شناسهٔ خبر: 55933 - سرویس دیگر رسانه ها

حمید احمدی: شالوده‌شکنی اتهام ضدمذهبی بودن مصدق

حمید احمدی در یادداشتی بر کتاب «سیمای مصدق پس از انقلاب اسلامی» نوشته پیام غنی‌زاده نوشته است: یکی از دیرپاترین کشمکش‌ها، چه به شکل سیاسی و تبلیغی و نوشتاری و چه به شکل فیزیکی‌، کشمکش میان جریان ملی و اسلامی بود که در سال‌های پس از کودتای ۱۳۳۲ به‌تدریج رو به رشد گذاشت و پس از انقلاب به اوج خود رسید و به حذف جریان ملی نه‌تنها از ساختار قدرت بلکه از صحنه سیاسی جمهوری اسلامی منجر شد.

شالوده‌شکنی اتهام ضدمذهبی بودن مصدق

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ حمید احمدی، عضو هیئت علمی و استاد تمام دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بر کتاب «سیمای مصدق پس از انقلاب اسلامی» نوشته پیام غنی‌زاده مقدمه‌ای نوشته است. 

در این یادداشت آمده است: «ایران معاصر، همچون سایر کشورهای خاورمیانه، درگیر کشمکش میان سه جریان سیاسی- ایدئولوژیک شد. در یکسو ملی‌گرایان قرار داشتند که از اواسط قرن نوزدهم میلادی در پی آغاز بحران‌های هویتی ناشی از شکست‌های بیرونی و کاهش اقتدار حاکمیتی، به بسیج عمومی برای بیداری سراسری ملی که هدفش توسعه و استقلال بود، دست‌زده و تحولات بزرگ‌تری همچون انقلاب مشروطیت را رقم زدند. از سوی دیگر در سال‌های آغازین دومین دهه‌ی قرن بیستم، ردپای تدریجی یک جریان سیاسی و فکری دیگر که ریشه در دگرگونی‌های اروپایی و روسیه داشت و الگوگیری از اندیشه‌های مارکس و سوسیالیست‌های پیش از او را پیشه‌ی خودکرده بود پا به صحنه‌ی سیاست‌های ایران گذاشت و در دوران پس از برکناری دولت رضاشاه توسط قدرت‌های خارجی (روس و انگلستان)، به یکی از بزرگ‌ترین جریان‌های سیاسی معاصر ایران، یعنی چپ، تبدیل شد.

در همان دوران، شاید تحت تأثیر دگرگونی‌های جهان عرب و به‌ویژه مصر، گروه سومی که به اسلام سیاسی شناخته شد و نخست در گروه فداییان اسلام و در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ در شکل گروه‌های گوناگون دیگری چون حزب ملل اسلامی، انجمن موتلفه و سازمان مجاهدین خلق خود را جلوه‌گر ساخت، وارد صحنه سیاست ایران شد. این سه جریان سیاسی-ایدئولوژیک که هریک در پی به دست‌گیری قدرت و اداره‌ی جامعه بر اساس آرمان‌های خود بودند، از همان دوران پس از جنگ جهانی دوم نوعی رقابت و بعدها مبارزه سیاسی را با یکدیگر آغاز کردند. کشمکش این جریان‌ها گرچه در آغاز بیشتر بعد سیاسی، تشکیلاتی و تبلیغاتی داشت، اما در صورت تبدیل‌شدن هریک از آن‌ها به قدرت مسلط و به دست گرفتن دستگاه دولت، شکل‌های تندتری را به‌صورت تصفیه‌ها و حذف‌های فیزیکی نیز از خود بروز می‌داد. هرچند یک بُعد این رقابت و کشمکش بر سر اندیشه‌ها و آرمان‌ها درگرفته بود، اما بُعد مهم دیگر آن بر سر قدرت و چگونگی رسیدن به آن جریان داشت. این رقابت‌ها در سال‌های پس از کودتای ۱۳۳۲ جلوه بیشتری از خود بروز داد و گرچه هر سه جریان ملی، مذهبی و چپ به‌گونه‌ای در برابر دولت ایستادگی می‌کردند، اما این مبارزه مشترک مانع آشکار شدن رقابت‌های سیاسی- ایدئولوژیک میان آن‌ها نشد.

در واقع کنار بودن از ساختار قدرت در سال‌های سه دهه‌ پس از کودتا، مرزهای سیاسی میان آن‌ها را گسترش داد و انبوهی از نوشته‌های بعدی، ابعاد اختلافات فکری و ایدئولوژیک آن‌ها را بیشتر آشکار ساخت. گرچه کشمکش‌های میان این سه جریان سیاسی- ایدئولوژیک معاصر ایران که در چارچوب سازمان‌هایی چون جبهه ملی ایران، فدائیان اسلام و حزب توده و دیگر جریان‌های منشعب از آن‌ها خود را جلوه‌گر ساخت تا سال‌های پیش از انقلاب ۱۳۵۷ شکل سیاسی و تبلیغی و نوشتاری داشت، اما پس‌ازآن نمود فیزیکی نیز به خود گرفت. سال‌های نخست انقلاب اسلامی، سال‌های برخورد و حذف عملی دو جریان رقیب چپ و ملی از ساختار قدرت و صحنه سیاسی جمهوری اسلامی بود.

