شناسهٔ خبر: 55926 - سرویس دیگر رسانه ها

باز هم ٢٨ مرداد/ نگاهی به نقش‌ موافقان و مخالفان نهضت ملی

شاید بتوان گفت دخالت امریکا در حد وادارکردن دولت شوروی و سفارت آن کشور در تهران به صدور دستور به حزب توده بوده باشد که آنان را از حضور در خیابان‌ها منع کرد که قطعا بسیار کارساز بوده است.

فرهنگ امروز/ فریدون مجلسی:

٢٨ مرداد ١٣٣٢ اکنون ٦٥ ساله می‌شود. هرسال به مناسبت این روز یادداشت‌ها و مقالاتی نوشته می‌شود. گویی ٢٨ مرداد ٣٢ هنوز زنده است و تحول می‌یابد. معمولا دو روایت موازی تکرار می‌شوند. روایتی که از سال ١٣٣٢ تا اواخر ١٣٥٧ روایت رسمی بود و حکایت از تغییر دولتی با فرمان ملوکانه داشت که نخست‌وزیر برکنار شده از اجرای آن تمرد کرد و با «قیامی ملی» سرنگون شد و جای خود را به دولت قانونی داد. به موازات آن روایتی در سایه بود، آن هم اغلب در سطوح فرهنگی بالاتر و در نتیجه شمار حامیان‌شان فزاینده بود که معتقد بودند آن قیام ملی نمایش مشتی چاقوکش و بدکار مزدور و بهانه‌ای برای پوشش کودتا بود و دولت رسمی و قانونی توسط آن اراذل و اوباش با کمک گروهی نظامی شاغل و اخراجی طبق برنامه و به دستور دو دولت امریکا و انگلیس انجام شد و «دولت ملی قانونی و دموکرات و مستقل» با توسل به کودتای غیرقانونی سقوط کرد و دولت غیرقانونی استبدادی و وابسته کودتا» جای آن را غصب کرد.

نگارنده در این یادداشت‌ترجیح می‌دهد به جای توسل به شعارهای تکراری و کلیشه‌های متقابل و حساسی و بی‌ثمر، اشاره‌ای مختصر به نقش و تاثیر سه شخصیت اصلی مربوط به این رخداد تاریخی بیندازد. بدیهی است این نگاه از دیدگاه نویسنده است که می‌کوشد نگاهی جانبدارانه نباشد:

١- زاهدی: سپهبد زاهدی سوابق سربازی درخشانی در ارتش شاهنشاهی داشت. او در ٢٥سالگی به دلیل ابراز شجاعت در فرونشاندن چند شورش داخلی، خصوصا سرکوب نهضت جنگل که دولت جمهوری سوسیالیستی گیلان را تشکیل داده بود، وپس از فرونشاندن چند سرکشی دیگر به مقام سرتیپی ارتقا یافته بود. زاهدی جوان زمانی که رضاخان پهلوی سردارسپه به نخست‌وزیری رسیده و شخصا فرماندهی سپاه اعزامی به خوزستان را برای فرونشاندن سرکشی شیخ خزعل بر عهده گرفته بود، سرتیپ زاهدی را برای اجرای عملیات همراه برد و توانستند با موفقیت خزعل را به تهران بیاورند. احساس می‌شود رضاشاه که از سابقه عملکرد جاه‌طلبانه خودش درس گرفته بود، از سردار جوانش نگران بود یا شاید حسادت می‌کرد و یک بار او را تنزل درجه داد و از فرماندهی عملیاتی کنار گذاشت. زاهدی مانند اغلب افسران و رجال ایرانی در نیمه دوم حکومت رضاشاه احساسات ضد انگلیسی و طرفدار آلمان داشت. به همین دلیل پس از اشغال ایران و در زمانی که فرماندهی نظامی اصفهان را برعهده داشت و در مقابل گستاخی افسری از قوای اشغالگر انگلیسی واکنش نشان داده بود، با توجه به سوابق طرفداری از آلمان دستگیر و ٤ سال در فلسطین زندانی شد. در همان دوره آیت‌الله کاشانی نیز در فلسطین در اسارت انگلیسی‌ها بود. دکتر مصدق که خودش به‌شدت ضد انگلیسی بود با توجه به همین سوابق در بازگشت زاهدی و کاشانی از زندان انگلیسی‌ها با آنها همکاری کرد. زاهدی در زمان نخست‌وزیری رزم‌آرا رییس شهربانی بود و با توجه به روابط و تمایلات ملی آزادی انتخابات تهران را تضمین کرد و تیم حزب ملی توانستند همگی به مجلس راه یابند. همین تیم بود که برنامه ملی کردن نفت را به انجام رساند. زاهدی به همین دلیل از سوی سپهبد رزم آرا در ٥٥سالگی بازنشسته شد.

