شخصی یک رزمنده ساده و معمولی نزدیک شده بود که با قهرمان‌های آثار جنگی در آن سال‌ها بسیار متفاوت بود و بیش از آنکه غلو شده و سوپرمنی باشد، تصویری واقعی و باورپذیر داشت. اساسا قهرمان‌های سینمای حاتمی‌کیا به عنوان پاشنه آشیل آثار وی شناخته می‌شوند که به‌ویژه در آثار شهری او بار اصلی فیلم را بر دوش می‌کشند و گویا به‌جای حاتمی‌کیا از زبان او سخن می‌گویند. قهرمان‌هایی که حتی بیش از نام خود فیلم، در اذهان مخاطبان حک‌شده‌اند. حاج کاظم «آژانس شیشه‌ای» به همین واسطه به شخصیت ماندگاری در سینمای ایران بدل شده است.

پس از پایان جنگ «مهاجر» اولین فیلم سینمایی حاتمی‌کیا بود که درسال ۶۹ تولید شد. به جرات می‌توان گفت این فیلم از اولین فیلم‌های جنگی است که شخصیت‌های خودی هم در آن ضعف دارند و رزمندگان آن به‌شدت واقعی هستند. امری که کمتر در آثار سینمایی جنگ آن زمان می‌توان سراغی از آن گرفت. فیلم‌های دفاع مقدس در آن سال‌ها بیشتر دارای سویه تبلیغاتی و شعاری بود که انگار برای روحیه دادن به مخاطبان و رزمندگان ساخته می‌شد اما حاتمی‌کیا در مهاجر نشان داد که به‌جای قهرمان‌سازی‌های صوری و بزن‌بهادر که یک‌تنه ده‌ها نفر را حریف است، به قدرت درونی و معنوی قهرمان‌های قصه‌اش می‌پردازد و به همین دلیل نیز شخصیت‌پردازی کاراکترهای قصه او همواره به عنوان نقطه عطف آثارش شناخته می‌شود. آدم‌های قصه او بیش از آنکه قهرمان باشند، دردمند هستند.

در سال‌های آغازین دهه هفتاد «وصل نیکان» حاتمی‌کیا به نمایش درآمد. وی در این فیلم سعی کرد از فضای جبهه و خاکریز فاصله بگیرد و به مسائل عاطفی _ حسی رزمندگان بپردازد. «وصل نیکان» فیلم دوران گذار حاتمی‌کیا است. حدفاصل میان دو دوره و احتمالا نشانه‌ای از تردید او در انتخاب مسیر پیش رو. فیلم «وصل نیکان» از لحاظ شکل، ساختار و محتوا، به‌شدت ازهم‌گسیخته است و با وجود آنکه فیلم، خانوادگی تلقی می‌شود و موضوع ازدواج را دستمایه قرار داده، خسته‌کننده به نظر می‌رسد. یکی از حواشی مهم این فیلم که در آن سال‌ها مطرح بود، این بود که حاتمی‌کیا وصل نیکان را در واکنشی اعتراضی به «عروسی خوبان» مخملباف ساخته است، به‌ویژه سنخیت معنایی عنوان فیلم‌ها به این ذهنیت دامن می‌زد؛ اما حاتمی‌کیا اگرچه در آن زمان نسبت به این فیلم معترض بود، اما به این مساله اعتقادی ندارد و معتقد است: به‌هیچ‌عنوان در «وصل نیکان» به دنبال پاسخگویی به «عروسی خوبان» مخملباف نبودم؛ اما کلاً فضای موجود در آن سال‌ها این تنفس را به من می‌داد که به این سمت بروم و وصل نیکان نیز متاثر از فضای حاکم و شرایط دوران خود است.

