شناسهٔ خبر: 55137 - سرویس دیگر رسانه ها

اصل همه اصول/ در باب آخرین نوشته‌های هایدگر

متن زیر گزارشی است از از کتاب «اصل بنیاد» از آخرین نوشته‌های هایدگر.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛  پربیراه نیست اگر مارتین هایدگر را شناخته‌شده‌ترین فیلسوف قرن بیستم در ایران بدانیم؛ فیلسوفی که در هیاهوی دهه 1370 در دوئل جریان موسوم به پوپری‌ها و هایدگری‌ها نامش به‌کرات شنیده می‌شد. در همان دوران که مرز ترجمه و تألیف چندان روشن نبود، کتاب‌های بسیاری به فارسی درباره هایدگر و فلسفه‌اش نوشته و منتشر شد. هنوز هم که هنوز است درباره هایدگر به زبان فارسی می‌نویسند و البته همچنان بر سر تفسیر آرایش در ایران دعواست، چه‌بسا بر سر ترجمه آثارش. از مهم‌ترین اثرش «هستی و زمان» سه ترجمه به فارسی در دسترس است و هستند کسانی که هنوز هیچ‌یک را قبول ندارند. مع‌الوصف، دسترسی به اصل اندیشه هایدگر از خلال آرای مفسران ایرانی تقریبا ناممکن است. نه موافقان و نه مخالفان او همچنان نتوانسته‌اند تصویری درست از فلسفه هایدگر ارائه دهند. شاید بتوان همه کاسه‌کوزه‌ها را بر سر ساختار زبان‌شناسی واژگان هایدگر خراب کرد. حتی می‌توان به بسیاری از وابستگان سنت هایدگر استناد کرد که مخالف ترجمه آثار او هستند. بااین‌حال، چه‌بسا این جدال‌ها نشانه‌ای باشد از فقدان یک سنت اصیل دانشگاهی در ایران که نه‌تنها موجب بدنامی و کج‌فهمی هایدگر بلکه مانع از فهم بسیاری از فیلسوفان شد. با تمام این اوصاف، نمی‌توان منکر شد که هایدگر بزرگ‌ترین فیلسوف قرن بیستم بود و تأثیر بسیاری بر تمام سنت‌های فکری غرب و حتی شرق گذاشت: از پدیدارشناسی و هرمنوتیک و الهیات و فلسفه زبان تا آرای فیلسوفان ژاپنی و حتی بخشی از سنت مارکسیسم. ازاین‌رو، شاید همچنان پادزهر موقت در برابر معرفی ناجور فلسفه هایدگر در ایران ترجمه‌های بیشتر، موثق‌تر و صحیح‌تر از آثار او باشد.
به‌تازگی نشر ققنوس کتاب دیگری از مجموعه آثار و درسگفتارهای هایدگر را منتشر کرده که ازجمله آخرین نوشته‌های اوست: کتاب «اصل بنیاد»، متن درسگفتارهای هایدگر در نیم‌سال 1955-1956. هایدگر در این کتاب می‌کوشد از منظر «اصل جهت کافی» یا «اصل بنیاد» به هستی یا وجود نزدیک شود. او در این کتاب اصل لایب‌نیتس را نه همچون اصلی درباره بنیاد بلکه به‌مثابه اصلی درباره وجود یا هستی معرفی می‌کند. به عبارت دیگر، نشان می‌دهد که اصل بنیاد در واقع یک اصل هستی است. برای این کار هایدگر از امکانات موجود در زبان آلمانی و تاریخ تفکر غرب استفاده می‌کند.