و باز به همین دلیل وقتی نخست‌وزیری به مصدق پیشنهاد شد و آن را موکول به تصویب لایحه ملی کردن نفت کرد، زاهدی با حمایت او در «دولت گذار» حسین علا که لایحه ملی کردن نفت را به تصویب مجلسین رساند، وزیر کشور شد. بعد از تصویب قانون ملی کردن نفت که مصدق به نخست‌وزیری رسید باز هم زاهدی در وزارت کشور که شهربانی و ژاندارمری را هم در اختیار داشت ابقا شد.

در سال ١٣٢٧ که فخرآرایی از عناصر حزب توده به شاه سوء قصد کرد، با توجه به نقش حزب توده در حمایت از فرقه دموکرات که مخالفت و جدایی بسیاری از کادرهای میهن‌پرست آن حزب را نیز برانگیخته بود، حزب توده غیرقانونی و منحله اعلام شد. دکتر مصدق در زمان نخست‌وزیری دست حزب توده را که به‌شدت با خود مصدق نیز مخالفت می‌کرد، به بهانه آزادی بیان و اجتماعات باز گذاشت، شاید به این نیت که اهرم و ابزاری برای فشار به امریکا برای گرفتن امتیاز در اختیار داشته باشد. زاهدی و نظامیان قدیمی و روحانیت به‌شدت ضدکمونیست و از این تصمیم ناراضی بودند. هنوز دو ماه از نخست‌وزیری مصدق نگذشته بود که در تظاهراتی از سوی حزب توده در بهارستان که طی آن به پلیس تیراندازی و افسری کشته شد، در تیراندازی متقابل دو یا سه نفر از تظاهرات‌کنندگان نیز کشته شدند. دکتر مصدق دستور برکناری و بازداشت سرلشکر بقایی رییس شهربانی را که چند روزی بود از طرف زاهدی منصوب شده بودو معاون او را صادرکرد. این اقدام که بدون آگاهی زاهدی انجام شد برای او بسیار برخورنده بود و چون معتقد بود سرباز را نباید به دلیل اجرای حکم مافوق مجازات کرد، مسوولیت را برعهده گرفت و خواستار لغو دستور برکناری و بازداشت فرماندهان منصوب خود شد. مصدق زیر بار نرفت و زاهدی استعفا کرد. به این‌ترتیب مصدق در زمانی کوتاه برجسته‌ترین حامی خود را از دست داد و تبدیل به مخالفی سرسخت کرد. با توجه به محبوبیت مصدق این اقدام از جانب مریدانش عدم وفاداری تلقی شد، در حالی که اگر از سوی مصدق رخ می‌داد مردانگی و دفاع از حرمت و حیثیت تلقی می‌شد.