در همان سال ابراهیم حاتمی‌کیا با ساخت «از کرخه تا راین» بر قله شهرت و محبوبیت نشست و فیلم مورد اقبال عمومی قرار گرفت و فروش آن تا مرز جابه‌جایی رکورد فروش در تاریخ سینمای ایران نزدیک شد. شاید برای اولین‌بار بود که مخاطبان در یک اثر جنگی آن‌هم متعلق به کارگردانی که از نسل انقلاب و جبهه است، از اعتراض به جنگ سخنی می‌شنوند و صحنه‌ای می‌بینند. درواقع حاتمی‌کیا در «از کرخه تا راین» را با ترسیم سه شخصیت متفاوت، دیدگاه‌های مختلفی را که در افراد ازجنگ‌برگشته وجود داشت به تصویر می‌کشد. به‌عبارت‌دیگر حاتمی‌کیا با این فیلم، گام در نسبی‌اندیشی ایدئولوژیک می‌گذارد که این فرآیند تا به نام پدر سیر پیش‌رونده‌ای دارد.

«خاکستر سبز» در سال ۱۳۷۲ فیلم بعدی حاتمی‌کیا بود که تنها فیلم ایرانی و از معدود آثاری است که به جنگ بوسنی و هرزگوین می‌پردازد؛ اما در آن، اثری از کشت و کشتار نبود و جنگ، تنها دستمایه‌ای است برای بیان حرف‌های دیگر. این فیلم - که برخی آن را شخصی‌ترین فیلم حاتمی‌کیا می‌دانند - نشان داد که وی در بستر فضای جنگی به دنبال مفاهیم و ایده‌ای انسانی می‌گردد و فرقی نمی‌کند این جبهه در خاک ایران باشد یا فراتر از مرزهای آن. ابراهیم حاتمی‌کیا بعد از دو سال در سال ۱۳۷۴ با دو فیلم «بوی پیراهن یوسف» و «برج مینو» به سینما برمی‌گردد. وی در «بوی پیراهن یوسف» به مفهوم انتظار می‌پردازد و قصه آزادی اسرای جنگ را به تصویر می‌کشد و به‌نوعی بحث موعود و مهدویت را روایت می‌کند. در این فیلم حاتمی‌کیا به فضای ملودرام از «کرخه تا راین» نزدیک می‌شود. در «برج مینو» نیز کارگردان سعی می‌کند به نقش زنان در جبهه بپردازد و با استفاده از ساختاری فرم‌گرا و روایتی تودرتو، مینو را به حوادث جنگ پیوند می‌زند؛ اما «بوی پیراهن یوسف» و «برج مینو» چه در گیشه و چه نزد منتقدان چندان موفق نبودند؛ و اما ابراهیم حاتمی‌کیا با ساخت «آژانس شیشه‌ای» در سال ۷۶ به نقطه اوج در کارنامه وزندگی حرفه‌ای خود می‌رسد و این فیلم به نماد سینمای دفاع مقدس بدل می‌شود. نهمین فیلم حاتمی‌کیا که با فضای سیاسی آن دوران تناسب داشت و در اولین جشنواره فیلم فجر در دولت اصلاحات موردتوجه منتقدان و داوران قرار می‌گیرد؛ اما این فیلم بهانه‌ای برای اعتراض و مخالفت کسانی می‌شود که معتقد بودند حاتمی‌کیا از ارزش‌ها و باورهای گذشته خود برگشته است و «آژانس شیشه‌ای» را آژانس گیشه‌ای خواندند.

حاتمی‌کیا در «روبان قرمز» (۱۳۷۸) با زبانی استیلیزه و نمادین به آسیب‌شناسی زندگی افرادی توجه نشان می‌دهد که پس از جنگ به دنبال معنایی برای زندگی خود بودند. فیلم موردتوجه اغلب منتقدان قرار گرفت. «روبان قرمز» حاشیه‌های فراوانی در زمان جشنواره نوزدهم فیلم فجر از سر گذراند که درنهایت منجر به بیرون کشیده شدنش از جشنواره شد.

سه‌گانه حاتمی‌کیا در مورد تقابل آدم‌های زمان جنگ با دنیای امروز با فیلم «موج مرده» تکمیل شد. «موج مرده» جدا از وجوه ایدئولوژیک و سیاسی‌اش، مضمون شکاف نسل‌ها، جدایی فرزندان از پدران و مادران را به تصویر می‌کشد. حاتمی‌کیا در «ارتفاع پست» اوضاع اجتماعی پس از جنگ را به تصویر می‌کشد و بار دیگر توانایی خود را در کارگردانی در فضایی بسته در «آژانس شیشه‌ای» را این‌بار در داخل یک هواپیما تکرار می‌کند.