 کمون طولانی «اصل بنیاد»
این کتاب تقریر 13 جلسه درسگفتار هایدگر است در دانشگاه فرایبورگ. او از همان جلسه اول می‌کوشد دانشجویان و بعدها مخاطبانش را متوجه غیبت طولانی «اصل بنیاد» در تفکر غربی کند و نشان‌ دهد چرا دو قرن زمان لازم بود تا این اصل صورت‌بندی شود و چرا اکنون باید در جست‌وجوی بنیادها بود. تعجب هایدگر از این‌ است که فاهمه ما زحمت زیادی برای فهم اصل بنیاد نمی‌کشد پس چرا این‌قدر تأخیر: «در هر آنچه ما را احاطه کرده، به خود مشغول داشته و با ما روبروست، به دنبال بنیادها هستیم. ما برای اظهارات خویش طالب ارائه بنیادیم. بر بنیادگذاری برای هر رفتاری اصرار می‌ورزیم. اغلب به نزدیک‌ترین بنیادها راضی می‌شویم؛ گاه نیز بنیادهایی را جستجو می‌کنیم که در عمق بیشتری قرار دارند». (ص 211) ازاین‌رو، می‌پرسد چرا قرن‌ها طول ‌کشید تا اصل بنیاد با این صورت‌بندی کوتاه به‌عنوان «اصل» بیان شود. اصل بنیاد با این صورت‌بندی اولین‌بار در خلال تأملاتی به دست آمد که لایب‌نیتس در قرن هفدهم انجام داد و به‌طور خاص توضیح داده شد. هایدگر در تعجب است از اینکه تفکر غربی 2300 سال زمان لازم داشته تا به جایی برسد که به قول خودش «اصلی چنین عیان که بی‌آنکه اظهار شود همواره به تمام تصور انسان جهت می‌دهد» را بیابد و صورت‌بندی کند. او زمان طولانی لازم برای ظهور این اصل را «دوره کمون» آن می‌نامد: دوره کمون طولانی، «2300 سال برای وضع این اصل ساده». هایدگر دلیلش را در این می‌بیند: «اصل بنیاد و تاریخ آن هرگز آن‌گونه ما را به خود جذب نمی‌کند که زمان زیادی را برای آن صرف کنیم. در عوض، بسیاری از موضوعات هیجان‌آور دیگر وجود دارند، مثل کشف عناصر جدید در علوم طبیعی، یا کشف ساعت‌های جدیدی که محاسبه عمر زمین را ممکن می‌کنند،  یا گزارشی درباره ساخت سفینه‌های فضایی». در ادامه می‌پرسد چرا چنین اتفاقی تأثیری بر ما ندارد و حتی خاطر ما را آزرده هم نمی‌کند؟ و جواب می‌دهد: «چون نسبت ما با چیزهای عیان همواره احمقانه و ابلهانه است. زیرا راه ما انسان‌ها به سوی آنچه نزدیک است، اغلب دورترین و ازهمین‌رو دشوارترین است»(ص 19).
 اصل بنیاد یک پرنسیپ است
هایدگر به تفصیل نشان می‌دهد که «فاهمه انسان همیشه و همه‌جا، هرکجا و هر زمان که فعال است، بلافاصله به دنبال بنیادی می‌گردد برای آنچه با آن روبرو می‌شود». در نظر او، فاهمه تا آنجا دنبال بنیاد می‌گردد که خود مستلزم بیان علت یا بنیاد باشد. ضمنا تأکید دارد فاهمه فقط برای اظهاراتش به بنیادها نیاز ندارد، بلکه «قوه تصور انسان وقتی به چیزهایی مشغول می‌شود که بعد باید اظهاراتی راجع به آن‌ها صورت دهد، همان هنگام نیز دنبال بنیادها می‌گردد». به باور هایدگر، تلاش برای یافتن بنیادها تصور انسان را فرامی‌گیرد، پیش از آنکه خود را صرفا به بنیادگذاری اظهارات مشغول کند. مع‌الوصف، ما چنان در تصور و رفتار خود در پی بنیادیم که گویی این امری بدیهی است. هایدگر از سوی دیگر این اصل را تهی می‌داند چون «شهودی که به دیده آید، چیزی که بتوان با دست در آن چنگ زد، یا چیزی بیشتر که بتوان با فاهمه آن را دریافت، در آن وجود ندارد. همین که اصل بنیاد به گوش ما رسید، کار ما با آن تمام شد».