٢- مصدق: دکتر مصدق رجلی قاجاری متعلق به دودمان مستوفیان حکومت و نواده عباس‌میرزا خویشاوند نزدیک شاهان قاجار بود. هنگام اقدام رضاخان پهلوی به برچیدن سلسله قاجار به مخالفت برخاست، پس از آشتی محدود در زمان نخست‌وزیری متین دفتری (برادرزاده و داماد مصدق) در سال آخر سلطنت رضاشاه، که متین‌دفتری معزول و زندانی شد، مصدق نیز به بجنورد و سپس احمدآباد تبعید شد. عزل رضاشاه از سلطنت به مصدق فرصت داد به عرصه سیاست بازگردد، رهبری نهضت ملی را با کسب محبوبیت بسیار بر عهده بگیرد و احتمالا حساب باقی مانده رضاشاهی را با پسرش تصفیه کند. با در اختیار گرفتن فرماندهی کل قوا کوشید سلطه خود را بر ارتش با تصفیه آن از عناصر رضاشاهی تحکیم کند. اما افسران اخراجی و بازنشسته با همکاری همقطاران مشغول به کار بر او پیشدستی کردند.

٣- محمد رضاشاه: او در آغاز با عبرت گرفتن از سرنوشت پدر ظاهرا به اصول مشروطه احترام می‌گذاشت، از نهضت ملی هم حمایت می‌کرد. تدریجا که در مبارزه بین‌المللی مصدق در جبهه داخلی نسبت به او جنبه شخصی هم افزوده شد، شاه به جناح مقابل گرایش یافت. افسران برکنار شده علنا از کودتا سخن می‌گفتند و اتفاقا محمدرضاشاه مخالف بود. اما در روزهای آخر که مجلس با رفراندوم مصدق منحل شد، آنها به جای کودتا به صدور فرمان عزل و نصب استناد کردند به این کار تحت نام جدید قیام ملی رضایت داد. محمدرضا شاه نیز نگرانی بلند پروازی زاهدی بود و یک سال بعد او را عزل و عملا تبعید کرد.

خشنودی امریکا و انگلیس و کمک بعد از پیروزی یا دخالت اجرایی در کودتا به موجب اسناد افشا شده، افسران گروه کودتا با مقامات امریکایی تماس داشتند، امریکا حمایت خود را موکول به پیروزی افسران کرده بود. پس از آگاهی از صدور فرمان عزل مصدق و نخست وزیر زاهدی، سفیر امریکا به حمایت خود رنگ قانونی‌تر بخشید. از وقتی که مصدق آخرین پیشنهادهای امریکا را برای بهره‌برداری صنعت نفت نپذیرفت و فعالیت حزب توده تشدید شد، امریکایی‌ها قطعا از سقوط دولت او خشنود بودند و بسیار کمک و همکاری کردند. انگلیسی‌ها نیز قطعا خشنود بودند و به عوامل خود پول‌هایی هم داده بودند. اما افسران نه در طراحی و برنامه‌ریزی و نه در اجرا نیازی به دخالت عملیاتی آنان نداشتند. حتی نیازی به حرکت تیپ‌های کرمانشاه و اصفهان و مشهد به تهران دیده نشد. در اقدام نظامی ٢٨مرداد، حرکت دادن ٢٧ تانک از اقدسیه و بنزین‌گیری در پمپ بنزین دروازه دولت و رفتن به سمت خانه مصدق، کفایت کرد. پیوستن طبقات پایین‌تر اجتماع همراه با زورخانه‌ها و طرفداران کاشانی به تظاهرات آن روز جدی‌تر از آن بود که گفته می‌شود. هیچ عملیات دیگری دیده و ثبت نشد.

شاید بتوان گفت دخالت امریکا در حد وادارکردن دولت شوروی و سفارت آن کشور در تهران به صدور دستور به حزب توده بوده باشد که آنان را از حضور در خیابان‌ها منع کرد که قطعا بسیار کارساز بوده است.

نگارنده اشتباهات دولت مصدق را در رخداد ٢٨مرداد بسیار موثر می‌داند و با توجه به دفاعیات حقوقی بعضا صحیح طرفین معتقد است دولتی نیمه قانونی با اعمال زوری بطور کلی امری داخلی و قطعا موجب خشنودی و حمایت رقبای شوروی در جنگ سرد بود، جای خود را به دولتی نیمه‌قانونی داد.

روزنامه اعتماد