«به رنگ ارغوان» به عنوان سیاسی‌ترین اثر کارگردان تجربه بعدی حاتمی‌کیا بود که همکاری دوباره او را با حمید فرخ‌نژاد رقم زد. این فیلم به دلیل بروز برخی حساسیت‌ها، حتی فرصت اکران در یک سئانس از جشنواره بیست و سوم فجر را پیدا نکرد و بنا به صلاحدید مسوولان امنیتی و کشوری نمایش آن برای مدتی نامعلوم به عقب افتاد. این اتفاق تاثیر روانی بدی روی حاتمی‌کیا گذاشت و نوعی دل‌زدگی در وی ایجاد کرد. حاتمی‌کیا پس از ناامیدی در اکران «به رنگ ارغوان» به سراغ «به نام پدر» رفت که بسیاری آن را فیلمی ضد جنگ خواندند. این فیلم از تقابل تفکرات و عقاید نسل قبل «پدر» و نسل جدید «دختر» را در بستری ملودرام به تصویر می‌کشد.

بعد از «آژانس شیشه‌ای» به عنوان پرمخاطب‌ترین اثر حاتمی‌کیا «دعوت» به عنوان متفاوت‌ترین فیلم وی در محک قضاوت قرار داده است. حاتمی‌کیا برای اولین‌بار خارج از فضای همیشگی فیلم‌هایش به موضوع سقط‌جنین در جامعه پرداخت و فیلمی اجتماعی ساخت که حتی در فرم نیز متفاوت بود و ساختاری اپیزودیک داشت. این اثر حاتمی‌کیا جدای از حواشی داخلی که میان فیلنامه‌نویس و کارگردان در پی داشت، به انتقادهای تند حاتمی‌کیا از منتقدان نیز ختم شد و حتی وی از اصطلاح قلم به مزد درباره برخی آنها نیز استفاده کرد؛ منتقدانی که در جشن صنفی خویش او را به عنوان بهترین کارگردان جنگ برگزیدند.

حاتمی‌کیا بعدازاین یکی از جنجالی‌ترین فیلم‌های خود به عنوان «گزارش یک جشن» را ساخت که به دلیل حواشی سیاسی که درباره آن در نسبت با وقایع سال ۸۸ پیش آمد هنوز امکان اکران و نمایش پیدا نکرده است. حاتمی‌کیا در این باره گفته است: «خجالت می‌کشم از اینکه چرا جلوی پخش فیلمی مثل «گزارش یک جشن» را گرفته‌اند و از این بابت افتخار نمی‌کنم که در جمهوری اسلامی فیلمی دارم که پخش نشده است. »

«گزارش یک جشن» از مسائل ملتهب جامعه سخن به میان می‌آورد و به مساله جوانان به عنوان یکی از بحران‌های امروز جامعه می‌پردازد.

فیلم «چ» اثر بعدی حاتمی‌کیا بود که شاید بتوان آن را اولین فیلم او درباره یک شخصیت و قهرمان واقعی دانست. این فیلم داستان ۲ روز از زندگی دکتر مصطفی چمران در پاوه به تصویر می‌کشد. فیلم «چ» دارای ۵۲۰ پلان است و در مقایسه با فیلم‌های دیگر ژانر سینمای جنگی ایرانی، دارای جلوه‌های ویژه و صحنه‌آرایی‌های نظامی کم‌نظیری است. عده‌ای معتقدند نام فیلم، یادآور نام «چه گوارا» است و سازنده با این کار قصد داشته تا میان چمران و چه‌گوارا قیاس کند. فیلم با چند حاشیه هم همراه بود ازجمله علی کشوری فرزند شهید کشوری که به انتقاد از نحوه پرداختن به نقش شهیدان کشوری، شیرودی، سهیلیان و تیمسار فلاحی در این فیلم پرداخت.