بااین‌حال، اصل بنیاد رازآمیزترین اصل در میان همه اصل‌های ممکن است و باید نسبت به گذشته به آن التفات بیشتری داشت. هایدگر به نقطه تاریخی «اصل بنیاد» در تفکر غربی می‌پردازد، به لایب‌نیتس که پس از او «اصل بنیاد یک پرنسیپ است... و به یک اصل بنیادی تبدیل می‌شود»، نه اینکه اصلی در میان دیگر اصول باشد. این اصل نزد لایب‌نیتس برترین اصول است. او اصل «نه چیزی بدون بنیاد» را به برترین اصل بنیادی ارتقا می‌دهد که می‌توان از این طریق دریافت چگونه اصل بنیاد تمام اصول را، یعنی در ابتدا هر اصل را به‌مثابه اصل بنیانگذاری می‌کند. در نظر هایدگر دوره کمون اصل بنیاد وقتی به پایان رسید که لایب‌نیتس اصل کوچکِ «نه چیزی بدون بنیاد» را به‌عنوان اصل بنیادی زورمند و چیره مطرح کرد. هایدگر نیز به تأسی از لایب‌نیتس تأکید دارد هیچ چیزی بدون بنیاد نیست: «هر چیزی یک بنیاد دارد، یعنی هر چیزی که به نحوی از انحا هست. هر امر ضروری برای ضرورتش یک بنیاد دارد». پس باید به جست‌وجوی بنیادها رفت. او لازمه جستجوی بنیادها را ژرف‌نگری در چیزی می‌داند که با آن مواجه می‌شویم و مسیر همه ژرف‌نگری‌ها و بنیادگذاری‌ها را به سوی بنیادها می‌داند. از نظر او ما ناخواسته به این سو می‌رویم. در همه بنیادیابی‌ها و بنیادگذاری‌ها از پیش در راهی به سوی یک بنیاد قدم برمی‌داریم. در این راه «سرانجام جسارت رسیدن به بنیادهای نخستین را می‌یابیم و از بنیاد غایی می‌پرسیم».
انسان امروزی و عصر انرژی اتمی
به اعتقاد هایدگر، سیطره اصل بنیادیِ زورمند و چیره وقتی در تاریخ بشریت چیرگی بیشتر می‌یابد که «اصل بنیاد به شکل فراگیرتر، بدیهی‌تر و در نتیجه ناپایدارتر تمام تصور و رفتار را معین می‌کند». او برای توضیح ادعایش تکنیک مدرن را مثال می‌زند. او گرایش تکنیک مدرن را به سمت حداکثر کمال می‌داند که مبتنی است بر «حساب‌پذیری عام برابرایستاها». او برای تبیین بهتر بحث خود از عصری صحبت می‌کند که تاکنون در تاریخ‌ بشریت ممکن نبوده و اکنون گام در آن نهاده است: «عصر اتمی». در نظر هایدگر اینکه به صورت صلح‌آمیز از انرژی اتمی استفاده می‌شود یا آن را برای مقاصد جنگی به خدمت می‌گیرند پرسش‌های درجه دوم‌اند. چون قبل از همه اینها باید پرسید: «این به چه معناست که یک عصر از تاریخ جهان به واسطه انرژی اتمی و آزادسازی آن شکل گرفته است؟». هایدگر به‌شدت مخالف یکی‌گرفتن عصر اتمی با سیطره ماتریالیسم است. چون ماتریالیسم را «شکلی از روح» می‌داند که از قضا مادی نیست. اما پاسخ هایدگر: «عصر اتمی تحت سیطره زورمند و چیرگی آن دعوی است که تهدید می‌کند به واسطه پرنسیپ بنیاد کافیِ احاله‌شدنی بر ما استیلا یابد». (ص221) به زبان ساده‌تر: انرژی اتمی با شکافت هسته‌ای در مقادیر عظیم آزاد می‌شود. آزادسازی این انرژی طبیعی به‌واسطه کار مدرن‌ترین علم طبیعی اتفاق می‌افتد، علمی که خود را روشن‌تر از همیشه به‌مثابه کارکرد و صورت معیار ذات تکنیک مدرن ظاهر می‌کند. به واسطه واقعیات جدید علمی، تکثر پراکنده ذرات بنیادی به وحدتی تازه بازمی‌گردند. این اتفاق زمانی می‌افتد که میان احکام متناقض توافق و سازگاری ایجاد شود. پس باید وحدتی باشد تا متناقض‌ها را به هم پیوند دهد. هایدگر نتیجه می‌گیرد «پرنسیپ زورمند و چیره بنیاد کافی احاله‌شدنی در هیئت اطلاعات بر تمام تصور تسلط پیدا می‌کند و به‌این‌ترتیب دوره جهانی حال حاضر را به‌مثابه دوره‌ای تعیّن می‌بخشد که برای آن همه‌چیز وابسته به احاله انرژی اتمی است». در چنین عصری هایدگر در پایان کتاب پرسشی را با خوانندگان در میان می‌گذارد که آن را «پرسش جهانی تفکر» می‌نامد: «آیا مکلفیم راه‌هایی بیابیم که تفکر از طریق آنها بتواند به امور تفکربرانگیز پاسخ گوید، به جای اینکه افسون‌شده از تفکر حسابگر، بی‌تفکر از کنار امور تفکربرانگیز بگذریم؟». در نظر او پاسخ به این سؤال مشخص خواهد کرد که چه بر سر زمین و وجود انسان بر این زمین خواهد آمد.