با این‌همه یکی از دیرپاترین این کشمکش‌ها، چه به شکل سیاسی و تبلیغی و نوشتاری و چه به شکل فیزیکی‌اش، کشمکش میان جریان ملی و اسلامی بود که در سال‌های پس از کودتای ۱۳۳۲ به‌تدریج رو به رشد گذاشت و پس از انقلاب به اوج خود رسید و به حذف جریان ملی نه‌تنها از ساختار قدرت بلکه از صحنه سیاسی جمهوری اسلامی منجر شد. این کشمکش ایدئولوژیک از یکسو در چارچوب بحث رابطه اسلام و ناسیونالیسم که در گستره‌ی خاورمیانه بسیار آشکار بود جلوه‌گر شد و از سویی دیگر، بر سر چهره‌های نمادین رهبری کننده این جریان‌ها.

محمد مصدق، سیاستمدار برجسته‌ ایران معاصر و نخست‌وزیر ایران در سال‌های ملی شدن صنعت نفت به یکی از نمادهای این کشمکش سیاسی- ایدئولوژیک میان دو جریان اسلامی- ملی تبدیل شد. درحالی‌که جریان ملی‌گرا مصدق را یکی از چهره‌های برجسته‌ تاریخ ایران و قهرمان مبارزه علیه امپریالیسم و استعمار می‌دانست، جریان اسلام‌گرا، در مقابل بر اهمیت آیت‌الله کاشانی به‌عنوان محرک اصلی ملی شدن صنعت نفت تأکید می‌کرد. این کشمکش تنها در سطح دفاعی باقی نماند و به‌گونه‌ای جنبه‌های تهاجمی نیز به خود گرفت. انبوه نوشته‌های ضدمصدقی از سوی هواخواهان جریان اسلام‌گرا و از سوی دیگر انتشار برخی از آثار درباره‌ آیت‌الله کاشانی و نقش او در کودتای ۲۸ مرداد که در کتاب ۴ جلدی «مکتوبات آیت‌الله کاشانی» نوشته‌ محمد ترکمان (محمد دهنوی) انتشار یافت، پیامد تهاجم دو جریان به نمادهای یکدیگر بود.

هرچند که مدافعات هواخواهان جریان ملی و مصدق در برابر سیل تهاجمات ضدمصدقی جریان اسلام‌گرا بیشتر به شکل ضدحمله به کاشانی و دیگر چهره‌های جریان اسلامی نمود یافت، اما در عرصه‌ پژوهشی و دانشگاهی کمتر به واکاوی و شالوده‌شکنی اتهامات دو طرف به نمادهای سیاسی یکدیگر انجامید. یکی از جنبه‌های مهم حمله جریان اسلام‌گرا به جریان ملی، وارد ساختن اتهاماتی به مصدق بود که از او یک چهره‌ی ضد اسلامی و ضد دینی را به نمایش می‌گذاشت. در این تصویر، مصدق سیاستمداری جلوه‌گر می‌شد که نه‌تنها دارای بنیان‌های اعتقادی و دینی نبود، بلکه در عمل و کردار سیاسی خود نیز دشمنی با اسلام و نیروهای مذهبی را نشان می‌داد. در این گیرودارِ کشمکش سیاسی، آنچه کم می‌نمود پژوهش درباره‌ چندوچون این کشمکش، ریشه‌یابی آن، شالوده شکنی و واکاوی این اتهامات بوده است.


کتاب «سیمای مصدق پس از انقلاب اسلامی» یکی از نمونه‌های تلاش برای پر کردن این خلأ است. نویسنده‌ی کتاب، این همت را در پیش گرفت تا نه‌تنها علل و عوامل این کشمکش را تحلیل کند، بلکه با شالوده‌شکنی اتهامات ضدمذهبی بودن به مصدق، لایه‌های سیاسی این کشمکش را که ریشه در قدرت و تلاش برای دستیابی به آن و حذف جریان رقیب از ساختار قدرت داشت، مورد تحلیل قرار دهد. غنی‌زاده با بهره‌گیری از یک چارچوب نظری ترکیبی که بر نظریه‌های «گفتمان» و «هژمونی» تکیه دارد، نشان می‌دهد که این تصویرسازی از مصدق پیامد یک مبارزه‌ی طولانی قدرت میان جریان اسلامی و ملی بود و از بُعد هستی شناختی نیز اتهامات ضدمذهبی وارد به مصدق با واقعیت زندگی عملی و خانوادگی او انطباق نداشته است. یکی از نوآوری‌های مهم این کتاب، همین شالوده‌شکنی اتهام ضد اسلامی و ضدمذهبی بودن مصدق است. نویسنده با رجوع به اسناد و نوشته‌های موجود، نشان داده است که اصولاً مصدق به لحاظ شخصی و خانوادگی فردی وفادار به اعتقادات دینی بوده و نوشته‌ها و عمل اجتماعی او نادرستی اتهامات وارده به او را جلوه‌گر می‌سازد.» 

پیام غنی‌زاده، پژوهشگر تحولات اجتماعی ایران و دانشجوی ترم آخر دکترای مسائل ایران است. وی در دوره‌ آموزشی دانشگاهی در مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشجوی دکتر احمدی بوده است.