حاتمی‌کیا در سال ۹۴ فیلم «بادیگارد» را عرضه می‌کند که موضوع آن درباره بادیگاردی است به نام «حیدر» که وظیفه حفاظت از مسوولان بلندپایه کشور را بر عهده دارد. نقش او را پرویز پرستویی بازی می‌کند. حیدر شخصیت آرمان‌گرایی است که مسائلی را در کارش می‌بیند و این مسائل او را نسبت به کارش دچار تضاد و شک و تردید می‌کند. یکی از فیلم‌های انتقادی-سیاسی حاتمی‌کیا که فارغ از برخی نقدهای جناحی و سیاسی از حیث سینمایی، فیلمی خوش‌ساخت بود.

آخرین اثر ابراهیم حاتمی‌کیا فیلم «به‌وقت شام» است که هم به دلیل سوژه و پرداخت و هم به دلیل حواشی جنجالی که فیلم و فیلمساز در جشنواره به وجود آوردند یکی از پرهیاهوترین فیلم‌های حاتمی‌کیا در کارنامه او شده است. حضور موسسه اوج به عنوان حامی مالی فیلم و طرح قصه داعش در آن ازجمله عناصر مهم شکل‌گیری این جنجال‌ها بوده و عصبانیت حاتمی‌کیا از واکنش منتقدان نسبت به این فیلم که در شب اختتامیه جشنواره به اوج خود رسید که به اعتقاد بسیاری به کاهش اعتبار فیلمساز منجر شد. «به وقت شام» البته از حیث تکنیکی و جلوه‌های ویژه یکی از مهم‌ترین فیلم‌های سینمای حاتمی‌کیاست.

اگرچه سینمای حاتمی‌کیا در ژانر دفاع مقدس شناخته می‌شود، اما دغدغه‌های اجتماعی و ایدئولوژیک متناسب با تحولات تاریخی جامعه را در آثار وی نباید فراموش کرد. فیلم‌های حاتمی‌کیا تناسب جامعه‌شناختی زیادی با زمان ساخت خود دارد و جریان‌شناسی فیلم‌های او به‌نوعی مطالعه اجمالی تاریخ اجتماعی_ فرهنگی معاصر است. قهرمان‌های فیلم‌های او به‌نوعی دغدغه‌های خود وی را بازنمایی می‌کند. او فیلمسازی است که فرزند زمان خویش است و جالب اینکه اغلب آثار وی نه صرفا ساخت فیلم‌های جنگی که پرسش‌هایی از جنگ است؛ به‌ویژه پرسش‌هایی که بعد از جنگ، هویت انسان‌های مثل او را به چالش کشیده است. ستیز و سازش با جهان «از کرخه تا راین»، افتخارات دیروز و ارزش‌های امروز «برج مینو»، امیدهای آرمان‌شهرگرایانه و ناامیدی‌های واقع‌گرایانه «بوی پیراهن یوسف»، رشادت‌های عصر جنگ و سیاست‌های عصر صلح (آژانس شیشه‌ای)، اصولگرایی و عمل‌گرایی «موج مرده»، انتخاب میان نوستالژی گذشته و عشق به زندگی «روبان قرمز» و سرانجام گزینش میان جامعه‌ای که ساخته‌ایم و رویایی که در سرداریم «ارتفاع پست» تعارض ایدئولوژیک نسل جنگ و نسل امروز «به نام پدر» و...

نگارنده با همه انتقاداتی که نسبت به مواضع اخیر حاتمی‌کیا دارد اما معتقد است او در رهگذر این زمان طی شده تجربه‌های تاریخی دشوار و پرفرازونشیبی را از سر گذرانده که نشانه‌ها و مولفه‌های هریک از آنها را می‌توان در تک‌تک آثارش بازشناسی کرد. سینمای حاتمی‌کیا، تاریخ تصویری انقلاب اسلامی است که جامعه‌شناسی هر دوره را به زبان سینما روایت می‌کند و فیلم‌های او صرفا غصه آدم‌های جنگ نیست که قصه جنگ آدم‌هاست. قصه آدم‌هایی که میان اسطوره و واقعیت، ارزش‌ها و لغزش‌ها و میان تجدد و تدین در جست‌وجوی رستگاری‌اند.

روزنامه شرق